به گزارش نماینده به نقل از مهر، یکی از نشستهای ۱۷ دقیقه حرف حساب با عنوان «باشگاه پرفروشها» شامل تجربههای شاعران و داستاننویسان پرمخاطب کشور، یکشنبه شب ۲۵ آبان با حضور جمعی از نویسندگان و شاعران پرمخاطب کشور و همچنین سید عباس صالحی معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان برگزار شد.
در ابتدای این برنامه مهدی قزلی مدیرعامل این بنیاد گفت: کتابخوانی ما وابسته به شرایط و اسباب و دلایلی است. ما این نشست را با این نیت برگزار کردیم تا اشاره کنیم در وانفسای تصمیمگیریهای متعدد، یکی از دلایل کتابخوانی مردم، کسانی هستند که کتاب پرفروش مینویسند. بالاخره این که کتابهایی وجود دارد که مردم باتبلیغ یا بیتبلیغ به سراغ آنها میروند و شماره چاپشان را عوض میکنند، مسالهای است که باید بررسی شود.
وی افزود: این کتابها دارد توسط مردم خوانده میشود. پس هر بنیاد و نهادی باید این امکان را فراهم کند تا از تولیدکنندگانشان تقدیر شود. در این زمینه از بعضیها تقدیر شده و از بعضی دیگر نه. بعضی از کتابهای پرفروش فاخر هستند و برخی عامهپسند. در این جلسه قصد دارم مرز بین این دو را بردارم. هر دو گروه باعث میشوند مردم کتاب بخرند و بخوانند. کتاب خواندن در مرحله اول یک کار فرهنگی است. این که چه کتابی بخوانیم، یک بحث دیگر است. متاسفانه بچههای ما در سنین پیش از دبستان، به جای کتاب به دست گرفتن،( نمیگویم کتاب خواندن، بلکه به کتاب به دست گرفتن را میگویم،) عادت میکنند که به تماشای تلویزیون یا انیمیشن بنشینند.
این داستاننویس ادامه داد: در هفته کتاب، گروههایی مانند معاونت فرهنگی وزارت ارشاد و بنیادهایی مانند ما که در زمینه کتاب مسئولیت داریم و گاهی باید جوابگو باشیم، مجموعهای از آمار را روی کاغذ جمع میکنیم. این آمارها باید بررسی شوند که از کجا میآیند. اما در این اعلام آمارها سهم کسانی که این آمارها را تولید میکنند، فراموش میشود؛ در همهجای گفتمان فرهنگی غائب هستند ولی در آمار کتاب حضور دارند. به نظرم فضای دولتی فرهنگی باید به این بخش جامعه توجه کند و حرفهایشان را بشنود. اما این اتفاق نیافتاده است. بنابراین به دوستانی که در این جلسه حاضرند، گفتیم که به این نشست بیایند. بعضی از دوستان، میگفتند اولین بار است که برای چنین برنامهای به ما زنگ زده و خبر دادهاند. برخی با جریان اجرایی مشکل داشتند و نیامدند و بعضیها هم گفتند چون بار اول است، نمیآییم.
قزلی گفت: از آنهایی که پرمخاطب هستند، ۲ درخواست دارم. از آنهایی که فاخر پرمخاطب هستند، میخواهم که از سختنویسی دوری کنند. فکر میکنم با توجه به وضعیتی که در آمار داریم، زیاد کتاب نمیخوانیم. در این شرایط نیاز داریم نویسندگان آثار فاخر، ضمن حفظ وزانت اثر، بهگونهای بنویسند که مردم بخوانند. مانند شعر حافظ که پدربزرگ من سر زمین کشاورزی زمزمهاش میکند و اساتید دانشگاه هم آن را حفظ هستند. از نویسندگان عامهپسند پرفروش هم باید خواست که مسئولیت این پرمخاطب بودن خود را قبول کنند. توجه به دغدغههای اجتماعی، اقتصادی و دینی مردم چیزی نیست که اگر نویسنده خواست کتابی بنویسد، نسبت به آنها بیتوجه باشد.
در ادامه یادداشتی از رضا امیرخانی در این جلسه قرائت شد و سپس محمدعلی بهمنی از جمله غزلسرایان پرفروش گفت: اگر دستنوشته آقای امیرخانی به جای سخنرانی هر یک از ما، یک بار خوانده شود خوب است چون حرفهای درستی در آن زده شد. یک ناباوری بین اهل کتاب وجود دارد. اگر فکر میکنیم که مردم، کم کتاب میخوانند، بخشی از آن به ناباوری که به وجود آمده بر میگردد. یکی از دلایلش واژه ممیزی است. قرار است مسئولان ارشاد افرادی را برای کارشناسی آثار دعوت کنند که آثار را خوانده و کارشناسی کنند اما نگاه کنید که ما عنوان کارشناس را کجاها به کار میبریم! حتی خود ارشاد هم به این دوستان، نام کارشناس نداده بلکه آنها را به نام ممیز استخدام میکند.
شاعر «من زندهام هنوز و غزل فکر میکنم» گفت: مخاطبهای ما این باور را دارند که ممیز کسی است که فکرشان را قیچی میکند. به نظرم سعی کنیم همین یک بخش را حل کنیم تا مشکلات زیادی حل شود. یا حداقل سعیمان را بکنیم تا باور کنیم اینهایی که دعوت کردیم تا کتابها را بررسی کنند، کارشناس هستند. رسیدگی به مساله ممیزی، بخشی از چراهای ما را حل میکند. اما سوال مهم دیگر این است که بخشی از کتابهایی که به عنوان پرفروش معرفی میشوند، تحمیل میشوند. یعنی کتابهایی هستند که به عنوان پرفروش تحمیل میشوند ولی واقعا فروشی ندارند و باید به این و آن هدیه داده شوند و آنهم که هدیه گرفته، چندین بار این کتابها را هدیه میگیرد و در پستوی خانهاش میگذارد و مسلما نباید خوانده شود.
وی گفت: گاهی کتابی را تبلیغ میکنند و انسان خوشحال میشود. بعد میبینیم هیچ پشتوانه ادبی ندارد ولی شماره چاپش مرتب بالا میرود. واقعیت این است که ما فکر میکنیم میتوانیم همه را گول بزنیم. و واقعیت این است که خودمان هم کتاب نمیخوانیم.
بهمنی گفت: یک مشکل دیگر این است که خود اهالی قلم هم نمیدانند رقم واقعی چاپ کتابشان چند است. یعنی بین چاپ دهم و یازدهم کتابشان، چند نوبت دیگر چاپ خورده است؟ این وضعیت هم برایشان تحقیرآمیز است که برای اثری که بسیار برایش زحمت کشیدهاند، تبلیغ نشود و مورد تبلیغ قرار نگیرد.