نماینده؛ ماجرا چیست؟ هر چه باشد یک مسئله هر روز بیشتر رونمایی میشود و به رخ کشیده: سینمای ایران دارد رو به تباهی میرود! چرا؟ به چه دلیل؟ به هزار و یک دلیل؛ یکی اینکه سازنده «بوتیک» ، «آرایش غلیظ» را ساخته است!
«آرایش غلیظ» چه به جهت ساختاری و چه محتوایی اثر ویزه یا به شمار می رود که در ادامه متن به آن خواهیم پرداخت.
نوعی حرکت لغزنده و رهایی و شاید هم بتوان گفت اباحه گری در متن و بطن فیلم هست که این ویژگی، از پوسترش که انسان را یاد فیلم فارسی های زمان شاه میاندازد گرفته تا نوع اغراق بازیها و خرده پیرنگ های عجیب و روایت بدیع و ریتم خاص و وقایع منحصربه فردش.
آنارشیسم سینمایی یک کارگردان سابقا خوش قریحه
فیلم یک وجه آنارشیستی معیوب و سرهم بندی شده هم دارد که شاید بیش و پیش از دیگر اجزا و عناصر فیلم، گریبان مخاطب را بگیرد. در این فیلم، میتوان نوعی از دوزخ را تجربه کرد که قشر فرومایه و نه الزاماً فرودست جامعه ما با آن دست به گریبان است؛ از آن پسرک ترقه درکن تا آن آدم عجیب و غریب چشم چران ماورایی.
فیلم در یک روایت غامض که شاید هم عامدانه به این ورطه فروغلتیده باشد، موقعیتهایی را برایمان به تصویر میکشد که نسبتمان با آنها مشخص نیست.
داغی و تندی و گزندگی برای مخاطب خاص!
همه چیز داغ و تند و گزنده و ناآشناست؛ همه چیز «خاص» است؛ و شاید هم برای «مخاطب خاص» ! فیلم، قطعا تجربه جدیدی در سینمای امروز ایران است؛ اگرچه نه در جهان، که سینمای جهان از این دست تجربهها بسیار داشته و دارد.
همیشه پای یک فیلم فارسی در میان است!
آنارشیسمی که در فیلم موج میزند، ادای دینی است تقلبی، به سینمای فیلم فارسی. تأثیر حضور حامد بهداد و روحیاتش در این فیلم قابل انکار نیست؛ این بازیگر و نظریه پرداز سینمای امروز ایران، علقه و عشق خاصی به نمادهای آن سینمای نکبت زده دارد؛ از فردین گرفته تا بهروز وثوقی و از ادا و اطوارهای لاتهای آن دوران تا افه های جعلی و کپی شده از فیلمهای درجه چندم هندی و وسترن اسپاگتی و... .
شاید بشود گفت این فیلم، به نوعی ادای دین و بازیابی و انعکاس مجموعهای است از این نمادها و نمودهاکه البته در گیرودار فیلمنامه و ژانر و لحن و روایت، بدجوری گیر کرده و چیز زمخت و بی هویتی از آب درآمده.
آموزش گام به گام ساخت و پرداخت مواد مخدر من درآوردی!
وقتی بنا باشد آنارشیسم در سینما تبلیغ شود و روش ساخت مواد مخدر بدیع و نوآورانه به مخاطب ارائه گردد و در عین حال، فیلم، رابطهای نیم بند در حوزه عشق و دلدادگی را هم تدارک ببیند و گاه، فانتزی شبه اخلاقی تنبه مرد چشم چران را هم قاطی موضوع کند و... نتیجه میشود همین آرایشی که از فرط غلظت، دافعه برانگیز می شود.
فیلم چندپاره درهم جوشی که اصلا معلوم نیست چه میگوید و به که!
دوستان ما ظاهرا، نظریه ژانر و آبگوشت و فردین و تخدیر و ترقه و فشفشه و بندر و عشق و فیلم فارسی و طنازی و طناز طباطبایی و چرک بازی را با هم قاطی کرده و به محصولی مشترک از خودشان با خودشان رسیدهاند و آخر سر هم چهچهههای همایون شجریان را در دستگاه راک و گوشه جاز، کاتالزور موسیقایی کار نموده و تحویل سینما دادهاند!
اما اگر بنا باشد آرایش غلیظ را در یکی از گونههای سینمایی مورد بررسی قرار دهیم شاید چارهای نداشته باشیم که آن را در ژانر نوآر مورد توجه قرار دهیم. توجهی که باید طی آن هم به ویژگیهای ژانر اشاره کرد و هم مولفه های فیلم را مدنظر قرار داد.
وقتی از ژانر سینمایی حرف میزنیم از چه چیزی میگوییم؟
در این حوزه باید گفت، آرایش غلیظ یک شبه تریلر غلیظ در وادی شاخصههای نمادین سینمای نوآر است.یعنی چه؟ یعنی در عین حال که شاخصههای یک تریلر را دارد و بعد وحشت را از همان سکانسهای آغازین و در طول فیلم دنبال میکند، تلاش دارد که وجهی نوآر را در شکلی ایرانیزه شده به مخاطبش ارائه دهد.
سینمای نوآر را به عنوان سینمایی که وجه آسیب شناسانه اجتماعی را با رویکردی تلخ و سیاه دنبال میکند و مولفه هایی بصری را با همین رویکرد به منصه ظهور میرساند میتوان در وجهی ایرانی، در آرایش غلیظ دید.
