نماینده/حسین شریعتمداری: این روزها اگرچه درباره توافق لوزان و پیامدهای آن به نقد یا به حمایت بحثهایی شده است و هر چند گفتنیهای دیگری نیز هست که نیاز به ارزیابی دارد ولی در این میان اشاره به چند نکته تعیین کننده که کمتر به آن پرداختهاند و یا در بحثها و بررسیها، آنگونه که باید مورد توجه قرار نگرفته است، ضروری به نظر میرسد.
۱- پروتکل الحاقی که در توافق لوزان آمده است به بازرسان آژانس اجازه میدهد از همه تأسیسات مورد نظر خود در هر زمان و در هر مکان و بدون اطلاع قبلی «NO-NOTICE INSPECTION» بازرسی به عمل آورند. بدیهی است که پذیرش این پروتکل نه فقط امنیت هستهای بلکه امنیت نظامی جمهوری اسلامی ایران را با خطر جدی روبرو میکند. اعضای محترم تیم هستهای کشورمان در پاسخ به این سؤال که چرا پروتکل الحاقی را، آنهم به صورت «فراپروتکل»! پذیرفتهاید؟ اعلام میکنند که پذیرش پروتکل الحاقی داوطلبانه است!
از سوی دیگر، برخی از منتقدان توافق لوزان تأکید میکنند که پذیرش پروتکل الحاقی باید به تصویب مجلس برسد، که در نگاه اول هر دو دیدگاه منطقی به نظر میرسد ولی در این میان نکته در خور توجهی وجود دارد که متأسفانه از آن غفلت شده است و آن، این که؛ قید «داوطلبانه- VOLONTARY» برای دور زدن مجلس است چرا که وقتی اعلام میشود پروتکل الحاقی به طور داوطلبانه پذیرفته شده است، یعنی هنوز قرارداد، پیمان و معاهدهای صورت نگرفته که مطابق اصل ۷۷ قانون اساسی به تصویب مجلس نیاز داشته باشد. به اظهار نظر آقای عراقچی عضو محترم و ارشد مذاکرهکننده کشورمان که در برنامه گفتوگوی ویژه خبری شبکه ۲ سیما (۱۵ فروردین ۹۴) مطرح شده است توجه کنید: «این پروتکل در مجلس تصویب نشده و این اختیار متعلق به مجلس است. این بسته به تصمیم مجلس است. ما در مذاکرات گفتیم به عنوان دولت میتوانیم قول بدهیم مفاد پروتکل را به صورت داوطلبانه و موقت اجرا کنیم تا زمانی که مجلس آماده تصویب آن باشد.» برادر عزیزمان آقای عراقچی در این اظهارنظر تأکید میکند که پذیرش پروتکل الحاقی داوطلبانه است و نیازی به تصویب مجلس ندارد. باید توجه داشت که سخن از پذیرش موقت و داوطلبانه تا تصویب مجلس نیست، بلکه میفرمایند «مفاد پروتکل را به صورت داوطلبانه و موقت اجرا میکنیم». در سلامت نفس و دلسوزی تیم هستهای کشورمان و از جمله جناب آقای عراقچی تردیدی نیست ولی متأسفانه حریف با بهرهگیری از غفلت آنان و از آنجا که میدانسته اجرای پروتکل نیاز به تصویب مجلس دارد، قید «داوطلبانه» را - با عرض پوزش- به تیم محترم مذاکرهکننده تحمیل کرده است. ظاهر قضیه و قید «داوطلبانه» در نگاه اول، امتیازی برای ایران تلقی میشود ولی با نگاهی دقیقتر که شرح آن گذشت، این قید، پروتکل الحاقی را از حوزه نظارت مجلس خارج میکند و به بیان دیگر، حریف از این طریق مجلس و نمایندگان مردم را دور زده است! آیا غیر از این است!؟
گفتنی است علاوه بر تیم هستهای، مسئولان محترم نظامی کشورمان- از جمله وزیر محترم دفاع- نیز تاکید کردهاند هرگز به حریف اجازه بازرسی از مراکز نظامی را نخواهند داد که غیرت دینی و انقلابی آنان مانند همیشه درخور تقدیر است ولی باید گفت؛ این مجوز با پذیرش اجرای پروتکل الحاقی- به صورتی فراتر از مفاد آن- به حریف داده شده است تا آنجا که همین دیروز آقای لاوروف وزیر خارجه روسیه در مصاحبهای اعلام کرده است در صورت اجرای این توافق، ایران به کنترلشدهترین کشور جهان تبدیل خواهد شد.
