نماینده/مجتبی اصغری: یکی از مسیرهای مهم پذیرفته شدن به عنوان ابرقدرتی فرامنطقهای در باشگاه قدرتهای جهانی، نمایش پتانسیلهای یک دیپلماسی ملی، با ارزشها و اصول ثابت است. دیپلماسی مهمترین مسیر سیاسی برای امتیازگیری از سایر کشورها به عنوان ابتداییترین راهکار پیش از متوسل شدن به آخرین راهحلهاست.
برخلاف آنچه در کشور ما نمایش داده میشود، کشورهای صاحب سبک در عرصه دیپلماسی هیچ اصراری بر نمایش تلاش مضاعف برای پیگیری یک روش مذاکره و مناظره با تضمین «برد حریف» ندارند و بهطور مثال در انتشار نظریات و روایت خود از مذاکرات و توافقات هستهای با ایران تعلل نمیکنند.
قدرتمندترین کشورها مفتخر به ثبت ملیترین قراردادها و توافقات در عرصه جهانی با کسب بیشترین امتیاز از رقبا هستند. چه در عرصه روابط بینالملل و چه در فضای تجارت بینالملل نمونههای بسیاری درباره اهمیت وضع قراردادها و توافقات متنوع با بهرهگیری از زوایا و ظرافتهای حقوقی برای افزایش سهم ملتها یا شرکتها از منافع کلی وجود دارد. پس تاکید بر کسب حداکثریترین امتیازات، از اصول یک دیپلماسی ملی موفق است و در مقابل، این دیپلماتهای کمبنیه هستند که مکرر خود را ملزم به بخشش امتیازات متنوع و بسیار بزرگ در فضای بینالمللی برای تضمین بقا میدانند.
«خودکمبینی دیپلماتیک» در فضای جهانی میتواند منجر به تلاش برای پنهان نگاه داشتن زوایای مذاکرات از ملتها برای کنترل بحرانهای اجتماعی پس از افشای امتیازات بخشیده شده به حریف شود و در عمل این موضوع بهسادگی تبدیل به حربهای در دست رقیب میشود تا در حساسترین موقعیتها دیپلماتهای حریف را به واسطه رازهای فاش نشده در فضای ملی در عرصه بینالملل در تنگنا قرار دهد.
این همان تزی است که تحت عنوان «دیپلماسی محرمانه» به منظور خصوصیسازی حیطه مذاکره با غرب توسط افرادی همچون سریعالقلم در ابتدای روی کار آمدن دولت یازدهم بدون توجه به عواقب احتمالی، مطرح شد. تاکید دقیق این طیف که از حامیان بالقوه تیم مذاکرهکننده دولت در فضای سیاسی جامعه به شمار میروند این است که دیپلماسی خارجی کشور باید از سطح جامعه جمع شده و به عبارتی لبوفروشان و تاکسیرانان و دانشجویان حق ارائه نظر و پیشنهاد و انتقاد در مسیر مذاکرات را نداشته باشند.
«آنتیتز» این پروسه که بر مبنای «اعتماد سیاسی» به یک اقلیت محض بنا گذارده شده بود، در رفتار سیاسی- اجتماعی رهبر حکیم انقلاب از همان ابتدای مذاکرات تبلور یافت. رهبری در تمام مسیر مذاکرات چه در این دولت و چه در دورههای گذشته، در بازههای زمانی کوتاهمدت «مردم» را شریک تجربه ملی دیپلماتیک نظام در حیطه بینالملل کردند و بر سهم مردم اعم از موافقان و منتقدان از گفتوگوهای ملی تاکید ورزیدند.
به اعتراف اسناد گسترده تاریخی، برنامه دیپلماسی عمومی آمریکا در تقابل با نظامهای دیگر، با هدف قراردادن «مردم» با دوقطبیسازی جامعه در حوزه آرمانها و ارزشها در فضای داخلی روی پرده میرود. در مواردی که آمریکا توانست موفق شود، آنچه میان نظامهای هدف، ملت، دیپلماتها و هیات حاکمه این کشورها فاصلهای جبرانناپذیر ایجاد کرد، وادادگی درونی همه جناحها به واسطه معاملات و مذاکرات پنهان و پشت پرده با آمریکاییها بود که اتفاقا با کلیدواژه «صلح» و «جلوگیری از درگرفتن جنگ» میان ۲ کشور، در جلسات دیپلماتها شکل گرفت و در شکل وسیعتر بهواسطه مدیریت همین دیپلماتهای فراملی، شکاف ملی میان ملت و حاکمیت را عمیقتر کرد.