در این فیلم ما با مسئله اعتیاد، مواد محترقه، رنج و مصیبت قشر جوان در طیف دغدغههای امروزینش و البته در بستری از عاطفه و عشق و عصبیت و «خاص» بودن روبروییم.
یک مواجهه اغراق شده در همه چیز
از بازیهای نسبتا ایزوله در عین استیلیزه بودن فیلم، گرفته تا رویکرد تند و گزنده موقعیتهای مختلف روایت. فرقی هم نمیکند که در حال دیدن یک دیالوگ و نگاه عاشقانه باشیم یا وسط معرکه ترقه فروشی؛ شاهد دیدن سکانس عجیب و غریب موارد مخترعه ابداعی و اختراعات ترکیبی آن عنصر خبره در این امر باشیم یا در حال تعجب از ویژگیهای خاص آن آدم چشم چران؛ در هر صورت همه چیز با یک رنگ تند و بیان عصبی و ریتم خاص و رویکرد اغراق آمیز و شاید هم بتوان گفت تا حدی فضایی و فانتزی، به تصویر کشیده میشود.
همین مسئله است که کار را سخت میکند و وقتی بناست از منظر گونه شناسی به بررسی و تحلیل و نقد این فیلم مبادرت کنیم بازمی مانیم که آیا با یک نوآر اجتماعی روبروییم یا یک فیلم جادهای دراماتیک و بلکه ملودرام؛ آیا در حال تماشای یک فانتزی ابزوردیم یا داریم یک فیلم پست مردن را میبینیم.
و همه اینها کار را به نوعی سهل و ممتنع میکند. سهل است چون همه چیز با روایت و مواجههای راحت و بی ریا و بی ادا بیان میشود و ممتنع است چون نوعی پیچیدگی و غامض بودن لحنی و علی و معلولی در کار مشاهده میشود.
خلاصه اینکه در مضمون با یک درهم تنیدگی ممل روبروییم. یعنی نوعی از به هم ریختگی که بیش از آنکه به زیبایی و فهم دقیق تر لایههای مختلف یک موقعیت منجر شود، به فروپاشی فهم میانجامد و مخاطب را دچار دافعه میکند.
از طرف دیگر ایدههای محتوایی فیلم هم سخت و صعب است و این سختی در فهم و درک محتوای فیلم هم ناشی از همان چیزهایی است که برشمردیم.
شاید بتوان گفت بهترین مولفه و ویژگی فیلم همان عنوانش است: «آرایش غلیظ» ! درست مثل حجم تند و دلزننده ماتیک سرخی که بیش و پیش از زیبایی بخشیدن به لبها، آن را دچار دردسر میکند و دیگری را! درست مثل سکانسهای فیلم که تا میآیی درکشان کنی به حجم انبوهی از یک اغراق و فضاسازی حرفهای اما زمخت میرسند که دلت را میزند.
شاید مشکل از این حجم قابل توجه و متراکم ایده و روایت و فعلیت و ذهنیت است که طوری به هم رسیدهاند که از هم پاشیدهاند.
منبع: فرهنگ نیوز
آرایش غلیظ به نوعی مبتلا به یک پریشانی مضمونی هم هست معلوم نیست حرف اصلیش کدام و حسی که بناست به مخاطب منتقل کند چیست. و آدمهای قصه هم تابع همین مسئله، به صورت معلق در میانه زمین و هوای فیلمنامه و شخصیت پردازی هایش، منفعلند و متزلزل.
و این البته که زاییده هرچه باشد، لازمه فیلم نیست؛ چرا که فیلم در امتداد ریتم و روند روایتش، خیلی از مواقع قیافه قرس و جدی ای به خود میگیرد. یادآوری میکنیم سکانسهایی مثل صحنههای ترقه بازی و ترقه فروشی و دیالوگهای تلفنی حامد بهداد و فضای داخل هتل و خارجیهای بندر و ریتم دیالوگهای زن و مرد جوان و نوع مواجهه همهشان با آن آدم عجیب و غریب و البته حضور چندش آور آن عنصر زیادی و نخواستنی و بدیمن را که حبیب رضایی نقشش را به خوبی ایفا میکند!
یک فیلمسازی تجربی در قالب سینمای وطنی با نوع تجربه محوریهای داغ حمید نعمت الله
حالا دیگر میتوان مدعی شد آرایش غلیظ نه تنها در قالب ژانر نمیگنجد بلکه در بهترین حالت یک فیلمسازی تجربی در قالب سینمای وطنی با نوع تجربه محوریهای داغ حمید نعمت الله است که به ملغمهای از یک شمایل سینمایی از مکتب جریان سیال ذهن بدل شده است.
و با این حساب میتوان مدعی شد اگر بنابوده این کارگردان خوش سابقه و خوش قریحه سینمای ایران در امتداد تجربههای ناب قبلیش- به خصوص بوتیک که نگارنده معتقد است کماکان بهترین اثر اوست و از برترینها و جاودانههای سینمای ایران- به روندی روبه رشد نایل آید، با احتساب آرایش غلیظ، قدری باید در این توفیق و نمره کسب شده توسط فیلمساز، با دیده تردید نگریست.