نماینده/ گفتگو با رئیس ۶۵ ساله و خندان کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، از آن جهت برای خبرنگاران اهمیت دارد که صرفنظر از جایگاه حقوقی و سوابق طولانی دیپلماتیک وی، خصوصیات ذاتی او هم قدری با بقیه دیپلماتها یا حتی با بقیه مجلسیها متفاوت است! او در عین حال که سعی میکند تا آداب و تعارفهای ضروری یا غیرضروری دیپلماتیک رعایت کند، اما آنجایی هم که لازم بداند، خیلی صریح و غیرپیچیده موضع میگیرد؛ نکتهای که در جای جای گفتگوی ما با وی خودش را نشان میداد.
مصاحبه با دکتر علاءالدین بروجردی در یک نیمروز بهاری در دفتر کار وی در کمیسسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی انجام شد؛ رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نهم که این سمت را در دو مجلس گذشته نیز برعهده داشته است، در گفتگو با مهر، به تشریح ضرورتهای مذاکره هستهای پرداخت و نکات صریح و در برخی موارد هشداردهندهای هم درباره روند مذاکرات و تعهدات پذیرفته شده گوشزد کرد. بروجردی در بخشی دیگر از این مصاحبه گریزی نیز به تحولات منطقه و اوضاع عراق، سوریه و یمن زد و تحلیلی جامع از وضعیت آن ارائه داد.
آنچه در پی میآید، بخشی از این گفت و شنود است که اختصاص به موضوع هسته ای دارد.
آقای دکتر بروجردی! حدود یک ماه از انتشار بیانیه مطبوعاتی لوزان میگذرد؛ با توجه به مجموع اظهارنظرهایی که درباره این بیانیه شده و با توجه به اینکه این بیانیه، چارچوب نگارش متن توافق جامع را تعیین میکند، ارزیابی شما از مذاکرات و بیانیه لوزان چیست؟
به نظر من، قضاوت درباره اصل مذاکرات هسته ای و مشخصا بیانیه لوزان را باید بر مبنای واقعیت های موجود در عرصه بینالمللی انجام دهیم و آن را ارزیابی کنیم؛ ما با یک جهان بدون هرگونه منطق عادلانه و مبتنی بر زور قدرت های بزرگ مواجه هستیم که در چارچوب شوای امنیت سازمان ملل در مورد مسائل مختلف دنیا تصمیمگیری می کنند و تصمیم خود را اجرا میکنند.
اصل انتقال مساله هسته ای ایران از شورای حکام آژانس به شورای امنیت سازمان ملل و امنیتی کردن این مساله، یک اقدام غیرقانونی و ظالمانه در حق ملت ایران بود، اما دیدیم که این کار انجام شد و قطعنامه های متعددی هم صادر کردند و ما را از بسیاری از حقوق خودمان در عرصه منطقه ای و بینالمللی در چارچوب تحریم های الزامآور شورای امنیت محروم کردند و متعاقب آن نیز، آمریکا اعم از دولت و کنگره این کشور و اتحادیه اروپا از همه ظرفیت خودشان علیه ما استفاده کردند.
این وضعیت موجود دنیا است! کاملا غیرعادلانه و ظالمانه است! هرچند با وجود این تحریمهای ظالمانه در طول سالیان طولانی گذشته که برخی از تحریم ها نیز به سال های نخستین پیروزی انقلاب اسلامی برمیگردد، آنها نتوانستند در اراده پولادین ملت بزرگ ایران خللی ایجاد کنند و این عزم ملی با هدایت های حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری منجر به این شد که ما بر خلاف خواست آنها به بسیاری از قلههای رفیع دانش های جهانی اعم از هسته ای و غیرهسته ای دست پیدا کنیم؛ از جمله در دانش موشکی که هیچ وقت فراموش نمیکنیم که در مقطعی که جنگ به ما تحمیل شد، ما توان دفاع از شهرهایمان را به دلیل نداشتن موشک نداشتیم، اما امروز جزء چند کشور دارای قدرت موشکی در سطح جهان هستیم.
