به گزارش نماینده به نقل از فارس، وقتی اصلاح طلبان تندرو در مجلس ششم با موضوعاتی نظیر «اصلاح قانون مطبوعات»، «ارائهی لایحهای برای حذف شورای عالی انقلاب فرهنگی» و «تحصن و استعفای جمعی از نمایندگان» فضای داخلی کشور را به التهاب میکشیدند، اپوزسیون خارج نشین نیز فرصت را برای عرض اندام مناسب دید، تا داشتههای خود را با بهکار گیری برخی مهرههای داخلی و خارجی رو کند. برگزاری کنفرانسی به نام «کنفرانس ایران بعد از انتخابات پارلمانی» که به «کنفرانس برلین» معروف شد، یکی از همین طرحها بود که اجرای آن بر عهده یک نهاد آلمانی به نام «بنیاد هانریش بل» قرار گرفت که ارتباطات تنگاتنگی با «حزب سبزهای» این کشور داشت.
حزب سبزهای آلمان ضدیت های فراوانی با جمهوری اسلامی در طول سالهای پس از انقلاب نشان داد، این حزب فاصله کامل خود را با هر نوع ایدئولوژی اعلام کرده و از نظر تفکر، دارای ضدیت با دین و مذهب، به طور عام و با اسلام، به طور خاص است. حزب سبز پایبندی به دین را امری بسیار عقب افتاده و ارتجاعی می داند. این حزب دشمنی عجیبی با اسلام دارد، تا حدی که از اعطای مجوز به مسلمانان عرب ساکن آلمان در شهر آخن(از ایالت غربی آلمان) در جهت ساخت یک مدرسه فرهنگی به اتهام اینکه روزی ممکن است این گروه نیز همانند جمهوری اسلامی شوند، مخالفت کرد.
«یوشکا فیشر» وزیر وقت خارجه آلمان که برخاسته از حزب سبز آلمان و یکی از طرفداران آن بود بیشترین ارتباط را در سطح اروپا با مسعود رجوی، رهبر گروهک منافقین داشت. در نامه های یوشکا فیشر به رجوی که در مطبوعات آلمان منعکس می شد، وی با لفظ «مسعود عزیز» از رجوی نام می برد.
«بنیاد هاینریش بل» اهداف خود را از برگزاری این کنفرانس را چنین بیان میکند: «قصد ما فراهم کردن امکانات لازم برای انجام مباحثات اصولی و روزآمد است. ما همچنین تلاش میکنیم شرایط را برای بررسی علمی و کارشناسانهی مشکلات موجود بر سر راه روند اصلاحات اجتماعی فراهم کنیم.» (کنفرانس برلین در رسانههای جهان، انتشارات ترجمان امروز، اردیبهشت ۱۳۷۹، ص ۱)
علاوه بر این بنیاد، بخشی از اپوزیسیون خارجنشین نیز به رهبری حسن ماسالی، شامل کتایون امیرپور، مهدی سردانی (نویسندهی ضد انقلاب)، احمد طاهری (خبرنگار روزنامهی فرانکفورتر روندشاو)، بهمن نیرومند و نوید کرمانی در تدارک این کنفرانس دخالت داشتند. این عده در آغازین روز کنفرانس، بیانیهی مشترکی صادر کردند و در آن خواستار تشکیل یک حکومت لائیک و سکولار در ایران شدند.
*چه کسانی به کنفرانس برلین رفتند؟
عزتالله سحابی، اکبر گنجی، یوسفی اشکوری، کاظم کردوانی، علیرضا علویتبار، حمیدرضا جلاییپور، چنگیز پهلوان، فریبرز رئیسدانا، علی افشاری، محمود دولتآبادی، مهرانگیز کار، شهلا شرکت، شهلا لاهیجی، منیرو روانیپور، جمیله کدیور، خدیجه مقدم، محمدعلی سپانلو ۱۷ تن از شخصیتهای سیاسی، مطبوعاتی، علمی و ادبی ایران، که عمدتاً گرایشهایی سکولارداشته و بخشی از آنان نیز از اعضای ارشد حزب مشارکت بودند از سوی این بنیاد به این کنفرانس ۳ روزه دعوت شدند.
