به گزارش نماینده، محمد مالکی در گفتوگو با (ایسنا)، با بیان اینکه «فعالیتهای جریانهای افراطی امروزه از طریق استفاده از فناوریهای پیشرفته روز همچون اینترنت صورت میگیرد» با گلایه از مراکز علمی - پژوهشی در ارتباط با جهان اسلام، یکی از نقاط منفی در مقابل جریانهای تکفیری را ضعف و انفعال مراکز پژوهشی و علمی داخل کشور دانست که جریان شناسی صحیحی در آنها انجام نشده است.
متن کامل گفتوگوی ایسنا با این استاد دانشگاه به شرح زیر است:
- ریشه جریان افراطی یا تکفیری در دنیای اسلام را در چه میدانید؟
بنیادگرایی اسلامی و نوع افراطی آن یعنی سلفیگرایی تکفیری، یک قیام و شورش علیه وضع موجود و بحران چند بعدی به وجود آمده در کشورهای اسلامی بعد از ورود مدرنیسم به این کشورهاست. مدرنیسم با ورود خود به جهان اسلام باعث بروز بحرانهایی در جوامع اسلامی شد که برای مسلمانان ناشناخته بود. از جمله این بحرانها میتوان از بحران هویت، بحران مشروعیت، سوء حکومت نخبگان و فشار و سرکوب، تضاد طبقاتی و بحران فرهنگی در اثر نوسازی، نام برد. در واکنش به این بحرانها بود که بنیادگرایی اسلامی و نوع افراطی آن سلفیگرایی تکفیری بعنوان یک پاسخ، خود را در جهان اسلام مطرح کردند. مصر را باید خاستگاه سلفیگرایی تکفیری دانست. ریشه گروههای تکفیری فعلی در جهان عرب به گروههای اسلامگرای رادیکال مصر در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ باز میگردد. تشدید بحرانهای نشات گرفته از مدرنیسم در مصر و ضعف هیات حاکمه در یافتن راهحل مناسب برای آنها، اعتراض گسترده بنیادگرایان اسلامی را به همراه داشت. این امر باعث شد تا بسیاری از آنها برخلاف جنبش اخوان المسلمین که رویکرد اعتدالی داشت به خط مشیهای افراطی روی بیاورند. از سوی دیگر اقدامات سرکوبگرانه هیات حاکمه در رویارویی با بنیادگرایان اسلامی باعث تشدید و تعمیق این قضیه شد. در واقع، سید قطب عمدهترین نقش را در رادیکالیزه کردن جنبش اسلامی و تدوین شیوههای استفاده از قوه قهریه، ایفا کرد. از دید او برای تبدیل جامعه جاهلی به جامعه اسلامی باید یک نیروی پیشتاز رزمنده شکل بگیرد و اعضای این گروه پیشتاز، وظیفه از میان بردن رژیم جاهلی را به عهده بگیرند. اعدام سیدقطب، شهرت گسترده او را به دنبال داشت و کتاب وی به مرامنامه جنبشهای سلفی گرای تکفیری تبدیل شد.
- چه گروههایی هم اکنون در حال فعالیت هستند؟
گروههایی مثل سازمان الجهاد و جماعت المسلمین (التکفیر و الهجره) در دهه ۱۹۷۰ در مصر بر اساس اندیشههای سید قطب شکل گرفتند. گروههای سلفی تکفیری ابتدا در مصر شکل گرفتند و بعدها در دیگر کشورهای عربی و مناطقی مثل پاکستان، افغانستان و جنوب شرقی آسیا هوادارانی با نامهای مختلفی مانند طالبان، جیش الاسلام و القاعده پیدا کردند. بتدریج برخی از گروههای اقماری القاعده، مستقل شده و گروههایی مانند دولت اسلامی عراق و شام(داعش) و جبهه النصره شکل گرفتند.