بنابراین هیچوقت مجموعه این فشارها نتوانست تاثیرگذار باشد و ما را در پیمودن این راه راهبردی دانش های نوین با توجه به اینکه ایران از هزاره های گذشته مهد دانش و تمدن بوده است، باز بدارد و ما این توفیق ها را به دست آوردیم، اما در هر صورت این تحریم ها ظلمی است که به ملت ما اعمال شده و ما را از بسیاری از حقوق طبیعیمان محروم کرده و وظیفه دولتها است که این فشارها را از ملت دور کنند؛ بنابراین یک مبنای منطقی مذاکره با ۱+۵ همین نکته است که ما هم بتوانیم حقوق حقه هسته ای خود را تثبیت کنیم و بتوانیم این دانش بومی هسته ای را که دیگران به ما ندادند و خودمان با اتکاء به خداوند متعال و هنر دانشمندان جوانمان بهدست آوردیم، تثبیت کنیم و هم فشارهای ظالمانه را برطرف کنیم.
باید توجه داشته باشیم که پیش از پیروزی انقلاب قدرت های بزرگ مانند آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان با رژیم سابق همکاری داشتند، حتی در آن شرایط هم حاضر نبودند که این دانش را در اختیار ما قرار دهند؛ هر چند همکاری می کردند و نیروگاه میساختند، اما حاضر نبودند که این دانش را در اختیار ما قرار دهند. هنر جمهوری اسلامی این بود که توانست در بعد صلحآمیز بر این دانش از صفر تا ۱۰۰ مسلط شود و تمام مراحل فناوری آن را از استخراج اورانیوم تا تهیه کیک زرد، تولید گاز هگزافلوراید اورانیوم، ساخت سانتریفیوژ و تزریق گاز و غنیسازی را به شهادت آژانس خودش انجام دهد.
این هنری بود که جمهوری اسلامی داشت و به همین دلیل موضع امروز ما بر خلاف ۱۰ سال قبل، موضع ضعف نیست و مقام معظم رهبری نیز بر همین اساس آن واژه «نرمش قهرمانانه» را به کار بردند و این نشان میدهد که ما در مقطع فعلی کشوری هستیم که بر خلاف ۱۰ سال قبل که درخواست کردیم اجازه دهند ۲۰ دستگاه سانتریفیوژ داشته باشیم و «جک استراو» (وزیر امور خارجه انگلیس در مذاکرات سعدآباد) با تکبر گفت که ما اجازه داشتن دو دستگاه را هم به شما نمیدهیم، امروز هزاران دستگاه در سایت های ما نصب شده است و بنابراین ما در شرایطی نیستیم که دشمنان ما به ویژه آمریکا بتوانند به ما زور بگویند.
از طرف دیگر، در برابر این واقعیت تلخ تحریمهای ظالمانه و غیرقانونی غربیها قرار داریم و باید کشور را از ظلمی که بر ما روا میشود، رها کنیم و بر این اساس است که میگوییم تحریمها باید یکجا برداشته شود؛ بنابراین اصل مذاکرات از یک منطق درست برخوردار است و آنچه در ژنو مورد توافق قرار گرفت و در مرحله بعد نیز در بیانیه لوزان مطرح شد، در همین راستا بوده است.
آیا این منطق مورد تأکید شما که هم حقوقمان را تثبیت کنیم و هم فشارها را کم کنیم، در این مذاکرات لحاظ شده!؟ به نظر شما، چه نقاط ضعفی در روند طی شده وجود داشته است؟
آنچه طی شده، با وجود نقاط قوت، دارای کاستی ها و ابهاماتی هم هست که باید در این مقطع بسیار مهم و حساس و سرنوشتساز یعنی از الان تا تهیه متن نهایی که از لحاظ حقوقی الزامآور خواهد بود، دقت زیادی در آن صورت بگیرد؛ چون آنچه تاکنون صورت گرفته از الزام حقوقی برخوردار نبوده، اما از این به بعد ما در شرایطی قرار خواهیم گرفت که توافق از بُعد حقوقی در عرصه بینالمللی الزامآور است.
