شناسهٔ خبر: 69860 - سرویس سیاست
منبع: ایرنا

موج‌سواری اصلاح‌طلبان بر دریای اعتدال؛

پاسخی به خواستاران بازگشت خاتمی

خاتمی/1 اگر فتنه‌گران مرز خود را با دشمن مشخص کرده، تهمت‌های زده‌شده به نظام جمهوری اسلامی را پس بگیرند، خسارت‌های وارده را جبران کنند و به‌خاطر جرائمی که مرتکب شده‌اند آماده‌ی مجازات باشند، می‌توانند به بدنه‌ی ملت بازگردند.

نماینده/ سعیده پزشکی؛ به دنبال روی کار آمدن دولت یازدهم، تکاپوی اصلاح‌طلبان برای حضور پررنگ‌تر در سپهر سیاسی کشور رو به فزونی یافته است؛ گو اینکه با روی کار آمدن دولت دکتر روحانی، فضا را برای حضور مجدد خود در عرصه فراهم دیده‌اند. لذا در طول یک سال فعالیت دولت یازدهم، استراتژی عادی‌سازی فتنه و بازگشت سران فتنه به عرصه‌ی سیاسی کشور را با روش‌های گوناگون دنبال کرده‌اند و در تلاش‌اند تا نیروی سیاسی و بدنه‌ی سازمانی و رهبری اصلاحات را مجدداً احیا نمایند.

در همین راستا، جریان اصلاحات قصد دارد بار دیگر جایگاه خاتمی را برای رهبری اصلاح‌طلبان تقویت و اثبات نماید، اما برای دستیابی به این منظور، آن‌ها نیاز دارند وجهه‌ِی ازدست‌رفته‌ی خاتمی را به هر طریق ممکن به وی بازگردانند تا برای ارتباط مجدد با نظام، مشکلی وجود نداشته باشد؛ چراکه نام خاتمی با محافظه‌کاری در مقابل نظام، گره خورده است و این مسئله باعث می‌شود ادامه‌‌ی حیات سیاسی خاتمی در پیوند با نظام ممکن شود. از این رو، شاهد دست‌وپا زدن برخی از اصلاح‌طلبان برای به اوج رساندن مجدد محمد خاتمی هستیم.

در همین راستا، یکی از اقدامات جریان اصلاحات، تلاش عناصر رسانه‌ای این جریان برای مطرح کردن وی در رسانه‌های خود به‌صورت مکرر و با طرح مسائل واهی و به‌دور از واقع است که با هدف سفیدنمایی از خاتمی صورت می‌گیرد. این در حالی است که طبق مصوبه‌ی شورای عالی امنیت ملی کشور، پرداختن به اخبار این افراد در رأس روزنامه‌ها و صفحه‌ی اول، ممنوع است، ولی متأسفانه رسانه‌های جریان اصلاحات، مدتی است که سعی دارند به عادی‌سازی بازگشت این چهره‌ها در عرصه‌ی سیاسی کشور بپردازند و با شیب ملایمی تأثیرگذاری مجدد این افراد را بازگردانند. بنابراین اصلاح‌طلبان نیاز دارند برای بازگشت به قدرت و سامان دادن پایگاه اجتماعی خود، به مطرح و زنده کردن این چهره‌ها و در رأس آن‌ها خاتمی، اقدام نمایند.

یکی از اقداماتی که اخیراً برای عادی‌سازی حضور مجدد خاتمی صورت گرفته است مطلب سردبیر نشریه‌ی «صدا» با عنوان «استراتژی بازگشت به حاکمیت» در شماره‌ی هشتم این هفته‌نامه است. وی در این مطلب تلاش کرده با بزرگ‌نمایی اقدامات خاتمی، به قهرمان‌سازی از وی بپردازد و خاتمی را رشته‌ی پیوند میان نظام و اصلاح‌طلبان پس از فتنه‌ی ۸۸ معرفی نماید:

«از انتخابات مجلس نهم که با یک تک‌رأی در صندوق رأی شهری کوچک کاری بزرگ کرد و به‌جای همه‌ی اصلاح‌طلبان رأی داد و راهبرد تحریم بی‌هدف را رد کرد و رشته‌ی رابطه‌ی اصلاحات و حاکمیت را که از انتخابات سال ۸۸ به‌شدت نحیف شده بود حفظ کرد، تا انتخابات دوره‌ی یازدهم ریاست‌جمهوری که با توصیه به محمدرضا عارف و حمایت از حسن روحانی، وحدت و قدرت جبهه‌ی اصلاحات را ثابت کرد و آنان را به قدرت و دولت و حاکمیت بازگرداند. »

