به گزارش نماینده، چندی است که کتاب ابتذال مرجعیت از محسن کدیور در فضای مجازی منتشر شده که هدف از آن تخریب مرجعیت شیعه خصوصا مرجعیت مقام معظم رهبری بوده است. آیت الله سیدعلی حسینی اشکوری از محققانی است که بر این جزوه ردیه ای نوشت. به این بهانه گفتگویی با وی ترتیب دادیم که در پی می آید:
* استاد! در ابتدا بفرمائید که چگونه به این جزوه دسترسی پیدا کردید که توانستید ردیه ای بر آن بنویسید؟
بیش از یکسال پیش یکی از خبرنگاران در قم، سؤالاتی را از بنده پرسیدند که از کتاب ابتذال مرجعیت گرفته شده بود و بنده هم در صدد جواب برآمدم، البته قبل از آن نیز جزوه مختصری از نویسنده کتاب آقای کدیور برای بنده آورده بودند، وقتی این جزوه را تورق کردم واقعا از مطالبی که در این کتاب هست تعجب کردم. ظاهرا نویسنده کتاب این مطالب را گسترش داد و بازنویسی کرد که در نهایت به صورت کتابی در اینترنت منتشر کرد. بعد از مدتی ویرایش جدیدی از کتاب منتشر شد که به دست ما رسید که درصدد پاسخ به بعضی از نکات جدید نویسنده برآمدم.
* به نظر شما هدف نویسنده چه بوده است؛ هدف سیاسی داشته یا علمی؟
متأسفانه قطعا هدف علمی نبوده است. حالت لجاج عجیبی در این نوشتار مشخص است، حتی اگر حمل بر صحت کنیم، تعبیر لجاجت بهتر است تا اینکه بگوئیم کار دستوری بوده و از ناحیه اجانب و ... برای شکستن ابهت مقام معظم رهبری صورت گرفته است. با حمل بر صحت، لجاجت بی مورد نویسنده مشخص می شود و الا اگر بخواهیم به گونه دیگری تفسیر کنیم خطرناک تر می شود.
* معایب این کتاب که مد نظر شما بوده، چیست. می توانید برخی از آنها را نام ببرید؟
دلم نمی خواهد این تعابیر را نسبت به نویسنده کتاب و یا هر کس دیگری داشته باشم ولی وقتی کتاب را می بینیم و تورق می کنیم، نویسنده تقریبا به هر کسی که نامش را به هر علتی برده شده، پرخاشی کرده و به قول معروف سنگی پرانده و انگی و تازیانه ای زده است. من این اخلاق را نمی پسندم. روند این گونه در سرتاسر کتاب نمود دارد، جز یکی ـ دو مورد. نامی از کسی برده نمی شود؛ مگر اینکه انگ و افترا و خرده ای از او گرفته شده باشد.
* کتاب تنها در نقد مرجعیت مقام معظم رهبری(حفظه الله) نیست. اصولا مرجعیت شیعه را زیر سؤال برده است؟
به شکلی می توان گفت بله حرف شما درست است، وقتی که حضرت امام(ره) را زیر سؤال می برد و ... . می توان گفت که منحصر به مقام معظم رهبری نیست. عرض کردم بسیاری از مراجع را زیر سؤال می برد انگار مرجعیت، ملعبه و بازی و به قول معروف ساخت و پاخت است، گرچه لبه تیزش بر علیه حضرت آیت الله خامنه ای است اما در ضمن این کار نه تنها مرجعیت، بلکه بسیاری از چیزهای دیگر را زیر سؤال برده است.
* شما ردیه ای بر این کتاب نوشتید، در این ردیه به چه مواردی اشاره کردید و چه مستندات و دلایلی علیه حرفهای او آورده اید؟
بنده در دو مقاله که به دو جزوه ایشان نظر داشته مطالب کتاب را به صورت بند بند ذکر و به آنها منصفانه جواب دادم، چون که انصافا سراسر مطالب ایشان حرفهای مملو از بی انصافی و تندروی است. علاقه مندان برای مطالعه بیشتر می توانند به سایت بنده مراجعه کنند. دو جواب به جزوات ایشان دادم که هر دو در سایت شخصی بنده در فضای محازی موجود است.