یکی از نکات مثبت آنچه در ژنو و لوزان انجام شده، این است که اولا آنها حق غنیسازی ما را پذیرفته اند؛ هر چند ما هیچوقت منتظر پذیرفتن حقمان از سوی آمریکاییها نبوده ایم، چون این حق را در ماده چهار معاهده NPT مثل بقیه اعضا داریم، ولی در همان ساختار ظالمانه جهانی این حق را با قطعنامههای متعدد سلب کرده اند و اساساً مبنای صدور قطعنامه ها این بود که ما نباید غنیسازی را انجام دهیم؛ یعنی توقف سریع غنیسازی مبنای قطعنامه هایی بود که صادر شد و آنچه که در بیانیه لوزان و پیش از آن در توافق ژنو آمد، این بود که پذیرفتند ایران به صورت محدود یعنی مثلاً تا سقف ۵ درصد غنیسازی داشته باشد که این به نظر من یک گام مثبت است؛ چون درست است که ما غنیسازی را انجام میدادیم، اما این غنیسازی در شرایطی بود که با مخالفت جهانی و قطعنامه های مختلف مواجه بودیم، اما در حال حاضر فرض بر این است که این قطعنامهها لغو شده و این حق تثبیت شود که به نظر میرسد، نکته مثبتی است.
۱۰ سال گذشته که خیلی از مراکز هستهای را عملا تعلیق کردیم و در UCF اصفهان و نطنز عملا همه چیز تعطیل بود، اما امروز درست است که بر سایتهایمان محدودیت اعمال میشود، اما تعطیل نیستند؛ یعنی نه درب فردو بسته میشود و نه UCF اصفهان و نه نطنز و نه دیگر مراکز فنی. این مراکز در سطح محدودی فعالیت می کنند و البته این محدودیت نیز هیچ منطق بینالمللی ندارد و این نیز نوعی زورگویی آمریکا و قدرت های بزرگ است که تحت عنوان اینکه ما نگران ساختن بمب توسط ایران هستیم، اعمال می شود که به نظر میرسد بهانه ای بیش نیست. چون در جهان تنها کشوری که بمب را ساخت و آن را آزمایش کرد و باعث شد صدها هزار انسان بیگناه کشته شوند، آمریکا بود و اگر روزی قرار باشد در عرصه بین المللی محکمه ای تشکیل شود، آمریکایی ها متهم اول هستند و امروز هم بر خلاف ماده ۶ معاهده NPT، همچنان این کار را انجام میدهند و بمب اتمی میسازند. بنابراین نکته مهم در رابطه با وضعیت امروز ما، بسته نشدن سایتهای ما البته با قید «منفی بودن محدودیتهای بیش از حد» است که مثلا من معتقدم در فردو باید فرض بر این باشد که اجازه دهند همین هزار دستگاه سانتریفیوژ نیز غنیسازی انجام دهند؛ چه دلیلی دارد که غنیسازی نکنند!؟
وقتی که میگویند ۶ هزار و اندی دستگاه سانتریفیوژ، غنیسازی انجام دهد که بیش از هزار تای آن در فردو مستقر است و مابقی آن در نطنز قرار دارد، خب این هزار دستگاه مستقر در فردو نیز میتواند غنیسازی انجام دهد؛ چون خاصیت فردو این است که قابل زدن نیست و اگر روزی آنها بخواهند دست به حماقت بزنند، خاصیت پدافندی دارد. درست است که ما می توانیم در اینجا غنیسازی کنیم ولی در هر صورت این نکته از آن نکاتی است که اگر بتوانند حتی در توافق نهایی نیز لحاظ کنند که غنیسازی را در فردو هم انجام دهیم، بسیار مهم است؛ چون آنجا نیز تحت نظارت دوربینهای آژانس است و بازرسها می آیند، بنابراین چیزی نیست که مخفی باشد!
درست است که فردو زیر زمین قرار دارد، ولی وقتی دوربین نصب است، زیر زمین و روی زمین ندارد وگرنه خاصیت فردو تنها این است که قابل زدن نیست؛ با توجه به نکته تهدیدآمیزی که وجود دارد و حداقل همیشه رژیم صهیونیستی ما را تهدید کرده است که مراکز هسته ای ایران را میزنیم، از این جهت مورد توجه قرار گرفته است.