و یا در بخشی دیگر از این مطلب می‌گوید: «به نظر می‌رسد مهم‌ترین کاری که خاتمی می‌تواند انجام دهد ایجاد یک پل ارتباطی میان بدنه‌ی اصلاحات و حاکمیت است. »

این عنصر رسانه‌ای اصلاحات، خاتمی را عامل پیروزی حسن روحانی و جبهه‌ی اصلاحات معرفی می‌کند و با «نامزدساز» خواندن وی، مقام خاتمی را از ریاست‌جمهوری اصلاحات به ریاست جبهه‌ی اصلاحات ارتقا می‌بخشد.

اما در این میان، نویسنده‌ی مقاله‌ی مربوطه ادعاهای جالبی را در خصوص خاتمی مطرح می‌نماید و می‌گوید: «تأکید بر اصول محوری نظام مانند استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، میراث امام خمینی و حاکمیت ارزش‌های دینی بر جامعه، مهم‌ترین محورهای گفتمان مشترک خاتمی و نظام سیاسی است. » این ادعای نویسنده به لطیفه‌ای می‌ماند؛ چراکه اقدامات خیانتکارانه‌ی خاتمی در فتنه‌ی ۸۸ بر کسی پوشیده نیست. خاتمی با عملکرد خود در فتنه‌ی ۸۸ و اقدام علنی علیه نظام، رسماً در جایگاه یک برانداز و لیدر کودتاگر قرار گرفت. بارزترین مصداقی که می‌تواند ناقض این گفته محسوب شود تلاش خاتمی و یارانش برای نادیده گرفتن جمهوریت و اسلامیت نظام است.

وی در حالی دم از جمهوریت می‌زند که خاتمی و هم‌کیشانش در انتخابات ۸۸ ثابت کردند به هیچ عنوان به جمهوریت نظام اعتقادی ندارند؛ چراکه با اعلام نتایج انتخابات، اصلاح‌طلبان به تنها چیزی که احترام نگذاشتند و ارزشی برای آن قائل نشدند، رأی ۸۵ درصدی مردم بود و با ادعای تقلب بدون ادله‌ی حقوقی و به آشوب کشاندن شهر، نشان دادند که جمهوریت نظام برای آن‌ها محلی از اعراب ندارد و برخلاف ادعای امروزشان، رأی مردم را تزئینی و فرمایشی تلقی کردند.

خاتمی و یارانش نشان داده‌اند که در گفتار و عمل متناقض‏اند؛ زمانی که مورد توجه مردم واقع شوند، مردم و خواست آنان را به‌شدت مورد ستایش قرار می‌دهند، ولی زمانی که اقبال و توجه مردم نسبت به آن‌ها کم می‌شود، مردم را به بدترین اتهامات مورد هجمه قرار می‌دهند. مصداق بارز این مسئله را می‌توان در انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۲ مشاهده کرد؛ هنگامی که آن‌ها از نتیجه‌ی انتخابات رضایت داشتند، به جشن و پایکوبی پرداختند و از یاد بردند که این شورای نگهبان همان شورایی بود که در سال ۸۸ انتخابات را برگزار کرد؛ اما چون در اینجا پای منافعشان در میان بود، کاندیدای مطلوب خود را با وجود آرایی کمتر از محمود احمدی‌نژاد در سال ۸۸، پیروز قاطع انتخابات اعلام کردند.

لذا ادعای پذیرش جمهوریت نظام توسط خاتمی یک ادعای بی‌اساس است و مشخص نیست که خاتمی را که یکی از سران فتنه‌ی ۸۸ است با چه انگیزه و هدفی مدافع جمهوریت نظام معرفی می‌کنند و این مسئله، یعنی دفاع از جمهوریت نظام را فصل مشترکی بین خاتمی و نظام می‌دانند؛ بدون آنکه توضیحی برای کارنامه‌ی سیاه وی و هم‌کیشانش در مقابله با رأی مردم داشته باشد!

ادعای پایبندی و پذیرش اسلامیت نظام هم توسط خاتمی و حامیانش جای تأمل دارد؛ چرا که همگان شاهد هستند و به یاد دارند که خاتمی به‌عنوان یکی از عناصر اصلی فتنه و همچنین سایر اصلاح‌طلبان چگونه بر طبل جمهوری ایرانی کوبیدند و سعی داشتند اسلامیت نظام را، که رکن رکین این نظام محسوب می‌شود، زیر پا گذاشته و جمهوری (البته به تعریف خود) منهای اسلام را خواهان باشند؛ گویا جمهوریت نظام اصلی جداگانه و منفک از اسلامیت نظام است.