*سخنرانان برلین چه گفتند؟
مباحثی چون «ایران پس از انتخابات مجلس»، «اسلام و جامعهی مدنی»، «حقوق و جنبش زنان»، «هنر و ادبیات در روند اصلاحات» و «دمکراسی و ارزیابی روابط ایران و آلمان» از مهمترین مباحثی بود که در این کنفرانس از سوی شخصیتهای ایرانی مطرح شد.
در اولین روز برگزاری کنفرانس، برخی ازحاضران در کنفرانس خواستار براندازی علنی نظام شدند و گروهی دیگر، سخن از جدایی دین از سیاست در ایران سر دادند و آن را بدیلی مناسب برای جایگزینی نظام ولایت فقیه دانستند. نقطه مشترک بسیاری از مطالب ارائهشده در این کنفرانس این بود که ایران در وضعیتی نامطلوب به سر میبرد و روی کار آمدن اصلاحطلبان فرصتی تاریخی فراهم کرده تا ایرانیان داخل کشور، همگام با اپوزیسیون خارجنشین، به مبارزه علیه دیکتاتوری بپردازند. در حقیقت، تاریخ جمهوری اسلامی ایران برای آنان از دوم خرداد ۷۶ آغاز شده بود تا زشتیهای گذشته را از بین ببرد.
اساساً این کنفرانس به تعبیر رهبر معظم انقلاب تبدیل به جلسهای برای محاکمه نظام اسلامی و انقلاب شده بود و سخنرانان، با نادیده گرفتن بسیاری از دستاوردهای نظام، با رویکردی یکسویه، نظام برخاسته از انقلاب اسلامی را به عنوان عامل اختلال در تاریخ و شعور تاریخی ملت ایران معرفی کردند.
از نگاه سخنرانان ایرانی کنفرانس برلین، ایران در فاصلهی بعد از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ تا روی کار آمدن اصلاحطلبان، مانند کودکی عقبافتاده بود که مردم آن در واقع نمیدانستند که چه میخواهند و برای اولین بار در انتخابات دوم خرداد ۷۶ و بعد از آن در جریان انتخابات مجلس ششم نشان دادند که چه میخواهند.
به این سخن عزتالله سحابی در کنفرانس برلین توجه کنید: «مشهود است مردم در انقلاب سال ۵۷ میدانستند چه نمیخواهند ولی نمیدانستند چه میخواهند اما آنها در انتخابات مجلس ششم نشان دادند که چه میخواهند و رأی «نه» و منفی به جریانات حاکم بر کشور دادند. این انتخابات توانست پس از ۲۰ سال جناح انحصارطلب و خشونتگرای حاکمیت را به گوشه انزوا بکشاند».
سلمان علوی نیک در کتاب آسیبشناسی حزب مشارکت ایران نیز به بیان گوشهای دیگر از سخنرانی سحابی در این کنفرانس میپردازد: «شما که علیه دیکتاتوری داخل ایران مبارزه میکنید، باید بدانید کسانی که اینجا هستند نیز همچون شما در حال مبارزه با دیکتاتوری در داخل هستند.»
وی در ادامه این مطلب مینویسد: حمیدرضا جلاییپور، از عناصر ارشد مشارکت و از دستاندرکاران روزنامههای زنجیرهای، در سخنانی دربارهی اکبر گنجی که بار دیگر ناظر به ارائهی تصویر نامطلوب از ایران است میگوید: «شما فکر نکنید که اکبر گنجی در خیابان لالهزار قدم میزند، گنجی چهار سال است که در وحشت به سر میبرد.»
«شهلا لاهیجی» هم که به عنوان مدیر یک مؤسسه انتشاراتی در تهران به این کنفرانس دعوت شده بود گفت: «باید این باور در حاکمیت پدید آید که دوران کمربندهای عفت گذشته است».
