نماینده - در روزها و ماههای گذشته ضدانقلاب بهشدت بر روی گزینه خشکسالی و قحطی بهعنوان تنها راهکار باقیمانده برای براندازی جمهوری اسلامی متمرکز شدهاند!
در این راستا سایتهای بیبیسی فارسی و سحام نیوز در تاریخ ۲۶ و ۲۷ دی ۹۳ در مطلبی با عنوان «خشکسالی ایران را به سومالی اتمی بدل میکند» به قلم ناصر کرمی استاد دانشگاه برگن نروژ، به ارائه تحلیلهای خاص پرداخته و نوشته است: خشکسالی کنونی در ایران احتمالاً پدیدهای زیانبارتر با تأثیراتی مخربتر و پایدارتر نسبت به رخدادهایی مثل شیوع ابولا در آفریقا، بحران اقتصادی در برخی کشورهای جنوب اروپا، سیل سال ۲۰۰۸ پاکستان و سونامی ۲۰۰۵ جنوب شرق آسیا است. حال واکنش دولتهای این کشورها را با برنامههای دولت آقای روحانی در برابر بلای ویرانگری که ایران را به سمت سومالی شدن میبرد مقایسه کنید.
نیک آهنگ کوثر ضدانقلاب فراری نیز در مصاحبهای با گری سیک به این موضوع پرداخته است.
وی در توضیح بخش پایانی مصاحبه خود با گری سیک مینویسد: در این بخش، پرسشهایم را به بحث زلزله و خشکسالی کشاندم. مسائلی که میتواند برای حکومت جمهوری اسلامی مخربتر باشد تا بحران هستهای فعلیاش.
گری سیک در پاسخ به سؤالهای نیک آهنگ کوثر میگوید: وقتی مردم میپرسند بدترین چیزی که میتواند درباره ایران اتفاق بیفتد چیست؟ حکومت ایران کاری [...] بکند یا حملهی اسرائیل یا هر اتفاق عظیم دیگر...و جواب من این بود که اتفاقاتی ممکن است بیفتد که خیلی عظیمتر و مخربتر از انتظار ما است و قابل مهار هم نیستند و روی همهچیز سایه بیفکند.
وی خشکسالی را یکی از این موارد غیرقابلمهار و قابل پیشبینی میخواند و میداند.
شیمون پرز رئیسجمهور رژیم صهیونیستی نیز اخیراً بر روی گزینه خشکسالی و قحطی بهعنوان یکی از راههای براندازی جمهوری اسلامی تمرکز کرده است!
در این زمینه به دو نکته میتوان اشاره کرد و پرداخت اول آنکه ضدانقلاب و دشمنان جمهوری اسلامی در برخورد با ایران چنان به قحطی راهکار رسیدهاند که دست به دامان بلایای طبیعی شدهاند.
اینکه گری سیک در مصاحبه با خودنویس میگوید مردم ایران به انقلابی دیگر نمیاندیشند و توضیح میدهد که براندازی از طریق شورش در ایران ممکن نیست و در ادامه به خشکسالی بهعنوان یک بحران غیرقابلکنترل در ایران اشاره میکند و نیز بیبیسی و سحام نیوز به قلم یک استاد دانشگاه در نروژ خشکسالی را موجد یک سومالی اتمی در ایران میخواند و از سوی دیگر شیمون پرز رئیسجمهور اسرائیل دل به قحطی و خشکسالی در ایران میبندد همه نشان از آن دارد که دشمنان از همه توطئههای خود نتیجهای نگرفته و در قحطی سوژه به بلایای طبیعی پناه بردهاند.
از سوی دیگر نمیتوان بحران خشکسالی و بلایای طبیعی در ایران و یا هر کشور دیگری را نادیده گرفت.
خشک شدن دریاچه ارومیه، زایندهرود و نیز فاجعه ریزگردها در خوزستان و ...همه نشان از آن دارد که خشکسالی در ایران معضلی جدی است که مسئولین باید به آن فکری جدی کنند.
در این رابطه مقابله با اسراف اهمیتی زائدالوصف دارد.
همه میدانیم که اسراف حرام است و در این شکی نیست ولی آیا متمرکز شدن بر صرفهجویی و مقابله با خشکسالی در سطح کلان و حاکمیتی ضروری نیست؟
سالها پیش و در ابتدای دهه ۷۰ مسئولین کشور با تمرکز بر کنترل جمعیت و زیادهروی در آن توانستند در اندک مدتی روند افزایش جمعیت را در کشور کنترل و کار را به جایی برسانند که امروز با بحران کاهش جمعیت روبرو شویم. سخن اینجا در مورد افزایش و یا کاهش جمعیت نیست آنجا است که حاکمیت میتواند با تمرکز بر روی یک موضوع جلوی روی دادن مسئلهای را و یا اتفاق نیفتادن آن را بگیرد.
در مسئله خشکسالی نیز اینگونه است چرا با یک عزم جدی در این رابطه مواجه نیستیم بخشی از بحران خشکسالی که به اقدامات محیط زیستی نیازمند است احتیاج به اقدامات شایسته و بایسته دولتمردان و مسئولین محیطزیست کشور دارد که امید است از سیاستورزی دست بردارند و به مسئولیتهای خود بیندیشند ولی بخش اعظمی از این بحران و حل آن منوط به یک عزم ملی است که مرجعیت و علمای دین نیز میتوانند نقشی عظیم در آن ایفا کنند.
میدانیم که بخش عظیمی از مردم کشور متشرع بوده و گوش به سخنان مراجع و علما دوختهاند. نویسنده بهعنوان تنها یک سؤال میپرسد: آیا میتوان اسراف و به هدر دادن منابع طبیعی را که دشمنان از آن بهعنوان وسیلهای برای براندازی نظام اسلامی بهره میگیرند، دارای آثار و پیامدهای شرعی سنگینتری نسبت به ارتکاب این عمل مذموم، در زمانهای عادی دانست؟!
چنانکه در ابتدای این نوشتار ذکر آن رفت ضدانقلاب از خشکسالی بهعنوان یکی از راههای براندازی جمهوری اسلامی یاد میکنند و طبیعی است که در چنین مواقعی حکم نیز میتواند متفاوت از گذشته باشد.
سؤال اخیر تنها بهعنوان یک پرسش مطرح میشود و نویسنده چون در زمینه فقه هیچگونه تخصص و ورودی جزئاً و کلاً ندارد پاسخ به آن را بهعنوان یک استفتا از علمای اعلام و مراجع عظام تقلید میطلبد.