- آیا غرب و بویژه آمریکا در گسترش فعالیتهای گروههای اسلامگرای تکفیری نقشی اساسی دارند؟
غرب برای تداوم سیطره خود همواره به دیگری نیاز داشته و در این دوران گروههای تکفیری مثل داعش این نقش را بر عهده دارند. آمریکا در دهههای اخیر گروههای مسلح با دیدگاههای تکفیری را به عنوان ابزار اجرایی اصلی وارد سیاستهای راهبردی خود کرده و از زمان اعلام جنگ علیه شوروی برای خارج کردن این نیروها از افغانستان از این گروهها استفاده کرده است. انگیزه اصلی آمریکا از حمایت از گروههای اسلامگرای رادیکال فقط به خاطر ضربه زدن به شوروی و جلوگیری از نفوذ آن به کشورهای طرفدار آمریکا بود. در چهار دهه اخیر آمریکا هر گاه نیاز بوده از این سازمانهای مسلح تکفیری استفاده کرده است. بعد از پایان یافتن اشغال افغانستان توسط شوروی، آمریکا اعضای این گروهها را به برخی کشورهای عربی و اسلامی فرستاد تا جای پای آمریکا را در این کشورها تحت عنوان مبارزه با تروریسم و مقابله با پدیده "افغانهای عرب" باز کند. همین بهانه بعدها در عراق استفاده شد و این کشور برای ایجاد اختلاف و تفرقه و درگیریهای طایفهای و مذهبی اشغال شد و این گروهها عازم عراق شدند. آمریکا تمام این گروهها را، گروههای تروریستی مینامند که در تمامی ابعاد بین المللی بتواند آنها را تحت تعقیب قرار دهد و به این ترتیب مواضع جدی خود در حمایت واقعی از تکفیریها را مخفی میکند، چرا که خیلی از کارشناسان معتقدند که این گروه ارتش مخفیانه آمریکا هستند که برای تحقق اهداف این کشور تلاش میکنند. بعد از اینکه آتش درگیریها در سوریه آغاز شد؛ آمریکا از گروههای تکفیری کمک گرفت و به تمام قدرتهای موجود در کشورهای وابسته به خود دستور داد که روند فعالیت این گروهها در سوریه را تسهیل کرده و آنها را با سلاح و تجهیزات کمک نمایند. در مورد عراق نیز این سناریوی حمایت از گروههای تکفیری تکرار شد و پس از اشغال عراق گروههای اقماری القاعده مانند داعش که در آن زمان دولت اسلامی در عراق خوانده میشد سازماندهی شده و به یکباره حملات ترورویستی که علیه نظامیان آمریکا در عراق صورت میگرفت، پس از آن تنها شهروندان غیرنظامی و غالبا شیعه را مورد هدف قرار داد. آمریکا اجازه داد که گروه " دولت اسلامی در عراق" رشد و گسترش یابد و با جذب تکفیریهای سوری به داعش تبدیل شود.
- دیده میشود که این فرقههای افراطی، فعالیتهای رسانهای هم دارند، اینگونه فعالیتها به چه صورت است؟
این گروهها از رسانههای مختلف و فناوریهای پیشرفته روز بویژه اینترنت برای نشر آموزههای خود و جذب نیرو استفاده میکنند. عمده فعالیت گروههای تکفیری استفاده هدفمند از شبکههای اجتماعی، به ویژه توئیتر و فیسبوک برای عضوگیری از میان جوانان مسلمان است. گروههای تکفیری از مدتها پیش برای رساندن پیام یا انتشار فیلمهای عملیات نظامی از شبکه اینترنت استفاده کردهاند، آنان همچنین از شبکههای اجتماعی به منظور جذب نیرو و جمع آوری پول و بحث و گفتوگو و هماهنگی راهبردی با یکدیگر استفاده میکنند. اغلب این گروهها نیز از اسکایپ برای مصاحبه با افراد داوطلب عضویت، یا تبادل آرا درخصوص تاکتیکهای نظامی استفاده میکنند و برخی نیز از وبسایت یوتیوب برای نشان دادن موفقیتهای خود در عملیات جنگی و یا مستند سازی بهره میبرند.
- عملکردشان چه نتایجی به دنبال داشته است؟
گسترش فعالیتهای گروههای تکفیری پیامدهای منفی و مخرب بسیاری برای جهان اسلام داشته است که میتوان به مخدوش شدن چهره واقعی اسلام، گسترش اسلامهراسی و نفرت از مسلمانان در غرب؛ ایجاد تفرقه در بین امت اسلامی و دامن زدن به اختلافات شیعه و سنی، انحراف افکار عمومی از قضایای اسلامی مهم مانند قضیه فلسطین، هموار کردن راه برای برای حمله نظامی کشورهای غربی به بهانه مبارزه با تروریسم؛ از بین رفتن امنیت داخلی و ایجاد جنگهای داخلی در کشورهای اسلامی و در نتیجه گسترش ناامنی در منطقه و تهدید منافع ملی کشورها اشاره کرد.
- چه راهکارهایی را میتوان برای مقابله با گروهای افراطی انجام داد؟
من فقط در زمینه فعالیت خودم، راهکار پیشنهاد میکنم و ارائه راهکارهای دیگر را به کارشناسان حوزههای مختلف میسپارم. به نظر من، با ابزارهای علمی و فرهنگی به خوبی میتوان با پدیدههایی مانند جریانات تکفیری مقابله کرد. یکی از نقاط ضعف در مقابل جریانهای تکفیری، ضعف و انفعال مراکز پژوهشی و علمی ماست که جریان شناسی صحیحی از این جریانات در آن انجام نشده است. وقتی شناخت این مراکز پژوهشی دقیق نباشد، نمیتوانند راهکار ارائه دهند. مراکز پژوهشی ما به روز نیستند و در گذشته سیر میکنند، به همین دلیل توانایی درک و تحلیل تحولات جدید را ندارند. بنابراین ما نیازمند تأسیس مراکز علمی و پژوهشی پویایی هستیم که تحولات جهان اسلام را به طور دائمی رصد کنند. هرچه شناخت ما از جریانات مختلف منطقهای و جهانی و روابط قدرت در سطح بین المللی بیشتر شود، قدرت ما در ارائه راهکار بیشتر خواهد شد.