نماینده/محمد واعظی: پیچیده و لاینحل باقی ماندن سوال ساده وزارت صنعت و معدن از وزارت امور خارجه و وزارت اطلاعات درباره صهیونیستی بودن یا نبودن کمپانی فیلیپ موریس، در دنیایی که با یک جستوجوی ساده اینترنتی میتوان براحتی پاسخ سوالات اینچنینی را یافت، حقیقتا عجیب مینماید! شرکت فیلیپ موریس سالهاست همچون بسیاری از برندهای دیگر در لیست «بایکوت» گروههای مختلف مردمی در سراسر جهان قرار دارد. از جوانان آمریکایی هوادار فلسطین و مسلمانان دوآتشه اندونزی و مصر و لیبی و پاکستان و ایران تا مادران اروپایی که نگران سلامتی فرزندان خود هستند، همگی از لیست «بایکوت اسرائیل» حمایت میکنند. مسلما چنین بازه وسیعی از هواداران را نمیتوان بدون انتشار دلایل قانعکننده درباره صهیونیستی بودن برندی همچون «فیلیپ موریس» سالها مومن به یک آرمان واحد نگاه داشت. فیلیپ موریس در کنار سایر برندهای صهیونیستی از دریافتکنندگان «جایزه جوبیلی» به عنوان بالاترین نشان ادای احترام به استقلال اسرائیل است. این جایزه خود نشانی از به رسمیت شناختن افراد و سازمانهایی است که به اقتصاد صهیونیستها کمک شایانی رساندهاند. نام این کمپانی در «لیگ دوستی همکاران آمریکا و اسرائیل برای دموکراسی» نیز دیده میشود. جایزه و نشان این همکاری اختصاص به کمپانیهایی دارد که مدافع تمامیت و منافع اسرائیل در آمریکا هستند. اما شاید جالبترین بخش فعالیتهای فیلیپ موریس را بتوان در همکاری این شرکت با سازمان «Aish HaTorah» به معنای «آتش تورات» یافت. «هاتورا آیش» یک سازمان یهودی متشکل از هواداران ارتدوکس اسرائیل است که سایر یهودیان را در قالب برنامه «دیپلماسی عمومی» وزارت خارجه رژیم صهیونیستی با همکاری IDF یا نیروی دفاعی این رژیم به بازدید از اسرائیل و آنچه ریشههای تاریخی و سرزمینیشان میخوانند، تشویق میکند. هدف این سازمان که مقر اصلی آن در بیتالمقدس است فراهم آوردن فرصت برای یهودیان از همه پیشینهها برای کشف میراث خود، اعلام شده است.
«آتش تورات» با استفاده از ثروت اهدایی مجموعه کمپانیهای صهیونیستی، نقش مهمی در دانشگاهها و مدارس آمریکا هم برعهده دارد. این سازمان صهیونیستی به صورت ویژه با استخدام نمایندگانی از میان دانشجویان و دانشآموزان آمریکایی تحت عنوان «حامیان برند فیلیپ موریس» یا «اسموکرها»، به مبارزه مستقیم قانونی با «حامیان فلسطین» در مراکز دانشگاهی این کشور میپردازد. به این شکل که اسموکرهای فیلیپ موریس در قالب تیمهای آزاد دانشجویی با برچسبزنی «ضد یهود» و «حامیان هولوکاست» به گروههای حامی فلسطین و حتی گروههای صلحطلبی که از جنگ آمریکا با عراق، افغانستان و حتی اقدامات آمریکا علیه ایران اعلام انزجار میکنند، به صورت قانونی مانع فعالیت آنها میشوند البته ناگفته پیداست که چنین فعالیت فوقبرنامهای علاوه بر فراهم آوردن امکان کسب پول توجیبی برای اسموکرها، آنها را کاندیدای دریافت بورسیه تحصیلی و تکیه زدن بر کرسیهای شغلی در شرکتهای مذکور نیز میکند. این یک جنگ تمامعیار است که کمترین اهمیت آن در میزان درصد سالانه واریزی فیلیپ موریس، کوکا و پپسی و نستله و مایکروسافت و دنون و فایزر به صورت مستقیم به جیب خیریهها و شبکههای اقتصادی دولت صهیونیستی است. هر چند بسیار مهم است که بدانیم بسیاری از گروههای مردمی در همین دنیایی که مسؤولان ما از پس کسب اطلاعات درباره صهیونیستی بودن برخی شرکتهایش برنمیآیند، به علت بیاعتمادی به مدیران صهیونیست، به جمع بایکوتکنندگان محصولات آنها شتافتهاند.
