نظرتان درباره طرح تحول سلامت چیست و اجرای این طرح چه تأثیراتی روی فضای بهداشت و درمان کشور خواهد داشت؟ آیا این انتقاد را که این طرح فقط منوط به بستری بیماران در بیمارستانها میشود و باوجود هزینههای بسیاری که دارد زمینههای پیشگیری از مریضیها را فراهم نمیکند، اعتقاد دارید؟
چند نکته درباره این طرح وجود دارد، ما در ایران به یک انقلاب در نظام سلامتمان نیاز داریم و در این موضوع هیچ شکی نداریم زیرا مشکلات عدیدهای در نظام سلامت داریم.
منطقی نیست، فکر کنیم طرح تحول سلامت تنها دستمزد پزشکان را بالابرده است
کاری که در زمینه تحول درمان در دولت فعلی اتفاق افتاد از چند جنبه قابلتوجه و بررسی است: یکی اینکه اگر درباره این طرح بگوییم فقط دستمزد پزشکان را بالابرده است، حرف منطقیای نیست، اگر در اجرا نظری داشته باشیم میبینیم که درصد قابلتوجهی از کسانی که به ما مراجعه میکردند مشکلشان پرداختهای غیرقانونی به پزشکان در بخش خصوصی و دولتی بود.
پزشکان هم برای اینکه فکر میکردند دستمزدی که میگرفتند، دستمزد مناسبی نیست، دنبال این بودند تا آن را از طرق دیگری جبران کنند و وقتی دستمزد پزشکان ایرانی با معیارهای جهانی در نظر گرفته میشد، دستمزدهایی بود که خیلی کم و غیرقابلباور بود.
بهطور مثال قبل از این جریانات در یک بخش دولتی برای انجام یک عمل آپاندیس رقمی که به یک پزشک پرداخت میشد چیزی در حدود ۸۰ هزار تومان بود، ازنظر علمی از هر ۱۰۰۰ مریض آپاندیس یکی از این افراد فوت میکند و آپاندیس هم برای جراحان عمل سادهای است و اگر مریضی برای این بیماری فوت کند، پزشک حتماً مقصر است و باید دیه آن فرد را پرداخت کند، بنابراین پزشک آمده ۱۰۰۰ آپاندیس عمل کرده است که این عددی معادل ۸۰ میلیون میشود و درصورتیکه دیه یک فرد بالغ در ایران در ماه عادی ۲۰۰ میلیون تومان است و این فرد پزشک که هزار مورد آپاندیس عمل کرده و بایستی چند میلیون هم از جیب بدهد تا بتواند دیه آن فرد مرحوم را پرداخت کند.
در همه جای دنیا یکی از فاکتورهای مهم برای ارزشگذاری، هزینهای است که برای عواقب کاری یک پزشک در نظر گرفته شود، چون دستمزدی که یک پزشک دریافت میکند، دستمزد آن کاری که انجام میدهد نیست و دستمزد برخورد با عواقب است و خیلی از این عوارض هم ازجمله عوارضی است که در خیلی از کتابها نوشتهشده است و ازنظر علمی هم غیرقابلاجتناب است.
بهر حال علم پزشکی؛ علمی است که بر اساس آمار شکلگرفته و همه انسانها نیز مانند هم نیستند و بنابراین یک رفتاردرمانی که برای ۹۹ درصد مردم جواب میدهد، ممکن است برای یک درصد دیگر، رفتاردرمانی درستی نباشد و بنابراین یکسری عارضه را منجر شود.
اجرای طرح تحول سلامت، میتواند ازنظر مالی باعث ایجاد انگیزشی مثبت در ارائه خدمات بهتر پزشکان به بیماران شود؟
اگر واقعاً میخواهیم پزشکانمان را موظف کنیم که کارهایشان را بهدرستی انجام دهند حداقلش این است که هزینه فایده آن کار منطقی باشد و این را نیز باید در نظر گرفت که یکسری افراد در جامعه هستند که در هر صنفی فزونیطلب هستند و به هیچچیزی قانع نیستند و این درباره علم پزشکی هم صدق میکند.