* یکی از مواردی که در این کتاب بوده این است که مقام علمی مقام معظم رهبری را زیر سؤال بردند، شما چه جوابی به این انتقاد دادید؟
این کار عجیبی است؛ اولا اینکه اصرار ایشان بر این معنا شبهه برانگیز است. اینکه یک فرد تا این حد اصرار کند و با تعابیری توهین آمیز در مورد شخصی سخن بگوید گویای چیست؟! گویای حالت روانی و نفسی یا مأموریت در این زمینه است. باید تعقل کند که فرضا تخریب این گونه یک شخص، در راستای هدفی که دنبال می کند تأمین می شود یا نتیجه عکس می دهد. اصرار در مقابل امور واضحی دارد. اگر شبهه اندکی از این زاویه در طول این مدت بود، اما اکنون بر بسیاری از افراد واضح شده است که این شبهه ها اشتباه بوده است. چون آثاری که از مقام معظم رهبری بروز و ظهور کرده است؛ چه در قالب درس، چه در قالب نوشته ها و همچنین شهادت اهل خبره نشان می دهد ایشان واقعا مجتهدی مسلم و قوی هستند. بنده در سر کلاس ایشان بودم واقعا ورود ایشان به بحث، خروج ایشان از بحث، استدلال ایشان بسیار عالی و خوش بیان و وافی است اما متأسفانه این برخوردها از طرف نویسنده کتاب هست. اصرار آقای کدیور در این موارد بسیار عجیب است.
نوشته های مقام معظم رهبری در موضوعات مختلف هم گویای توانایی علمی ایشان است. ایشان جهاد و قصاص تدریس کرده است. بنده بحث قصاص را از اول تا آخر بودم، مکاسب محرمه را هم حضور داشتم. بحثهای بسیار عالی، فاخر و متقنی داشتند. ما اساتید متعددی در نجف و قم داشتیم که اگر ایشان برتر از بسیاری از اساتید نباشند کمتر از آنها نیستند بلکه بر بسیاری ترجیح دارند. نویسنده ابتذال مرجعیت روی دنده لجاجت افتاده و در صدد است این را تلقین کند و استدلال بیاورد تا دیگران باور کنند اما گمان کنم گوش شنوایی نداشته باشد. الان دیگر دوره این حرفها گذشته است. اگر در زمانی، شبهه ای در این مورد بوده الان دیگر زمان اینها گذشته است. این کارها آب در هاون کوبیدن است. حتی اگر دستاوردی داشته باشد، دستاوردی است که به نفع دشمن است و قطعا به نفع دین نیست. یعنی اگر فرضا آقای کدیور احساس وظیفه دینی کرده قطعا باید طرف دیگر بحث را هم نظر کند که قطعا دارای شبهه است. نویسنده ای کلنگ بردارد و بخواهد بر کسی که بار مسئولیت کل جهان تشیع و اسلام بر دوش اوست و یا لااقل عمده بار بر دوش ایشان است را تخریب کند، آیا این کار به نفع دین است؟!، البته قطعا سر کلنگ می شکند.
ایشان خودش را به زحمت می اندازد ولی ادعایی دارد که احیانا دشمنان و منافقان از آن بهره برداری کنند. دلخوش باشد به اینکه فلان رسانه خارجی از او به عنوان آیت الله و کارشناس فقه و ... تعبیر کند. معیار این است که اهل فن، به قول معروف افرادی که اهل حاشیه بر عروه هستند او را تأیید کنند نه کسانی که هیچ اطلاعی از اسلام و خبرگی در این قضیه ندارند. او در میان آنها که بغض و دشمنی و انحراف شان و بعد عدم خبرگی شان در این مسئله مسلم و مشهود است عنوان آیت الله و کارشناس فقه گرفته است! آنها که خبیر این مسئله نیستند. کدیور هم دلخوش است که در میان آنها ترویج و به وسیله رسانه های آنها مطالبی را نشر می دهد. به نظرم ایشان اصرار و تلاش بیهوده و شبهه ناکی از نظر سیاسی و شرعی دارند. خداقل ایشان احتمال بدهد که این ضرباتی که به پیکر روحانیت و مرجعیت و دین می زند به عنوان حکم اولیه اشکال دارد، حال اگر به عنوان حکم اولیه اشکال نداشته باشد لااقل احتمال دهد که به عنوان حکم ثانویه اشکال دارد و این کارها درست نیست و این نحوه برخورد عقلایی نیست.
