شناسهٔ خبر: 72325 - سرویس فرهنگ

گزارش یازدهمین نشست از سلسله نشست‌های خانه کتاب

وصفی: ضعف روشنفکری ایران در استفاده از تاریخ است / «تراث» کلیدواژه تفکر الجابری محسوب می‌شود

محمدرضا وصفی، پژوهشگر حوزه اندیشه‌های جهان اسلام در نشست خانه کتاب عنوان کرد: الجابری بیش از آن‌که خود را روشنفکر بداند، مصلح می‌داند. در واقع او با نگاه به تراث، به دنبال ساختن آینده است.

به گزارش نماینده به نقل از ایبنا، یازدهمین نشست از سلسله نشست‌های خانه کتاب با عنوان «نقد از نگاه عابد الجابری» به بررسی دیدگاه‌های «محمد عابد الجابری» (۱۹۳۶ ــ ۲۰۱۰ م.) متفکر مراکشی در حوزه نقد میراث فکری و نواندیشی عربی‌ـ‌اسلامی اختصاص داشت.

در این نشست، دکتر محمدرضا وصفی، پژوهشگر حوزه اندیشه‌های جهان اسلام، به بیان سخنانی پرداخت.

دکتر وصفی در ابتدای این نشست با بیانی کوتاه از جایگاه عابد الجابری در عرصه تفکرات معاصر دنیای عرب، او را داعیِ جریان «نقد محترمانه تراث اسلامی» دانست.

وی با اشاره به نهضت بازنگری در میراث فکری اسلامی که در اوایل قرن بیستم در دنیای عرب شکل گرفت، بیان کرد: پروژه‌ای که الجابری در کتاب‌های خود از قبیل «نحن و التراث» دغدغه آن را داشت و روی آن کار می‌کرد، چالش و نقد تراث فکری برای ساخت آینده است.

وصفی ادامه داد: در واقع الجابری خود را ورای رویکردهای رایج در برابر میراث می‌داند. او میراثی «پالوده و فرآوری‌شده» می‌خواهد و به تراث احترام می‌گذارد.

وی با بیان این که الجابری توجهی اصولی به اندیشه «ابن‌رشد» و احیای آن اندیشه دارد، افزود: عابد الجابری وارث نگرشی ساختارگرایانه به موضوعات است. آبشخور این رویکرد را می‌توان به تاثیرپذیری او از سیستم تفکر فرانسوی دانست. بنابراین او کل اندیشه اسلامی را به صورت یک بافت می‌داند و آن بافت را «عقل عربی» نام می‌نهد. او حتی میراث ایرانیان را اگر به زبان عربی باشد، بخشی از این عقلِ عربی می‌داند.

نویسنده کتاب «نومعتزلیان» ادامه داد: سوال اساسی در این ادعای الجابری این است که آیا اندیشمندان ایرانی در تالیفات خود، به فارسی و ایرانی اندیشیده‌اند و به عربی نگاشته‌اند؟ یعنی آیا فقط زبان نگارش عربی بوده یا زبان اندیشیدن هم عربی بوده است؟

این مدرس دانشگاه ساختار عقل عربی مد نظر الجابری را مبتنی بر سه نظام بیان، عرفان و برهان می‌داند که در طول تاریخ رابطه‌ای دیالکتیکی بین آن‌ها برقرار بوده است.

دکتر وصفی در ادامه با بیان این‌که عابد الجابری نقش دوگانه‌ای به عنوان مورخ و نقاد برای خود قائل است، افزود: اصولا متفکران اسلامی با توجه با ساختار جهان اسلام، ناگزیرند برای تایید هر ادعایی از تاریخ استفاده کنند. بنابراین نظام فکری الجابری به شدت متاثر از علم تاریخ است. در واقع جریان روشنفکری ایران از ضعفی جدی در زمینه استفاده از تاریخ رنج می‌برد. شاید اگر تاریخ به عنوان یکی از عناصر در نواندیشی ایرانی پذیرفته می‌شود، جریان روشنفکری نتایج بهتری به دست می‌آورد.
 


وی ادامه داد: کلیدواژه تفکر الجابری، «تراث» است. او نگاهی تاریخی و ساختارگرایانه به این مفهوم دارد. عابد الجابری در اواخر به قرآن‌پژوهی نیز پرداخت. او معتقد بود بار تاویل بیش از اندازه بر قرآن حمل شده است. پس برای رهایی از این تاویلات، باید آیات را بنا برشأن نزول و در مقام و منظر خاص آن آیه بررسی کرد. البته گویا مصحف امیرالمومنین نیز بنا بر شان نزول آیات دسته بندی شده بود.

وصفی با اشاره به تفکر این اندیشمند دنیای عرب در زمینه خوانشِ متن و نگاه هرمنوتیکی او در مواجهه با تراث، بیان کرد: الجابری اعتقاد به ایجاد گسست بین متن و خواننده دارد. در واقع مفسر و خواننده، در طول تاریخ، پیرایه‌هایی بر متن افزوده که باید متن را از آن‌ها بپیراییم و ارتباط جدیدی بین خواننده و متن تعریف کنیم.

این پژوهشگر تمدن اسلامی ادامه داد: الجابری بیش از آن‌که خود را روشنفکر بداند، مصلح می‌داند. در واقع او با نگاه به تراث، به دنبال ساختن آینده است. به بیان دیگر عابد الجابری دغدغه هویت دارد. او می خواهد بگوید هویت من چیست. می‌خواهد تلقی از این هویت را شکل بدهد. او دغدغه‌ای جهانی و فراگیر ندارد بلکه چالش اصلی او هویت اسلامی‌ـ‌عربی است.

دکتر وصفی در پاسخ به سوالی درباره تعصب عربی عابد الجابری، بیان کرد: او تاکید بسیاری بر این داشت که از تعصب عربی بیزار است. البته بر این مطلب تاکید زیادی هم دارد. اما با نگاه دقیق به آثارش، نوعی تعصب به «مغرب عربی» درک می‌کنیم. او مغرب عربی را میراث‌دار عقل تجربی و مشرق عربی را وارث عقل شهودی می‌داند. اساسا الجابری آن چه را که از آبشخور تفکرات شهودی و غیر قابل سنجش تغذیه کند، از مغرب عربی خارج می‌داند. بنا براین حتی محی الدین عربی که موطن غربی دارد، از دستگاه الجابری خارج است.

وی در پایان یادآور شد: اصل و اساس و رشته تفکرات عابد الجابری، میراث است. او این میراث را به مثابه ماده اولیه‌ای می‌پندارد که برون‌دادش، هویت کنونی ما را شکل می‌دهد. این در واقع تعبیری است دیگر برای مفهوم: «از گذشته برای آینده».