در رابطه با مسئله «تحقیق و توسعه» نیز، تثبیت این موضوع در مذاکرات از نقاط مثبت است، اما با نقایصی هم همراه است! گرچه آنها عملا حتی کار تحقیقاتی بر روی سانتریفیوژهای نسل جدید و «آی آر ۵، آی آر ۶ و آی آر ۸» را پذیرفتهاند، ولی به نظر میرسد که یک دستگاه چندان در محدوده تحقیق و توسعه نمیگنجد و حداقل باید یک آبشار وجود داشته باشد که آن را بسازیم و تزریق گاز کنیم و آن را آزمایش کنیم و بدانیم جواب داده است یا خیر؛ این نکته ای است که به نظر من از نقاط ضعف است.
ما می توانیم مثلا بر روی این توافق کنیم که آبشار ۱۶۴ تایی ساخته شده و تزریق گاز صورت بگیرد، اما فعال نباشد ولی حداقل آن این است که ساخته و تست شده است و معنی تحقیق و توسعه نیز همین است.
در رابطه با تحریم ها نیز آن چیزی که آمریکایی ها در «فکتشیت» خودشان گفته اند یا در مصاحبه های مختلف گفته اند که به تدریج برداشته میشود، به هیچ وجه مورد قبول ما نیست؛ تحریم ها با همه أشکال آن اعم از شورای امنیت سازمان ملل، اتحادیه اروپا و کنگره و دولت آمریکا باید یکجا، همزمان با توافق نهایی برداشته شود. این نکته ای است که مقام معظم رهبری تاکید کرده اند و رئیس جمهور نیز چند بار بر این مساله تاکید کرده و حتی اشاره کرده است که اگر این مساله رخ ندهد، به معنای این است که هیچ توافقی انجام نخواهیم داد؛ بنابراین گره خوردن لغو یکجای همه تحریم ها به توافق، مساله ای است که خوشبختانه همه مسئولان عالیرتبه نظام مورد توجه قرار داده اند.
نکته بعدی که قابل بررسی است، مدت دوره محدودیتهای ما است؛ این دوره محدودیت باید به حداقل برسد؛ چون مبنای آنها بیاعتمادی است و مبنای ما بیاعتمادی مضاعف به آنهاست.
با توجه به این نکته، به نظر شما آیا دوره محدودیت ۱۰ ساله منطقی است؟
خیر، این میزان منطقی نیست و باید به حداقل برسد. معنی ندارد که ما ۱۰ سال این میزان محدودیت داشته باشیم! چون رشد علمی در بستر زمان صورت میگیرد و جذب متخصصین هم در شرایط فعال بودن سایت ها انجام میشود، ولو در حد تحقیقات. به نظر می رسد که این مدتی هم که آنها تاکید دارند، از هیچ منطقی برخوردار نیست، چون وقتی ایران تعهد می دهد و اتفاقا ما تنها کشوری هستیم که علاوه بر تعهد در NPT برای نساختن بمب، از یک پشتوانه عظیم مثل فتوای مقام معظم رهبری هم برخورداریم که اینقدر در صحنه بین المللی مهم است که رئیس جمهور آمریکا دو بار در سخنرانی خود به آن اشاره و تاکید کرد که ما نسبت به این فتوا اهمیت ویژه قائلیم، پس این محدودیت چه معنایی دارد!؟
یعنی اگر دو قبضه شدن عدم ساخت بمب هسته ای در کشور ما به عنوان تنها کشوری که چنین قیدی را گذاشته ایم، وجود دارد، بنابراین دوره محدودیت ۱۰ ساله منطقی نیست و باید آن را به حداقل برسانیم.