* همین که یک کتاب و جزوه ای نوشته می شود و در اینترنت منتشر می شود، نشان دهنده بعد سیاسی قضیه است وگرنه اگر به صورت مکتوب و در محیطهای علمی منتشر می شد مسلما در دست افراد علمی و کمتری قرار می گرفت وقتی در اینترنت قرار داده می شود دست افراد بیشتری می افتد که شاید از نظر علمی توانایی لازم برای شناخت دقیق و تشخیص حق از باطل را ندارند، اصلا به همین خاطر در اینترنت منتشر می شود!
از این گونه اقدامات، بوی شبهه و توطئه و پیاده کردن نقشه های دیگران و دشمنان دین می آید، اما اگر حمل بر صحت کنیم، این کار خطاست. کسی که چنین تشخیصی داده و به قول خود می خواهد اقدام دینی کند، حتی اگر این کار را حمل بر صحت کنیم، این کار خطاست.
* چون مقام معظم رهبری فرموده بودند من مرجعیت خارج از کشور را قبول می کنم و مرجعیت داخل را مراجع داخل کشور بر عهده بگیرند، یکی از نقدهای دیگر آقای کدیور این بود این تقسیم بندی بدعت است؟
اینها حرفهای کیلویی است. حرفهایی است که از نظر فقهی و شرعی وجهی ندارد. فرض کنید اگر دو مرجع، خودشان را با هم مساوی بدانند و بین خودشان کار را تقسیم کنند، آیا اشکال دارد؟! این چه شبهه ای است؟ ایشان بی خود فکر می کند این کار خلاف شرع است. آقای کدیور حرفهای زیادی می زند و مدعی است که خلاف شرع است. مدعی است که ما می گوئیم اگر کسی ولایت فقیه را قبول نداشته باشد مرتد است! ما کی گفتیم کسی ولایت فقیه را قبول نداشته باشد مرتد است؟! چه کسی چنین ادعایی کرده است؟ این حرفها ناپخته است. کسی که کارشناس فن باشد این حرفها را به زبان نمی آورد. بله! اگر کسی یقین داشته باشد که حکم ولایت فقیه از نظر شرعی ثابت است و انکار او ملازم با انکار نبوت پیغمبر خداست و با التفات با این نکته ولایت فقیه را قبول نداشته باشد مرتد محسوب می شود.
بعد از ماه رمضان امسال دیدم آقای کدیور مصاحبه ای با صدای آمریکا درباره عرفه کرد. خبرنگار از او پرسیده بود آیا دین تنها جنبه های عزاداری و ... دارد؟ (مشخص است دین همه چیز دارد. ما هم باید شاد باشیم به شادی ائمه(ع) و هم محزون باشیم به حزن ائمه(ع)). ایشان در مقام جواب گفت: بله! امام حسین(ع) در روز عرفه دعا می خواندند. امام حسن(ع) مجلس انسی برپا کرده بودند، در حالی که در هیچ منبعی چنین چیزی یافت نمی شود. اگر یک روایت ولو ضعیف بیاورد که امام حسن مجتبی(ع) در روز عرفه در جایی مجلس انسی برپا کرده بود ما حرف او را قبول می کنیم. همه شاید اشتباه کنند اما معلوم است ایشان از روی لجاجت و عناد دست به این کارها می زند. نوشتن این اشتباهات بدتر از بیان اشتباهات است. به طور کلی تبعات هر کاری به میزان اثر آن است. در گفتار چون شاید ضبط و ثبتی نباشد اما نوشته فرق دارد. غیبت و تهمتی که گفته می شود و ثبت و ضبط می شود تبعات و عواقب آن بسیار بدتر است.