رهبر انقلاب با اشراف به تجربیات تاریخی سایر ملتها و دولتها با تاکید بر خطوط قرمز و ارزشهای درونی جامعه ایرانی، با ارزشگذاری حداکثری برای جامعه خودی، دیپلماتهای کشور را به شفافیت با ملت توام با بیاعتنایی به موعد نهایی عقد توافق در عرصه بینالمللی توصیه میکنند.
اهمیت پیگیری گفتوگوهای ملی برای جلوگیری از دوقطبی شدن جامعه در حالی در دستور کار نظام قرار دارد که تجربه نشان میدهد «ملیگرایان حقیقی» از بسته شدن فضا به نفع هیچ حزب و گروهی استقبال نمیکنند، چرا که به دنبال مطامع انتخاباتی و اهداف کوتاهمدت نیستند. پس تلاش برای شفاف شدن فضا یکسوگیری ملی است که از بحرانهای آتی جلوگیری کرده و به تکمیل «تجربه فراملی» همه گروههای جامعه اعم از موافق و منتقد توافق با آمریکا کمک میکند. به این ترتیب چه توافق نهایی منعقد شود و چه با بدعهدی طرف مقابل به شکست بینجامد، دولت و ملت در موقعیت متقابل قرار نگرفته و مسیر هزینهسازی آمریکا برای بهرهبرداری دوسره از شکست توافق برای تضعیف وحدت ملی ایران، به بنبست میانجامد.
در طول ۲ سال گذشته رهبر انقلاب بارها فضای مذاکرات و توافقات را به نفع دولت و تیم مذاکرهکننده در عرصه ملی و فراملی گشودهاند اما بهرغم آشکار بودن همه تجربیات تاریخی کشورهای طرف مذاکره با آمریکا، به دلایلی قابل بررسی، دولتمردان دوباره تلاش کردهاند فضای داخلی را به سمت قهرمانسازی و روایت یکجانبه از مذاکرات پیش برند. به نظر میرسد کماکان اقلیتی موثر در دولت با نگاه انتخاباتی و اهداف حداقلی و کوتاهمدت به مذاکرات خیره ماندهاند و از قمار بر سر آینده طیف سیاسی مشترکشان هراسی ندارند. این بیتوجهی به عواقب دوقطبیسازی جامعه با تلاش برای تثبیت یک روایت کور و یکطرفه از دیپلماسی هستهای در ۲ سال اخیر، به سادگی میتواند با بدعهدی طرف مقابل به شکست بینجامد و این موضوعی است که با توجه به اعتراف دیرهنگام ظریف و همکاران به غیرقابل اعتماد بودن آمریکا و تاکید بر عدم وجود اراده سیاسی لازم در دولتمردان این کشور، میتواند برای آینده دولت با توجه به تاکیدات صورت گرفته بر موفقیت مسیر مذاکره، مشکلات متنوع و بزرگی ایجاد کند. مبسوطالید بودن نظام در موقعیت حساس کنونی، همراه با رشد روزافزون قدرت ایران در حوزه جهانی از توان بالانس مطالبات ملی بدون آسیب وارد آمدن به مرزهای ملیت حتی پس از شکست مذاکرات خبر میدهد. در حقیقت اجرای یک پروسه کامل از توانایی دیپلماسی ملی ایران با هدف تلاش برای حل و فصل منازعات بینالمللی فارغ از نتیجه نهایی، خود از اهداف بزرگ نظام است که تا اینجای کار به فرموده رهبر انقلاب منجر به این شده که جز آمریکای در حال افول و ۳ کشور اروپایی هیچ دولتی رنج تقابل با ایران قدرتمند با آینده درخشانتر از موقعیت فعلی را به جان نخرد. در دستهبندی رهبر انقلاب، چین و روسیه بهعنوان ابرقدرتهای قطعی آینده حکومت جهانی، در گروه دشمنان ایران قرار نگرفتهاند. معنای دستهبندی یادشده وجود نداشتن رقابت در عرصه بینالمللی میان ایران و روسیه و چین نیست بلکه منظور این است که پروسه تثبیت قدرت سیاسی، نظامی و دیپلماتیک ایران در عرصه روابط بینالملل در هیات حاکمه کشورهای مذکور به پایان رسیده و صرف تلاش ایران برای به پایان رساندن یک دوره کامل ۱۲ ساله مذاکرات هستهای با عقلانیت کامل و بدون خلف وعده و برهم زدن میز مذاکره، مکفی و عقلانی ارزیابی میشود. در این میان بازنده اصلی طیفهایی هستند که کماکان کوچک میاندیشند و برای روشن نشدن ترکهای عمیق تزهای سیاسی در حال فروپاشی درباره ضرورت «توکل بر کدخدا»، به تزهای رنگباخته و ضعیفتری همچون نظریات برآمده از منطق قجری در رد اهمیت توانمندی بومی هستهای و دوقطبیسازی پیش انتخاباتی کشور روی میآورند.