آقای دکتر! شما اخیراً در تحلیل مذاکرات هستهای گفتید که اشتباه ۱۰-۱۲ سال پیش در مذاکرات هسته ای اینبار تکرار نمیشود؛ «اشتباه» آن زمان مذاکرهکنندگان ما چه بود که الان دیگر نباید تکرار شود؟
در آن زمان، قرار بر این بود که بعد از اعمال دو سال محدودیت در فعالیتهای قانونی ما و بعد از اینکه آنها بازرسی مجدد کنند و تایید کنند که ما پروتکل الحاقی را پذیرفته ایم، بر روی عملکرد ما مهر تایید بزنند، اما این کار را نکردند! یعنی ما با توجه به این بدعهدی آنها که بعد از مدتی باید صحت عملکرد ما را تایید می کردند و وضعیت ما عادی میشد، همه این تعهدات را انجام دادیم و همه سایتهایمان پلمپ شد، پروتکل الحاقی را داوطلبانه اجرا کردیم، اما آنها آخر بدعهدی کردند.
اینکه آقا میفرمایند اینها اهل دبه کردن هستند، یعنی این! اینکه ما محدودیت را بپذیریم و در انتها آنها به تعهدات خودشان عمل نکنند، این میتواند یک اشتباه باشد. اینکه من تعبیر «اشتباه» را به کار بردم، ناظر به این نکته بود که اگر ۱۰ سال پیش بعد از محدودیت دو ساله آنها میگفتند به صورت عادی به فعالیت هایتان ادامه دهید، آنچه صورت گرفته بود قابل قبول بود، اما وقتی این کار را نکردند و تعهدات خودشان را عملی نکردند، ما حتما باید از این مساله درس بگیریم که ضمانتهای لازم را برای اینکه بعد از یک مدت دوباره دچار محدودیت نشویم، بگیریم. به همین خاطر من میگویم که ۱۰ سال، زمان زیادی است و چه تضمینی وجود دارد که آنها بعد از این مدت حرف دیگری نزنند!؟
من قبول دارم که کار، کار سخت و حساسی است و در نقطه مقابل ما نیز کشورهایی قرار دارند که به این رشد علمی ما علاقهمند نیستند، اما اینکه در قرن ۲۱ آنها عملا دارند با علم و دانش مبارزه می کنند و کشوری را که وظیفه دارند بر اساس ماده ۴ معاهده NPT این دانش را در اختیار او قرار دهند، محدود میکنند، این نوعی مبارزه با علم و دانش و تخلف از مقررات موجود در NPT است.
عرصه فعالیت های هسته ای هم که فقط تهیه انرژی نیست؛ پزشکی، کشاورزی، زمینشناسی و شاخه های متعددی در این زمینه وجود دارد که ما ناگزیریم در همه آنها رشد کنیم، اما این مبارزه آنها با علم و دانش یادآور قرون وسطی در اروپاست که با دانش و دانشمند مبارزه میکردند! این کار هیچ منطقی ندارد و ملت ایران هم، یک ملت هوشمند است و موفق شده است که با اتکاء به توانمندی های ملی خود، هوش مردم و تلاش خستگیناپذیر دانشمندان خود این موفقیت ها را رقم بزند.
مسئله بازرسی از مراکز نظامی تحت عنوان «نگرانیهای احتمالی» یا «انحرافات احتمالی» هم مدام از سوی آنها مطرح میشود؛ پاسخ شما چیست؟
ما حتما اجازه نخواهیم داد که آنها وارد فضای نظامی و موشکی تلاش های ما بشوند! داشتن موشک با برد بلند حق مسلم ملتی است که هشت سال جنگ ظالمانه بر آن تحمیل شده است. ما اگر این توان بازدارندگی را نداشته باشیم، یک بار دیگر آمریکا هوس میکند که یک صدام دیگر را در منطقه تحریک کند تا علیه ما وارد جنگ شود، بنابراین ما نباید اجازه چنین شرایطی را بدهیم. بر این اساس است که میگوییم بخش نظامی جزء خطوط قرمز جدی ماست.