به حاج آقا مرتضی حائری پسر حاج شیخ عبدالکریم حائری که از اعلام و از اساتید مقام معظم رهبری هم بودند و بنده هم مختصر در اواخر عمر ایشان به جلسات درس ایشان رفتم، می گفتند خاطراتتان را بنویسید، می گفتند نمی نویسم چون برخی از آنها ممکن است غیبت باشد و حرمت غیبت کتابتی بیشتر از غیبت لفظی است، حرف درستی هم هست. چون وقتی گفته می شود تعداد کمی می شنوند و ممکن است فراموش شود اما وقتی چیزی نوشته می شود آثار و تبعاتش بیشتر خواهد بود.
انسان باید احتیاط کند و مواظب باشد و احتمال دهد که ممکن است کارش اشتباه باشد. اینکه کمر همت ببندد تا بخواهد کسی که خادم اسلام است و دارد خدمت می کند را تخریب کند باید احتمال دهد که شاید کارش نادرست باشد. درست که ایشان قبول ندارند و ایراد و انتقاد دارند اما باید احتیاط کند این گونه بی پروا حمله کند. اگر انتقاد سازنده دارد به صورت درست بیان کند اینکه کسی به دامن مخالفین برود و هرچه می تواند بیان کند که درست نیست آن هم حرفهایی که پایه درستی نیست.
* جو غالب حوزه های علمیه چگونه است، آیا کسی هست که به این حرفها اعتقادی داشته باشد؟
نخیر! اینها حرفهای از رده خارج است. ممکن است کسی از روی عناد و دشمنی، کینه و حسادت بخواهد اینها را علم کند. مردم فکر کار و زندگی و مشکلات خودشان هستند. پنبه این حرفها زده شده است. این حرفها، حرف دهن پرکنی نیست تا مورد توجه قرار گیرد. ممکن است دشمنان این حرفها را در بوق و کرنا کنند تا از آن استفاده کنند اما در واقع زمان این حرفها گذشته است. هر چیزی مرحله و زمانی دارد، زمان این حرفها گذشته است. کسی که جا افتاده و مسلم است که مرجع است و در درس و سابقه خود را نشان داده است، دیگر جای این حرفها را ندارد. خود آقای کدیور نقل کرده که مقام معظم رهبری از محضر قریب به ۱۰ استاد شاگردی کرده، اگر در پیش هر استاد دو ماه خوب شاگردی کرده باشد ماهر و استاد می شود. اگر بر فرض مثال در گذشته نبوده الان هم نیست. اگر در زمانی نبوده، الان به این مقام رسید. مگر محال است کسی بعدا مجتهد و متضلع شود؟! حرفهایی که آقای کدیور بیان می کند عجیب و غریب است، به نظرم کدیور به لجاجت شدید مبتلا شده است، خداوند همه ما را از این لجاجت حفظ کند.
انسان باید در هر کاری انصاف داشته باشد. در اول ردیه هایم این آیه شریفه را ذکر کردم که در دشمنی با افراد از خط عدالت و انصاف خارج نشوید. مهم است که انسان حتی در مواجهه با دشمن انصاف را رعایت کند. این در حالی است که مقام معظم رهبری خیر مردم را می خواهد. همه ما هم باید خیر همدیگر ا بخواهیم. حالا فرض کنید مقام معظم رهبری اشتباه کرده باشد آیا کسی باید این گونه بی پروا کلنگ بردارد و فکر کند که ایشان را بشکند. این کارها چه اثری دارد؟! گروه گروه از مردم از تقلید ایشان برگشتند؟! آیا مقام معظم رهبری تضعیف شدند؟! این خیالات واهی است، اگر حسودی، جاهلی، دشمنی از کارهای آقای کدیور تعریف کرد که نباید فریب آنها را خورد. انسان باید حساب کند که این کار چه عواقب و تبعاتی دارد. اولا باید ببیند آیا این کلنگ شکننده است یا نه؟ بعد باید ببیند آیا این کار از عهده او برمی آید و اهلش هست یا نه؟ آیا می شکند اگر بشکند به نفع کیست؟ فرض کنید شکست اگر شکست به نفع اسلام و مسلمین و جامعه اسلامی است؟! یک نفر باید عواقب همه اینها را در نظر بگیرد و اقدام کند.
