به گزارش نماینده در خاطرات حجت الاسلام حسن روحانی می خوانیم :
در پایان این جلسه، بین دانشجویان راجع به وضع آقای شریعتمداری و راه و روش خاصی که او دنبال میکند، بحثی در گرفت. برای من کاملا روشن بود که موضوع از چه قرار است، ولی به مصلحت نمیدانستم که این گونه بحثها در چنین جمعهایی شایع شود. به آنها گفتم: مباحث این چنینی خیلی مفید نخواهد بود. ما باید بدانیم رهبری انقلاب به عهده امام خمینی است و باید به اجرای فرامین ایشان توجه کنیم و اکنون مسئله مهم، تلاش برای سقوط رژیم است و طرح این گونه مباحث به نفع انقلاب نخواهد بود. برای من روشن بود که نظر امام این است که شاه باید برود، ولی آقای شریعتمداری دنبال این است که شاه بماند و سلطنت کند و مثلا به مردم آزادی بدهد. البته بگومگو در میان دانشجویان خارج از کشور نسبت به چنین مسائلی در آن شرایط خیلی به مصلحت نبود.
یکی دیگر از مسائلی که آن ایام مطرح بود، اینکه رژیم تصمیم گرفته بود برخی از آخوندهای درباری را به نجف بفرستد تا در ملاقات با آیتالله خویی و دیگر مراجع نجف وضع ابران را به گونه دیگری جلوه بدهند و نگذارند آنها از مردم انقلابی و حرکتهای علیه رژیم حمایت کنند. در طرف مقابل هم عدهای از علمای بزرگ ایران مانند آیتالله صدوقی به آیتالله خویی نامه نوشته بودند تا حقایق را برای ایشان روشن کنند. روشن بود که یکی از طرحهای مهم ساواک، ایجاد اختلاف در میان علما و مراجع و در نهایت ایجاد فاصله مراجع با امام خمینی بود. در این زمینه، در بین علمای قم به آقای شریعتمداری امید بسته بودند. و در نجف هم روی آیتالله خویی خیلی کار میکردند که خوشبختانه ناموفق بودند و امام چنان جایگاهی در میان مردم پیدا کرده بود که گوش مردم فقط منتظر سخنان و فرامین ایشان بود و به نظرات دیگران خیلی توجهی نمیکردند.
از طرف دیگر با دادن آزادی ظاهری به نمایندگان مجلس در چهارچوب تعیین شده، میخواستند آزادی و دموکراسی را به نمایش بگذارند و با برکنار نمودن برخی از چهرههای منفور مثل نصیری و با تصفیهی عوامل نارضایتی مردم، نوعی امید را به جامعه برگردانند و با دستگیری برخی از نظامیان به عنوان جاسوس شوروی نشان بدهند که انقلابیون به خارج وابستهاند. ولی هیچ یک از این ترفندها کارساز نبود و نهضت به خوبی مسیر پیروزی را طی میکرد. در روزنامههای آنجا هم نسبت به اینگونه ترفندها با تردید برخورد میشد، حتی در برخی از مقالات و تحلیلها، شاه به عنوان یک دیکتاتور خطرناک و رژیم، به عنوان رژیمی فاسد معرفی میشدند.
در ماه رجب و شعبان تقریبا به طور منظم در جلسات انجمن اسلامی شرکت و گاهی با عنوان «استاد حسنی» سخنرانی میکردم. این سخنرانیها از یک طرف نوعی ادای وظیفه شرعی، ملی و انقلابی بود و ضمن اینکه بسیار شعفآفرین بود، من را با بسیاری از چهرههای جدید، جوان، مومن و انقلابی آشنا میکرد. اما از طرف دیگر، چون باعث شده بود که از شهرهای مختلف و دانشگاههای دور و نزدیک برای سخنرانی از من دعوت شود که تقریبا بیشتر فرصت من را میگرفت، بنابراین خودبهخود از سایر برنامههایم باز میماندم.
پس از یک آرامش نسبی چند هفتهای در ایران، دومرتبه موج جدیدی از اعتراضات از اواخر ماه رجب شروع شد. امام خمینی هم در اواخر ماه رجب پیامی در مورد جشنهای سوم و نیمه ماه شعبان صادر کردند؛ مبنی بر اینکه با همه این جنایات رژیم، چگونه جشن و شادمانی داشته باشیم و جشن ما، بعد از سرنگونی رژیم شاه خواهد بود. پیرو پیام امام خمینی، حوزه علمیه قم، روحانیت مبارز تهران و همه مردم از پیام امام حمایت کردند. گرچه رژیم تلاش میکرد که بعضی از هیئتها را تشویق به چراغانی کند، ولی موفقیت چندانی نداشت.
موضوعاتی که در این ایام بیشتر در جلسات دانشجویان خارج از کشور مطرح بود، فروش بیش از حد نفت (حدود شش میلیون شبکه در روز) در حالی که قیمت نفت هم به بشکهای دوازده تا سیزده دلار رسیده بود؛ قراردادهای بزرگ تسلیحاتی رژیم با آمریکا و انگلیس و آلمان، ارتباط نزدیک دولت با رژیم اسرائیل، خروج ارز از کشور توسط عوامل رژیم، توطئه هیئت حاکمه تحت عنوان «فضای آزاد سیاسی»، طرح انتخاب آزاد مجلس در سال آتی، شعارهای انحرافی برخی از روحانیون از جمله آقای شریعتمداری که به جای سرنگونی رژیم، انتخابات آزاد سال آتی را مطرح میکردند و امثال این مباحث بود.