به عنوان رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس که اقتضائات کار دیپلماتیک را هم میدانید، به نظر شما آیا مذاکرهکنندگان ما با درنظرگرفتن مصلحتهایی میتوانند اجرای پروتکل الحاقی را تعهد کنند!؟
در ارتباط با پروتکل الحاقی مجلس در مقطع ۱۰ الی ۱۲ سال قبل تصمیمی گرفت که روند اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی را به دلیل زیادهخواهیهای غربیها متوقف کند. انجام مجدد آن روند حتی به صورت موقت نیز، نیازمند مصوبه مجلس است، چه برسد به اصل پذیرش پروتکل الحاقی!
کاری که مجلس در مقطعی انجام داد، توقف اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی بود، نه اجرای دائمی آن. چون مصوبه قبلی مجلس را در زمینه ممانعت از اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی داریم، پذیرش مجدد پروتکل الحاقی ولو به صورت داوطلبانه هم نیازمند مصوبه مجلس است.
پس عملاً نمیتوانند چنین تعهدی را در توافق نهایی بپذیرند!
بله، باید از مجلس اجازه بگیرند؛ یعنی مجلس باید مصوبه قبلی خودش را که همچنان جاری و ساری است، لحاظ کند و به آنها اجازه بدهد که چنین تعهدی را بپذیرند. ما منتظر بقیه توافقها هستیم که چه اتفاقی می افتد؛ مجلس با دقت در حال رصد کردن روند کار است و حتما در کنار تیم مذاکره کننده هسته ای که آنها نیز بر اساس مصوبات شورای عالی امنیت ملی به دنبال دفاع از حقوق قانونی مردم ما هستند، روند کار را دنبال میکند. این تصور هم که مجلس در نقطه مقابل تیم مذاکرهکننده قرار دارد، حتما تصور غلطی است.
ما در جهت کمک به این تیم و دفاع از منافع ملی، از اختیارات قانونی خودمان استفاده میکنیم؛ مخصوصاً اینکه در نقطه مقابل ما نیز آمریکا قرار دارد که کنگره آن حتی حرمت رئیس جمهور خودشان را هم نگه نمی دارد! نامه ای که نوشتند درباره اینکه «آنچه رئیس جمهور ما مینویسد، بی ارزش است»، یک سند تاریخی بر وجود آشفتگی سیاسی در داخل آمریکاست. اگر فرض توافق و تقسیم کار را هم منتفی بدانیم، حداقل آن این است که نوعی بهم ریختگی در فضای سیاسی آمریکا وجود دارد و مخالفتها جدی است، هم توسط لابیهای صهیونیستی و هم کنگره.
آقای دکتر با توجه به آنچه در ۱۰- ۱۲ سال پیش گذشت، آیا در توافق ژنو و بیانیه لوزان به مساله «ضمانتها» توجه کافی شده است؟
من روز اول هم که این بیانیه امضاء شد، در ارتباط تلفنی با صدا و سیما گفتم که این آغاز راه است و هنوز کار به پایان نرسیده است؛ لوزان، یک چارچوب است. از این به بعد اهمیت دارد که ما به سمت نگارش متن حقوقی الزامآور حرکت میکنیم. این خیلی مهم است که چه اتفاقی میافتد.
با توجه به اهمیت این مرحله که بر آن تاکید میکنید، چه توصیه ای به تیم مذاکره کننده برای این مقطع دارید؟
توصیه جدی من این است که اصلا عجله نکنند! یعنی خودداری از شتابزدگی و حرکت با تأنی را مدنظر قرار دهند. حتی اگر مثلا از تاریخ ۱۱ تیر ماه عبور کنیم، به تعبیر مقام معظم رهبری آسمان به زمین نمیآید و این، وحی منزل نیست! این تاریخی است که آنها گفتهاند، اما مبنای کار نباید ۱۱ تیرماه باشد! مبنا، باید حفظ منافع ملی و محکمکاری لازم و انجام یک توافق حافظ منافع هسته ای ما باشد.
آقای دکتر سرنوشت انتشار «فکتشیت ایرانی» بالاخره به کجا رسید!؟
در این رابطه اختلاف نظر وجود دارد؛ آمریکاییها چیزهایی را گفته اند که فراتر از واقعیتهایی است که توافق کردهاند و امروز هم در آن مانده اند! چون باید بنشینند و حرفهای زیادی را که زدهاند، پس بگیرند.