ما در ایران ۱۰۰ هزار پزشک داریم، به نظر شما چند نفر از این پزشکان بودند که دنبال درآمدهای نجومی بودهاند و میخواستند از موقعیتی که دارند سوءاستفاده کنند؟ من فکر میکنم در بدبینانهترین حالت از این ۱۰۰ هزار نفر ۲ هزار نفر بیشتر نبودهاند و بعد به خاطر این دو درصد آبرویی هم برای جامعه پزشکی نمانده بود و رادیو و رسانهها هرروزه داد از این فرآیند زیرمیزی میزدند و مردم هم از این وضع ناراضی بودند و علتش هم یک اشکال فرهنگی بود زیرا این فکر در جامعه جاافتاده که چیز گرانتر، بهتر است.
من خود بهشخصه حدود ۲۰ سال است که در رشته جراحی مشغول به فعالیت هستم و در این زمان هیچگاه مطب خصوصی نداشتهام؛ ۱۰ سال اول را هیئتعلمی تماموقت دانشگاه علوم پزشکی کردستان بودهام و ۱۰ سال دوم را هم در بیمارستان خیریه کارکردهام و جایی بوده است که بنده هیچ ارتباط مالی با مریض نداشتهام، منتها خیلی جالب بوده مریضهایی که از من ناراضی بودهاند، در نظراتشان به من میگفتند ایکاش ما پول داشتیم و میتوانستیم به دکتر خوبی مراجعه کنیم تا او ما را درمان کند.
یعنی عدم پرداخت غیرقانونی نقطهضعف یکسری از پزشکان شده بود که این رقمها را نمیخواستند و این برای من باورکردنی نبود.
آیا طرح تحول سلامت میتواند عاملی برای جذب پزشکان برای کار در بیمارستانهای دولتی باشد؟
نکتهای در برنامه پنجم وجود دارد مبنی بر اینکه وزارت بهداشت را موظف کردهاند، شرایطی ایجاد کند تا پزشکانی که در بخشهای دولتی کار میکنند، این انجاموظیفهشان بهصورت تماموقت باشد، به این معنا که یک پزشک نتواند هم در بخش دولتی و هم خصوصی شاغل باشد.
اگر طرح تحول سلامت این مورد را در نظر نگیرد، با مشکل مواجه خواهد شد؛ زیرا این موضوع غیرقابلباوری است که چگونه یک نفر بتواند در دانشگاه کارآموزشی کند، کاردرمانی هم انجام دهد و مطب خصوصی هم بزند!
زیرا همانطور که میدانید ۸ ساعت تدریس آنهم در سطوح تخصصی و فوق تخصصی نیاز به ۱۲ ساعت مطالعه دارد، آنهم در زمینه علمی مانند پزشکی که در عرض هر ۳ سال ۱۰۰ درصد دادههایش یا تغییر کرده و یا زیادتر میشود. فردی که هیئتعلمی است و موظف به این است که از ۸ تا ۳ صبح سرکار باشد و مدتی از وقتش را هم برای درمان در بخش آموزشی بگذارد، کی میتواند مطالعهای داشته باشد؟
مسئله دیگر اینکه چون نظارت بر بخش خصوصی وظیفه بخش دولتی است و در همه جای دنیا اهرمهای نظارتی در دست حاکمیت است و در هیچ کجای دنیا نمیبینیم حاکمیتی را که مردم در رابطه با نظارت به دولت واگذار کردهاند را به بخش خصوصی بدهند.
اینکه یک نفر در بخش دولتی ناظر باشد و در بخش خصوصی هم کار کند، فرایندی را ایجاد میکند که به آن تعارض خواستهها میگویند. به این معنا که شاید این فرد بخواهد درجایی نظارت را کمرنگ کند و چون میخواسته انتفاعی به خودش برساند، دراینباره هم باید توجهمان را جلب کنیم.
تغییر در نحوه پرداخت به پزشکان الزامی بود، اجرای این طرح گام مناسبی در این راستا بوده و بایستی ادامه یابد، هماکنون در دنیا به این نتیجه رسیدهاند هرچه یک پزشکی بیشتر کاردرمانی انجام دهد و حقوق بیشتری را دریافت کند، بهترین شیوه ممکن نیست زیرا باعث میشود یکسری اقدامات درمانی غیرضروری را نیز انجام دهد.