صحبت از غیربهداشتی بودن محصولات شرکتهای صهیونیستی همچون نستله و دنون و کرافت و پپسی به علت استفاده از «سلولهای جنین سقط شده» در آنها برای تاثیرگذاری حداکثری بر مرکز چشایی بدن و آلودگی سیگارهای شرکت مارلبرو به «خون خوک» است. اینها موضوعاتی است که متاسفانه به ندرت اطلاعات آن به جهان سوم میرسد، چراکه همیشه باید مسیر سوءاستفاده برندهای صهیونیستی همچون شرکت داروسازی «فایزر» و «بایر» و «مرک» برای توزیع محصولات پرخطری همچون قرصهای جلوگیری از بارداری «یاز» و «یاسمین» با ریسک بالای ایجاد سکتههای قلبی و مغزی یا داروهای ضدافسردگی مشهور به علت بالابردن درصد خودکشی بیمار و واکسنهای قابل بررسی، در ایران و سایر کشورهای مشابه باز باشد! جای سوال است که چطور سازمان «غذا و دارو» در چنین مواردی سکوت میکند، گویی هرگز هشدارهای جهانی درباره مخاطرات مصرف محصولات مذکور به گوش آنها نمیرسد! حقیقت این است که جامعه ما در میدان چنین درگیریهای بزرگی که ملتها در آن بر سر موضوع بسیار مهم «حفظ سلامت نسل» سالهاست میجنگند، بسیار ناآگاه محسوب میشود.
صحبت از بازار مصرفی است که همه برندهای تولیدکننده شیرخشک آن «صهیونیستی» هستند و محبوبترین دسر کودکان را شریک بزرگ صنایع غذایی اسرائیل برای ایرانیان به ارمغان میآورد! این در حالی است که شهروندان اروپا و آمریکا، در کنار مسلمانان برای بایکوت محصولات صهیونیستی حتی نیاز به «ایدئولوژی واحد» نداشتند، چراکه نتایج به دست آمده از آزمایشگاههای مستقل درباره میزان آلودگی این محصولات به عوامل مشکوک و شوکآور کفایت میکرد. اما داستان مارلبروی ایرانی از ماجرای «صهیونیستی بودن» فیلیپ موریس دامنهدارتر است. قیمت سیگار در ایران از کشورهای اروپایی کمتر است. براساس گزارش یورو مونیتور، همین موضوع موجب شده، میزان سیگاریهای ایران طی ۵ سال اخیر به بیش از ۲ برابر افزایش یابد و کمپانیهای مشهور سیگار برای حفظ موقعیتشان در بازار به سرمایهگذاری برای جذب جوانان و دختران ترغیب شوند. جالب اینجاست که مسؤولان امر مدعی هستند به علت حجم بالای قاچاق سیگار به ایران، قیمت این محصول دخانی را تا این حد پایین حفظ کردهاند. سیاستی که نه تنها موجب کاهش ارقام تکاندهنده حجم سیگار قاچاق به کشور نشده، بلکه خسارات وارده به «یارانه سلامت و بهداشت غیرسیگاریها» را به علت پرداخت هزینه بیماریهای غیرقابل درمان سیگاریها از بودجه عمومی، تصاعدی افزایش داده است. مهم است که بدانیم در هیچیک از کشورهای جهان در حال حاضر، به بهانه حمایت از سلامت جامعه، یارانه واکسینه کردن کودکان و بودجه توزیع شیر و سبزیجات میان مردم عادی، اینگونه ناباورانه همچون دستخوش به سیگاریها و قلیانکشهای سرطانی و آسمی پرداخت نمیشود! اکنون همان مدیران مدعی، تصمیم دارند با ارائه مجوز دولتی به فیلیپ موریس برای واردات بیش از ۱۲ میلیارد نخ سیگار برند مارلبرو و تولید سالانه یک میلیون و ۲۰۰ هزار کارتن سیگار در داخل کشور، به سهم ۴۰ درصدی قاچاق این برند پایان دهند! در حالی که هم اکنون تعرفه واردات سیگار نیز بسیار ناچیز است و علاوه بر آن برخلاف اغلب قریب به اتفاق کشورهای جهان، در ایران هیچ خبری از اجرای قوانین محدودکننده مصرف سیگار در اماکن عمومی نیز به گوش نمیرسد!
آیا ایران در حال تبدیل شدن به بهشت کمپانیهای سیگار است؟