یعنی معتقدید در مذاکره باید حرف خودشان را پس بگیرند؟
بله! چون حرف هایی که در فکتشیت زدهاند، واقعی نبوده است. حرف هایی برای پاسخ دادن به کنگره و راضی کردن صهیونیست ها بوده است. بالاخره آن چیزی که در آنجا عنوان کردهاند، مطالبی نبوده است که بر اساس گزارش رسمی تیم مذاکرهکننده باشد.
تیم ایرانی باید درباره فکتشیت یک چیز حداقلی یا حداکثری بنویسند، اما وقتی شما سند دادید، یعنی زمینه مانور خودتان را از بین بردهاید و اگر فردا بنا به هر دلیلی مثلا در زمینه محدودیت ۱۰ ساله یا هر بحث دیگری مجلس یا شورای عالی امنیت ملی بخواهند نکاتی را مطرح کنند که تیم مذاکرهکننده باید برود و آنها را اعمال کند، در این صورت چون سند دادهایم، قدرت چانهزنی را به طور طبیعی محدود میکند.
بنابراین یک علتی که فکتشیت نوشته شده ولی در انتشار آن دچار تردید شدند، همین مساله ای است که توضیح دادم.
یعنی اینکه میگویند فکتشیت را به جاهایی یا به مقاماتی ارائه دادهایم، معتقدید که این کار انجام شده است؟
حتما در شورای عالی امنیت ملی (مطرح شده)، اینکه میگویند فکتشیت تهیه شده، حتما تهیه شده است. دکتر صالحی هم یکی دو بار مطرح کرد که فکتشیت تهیه شده، اما بحث انتشار آن مطرح است که علت تردید در انتشار آن نکاتی بود که عرض کردم.
آقای دکتر! شما معتقدید که انتشار فکتشیت دست مذاکرهکنندگان ما را میبندد؛ به نظر شما آمریکاییها چنین ملاحظهای نداشتند که فکتشیت منتشر کردند!؟ مخصوصا اینکه دیدیم بعد از توافق ژنو نیز فکتشیت منتشر کردند و شاید این کار برای آنها دستاوردی داشته است که بعد از لوزان هم اقدام به انتشار فکتشیت کردهاند و در واقع فهم خودشان را از مذاکرات منتشر کردهاند!
خیر، فهم آنها از مذاکرات قطعا با نقطه نظرات جمهوری اسلامی مغایر است و دو حالت ممکن است پیش بیاید؛ یا مذاکرات باید با توجه به نکاتی که آنها مطرح کردهاند و ما قبول نداریم، بهم بخورد که این یک فرض است و یا اینکه آنها از مطالبی که مطرح کرده اند، عقبنشینی کنند؛ بنابراین از این نظر میگویم که انتشار این فکتشیت کار خود آنها را سخت کرده است. چون آنچه که آمریکایی ها مطرح کرده اند با آنچه تیم مذاکرهکننده ما به مجلس گزارش داده، تفاوت های قابل توجهی دارد؛ به همین دلیل هم حداقل استدلال وزیر امور خارجه ما در عدم انتشار فکتشیت ایرانی همین نکته است.
بالاخره موضع مجلس درباره انتشار یا عدم انتشار فکتشیت، همان چیزی است که در بیانیه ۲۱۳ نماینده آمده یا حرف جدید دیگری مطرح شده است؟
این نظر را مجلس داده است، اما در ساختار نظام مسئولیت کلی مذاکرات هستهای با شورای عالی امنیت ملی است، نه مجلس! به همین دلیل ملاحظه میکنید که مجلس در تیم مذاکرهکننده نیز حضور ندارد.
ما بر اساس منافع ملی کار را رصد میکنیم، تذکر میدهیم و نظراتمان را از طریق رئیس مجلس در شورای عالی هسته ای مطرح میکنیم و نمایندگان نیز وظایف قانونی خود را در قالب سوال و تذکر انجام میدهند، اما مسئولیت این پروژه در جمهوری اسلامی در مجموع، با شورای عالی امنیت ملی است.