برای رفع ایراد در سیستمی که پرداخت به افراد مشغول در بخش درمان، بر اساس میزان درمان باشد، چه اقداماتی میتوان انجام داد؟ آیا در دولت و مجلس طرح خاصی برای رسیدگی به این موضوع وجود دارد؟
این سیستم پرداختی ایراد دارد و برای رفع آن باید طرح پزشک خانواده اجرا شود و در این طرح ملاک میزان ارتقا سطح سلامت جامعهای است که پزشک با آنها کار میکند و نه تعداد بیمارانی که ویزیت میکند. در سطوح بالاتر ارجاع مانند ردههای تخصصی و فوق تخصصی حتماً یکسری فاکتورهای دیگر هم بایستی وجود داشته باشد که ما وقتی ما این موارد را با مسئولان وزارتخانه موردبحث قراردادیم تا حد زیادی آن را در نظر گرفتهاند.
بهطور مثال: اگر پزشکی ۱۰۰ تومان دریافتی در ماه داشته است بعد از اجرای طرح حداکثر دریافتیاش ۱۵۰ تومان است و شاید با اجرای این طرح فضا به طرفی برود که کسانیکه در بخشهای دولتی کار میکنند بخصوص اعضای محترم هیئتعلمی انگیزهشان برای کار نکردن در بخش خصوصی و وقت بیشتر برای درمان و آموزش در بخش دولتی بالاتر بیاید.
یکی از معضلاتی که هماکنون تحصیلکردگان رشتههای پرستاری و بیهوشی و ... با آن روبرو هستند مشکل بیکاری است، آیا راهکاری برای بهکارگیری این قشر عظیم تحصیلکرده در بخشهای درمانی و بهداشتی کشور، اندیشیده شده است؟
تا مدتی پیش همه بیماران از نحوه برخورد و ارائه خدمات در بخش دولتی چندان رضایتی نداشتند و این طرح عظیم تحول بایستی به دنبال حل این مشکل نیز باشد، منتها یک مسئله مهم دیگر موضوع پیراپزشکان است. بههرحال بهترین خدمات درمانی وقتی با پشتیبانی مناسب از سوی بخش پیراپزشکی نباشد، نتیجهای جز شکست نخواهد داشت؛ بنابراین بایستی خارج از قشر پزشکان، معیشت و بهکارگیری دیگر گروهها نیز در نظر گرفته شوند.
جنبه دیگر اتفاقی است که در بخش خصوصی رخداده، بهراحتی میتوان گفت، آن دسته از پزشکانی که اهل گرفتن زیرمیزی و یا رقمهای غیرقانونی بودند با اجرای این طرح هماکنون یا به رقمهای فعلی رضایت دادهاند و یا کارشان را متوقف کردهاند، اکثریت قریب به اتفاق آنها نیز به اجرای این طرح رضایت دادهاند.
و نیز کسانی که ارقام نجومی میگرفتهاند الآن با این طرح یک چهارم آن دریافتیها را میگیرند مثلاً گرانترین نرخ ممکن برای یک عمل سزارین جدید که فقط در شهرهای بزرگ این موضوع قابلاجراست، عددی در حدود ۱ میلیون ۵۰۰ هزار تومان میشود و این را نیز میدانیم که درآمد یک عمل سزارین در بیمارستان خصوصی درجهیک زیر ۵ میلیون تومان نبود.
درواقع با اجرای این طرح ما کاهش نرخ در بخش خصوصی را داشتیم که این کاهش به نفع مردم شد و تفاوت وحشتناک درآمد پزشکان شاغل در بخش خصوصی و دولتی را از بین میبرد و باعث میشود بهترین پزشکان ایران حاضر باشند در بخش دولتی هم به فعالیتهایشان ادامه دهند و اگر آن وضعیت ادامه مییافت ما در ۵ سال دیگر با بحران آموزش پزشکی مواجه میشدیم.