شهلا شرکت نیز در سخنرانی خود گفت: «من از ایران می آیم. کشوری که حوادث غیرمترقبه آن در طول بیست سال گذشته شگفتی آور بوده. کشوری که مردمش شب را با یک شوک خبری به خواب می روند و صبح از زلزله خبر دیگری بیدار می شوند.»
یوسفی اشکوری که در این کنفرانس با لباس روحانیت حاضر شده بود و برای همین مدام با هو کردن حضار روبرو میشد در سخنانی به حمایت از آزادی و جامعه مدنی پرداخت: «ما در ایران قربانی خشونتیم و توقع ما این بود که در خارج از کشور کسانی که برای آزادی و دموکراسی و مردمسالاری مبارزه میکنند به گونه دموکراتیک رفتار کنند.»
وی در جای دیگر اضافه میکند: «جناح محافظهکار و پاسداران استبداد باز هم قطعا کارشکنی خواهند کرد و باز هم دست به انواع توطئهها خواهند زد.»
بعد از اشکوری نوبت به یکی دیگر از چهرههای تندرو دوران اصلاحات بود تا پشت تریبون قرار گیرد. اکبر گنجی! ولی ابتدا میبایست برای کار کردن در نهادهای انقلابی از حضار عذرخواهی کند و به گذشته خود فحش دهد تا ادامه حرفهایش شنیده شود. عکسالعمل گنجی تکذیب بود: «بنده عضو سپاه در ترکیه نبودم، بنده در رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی در ترکیه بودم، سمینار حافظ برگزار کردم، سمینار مولوی برگزار کردم، کلاسهای آموزش زبان فارسی داشتیم...»
حاشیههای حضور اکبر گنجی به سخنانش در کنفرانس ختم نشد، او در حاشیه این مراسم و در گفتگو با روزنامه اشپیگل آلمان حرفهای مهمتری دارد:
او در این مصاحبه گفته بود: ما (اصلاحطلبان) تلاش میکنیم خمینی را به گونهای تفسیر کنیم که مخالف دموکراسی نباشد. خمینی دیگر وجود ندارد آنچه وجود دارد فقط برداشتهای ما از سخنان اوست. او به هر حال یک روزی به موزه خواهد رفت و هیچکس نمیتواند جلوگیری کند!
مهرانگیز کار نیز در خصوص مقولات مربوط به زنان رویهای فمینیستی را در پیش میگیرد و با ابراز تاسف از آزاد نبودن روابط زن و مرد و قوانین حجاب و برخی فقهیات حقوق زن در ایران میگوید: « ساختار حقوقی ایران که در حوزه تخصص من قرار میگیرد به خصوص در امر حقوق زن، حقیقتا زن ستیز است و اگر شعارهایی که بعضا پریشب و دیروز ما شنیدیم در فضای بهتری می شنیدیم شاید دیروز را برای بحث پیرامون مشائل و شاید بخشی از حقوق زنان از دست نمی دادیم».
*افشای کنفرانس برلین
ماجرای افشای این کنفرانس یک هفته بعد و با پخش مستندی ۳۰ دقیقهای از صدا و سیمای جمهوری اسلامی آغاز شد.
پخش تصاویر غیرمتعارف رقیصدن یک زن و لخت شدن یک مرد از سیمای جمهوری اسلامی ایران در حضور سخنرانان ایرانی این کنفرانس و عدم واکنش از سوی آنان افکار عمومی را از ماجراهای رخ داده در برلین آگاه کرد و به تبع آنان سخنرانیهای ساختار شکنانه شرکتکنندگان آشکار شد.
آیتالله هاشمی رفسنجانی در خطبههای نماز جمعه در تاریخ ۹ اردیبهشت ۷۹ کنفرانس برلین را محکوم کرد و گفت: «در کنفرانس برلین میخواستند همه شئون انقلاب را محاکمه کنند و برای این کار طراحیهای زیادی کرده بودند. افرادی را به نمایندگی از جناح ها و اقشار مختلف اعم از نویسنده، شاعر، حزبچی، روزنامهچی، حقوقدان و لیبرال را دعوت کرده بودند تا به قول خود همه شوون انقلاب را محاکمه کنند. از سوی دیگر، صحنه ای درست کرده بودند که باز و کبوتر درست کنند و در این میان، بازها بخواهند اصل انقلاب برچیده شود...»