* شایع شده است که یکی از مراجع تقلید قم به مرجعیت مقام معظم رهبری ایراد وارد می کنند. اینها شایعه است یا واقعیت؟
من اطلاعی ندارم، اگر فرضا ایرادی وارد کنند مگر معیار است؟ در طول تاریخ این گونه چیزها وجود داشت. مرجعیت سید ابوالحسن اصفهانی را برخی از فحول و بزرگان قبول نداشتند، اما ایشان به مدت سی سال مرجع علی الاطلاق بودند. ممکن است کسی اشتباه در موضوع، مصداق یا (خدایی نکرده) هوای نفسی، حسادتی و ... داشته باشد مگر این چیزها معیار است؟ فرض کنید کسی مخالفت کرده باشد مگر معیار موافقت یا مخالفت، شخصی است؟ معیار ثبوتی و اثباتی داریم؛ معیار ثبوتی شخص است و معیار اثباتی مربوط به دیگران است. ثبوتی یعنی اینکه کسی می بیند زحمت کشیده و درس و بحث رفته و خود را در سطح مجتهد و کارشناس می بیند. بنابراین حق فتوا دادن را برای خود قائل است. معیار اثبات هم این است اگر کسی مراوده دارد و درسها و بحثهای ایشان را می بیند یا شهادت شهود را می بیند. ده ها نفر مجتهد مسلم شهادت دادند که مقام معظم رهبری توانایی لازم را داشته و دارد اما کدیور در کتابش به هر نفر، انگی می زند و می گوید پول گرفتند. همه فاسد و همه پول گرفتند الا این آقا! همه یک جایشان می لنگد اما ایشان درست است. این حرفها بی انصافی است. در اول رساله های عملیه آمده است اگر دو نفر شاهد عادل اهل خبره شهادت بدهند که یک نفر کارشناس است، کافی است. چگونه می توان شهادت همه اینها را با داشتن پست و گرفتن پول و ... رد کرد؟ این همه اتهام بی انصافی و لجاج، خروج از انصاف است.
اگر معیار شرعی مد نظر باشد این معیار درست است. مگر دیگرانی که ادعای اجتهاد می کنند و مسلما هم مجتهد هستند وحی بر آنها نازل می شود؟! اجتهاد، استظهار از کتاب و سنت و سیره عقلا و کیفیت جمع بین روایات و ورود در بحث و خروج در بحث و نگاه کردن به کلمات بزرگان و استنتاج و استنباط احکام است. این چه حرفی است؟! بله! بعضی برای اینکه بگویند ما کار فوق العاده شاقی انجام می دهیم. می گویند این مطلب را شماها نمی فهمید ما می فهمیم. "اینها را مرحوم نائینی گفته و ما ادراک نائینی!" بله! نائینی مرد بزرگ و ملایی بوده است اما برخی ازفتواهایش را نقد کردند. می گویند: "نائینی فتوا داده به جواز قمه زنی، می دانید جواز نائینی یعنی چی؟!" آیا جواز نائینی یعنی وجوب! میرزای نائینی مورد احترام و تقدیر است، اما نوع کلماتش را امام(ره) در اصول نقد کرده است. البته نمی خواهم بگویم که نقدهای امام(ره) درست است یا نه؟! اما بالاخره فتاوایش هم قابل نقد است و بسیاری از فتاوای ایشان تبعیت نکردند. در حوزه این چنین حرفهایی هم هست. اینها قوت طلبگی است. کشاندن این حرفها به جامعه و محیط عمومی و در دسترس دانشجو و کارمند و کارگر درست نیست. خارج کردن بحث از محیط طبیعی خودش، کار اشتباهی است. خلاصه اینکه در مورد پرسش شما من چنین چیزی نشنیدم اما اگر چنین چیزی باشد مگر ایشان حجت خداست؟ مگر معصوم است؟ اشتباه می کند. در مقابل او ده ها نفر اذعان می کنند به اجتهاد.