چون انگیزههای مادی پزشکان توانمند را از ادامه کار در بخش دولتی بهصورت تماموقت منصرف میکرد. من بهترین مورد برای این موضوع را درباره دانشگاه علوم پزشکی شیراز میتوانم مثال بزنم، من خود زمانی که در آنجا دانشجو بودم اصلاً به کار کردن همزمان استادان در بیرون از محیط دانشگاه به چشم مثبتی نگاه نمیشد و تمامی اساتید نوعاً اساتیدی تماموقت بودند حاصلش هم این بود که در رشته عملی که نیاز به آموزش مدام و با حضور اساتید داشت همیشه دانشگاه شیراز جزو دانشگاههایی بود که تربیت دستیارش در ایران جزو رتبههای بالاتر بود.
متأسفانه در چند سال گذشته تعدادی از افراد که جزو هیئتعلمی دانشگاه شیراز بودند به خاطر همین مواردی که گفتم علاقهشان به انجام کار تماموقت کمتر شده است. بدیهی است وقتی یک نفر با یک روز کار در خارج از محیط دانشگاه حقوق یک ماه دانشگاه را دریافت میکند با چه مفهومی میتوان این فرد را بهطور تماموقت در دانشگاه نگه داشت، حداکثر حقوقی که یک استاد تماموقت هیئتعلمی دریافت میکند تا قبل از اجرای این طرح تحول جدید، مبلغی بود که یک پزشک میتوانست با یک نیمروز کار در بیمارستان خصوصی به دست بیاورد.
یکی از مواردی را هم که نمیتوان در همه گروههای شغلی فراموش کرد احساس تسریای است که رخ میدهد. وقتی یک عده در بیمارستان خصوصی درآمدی نجومی دارند، اینها بهعنوان الگو برای بخشی از جامعه پزشکی در نظر گرفته میشوند و آن پزشکی هم که تازه فارغالتحصیل میشد، زمانی که میرفت طرحش را در یک شهر کوچکتر بگذراند خودش را با آنها مقایسه میکرد که چرا فلانی ۳ میلیارد درآمد داشته باشد و من که نصف او سابقه دارم باید درآمدی نصف این فرد را داشته باشم، این بیماری متأسفانه بخشهای زیادی از گروههای پزشکان را درگیر خود میکرد. حالا با توقف این بازی نهچندان زیبا در بخشهای بیمارستانهای خصوصی بقیه بخشها را نیز میتوان کنترل کرد زیرا چنین سرمشقهایی ادامه کارشان امکانپذیر نخواهد بود.
کمیسیون بهداشت و وزارت بهداشت آیا برنامهای را هم برای پیشگیری از بیماریها در کشور دارند؟
البته این طرح بهتنهایی نمیتواند همه مشکلات ما را حل کند، البته در بخش درمان «بهداشت و پیشگیری» از هم جدا نیستند. منتها اولویت دادن به پیشگیری هم بسیار مهم است و به آن نیاز داریم و من امیدوارم طرح پزشک خانواده در کل کشور با یک برنامهریزی دقیق انجام شود.
البته این طرح شاید بهنوعی مهندسی معکوس کردن برای پزشک خانواده باشد زیرا در پزشک خانواده سطوح بالاتر ارجاع، امکان پذیرش را داشته باشند تا وقتیکه این طرح اجرانشده و علاقه پزشکان به کار در بخش دولتی رنگ و بوی بیشتری پیدا نکرده بود این خطر وجود داشت که حتی مریضهایی را که ارجاع میکنند سر از بخش خصوصی دربیاورند، مریضهایی که توسط پزشک خانواده به مراجع بالاتر معرفی میشدند به خاطر این احتمال که ممکن است خدمات بهتری دریافت نکنند و پزشکان بخش خصوصی بهتر باشند، به بیمارستانها و مراکز درمانی خصوصی مراجعه میکردند. هماکنون این وضعیت هم از بین میرود.