آیتالله جوادی آملی، امام جمعه موقت قم با اشاره به وقایع کنفرانس برلین گفت: «کنفرانس رقت بار و ذلت بار برلین، فاقد استدلال بود و حرفی جز فحش و هتاکی نسبت به مقدسات نداشت... کوردلان برلین، طمعکاران داخلی، قلم به دستان مزدوری که از غیرت الهی طرفی نبسته اند بدانند حاکم بر این مرز و بوم نامه امام حسین بن علی است که دعوت به غیرت می کند.
مرحوم آیتالله مشکینی، رئیس مجلس خبرگان هم از وقایع کنفرانس ابراز گلایه کرد و گفت: «ای امام راحل! ای شهدا! ای ارواح شهدا! کاش زنده بودید و به هدر رفتن زحمات خود را می دیدید که در ایران چه می گذرد؟ من هم می گویم: کاش می مردم و این ننگ را برای دولت اسلامی نمیدیدم.»
مرحوم آیتالله معرفت با انتقاد از حضور اشکوری در لباس مقدس روحانیت گفت: «حضور یک نفر معمم در چنین جلسه ای برای بنده بسیار ناراحت کننده بود و این جانب تاکنون چندین بار درباره خلع لباس نامبرده و پاکسازی روحانیت از چنینی عناصری به مسوولین مربوطه تذکر داده ام.»
آیتالله مصباح یزدی نیز در اظهار نظری در خصوص حضور اشکوری گفت: «افراد جبهه ملی در این کنفرانس رسما احکام اسلام را محکوم می کنند. متاسفانه کسانی که دو متر پارچه به سرشان بسته اند، این غلطها را می کنند. آنان آبروی جمهوری اسلامی ایران را برده اند.»
*رقص زن را دیدند، فحش به انقلاب را ندیدند!
با این همه پخش گزیدهای ۳۰ دقیقهای از این مراسم توسط صداوسیما موجی از تحلیل و واکنش در داخل را آفرید و عدهای از جریان اصلاح طلبی در واکنش به افشاگری صدا و سیما به فرافکنی پرداختند و به نشان دادن رقص زن اعتراض کردند!!
مرحوم منتظری بلافاصله در پاسخ به استفتایی بیان داشت : «نمایش عمومی این قبیل صحنه ها در تلویزیون از مصادیق بارز اشاعه فحشا و شرعا حرام است و واضح است که انگیزه سیاسی در کار است».
علی اکبر محتشمیپور هم در نامهای نوشت: سیمای جمهوری اسلامی در یک اقدام غیرمنتظره صحنههای مستهجن فیلم کنفرانس برلین را پخش کرد که موجب جریحهدار شدن عواطف و احساسات اکثریت اشخاصی که به مشاهده آن نشستند شد.
اما علی لاریجانی در گفتگویی درباره پخش کنفرانس برلین در دوره ریاستش بر صدا و سیما گفت: در آن زمان یک حرکت مشکوکی در آلمان صورت گرفت که تحت عنوان یک NGO، عدهای از افراد از جریان دوم خرداد را دعوت کرده بودند و در آن جلسه هم رفتار زشتی رخ داد و هم حرفهای بد و ضدانقلابی مطرح شد که در رسانه های داخلی انعکاس نداشت. آنقدر ماجرا فصاحتبار بود که حتی روزنامههای دوم خردادی هم تلاش کردند از کنار آن بگذرند. نوارهای آن جلسات از دو کانال به دست ما رسید و معلوم شد که برخی از آقایان حتی در نزد اجانب، حرمت منافع ملی را حفظ نکرده اند لذا در معاونت سیاسی، برنامهای تدوین شد که حدود نیم ساعت بود و اجمالاً ماجرای زشت آن جلسه را روشن میکرد. این برنامه را با من در میان گذاشتند. من موافق بودم که پخش شود. پس از پخش آن، فشارها و سروصداها بلند شد اما تا حد زیادی اشتباهات سیاسی رخ داده را روشن کرد.