ادعای اینکه خاتمی خواهان حاکمیت ارزش‌های دینی در جامعه است و آن را یکی دیگر از مشترکات نظام و خاتمی معرفی می‌کنند نیز به نوبه خود جالب است. در تمام دوران اصلاحات، خاتمی و هم‌قطارانش با در پیش گرفتن سیاست‌های لیبرالیستی خود در تلاش بودند تا دین را از جامعه محو کنند و با الگوگیری از غرب و مدل‌هایی نظیر ترکیه‌ی لائیک، جامعه را پیش ببرند! همچنان‌که نظریه‌پردازان و روشن‌فکران این جریان، امثال عبدالکریم سروشو نیز مطبوعات زنجیره‌ای دوران اصلاحات، با القای شبهات خود، ضربات شدیدی را بر پیکره‌ی دین وارد آوردند.

تمامی این ادعاهای واهی، بهانه‌هایی است که مطرح‌کنندگان آن سعی دارند با تمسک به آن‌ها، به مظلوم‌نمایی از خاتمی و تطهیر چهره‌ی وی بپردازند. همان‌گونه که سردبیر نشریه‌ی «صدا» خود به این مسئله اذعان دارد و می‌گوید: «امروزه دفاع از خاتمی ضرورت اصلاح‌طلبی است... باید در ستایش از خاتمی نوشت. در ستایش از جایگاه خاتمی، در مقام رهبر جبهه‌ی اصلاحات تا نقش سازنده‌ای در ایجاد تفاهم و آشتی ملی داشته باشد. »

یکی دیگر از اقداماتی که اصلاح‌طلبان تلاش دارند با تمسک به آن، آبروی ازدست‌رفته‌ی خود را بازیابند، مسئله‌ی نامه‌نگاری‌های خاتمی به مقام معظم رهبری و مانور بر آن است. همانند نامه‌ی اخیر خاتمی به رهبر معظم انقلاب در مدت بیماری معظم‌له که غالب اصلاح‌طلبان این اقدام خاتمی را نشان از تعامل گسترده‌ی وی با نظام دانستند.

در راستای همین پروژه، صادق خرازی نیز در مصاحبه‌ا‌ی با روزنامه‌ی «الحیات»، از تلاش‌های خود برای ایفای نقش میانجی‌گرانه میان خاتمی و رهبر معظم انقلاب پرده برداشته و اذعان داشته است: «اقدام به نقل نامه‌های متبادل بین آن‌ها کردم. رابط ارتباط بوده و هستم. ما در تلاش برای زدودن برخی مشکلات هستیم تا آب‌ها به آسیاب برگردد. »[۱]

اما آیا این قبیل اقدامات می‌تواند سرپوشی بر آنچه توسط خاتمی و اعوان و انصارش بر نظام تحمیل شد باشد!؟ رسانه‌ای کردن نامه‌های خاتمی و مانور بر آن در واقع به‌نوعی مهندسی افکار عمومی جامعه به‌شمار می‌رود تا از این طریق و با فضاسازی کاذب، خاتمی را بر نظام تحمیل کنند و بدون پرداخت هزینه، وی را به عرصه‌ی سیاسی کشور بازگردانند.

نکته‌ی جالب دیگر اینکه خرازی با سرپوش گذاشتن بر اشتباهات خاتمی، در بخشی از مصاحبه‌ی خود، می‌گوید: «خاتمی به رهبری، قانون اساسی و ولایت‌فقیه در نظام سیاسی معتقد است...» اما فراموش کرده خاتمی همان کسی است که به دنبال حذف رهبری در سال ۸۷ تصریح می‏کند: «اگر در این انتخابات [دهم] احمدی‌نژاد سقوط کند، عملاً رهبری حذف میشود. اگر به هر قیمتی و به هر شکلی اصلاحات دوباره به قوه‌ی اجرایی بازگردد، دیگر رهبری اقتداری در جامعه نخواهد داشت. سقوط اصولگرایی به معنای پایان اقتدار رهبری تلقی میشود و با شکست اصولگرایان، باید قدرت رهبری را مهار کرد. »[۲]