بهعنوان عضوی از کمیسیون بهداشت مجلس و نیز یک پزشک چه موانع مهم دیگری را سد راه مقوله درمان و بهداشت عمومی در سطح کشور میدانید که باید برطرف شوند؟
چند مسئله دیگری که در بخش درمان کشور داریم یکی این است که ما هنوز الگوریتم درمانی تعریفشده نداریم. یک درصد قابلتوجهی از بیماریها، بیماریهای شایع هستند، در تمامی دنیا برای این بیماریها یک الگوریتم دقیق تعریف میشود و پزشک موظف است مرحلهبهمرحله برای تشخیص و درمان این بیماریها سیر خاصی را طی کند که این سیر بر اساس استانداردهای علمی رعایت میشود که یکی از این فاکتورها، استانداردهای مناسب بودن «هزینه فایده» است.
مثلاً یک تست تشخیصی اگر قیمتش هزار تومان باشد منتها ارزش تشخیصی آن ۹۵ درصد باشد اولویت دارد. به فرض مثال به تستی که ۹۸ درصد ارزش تشخیص دارد؛ منتها قیمت آن ۲۰۰ هزار تومان است، میتوان این تست تشخیصی را در مرحله اول انجام داد بعد اگر جواب آن برای عدهای منفی شد و هنوز ضریب شک بالایی داشتیم فرد را سراغ آن تست گرانقیمتتر بفرستیم که ارزش تشخیصی بالاتری دارد و با این کار ۶۰۰ هزار تومان در هزار مریض صرفهجویی خواهیم داشت.
این باعث میشود تا این الگوریتمها در همه جای دنیا تعریف شود و سیستمهای بیمه هم در صورتی این پرداختها را انجام میدهند که این الگوریتمها رعایت شده باشد. این الگوریتمها حتماً باید در ایران هم رعایت شود زیرا یکی از مشکلاتی که ما در ایران داریم استفاده غیرضروری از امکانات پاراکلینیک است. برخی از آزمایشها و کارهای حتی تهاجمی تشخیصی که در ایران انجام میشود خیلی ضروری نیستند، زیرا ما بر اساس این الگوریتم حرکت نمیکنیم، ممکن است برخی از پزشکان قبل از اینکه روشهای ساده و ارزانتر را برای تشخیص انتخاب کنند به سمت روشهای دقیقتر میروند، منتها روشهای دقیق الزاماً بهترین روشها نیستند و ممکن است گرانترین و تهاجمیترین روش باشند که بیشترین آسیب را به بیمار بزنند. این الگوریتمها نیز در هر کشوری با کشور دیگر فرق میکند و ممکن است یک تست تشخیصی در آمریکا مناسب باشد، اما در ایران اصلاً اینگونه نباشد.
مسئله دیگر توجه به پیشگیری در حد غربالگری است؛ ما هماکنون سیستم غربالگریمان سیستم قوی و پیشرفتهای نیست و برای تشخیص بیماریهای غیر واگیردار از آن استفاده میشود.
خوشبختانه بعد از پیروزی انقلاب شکل بیماریهایمان تغییر کرد. قبل از انقلاب شکل فراوانی بیماریهایمان با کشورهای آفریقایی قابلمقایسه بود اما الآن شکل فراوانی آن به کشورهای پیشرفته نزدیک شده است، به خاطر اینکه ما مسائل بهداشتی اولیه مانند آب ناسالم، دفع ناسالم زباله و دفع ناسالم فضولات انسانی در اکثریت قریب بهاتفاق مناطق کشورمان حلشده است.
یک زمانی بالاترین علت مرگومیر در کشور اسهال و استفراغ بچههای زیر ۵ سال بود، منتها با اقداماتی که اوایل پیروزی انقلاب و بعدازآن صورت گرفت وضعیت کلا متفاوت از قبل شد.
اینجا لازم است از اقدامات دکتر مرندی که بنیانگذار سیستم خدمات اولیه بهداشتی درمانی در ایران در زمان وزارتشان بودند تشکر کنم. این اتفاق بزرگ از آن زمان کلید خورد و یکی دیگر طرح ادغام وزارت بهداشت با دانشگاههای مربوط به آن بود و این اقدامی لازم بود زیرا با افزایش ظرفیتها تربیت پزشک ما نیازمان به پزشکان خارجی از بین رفت.
در آن زمان در خیلی از استانها ازجمله در استان فارس خیلی از درمانگاههای مناطق مرکزی و حاشیهای شهر پزشکان خارجی طبابت میکردند و این پزشکان با زبان و فرهنگهای خاص مردم این مناطق آشنا نبودند.
