به گزارش نماینده به نقل از فارس،یکی از نامههای امیرالمؤمنین علی(ع) در کتاب شریف نهجالبلاغه، نامه ۵۳ یا همان عهدنامه مالک اشتر است. زمانی که حضرت امیر(ع) مالک را به عنوان فرماندار مصر تعیین کرد آییننامه مدیریتی و حکومتی را به وی دستور داد تا رعایت کند.
از آنجایی که مفاد عهدنامه مالک اشتر از سوی امامی معصوم صادر شده است توجه به آن برای مدیران و کارگزاران جامعه ما نیز میتواند بسیار راهگشا باشد از این رو سلسله مباحثی را از کتاب «دلالت دولت» اثر مصطفی دلشاد تهرانی مدیرگروه نهجالبلاغه دانشگاه قرآن و حدیث برای عموم علاقهمندان ذکر کنیم.
جایگاه صالحان در دل مردمان
آنان که حقمدارانه و خدمتگزارانه حکومت کنند ون مدیریت نمایند، در دل مردمان جای میگیرند، و این گونه به پاداشی الهی دست مییابند. صالحان به مدیریت بر قلب میرسند و در چنین مدیریتی، برای جذب دیگران توسل به ریا و ظاهرسازی، دروغ و فریبکاری،تحمیق و رشوهپردازی معنا ندارد، و مردمان با تهدید و تحمیل، و زور و فشار، و استبداد و خودکامگی اداره نمیشوند. رابطه زمامداران و مردمان، رابطهای قلبی براساس الفتی حقیقی است؛ برقراری الفتی که از سنتهای الهی است:
«وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَـکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»؛
خداوند میان دلهای ایشان الفت برقرار کرد. اگر تمام آنچه را در زمین است خرج میکردی، نمیتوانستی میان دلهای ایشان الفت برقرار کنی، ولیکن خداوند است که بین ایشان الفت برقرار کرد که او عزیز و حکیم است.
پیوند دلها به دست اوست و در منطق قرآن کریم راه رسیدن به مدیریت قلبها ایمان و عمل صالح است:
«اِنَّ الَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُالرَّحْمنُ وُدًّا»؛
کسانی که ایمان آوردند و کارهای نیک و شایسته کردند خدای رحمان برای آنان محبتی [در دلها] خواهد نهاد.
آنان که از نظر عقیده مؤمن و از نظر اعمال صالحند، خدا برایشان محبت قرار میدهد و آنان را محبوب دلهای دیگران میکند و دلهای دیگران متوجه ایشان میشود.
نظر بندگان خدا، ملاک قضاوت درباره زمامداران شایسته
آنچه بر زبان بندگان خدا درباره زمامداران شایسته جاری میشود، ملاکی اساسی برای قضاوت درباره حکومتها و مدیریتهاست، زیرا وابستگان به خدا، اهل داد و انصافاند و به عمد خلاف نمیگویند.
«افراد شایسته را با آنچه خداوند بر زبان بندگانش درباره آنها جاری میسازد میتوان شناخت، یعنی هر آنچه مردم درباره کسی قضاوت کنند، این همان است که خدای متعال به زبان مردم انداخته؛ پس اگر مردم کسی را صالح میدانند خدا او را صالح میداند. یعنی اگر خواستیم ببینیم کسی صالح است یا نه، اگر دیدیم مردم میگویند صالح است، بدانیم که صالح است. خدای متعال نمیخواهد صالح بودن کسی گم شود.»
بنابراین قضاوت عامّه مردم ملاکی پذیرفته شده در شایستگی زمامداران است؛ و آنجا که اختلافنظر وجود دارد، ملاک شایستگی و ناشایستگی زمامداران، نظر آگاهان، نیکان و صالحان است.
توجه به نظر مردمان
لازمه حکومت و مدیریت صحیح، توجه پیوسته به نظر مردمان است چه آن نظرها از موضع انصاف و داد باشد، چه اینگونه نباشد. آگاهی از نظرهای گوناگون و توجه داشتن به آنها، زمامداران و مدیران را با چگونه زدن نبض روان جامعه آشنا میکند تا بتوانند ضعفها و کاستی را به موقع دریابند و اصلاح کنند، و دردها و رنجها را بشناسند و درمان نمایند، و با نوع مخالفتها و اعتراضها آشنا باشند و آنها را مدیریت کنند.
نظر مردمان هرچه باشد، ارزش توجه دارد، زیرا در صورت صحت قضاوت آنان، معیاری خوب برای سنجش است، و اگر ناصواب باشد، وسیلهای برای شناخت جامعه و ادارهشوندگان و سلیقههای آنان است. بیتوجهی به نظرها، حتی نظرهای آلوده به غرض، فرصت شناخت درست جامعه و بافت ادارهشوندگان و مدیریت مخالفان را از زمامداران و مدیران میگیرد و هزینه اداره جامعه و سازمان را بالا میبرد.
امیرمؤمنان علی (ع) به نظر همه توجه میکرد و از نظر صحیح و ناصحیح در اداره امور بهره میبرد و اجازه نمیداد با بیتوجهی به نظر مخالفان و مغرضان، آنان به سوی مخفیسازیهای مخرب پیش روند و به اقداماتی خطرناکتر از آنچه حاصل بیتوجهی به آنان است، دست زنند.