به هر حال، تلاش برای عبور از گذشته و خیانت‌های صورت‌گرفته، مسئله‌ای است که اصلاح‌طلبان بر آن اشتراک نظر دارند؛ همان‌گونه که مقاله‌ی پیش‌گفته معتقد است: «ماندن در گذشته به سود هیچ‌کس نیست. » از این رو، می‌توان گفت اصلاح‌طلبان قصد دارند با فراموش کردن گذشته و با قهرمان‌سازی از خاتمی، راه بازگشت را برای وی هموار نمایند، اما غافل از آن‌اند که اقدامات صورت‌گرفته توسط خاتمی و یارانش مسئله‌ای نیست که با ترفندهای این‌چنینی به فراموشی سپرده شود. خاتمی و سایر دست‌اندرکاران فتنه باید بدانند که به‌راحتی نمی‌توانند از هزینه‌هایی که بر نظام تحمیل کردند عبور کنند؛ گو اینکه اتفاقی نیفتاده و خساراتی وارد نشده است. تحمیل هزینه‌هایی که در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، بین‌المللی و... بر نظام وارد شد، چگونه قابل جبران است؟

شخص محمد خاتمی از جمله کسانی است که به‌عنوان یکی از اضلاع مثلث فتنه، هم بسترساز اتفاقات ۸۸ بود و هم شخصاً در روند انتخابات و مسائل و حوادث پس از انتخابات، نقش مستقیم و مؤثری داشت.

هدایت فتنه‌ی ۸۸، دعوت به تجمع غیرقانونی ۲۵ خرداد ۸۸، صدور بیانیه‌ی روز شنبه ۳۰ خرداد ۸۸، حمایت از شعارهای انحرافی «نه غزه، نه لبنان» و «جمهوری ایرانی» و دفاع از جریان هتاک روز عاشورا، تنها بخشی از اتهامات خاتمی استو اگر امروز برخورد درخوری با وی توسط نظام صورت نگرفته، به دلیل رأفت و عطوفت نظام اسلامی است.

لذا نمایی کلی از دو دهه فعالیت خاتمی، حاکی از آن است که وی از همان آغاز، بسترساز اصلی جریانی بود که حاکمیت دوگانه و ایجاد دوقطبی در کشور را دنبال می‏کرد. اکنون نیز مواضع خاتمی همانند گذشته است، منتها در برخی مواقع رفتاری کج‌دارومریز و زیرکانه در پیش می‌گیرد تا از گزند نقد دور بماند. اما اگر قصد بازگشتی در میان باشد، وی و اصلاح‌طلبان باید بدانند که تنها راه بازگشت، توبه از آن چیزی است که صورت گرفته است؛ همان راهی که مدت‌هاست پیش پای فتنه‌گران گذاشته شده که همان مصداق آیه‌ی شریفه‌ی «تابوا و اصلحوا» است. بنابراین برای اصلاح کردن روابط، ابتدا باید از آنچه در گذشته صورت گرفته توبه کنند و بعد دم از آشتی و امثالهم بزنند. همان‌گونه که از رهبر معظم انقلاب نقل شده که ایشان چهار شرط را برای توبه کردن فتنه‌گران عنوان کرده‌اند: «اگر فتنه‌گران مرز خود را با دشمن مشخص کرده، تهمت‌های زده‌شده به نظام جمهوری اسلامی را پس بگیرند، خسارت‌های وارده را جبران کنند و به‌خاطر جرائمی که مرتکب شده‌اند آماده‌ی مجازات باشند، می‌توانند به بدنه‌ی ملت بازگردند. »[۳]

با این وجود، تاکنون اقدامی در راستای توبه و پشیمانی از آنچه صورت داده‌اند از سوی هیچ‌یک از عوامل فتنه، مشاهده نشده است. خاتمی نیز با وجود این واقعیت‌ها، تا امروز حاضر به عذرخواهی و عقب‌نشینی از مواضع پیشین خود نشده است.

کلام آخر اینکه جریان اصلاحات تنها در تلاش است تا با موج‌سواری بر شرایط ایجادشده و استفاده از بسترهای مهیا در دولت روحانی، زمینه را برای بازپس‌گیری قدرت فراهم کند و این فاصله‌ای که دولت روحانی بر سر کار است، می‌تواند برای اصلاح‌طلبان فرصت طلایی محسوب شود؛ اما آن‌ها باید بدانند که برای حضور مجدد عوامل اصلی فتنه در عرصه، شروطی وجود دارد و نظام و مردم از ظلم عظیم آن‌ها هیچ‌گاه به‌راحتی چشم‌پوشی نخواهند کرد. *

 

پی نوشت ها

[۱] . نماینده، ۱۴ مهر ۹۳.

[۲] . تابناک، ۱۱ شهریور ۸۸.

[۳] عصر ایران، ۱۲ تیر ۹۳

 

منبع: برهان