با توجه به اینکه گروههای شغلی پزشکی کمی متفاوت هستند، میل به مهاجرت در میان پزشکان نسبت به سایر صنوف کمتر است، بهر حال اگر این افراد جزو پزشکان خوب کشور خودشان بودند مهاجرت نمیکردند. پزشکانی که از کشورهای بنگلادش و پاکستان به ایران میآمدند افرادی بودند که جزو نخبههای کشورشان نبودند بنابراین با تربیت پزشک در این دوره تا حدودی مشکلات مربوط به این بخش نیز در کشور حل شد.
اکنون پَتِرن بیماریهای ما تبدیل به پَتِرن بیماریها در کشورهای پیشرفته شده در این حالت ما بایستی به سمت سیستم غربالگری برویم و بهویژه درباره سرطانها و بیماریهایی که مزمن هستند و هنوز در کشورمان ما تست غربالگری درباره بیماری دیابت الزامی نشده است و بیمهها هزینه تستهای غربالگری را پرداخت نمیکنند. این برای من سؤال است که بهترین آزمایشی که ثابتشده میتواند سرطان سینه را در میان خانمها کاهش دهد یک آزمایش نسبتاً ساده و کمهزینه ماموگرافی است که با مقدار بسیار کمی اشعه رادیولوژی انجام میشود و ثابتشده که هیچ زیانی برای بیمار ندارد، از نظر علمی لازم است که همه خانمها یکبار در ۴۰ سالگی و بعد برحسب شرایط در ۴۵ سالگی به بعد هر یک یا دو سال این آزمایش را انجام دهند. زیرا با این کار هم میزان ابتلا به سرطان سینه کاهش مییابد و هم درمان بیماریها با توجه به اینکه در مراحل اولیه شناخته میشود، کمهزینهتر است و در بعد اقتصاد ملی این کار نهتنها هزینهساز نیست بلکه هزینهها را نیز کاهش میدهد.
بیماران ما گرانترین هزینههای شیمیدرمانی را هم متقبل میشود منتها هنوز بیمهها ماموگرافی غربالگری را پوشش نمیدهد و درباره دیگر غربالگریها نیز بایستی جدیتر کارکنیم البته در بخش سرطان وزارت بهداشت برنامههای کاملی دراینباره دارد منتها به نظر من شتاب این قسمت را باید بیشتر کرد و همه اینها با اجرای کامل طرح پزشک خانواده قابلحل است. زیرا در این طرح وقتی پزشک مسئول سلامت هزار خانواده در منطقه شود خودش میداند فلان عضو فلان خانواده چند سال دارد و میداند باید چهکاری برای این فرد صورت بگیرد.
اگر بخواهیم دقیق نگاه کنیم طرح واکسیناسیون در ایران یک طرحی بود که جزو افتخارات نظام پزشکی در ایران محسوب میشود بهاینعلت موفق بود که گاهی افرادی که در سطوح اجرای این کار بودند برای تلقیح واکسن به در خانه والدین نوزاد میرفتند و به آنها میگفتند که امروز، روز واکسن فرزندتان است و چرا این کار را نکردهاید؟
دیگر اینکه کار بزرگی در درمان سل و مالاریا در ایران انجام شد و مسئولان خانههای بهداشت در روستاها موظف بودند که روزانه به منزل بیمار سلی تحت درمان مراجعه کرده و دارویش را هرروز به او بدهند و این باعث شد تا خیلی از بیماریهای عفونی در کشور درمان شود و مشکلی از آن نظر نداشته باشیم.
بهداشت یک مقوله مربوط به وزارت بهداشت نیست، ثابتشده ۸۰ درصد فعالیتهای بهداشتی که نیاز به دخالت چندین وزارتخانه دارد. بیماری که دچار آسم و یا تنگی نفس است در تهران در بهترین بیمارستانها بستری شود و او اگر بعد از درمان در تهران نفس بکشد مانند این میماند که برای این بیمار کاری نکردهایم؛ و برای و این بخشهای بین بخشی را هم بایستی در نظر بگیریم.