لاریجانی همچنین درباره علت بازپخش این برنامه هم گفت: فشار و توهین در این زمینه زیاد بود و تصور میکردند با این روش، صداو سیما عقبنشینی میکند. از طرفی عده زیادی از مردم که حساس شده بودند، آن برنامه را ندیده بودند. در جلسهای با مدیران، اکثراً مخالف پخش مجدد آن بودند، اما من نظرم این بود که باید پخش مجدد شود که اولاً مردم در جریان قرار بگیرند و ثانیاً افراطیون تصور نکنند که صدا و سیما با هیاهو از حرف حق خود عقبنشینی میکند. همان روزها برای اینکه مطلب روشنتر شود و آقایان بدانند مسئولی نیستم که از زیربار موضوع فرار کنم خودم در برنامه شبکه دو بعد از خبر حضور یافتم و توضیح دادم که این ماجرا چه بود و چرا صداوسیما آن را پخش کرد.
هاشمی رفسنجانی هم در خطبههای نماز جمعه در پاسخ به اعتراض اصلاح طلبان در پخش مستند تلویزیون گفت: «حالا این حرفها را می زنند که یک خانم برهنه دارد آنجا می رقصد. چرا این را آوردید و نشان دادید؟ این دیگر، حرف است. شما هر شب در فیلمها از این خانم ها می بینید. کسی غصه این چیزها را نمی خورد، لااقل شما نمی خورید. انصافا زور نیست که ما در یکجا بخواهیم همه چیز شفاف و اطلاع رسانی واضح باشد و در یکجا بخواهیم شفاف نباشد»
رهبر معظم انقلاب پس از برگزاری این کنفرانس در دیدار با شخصیتهای سیاسی فعال در کشور، پیرامون این کنفرانس چند نکته را گوشزد کردند. ایشان ابتدا به ترکیب انتخابشده برای حضور در این کنفرانس اشاره کردند و آن را حاصل یک برنامهریزی بلندمدت و کاملاً سنجیده عنوان کردند؛ زیرا برای شرکت در این کنفرانس از یک روحانی، دانشجو، استاد دانشگاه، برادر شهید، یک انقلابی سابق، نویسنده و یک سیاسی قدیمی، چند زن و یک نمایندهی مجلس دعوت شده بود و از این طریق، به دنبال آن بودند تا حاضران این کنفرانس را نمایندگان آحاد ملت ایران معرفی کنند.
ایشان در ادامه فرمودند: «برگزارکنندگان کنفرانس در واقع در صدد بودند با این مقدمات و تدارکات و دعوت از همهی جناحهای مخالف نظام در خارج، کنفرانس را به جلسهی محاکمهی انقلاب و نظام اسلامی تبدیل کنند و با تبلیغ ناکارآمدی نظام اسلامی از زبان دعوتشدگان داخلی، از زبان ضدانقلاب هم این گونه تبلیغ کنند که اصلاحات اساسی تنها با حذف اسلام، ولایت فقیه، شورای نگهبان و حدود اسلامی از قانون اساسی و یا کلاً نوشتن قانون اساسی جدید امکانپذیر است.»
به هر حال شوی ساختارشکنان، بیآبروتر از آن بود که بتوان سرپوشی بر آن گذاشت، شرکتکنندگان در این معرکه که طیفی از تندروهای جریان دوم خرداد را نمایندگی میکرد هیچ گاه نتوانستند دفاعی از اظهارات خود در آن همایش داشته باشند.
۱۵ سال از آن تاریخ میگذرد و این لکه ننگ همچنان در حافظه تاریخی جمهوری اسلامی ایران و پرونده نه چندان روشن تندروهای جریان دوم خرداد باقی مانده است.