به گزارش نماینده به نقل از خبرگزاری فارس، یکی از سؤالاتی که پیرامون عاشورا مطرح میشود، این است که محرم جزو ماههای حرام است، پس چرا امام حسین(ع) در این ماه جنگ کرد؟ اصلاً فلسفه اینکه خدا خواست تا واقعه عاشورا در این ماه باشد، چیست؟
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم این گونه پاسخ میدهد:
پیش از اسلام در میان ماههای قمری چهار ماه(رجب، ذیالقعده، ذیالحجه، محرم) حرام بوده که در آن بر طبق سنت حتی در جاهلیت جنگ و خونریزی حرام و پیکار در آن زشت شمرده میشد و هر قبیلهای هم که با هم جنگ داشتند، مانند: اوس و خزرج که 120 سال با هم نزاع و پیکار میکردند، در این چهار ماه متارکه میکردند.
اسلام که یک دین اجتماعی بود، هر ادب و سنت ملی که مخالف با عقل و شرع نبود، حفظ میکرد، در دوره اسلام ماههای حرام مورد احترام تمام قبایل بود، جز آنکه بنیامیه چون بر کرسی ریاست نشستند، نه تنها آداب و سنن دین اسلام را محو کردند، بلکه آداب و رسوم ملی عرب را هم زیر پا گذاشتند، لذا مورخین عرب آنها را از نژاد عرب نمیشناسند.[1]
وقتی معاویه مرد و یزید بر اریکه قدرت تکیه داد، طی فرمانی به والی مدینه نوشت، حتماً از حسین ... بیعت بگیر و اگر از بیعت امتناع ورزید، گردنش را بزن و سرش را نزد من بفرست.[2]
امام(ع) در شب 27 رجب با بیم و امید مدینه را به قصد مکه پشت سرگذاشت و پس از پنج ماه توقف در مکه، در روز هشتم ذیالحجه که حجاج برای رفتن به عرفات آماده میشوند، به این جهت که خون پاکش در مراسم حج در حال احرام در ماه حرام و در حرم امن الهی، توسط 30 نفر مأموری که حکومت برای ترور آن حضرت آماده کرده بود، به زمین ریخته و حرمت حرم امن خدا و ماه حرام شکسته نشود، مکه را به قصد کوفه ترک گفت و سر دو راهی کوفه راه را بر او بستند و او را به سوی کربلا بردند.
امام با آنکه علم به شهادت خود داشت، میخواست امیر و لشکر کوفه را در توجه به این ادب ملی و دینی نگاه دارد، بلکه برای حفظ سنن قدیمی و تاریخی یعنی احترام ماه محرم جنگ نکنند، ولی پسر مرجانه ابن زیاد احترام این ماه را نگاه نداشت و دستور داد در روز دهم محرم خون پاکیزهترین نفوس قدسی را بریزند.[3]
«عمر بن سعد» فرمانده سپاه یزید بن معاویه میخواست روز نهم محرم برخلاف نص صریح و اکید قرآن، مبادرت به جنگ کند و با حسین(ع) بجنگد، امام به منظور ممانعت از وقوع جنگ در ماه حرام، آیات مربوط به قدغن بودن در ماههای حرام از جمله ماه محرم را نوشت و به وسیله یکی از برادران خود، برای عمر بن سعد فرستاد که خداوند جنگ را در ماههای حرام قدغن کرده و اینک محرمالحرام است و شما که میخواهید با من در این موقع بجنگید، علاوه بر اینکه به روی یکی از مردان حق شمشیر میکشید، بر خلاف نص قرآن رفتار میکنید و من این حرف را از بیم کشته شدن نمیزنم، بلکه از این جهت یادآوری میکنم که عملی بر خلاف نص صریح قرآن به انجام نرسد.[4]
ولی عمر سعد کاری که کرد، جنگ را تا روز عاشورا تأخیر انداخت و در روز عاشورا به سپاه خود دستور داد: ای لشکر خدا سوار شوید و بهشت بر شما بشارت باد و آن گاه همراه تعدادی به طرف خیمهگاه ابی عبدالله الحسین(ع) جلو آمد و با پرتاب تیر حمله را آغاز کرد و به سپاه خود گفت: نزد امیر شاهد باشید، اول کسی که به حسین تیر زد من بودم.[5]
بنابراین، این ابن زیاد و عمر بن سعد بودند که امام حسین(ع) را در کربلا محاصره کرده و جنگ را آغاز کردند و تلاش امام در جهت ممانعت از وقوع جنگ در ماه حرام در قلب آن از خدا بیخبران مؤثر نیفتاد، فلذا امام به دستور قرآن که میفرماید: ماه حرام در برابر ماه حرام (اگر دشمنان، احترام آن را شکستند و در آن با شما جنگیدند، شما نیز حق دارید مقابله به مثل کنید) و تمام حرامها (قابل) قصاص است، هر کسی به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدی کنید و از خدا بپرهیزید...[6]، در صدد دفاع برآمده و از باب دفاع و مقابله به مثل با آنان جنگید، روی این حساب امام حسین (ع) در کربلا دفاع کرد نه جنگ.[7]
با توجه به توضیحی که در پاسخ بخش اول پرسش داده شد، زمینه و مجال بررسی بخش دوم نمیماند، زیرا نه تنها خواست خدا وقوع حادثه عاشورا در ماه محرم نبوده تا از فلسفه آن سؤال شود، بلکه خواست خدا این بوده که این حادثه در ماه محرم واقع نشود، زیرا خداوند از وقوع جنگ و خونریزی در ماههای حرام از جمله محرم کلاً منع فرموده است، این بنیامیه و عمّال حکومت آنان بودند که این حادثه تلخ و دلخراش را در ماه حرام به وجود آوردند و وقوع این حادثه تلخ در ماه محرم بر خلاف دستور خدا نشانه دیگری بر نفاق بنیامیه است.
*پینوشتها:
[1]. ربانی خلخالی، علی، چهره درخشان حسین بن علی، مکتب الحسین، ص118.
[2]. مقرم، سید عبدالرزاق، مقتل المقرم، ترجمه عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نشر نوید اسلام، 1385ش، ص35.
[3]. رسولی محلاتی، سیدهاشم، زندگانی امام حسین(ع)، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص404.
[4]. منصوری، ذبیح الله، امام حسین(ع) و امیران، انتشارات جاودان، ص266.
[5]. مقتل المقرم، همان، ص195.
[6]. بقره / 194.
[7]. چهره درخشان حسین بن علی، همان، ص118.