مخالفان طرح تحول سلامت چند دستهاند و اصولاً چرا با اجرایی شدن آن مخالفت میکنند؟
البته اینکه وزارت بهداشت این شهامت را داشته که سنگ بزرگ را بردارد باید به آنان تبریک گفت و من میدانم یکسری افرادی هستند که با اجرای این طرح موافق نیستند و این افراد به دو گروه بزرگ تقسیم میشوند که گروه اول دستهای هستند که حرفهای قابلاعتنایی دارند که حرفشان این است که بایستی به بخش سلامت و نیز به پیراپزشکان هم دقت شود.
منتها یک گروه که به این برنامه اعتراض میکنند، افرادی هستند که با اجرای طرح جدید سودهای سرشاری که در بیمارستانهای خصوصی داشتهاند به خطر افتاده است و ما بایستی حواسمان باشد که وقتی انتقاداتمان را به این طرح وارد میکنیم با این افراد همنوا نشویم و با توجه به رفتار و کردارشان مشخص است که دردشان به خاطر صرفهجویی مالی و رفع مشکلات مردم نیست، بلکه هستند معدود افرادی که برنامهشان ایجاد اخلال در این کار است تا این طرح شکست بخورد و این سیستم بَلبَشوی سابق ادامه بیابد و بههرحال هر نظمی بهتر از آشفتهبازار است.
شرایطی که در تعرفهها در سیستم قبلی پزشکی ایران داشتیم فقط نابسامانی بود. مثلاً در شرایط قبلی در خیلی از استانهای کشور و خیلی از روسای دانشگاهها مجبور بودند چشمشان را در برابر وجوه غیرقانونی توسط پزشکان ببندند. زیرا به حضور یک متخصص خاص در آن منطقه نیاز داشتند و میدانستند دریافتی این فرد خیلی کم است و این فرد اگر به شهر بزرگتری برود دریافتیاش چند برابر میشود؛ برای اینکه این فرد را از دست ندهند خیلی اوقات با وجود اینکه میدانستند خیلی از پزشکان هستند که وجوه غیرقانونی هم میگرفتند با آنها برخورد قانونی نمیکردند هماکنون این مشکل وجود ندارد.
شاید با انجام این طرح ببینیم که دولت و بیمهها مبالغ بیشتری را به بیمارستانها میدهند، به نظر من چند برابر بیشتری که این بیمهها و دولت میدهند از جیب مردم صرفهجویی میشود و همان دستور مقام معظم رهبری که فرمودهاند میزان پرداخت از جیب بیماران بایستی کاهش بیابد در این طرح رعایت شده است و درست است بیمه بهجای اینکه برای یک سزارین ۱۰۰ هزار تومان میداد هماکنون ۳۰۰ هزار تومان بدهد منتها این باعث میشود آن ۷۰۰ هزارتومانی را که در برخی بیمارستانهای دولتی حتی بالاجبار از یک مریض برای درمانش گرفته میشد، بیمار مجبور به پرداخت نباشد.
انجام این طرح، کار مهمی بوده و امسال زمینههای بودجهای آن فراهمشده است، آیا برای استمرار آن در سالهای آینده نیز تدابیری اندیشیده شده است؟
بله، در طرح تحول قوانین مالی دولت این مسئله پیشبینی شد، مجلس در تصویب این طرح یک چارچوبهای کلی را برای بودجه تعریف کرد و این کار باعث میشود تا رسیدگی به بودجه سریعتر انجام شود و هرسال هم یکسری قوانین کلی را نخواهیم تغییر دهیم.
دو نکته در نظر گرفته شد یکی اینکه یک واحد درصد از مالیات بر ارزش افزوده همواره به وزارت بهداشت برای اجرای این طرح تعلق بگیرد و سهم وزارت بهداشت از یارانهها بهصورت مصوب دائمی شد.
نکته دیگر اینکه مالیاتی بر مواد آسیبزای سلامت بسته شد که این باید بهصورت مفصل آییننامهاش تدوین شود. در همه جای دنیا مالیات بر دخانیات، مواد غذایی آسیبزا به سلامت مانند نوشابه، سس مایونز، چیپس، پفک، سوسیس و کالباس که مواد غذایی ناسالماند، گرفته میشود و اینها باید به حساب وزارت بهداشت ریخته شوند و سوختهای فسیلی مانند بنزین؛ گازوئیل و اینها همه چون نهایتاً به محیطزیست و سلامت افراد آسیب میزنند یک مالیات بهداشتی برای آن در نظر میگیرند.