اجتهاد را در دایره طهارت و نجاست و استبراء، حیض و ... ندانید. ایراد و مشکل بزرگی است که برخی فکر می کنند اجتهاد تنها در این حیطه است. آیا دین همین است یا نه دین یک برنامه متکامل از قبل از تولد و بعد از وفات است؟ دینی که این همه گسترده است در قالب چند مسئله لباس مشکوک و طهارت و ... معیار اعلمیت و افضلیت قرار ندارد. هزاران مشکل در جامعه انسانی و اسلامی هست که باید آنها را حل کرد. مقام معظم رهبری دارد جامعه اسلامی را نزدیک به سه دهه مدیریت می کند و مدیریت خوبی هم می کند. آیا این کارها کمتر از اجتهاد در حوزه فقه طهارت و نجاست است؟! انصاف هم چیز خوبی است. جامعه ما جامعه کفر است یا جامعه اسلامی؟ آیا ارزش قرائت دینی ایشان برای مدیریت این نظام کمتر از قرائت یک فقیه در رابطه با لباس مشکوک است؟ اگر کسی رساله ای در مورد لباس مشکوک و یا "جواز نقد الموتا الی العتبات المقدسه" می نوشت می گفتند ایشان فقیه و ملا و از اعاظم است اما کسی که جامعه را عملا مدیریت می کند و احکام اسلامی تا جایی که ممکن است بر طبق فتوای ایشان اجرا می شود می توان گفت ایشان فقیه نیست؟! این حرفها لجاج و عناد است.
قرائتهای فقهی بحث مهمی است. گاهی قرائت فقهی در محیط فردی و غیرعملی و عملیاتی فقه را بررسی می کند که بحث تئوری محض است اما زمانی است که در مقام عمل باید مشکلات را حل و رسیدگی کرد. این بحثها بسیار فرق می کند. اگر بیش از آن چیزی که من به شما می گویم بین ایشان و دیگران مراجعی که غالبا می شناسیم فاصله نباشد. یک سر و گردن از همه اینها جلوتر هم هست.
یکی از انتقادهای کدیور این است که ایشان می گوید مقام معظم رهبری کجا آثار اصولی دارد. اصول نگفته و دارد فقه می گوید. این چه حرفهای بیخودی است؟! استاد ما آیت الله منتظری که افتخار می کنم شاگرد ایشان بودم، کجا یک دور اصول گفته بود که فقه می گفت؟ تقریرات درس آیت الله بروجردی را نوشته بودند اما کجا اصول گفته بودند؟! اینکه مدعی هستند حتما کسی که فقه می گوید باید اصول گفته باشد از کجا استنباط کردند؟! مرحوم آقای گلپایگانی کجا اصول گفته بودند که فقه می گفتند؟! بسیاری از قدما کتابهای فقهی دارند که محور کلمات شیخ اعظم انصاری است و دیگران و ده ها نفری که من می شناسم. این چه اعتقادی است که ایشان دارد؟! چیزی می گوید که در دکان هیچ عطاری پیدا نمی شود چه کسی مدعی است اول باید یک دوره اصول بگویند و بعد فقه بگویند؟
در صدای آمریکا از ایشان سؤال می کردند که زکات عامی را می توان به سادات داد یا نه؟ ایشان می گفت به نظر من فرقی نمی کند. اولا اینکه آقای کدیور آیا شما یک دوره اصول گفتید که دارید فقه می گوئید؟ فرض کنیم شما یک دوره خارج اصول را گفته اید اما این فتوا باطل است. چون که متفق علیه است بین مسلمین(شیعه و سنی) که زکات عامی را نمی توان به سید داد مگر در صورت ضرورت. آقای کدیور که ادعا می کند مجتهد است و صدای آمریکا هم ایشان را به عنوان آیت الله معرفی می کند این چه حرفی است که می زند! آقای کدیور حرفهای این گونه نزنید که در چاله می افتید. شما در مورد بدیهیات می گوئید که به نظر من فرقی نمی کند. نظر شما ملاک است یا نظر رسول اعظم(ص)؟! نظر شما ملاک است یا نظر امام صادق(ع)؟! شما در مقابل روایت صحیحه فریقین که متفق علیه است نظر دادید. علامه در تذکره می گوید اجمع المسلمون یعنی تمام فقهای اسلام بر این نظرند. دلیل روایی در این مورد وجود دارد جزو مسلمات است. در مورد زکات اموال متفق علیه است. در مود زکات فطره همین اتفاق تقریبا هست. اما آقای کدیور می گوید نخیر به نظرم فرقی نمی کند! آقای کدیور! شما که با حرف بدیهی فقهی این گونه برخورد می کنید چگونه می توانید تشخیص دهید که چه کسی مجتهد است و چه کسی مجتهد نیست؟ لذا معتقدم این کارها را از روی عصبیت و تعصبی که در دامش افتاده، انجام می دهد. خداوند ما را از این دامها حفظ کند و نجات دهد.