راهکار اما، فقط به فقط لغو توافق لوزان است که در سطرهای پایانی این نوشته به آن اشاره خواهیم کرد.
۲- برخی از دوستان به این واقعیت غیرقابل انکار که «آمریکا مورد اعتماد نیست» اشاره میکنند و نتیجه میگیرند چه تضمینی هست که آمریکا به تعهدات خود در توافق لوزان عمل کند؟ و برای این نگرانی شواهد و نمونههای فراوانی از سابقه عهدشکنی و غیرقابل اعتماد بودن آمریکا ارائه میکنند.
در طرف مقابل، حامیان توافق پاسخ میدهند که بلافاصله بعد از عهدشکنی آمریکا همه توافقات انجام شده را نادیده گرفته و به نقطه قبل از توافق بازمیگردیم که این توضیح اگر چه منطقی است ولی بسیاری از تعهدات ما در توافق لوزان- و قبلا در توافق ژنو- بعد از اجراء قابل بازگشت نیست که شرح آن به نوشته دیگری نیاز دارد و از سوی دیگر نظر منتقدان که آمریکا را غیرقابل اعتماد میدانند نیز، یک دلشوره و نگرانی منطقی است و تنها با مروری گذرا به سوابق آمریکا جای کمترین تردیدی در صحت آن باقی نمیماند.
اما در اینجا، نکته با اهمیت و تعیینکننده دیگری در میان است که متاسفانه مورد غفلت قرار گرفته و آن، این که؛ آمریکا نیازی به نقض عهد و نادیده گرفتن تعهدات خود ندارد! توجه کنید، منظور آن نیست که آمریکا اهل عهدشکنی و نقض تعهدات خود نیست، زیرا عهدشکنی و غیرقابل اعتماد بودن آمریکا به اندازهای بدیهی و آشکار است که نفی آن امکانپذیر نخواهد بود. بلکه سخن آن است که آمریکا در توافق لوزان نیازی به عهدشکنی ندارد! چرا!؟ برای آن که همه خواستههای خود را در توافق لوزان گنجانده است. بنابراین نه فقط نیازی به نقض عهد ندارد، بلکه این آمریکاست که باید نگران باشد مبادا ایران به آنچه در لوزان پذیرفته است پایبند نماند و از اجرای آن خودداری کند! از این روی ضمن آن که اعتقاد به عهدشکنی و غیرقابل اعتماد بودن آمریکا برای همیشه واقعیت دارد ولی در عرصه مورد بحث یعنی توافق لوزان، اصلیترین مفاد مندرج در آن- اگر نگوئیم همه آن- به نفع آمریکاست بنابراین چرا باید از اجرای توافقی که خواستههای خود را در آن جای داده است، امتناع ورزد!؟
۳- توافق لوزان به گفته و تصور تیم هستهای کشورمان یک بیانیه مطبوعاتی است و الزامآور نیست! ولی از آنجا که شامل چارچوبهای اولیه (بخوانید همان مرحله اول از توافق دومرحلهای) است، در تعریف حقوقی نام «توافق» دارد و نه «بیانیه». اما، در هر دو حالت، هنوز دست مسئولان محترم کشورمان بسته نیست و میتوانند با استناد به اصول ۷۷ و ۱۲۵ قانون اساسی از پذیرش آن خودداری کنند. توضیح آن که اگر چه حریف اجرای پروتکل الحاقی را از میدان تصویب مجلس خارج کرده است ولی «توافق لوزان» حاوی تعهدات فراوان دیگری نیز هست که به تصریح اصول یاد شده از قانون اساسی، تنها پس از تصویب مجلس شورای اسلامی و تایید این مصوبه از سوی شورای نگهبان قابلیت پذیرش و اجرا خواهد داشت. بنابراین مسئولان محترم میتوانند و باید با استناد به اینکه الزامات توافق لوزان هنوز به تصویب مجلس شورای اسلامی و تائید شورای نگهبان نرسیده است، از پذیرش آن خودداری کرده و تا دیر نشده این توافق را ملغی اعلام کنند.