علاوه بر آن داروهایی که بدون نسخه به فروش میرسند هم روی این موارد هم اضافهشده است؛ اما بازهم راست میگویند و ممکن است برای اجرای کامل این طرح پول کم بیاوریم؛ زیرا درمان؛ انتهایی ندارد. درمان فرایندی است که بهویژه با اتفاقاتی که در آمریکا و دنیای سرمایهداری برای آن میافتد هرروز به فکر گرانتر کردن است و با توجه به اینکه اگر ما این نیاز را برای مردم ایجاد کنیم، زنده میمانی و اگر این کار را نکنی میمیری آن فرد بیمار حاضر است تمام دارایی خود را بدهد تا یک روز بیشتر زنده بماند. درصورتیکه خیلی از اینها فقط تبلیغات است و اثر مثبتی روی بهبود شرایط بیمار ندارد منتها نیاز آن القا میشود که در این صورت جلوی آن را نمیتوان گرفت.
هماکنون خیلی از داروهای شیمیدرمانی که توسط برخی از پزشکان ایرانی تجویزمی شود داروهایی هستند که هنوز در حد آزمایشی هستند و گاهاً سازمان بهداشت جهانی تأییدشان نکرده؛ منتها از کانالهای نیمه قانونی و غیرقانونی خریداری میشوند و مریضها را نیز تشویق میکنند که اگر این را بخوری خوب میشوی و خانواده مریض هم از شهرستان نزد نماینده حوزه انتخابیهشان میآیند و من هم فشار میآورم زیر گوش وزیر بهداشت که این دارو را بایستی تهیه کنی و اگر این کار را نکنی از شما در مجلس سؤال میکنم.
بهر حال از ۲۹۰ نماینده مجلس مگر چند نفرشان در امور پزشکی متخصص هستند و چند نفر در امور فرهنگی متخصص هستیم. مجلس ما یک مشکل اساسی دارد که هنوز فراکسیونی نیست و درواقع یک تشکل سیاسی خاص نیست که گروه خاصی از نمایندهها را یکجا جمع کنیم و در مجالسی که حزبی تشکیل میشود، حزب مثلاً گروه کارشناسی بهداشت و درمان دارد و گروه بهداشت و درمان راجع به لایحه بهداشت و درمان تصمیم میگیرد که چه برخوردی بکند و بعد نمایندههای پارلمانی که عضو آن حزب هستند بر اساس تصمیم این حزب عمل میکنند و ما در اینجا چنین ساختاری نداریم.
بنابراین راجع بهتمامی مسائل یا بایستی خودمان با ۴ نفر دیگر که میشناسیم مشورت کنیم که این باعث میشود تا خیلی موارد ما تصمیماتی که میگیریم علمی نباشد.
من خیلی اوقات دیدهام نماینده با وزیر بهداشت گمانهزنی میکند تا فلان سیستم را برای شهر مثلاً ۵۰ هزار نفر ببرد، ازنظر علمی شهر بالای ۳۰۰ هزار نفر صلاح نیست ام آر آی داشته باشد، زیرا مقرونبهصرفه نیست. در تهران شاید بیشتر از آمار نیاز کل مردم ایران دستگاه سیتیاسکن وجود دارد و میخواهد در بخش خصوصی رقابت کند، این موجب میشود ارتباطات ناسالم با برخی از پزشکان برقرار شود، همچنین باعث میشود مریضی که مراجعه میکند قبل از اینکه فشارخونش را بگیرم برایش سیتیاسکن بنویسم و بایستی این دستگاه کار کند؛ و اگر کار کند من را هم در درآمد ان شریک میکنند. حتی یکسری از آزمایشهای تشخیص طبی زمانی در تهران به یکسری از پزشکان معروف و پرمریض سهام رایگان اهدا کردند، با این کارها را در سودشان شریک کردند.