* پیرو فرمایشات شما آیتالله جاودان در جایی گفته بود آیت الله حق شناس میگفتند نپرسید چه کسی اعلم است بگویید چه کسی عَلمدار است، علمدار را باید حفظ کرد!
البته این حرف هم درست نیست. اول باید عِلم داشته باشند بعد علمدار هم باشند و الا جاهل علمدار که به درد نمی خورد. خوشبختانه ایشان هم عِلم دارد و هم عَلمدار است. شاید منظور آقای حق شناس این بود که در بین اعلمها، کسی که مدیریت بیشتری داشته باشد اولویت دارد. عالم مدیر بهتر از اعلم است. اکر اعلمیت را از زاویه امور فردی بسنجید که اعلمیت نیست. اگر اعلمیت را من حیث المجموع بسنجید که حتی مدیریت و توانمندی هم جزو آن باشد اصلا مقوله فرق می کند. در نهایت به طور خلاصه بگویم مسئله از اینجا ناشی می شود که عده ای با شخص ایشان مناقشه دارند بعد می بینند نمی توانند ایشان را تخریب کنند، مثلا سعی می کنند عدالت ایشان را بزنند. وقتی نمی توانند می خواهند فقه ایشان را بزنند. وقتی نتوانستند فقه ایشان را بزنند سعی می کنند امام(ره) را تخریب کنند وقتی نتوانستند ولایت فقیه را می زنند. وقتی نتوانستند، جمهوری اسلامی را می زنند. وقتی نتوانستند امام زمان(عج)، قرآن و پیامبر و دین را تخریب می کنند. می خواهند لجاجت و عناد کنند. در صدد این هستند که به شکلی مخالفت کنند ولو اینکه دین فروشی و بی انصافی کنند ولو بی عدالتی کنند.
* در پایان اگر مطلب خاصی دارید بفرمائید!
دلمان می خواهد همه کسانی که واقعا دلشان برای اسلام، دین و نظام و انسانیت می سوزد تجدید نظر کنند. کسانی که متصدی مقابله و مبارزه با جمهوری اسلامی هستند عاقلانه و منصفانه فکر کنند و بیندیشند که چه کاری دارند انجام می دهند و به نفع چه کسی دارند کار می کنند آیا کارشان صحیح هست یا نیست؟ با عمر کوتاهی که انسان دارد که زندگی و دین و آخرت را با دنیا تباه کند. این بسیار مسأله مهمی است که برای چه چیزی و به نفع چه کسی این کارها را انجام می دهند؟ با خدای تعالی و دستگاه الهی نمی توان جنگید. از کسانی که به وجود حضرت حجت(عج) اعتقاد دارند می پرسم آیا می توانیم بگوئیم و احتمال دهیم حضرت ما را رها کرده است؟ حداقل نسبت به جنبه حوزوی و معنوی حوزه های علمیه و مدیریت اسلامی و شیعه ما را رها کرده است یا اینکه احتمال می دهید حضرت، خودش مدیریت می کند و یکی از راه های مدیریتش این است که کسی را به دلها بیاندازند که تأیید و حمایت کنند و علم شیعه را به دوش او بگذارند؟ آیا جای این احتمال وجود دارد؟ وجود چنین احتمالهایی باعث می شود که انسان کمی تفکر کند و بی گدار به آب نزند. من که قطع یقین می گویم ایشان مورد رضای حضرت است اما اگر کسی اعتقاد ندارد حداقل احتمال دهد. اگر حضرت مدیریت را به ایشان دادند من و شما چه کاره هستیم که اعتراض و عرض اندام کنیم؟!
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی