به گزارش نماینده به نقل از تسنیم، محمدرضا تاجیک از جمله شخصیتهای تئوریک و نظریهپرداز اصلاحات است که نظرات وی در کنار برخی دیگر از شخصیتهای فکری جناح موسوم به اصلاحطلبب از اهمیت خاصی برای فعالان عرصه سیاست برخوردار است. تاجیک دکترای «تحلیل گفتمان در سیاست» را از دانشگاه اسکس انگلستان دریافت کرده و از سال 1374 در دانشگاه شهید بهشتی تدریس میکند. وی در دوران ریاستجمهوری سید محمد خاتمی (1376 تا 1384) مشاور رئیسجمهور و رئیس «مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری» بود.
برخی "گفتمان" که برگرفته از نظریه Discourse در اندیشه افرادی نظیر میشل فوکو و همچنین زوج لاکلا و موفه است را در ایران با محمدرضا تاجیک میشناسند و از این روی تحلیل گفتمانهای سیاسی موجود در ایران تقریباً پای ثابت بسیاری از مصاحبههای محمدرضا تاجیک در برهههای مختلف است.
در مصاحبه ذیل با محمدرضا تاجیک از گفتمان اعتدال تا پتانسیل اجتماعی دولت و طرح جدید وی با عنوان "نواصلاحطلبی" و همچنین نظرات برخی اصلاحطلبان مانند اینکه دولت باید حق داشته باشد مجلس را منحل کند، به گفتوگو نشستهایم که متن کامل آن به شرح ذیل است:
حضرتعالی اخیراً در مصاحبهای فرمودید که نمیتوان به "اعتدال" عنوان گفتمان را الصاق کرد. حضرتعالی گفتمانهای حاضر در سپهر سیاسی کشور را که قابلیت هژمون شدن دارند، چه گفتمانهایی میدانید؟ عناصر و وقتههای این گفتمانها کدامند؟ آیا شما همچون برخی کارشناسان گفتمان واقعی شکل گرفته در جامعه که منجر به پیروزی آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم شد را گفتمان "توسعه" آنهم از نوع توسعه اقتصادی میدانید؟
-تاجیک: همانگونه که فرق است میان «نظر» و «نظریه»، میان «ایده» و «ایدئولوژی»،، میان «اندیشه» و «نظام اندیشگی»، فرق است میان «گفتن» و «گفتمان». آنچه بهنام نامی اعتدال در جامعهی امروز ما مطرح است، عمدتا در سطح و قامت «گفتن» است و نه «گفتمان». گفتمان منظومهای از «گفته»هاست. گفتهها همان دقایق نظریِ ورزآمده و تدوینشدهای هستند که در ساحتِ یک گفتمان – حداقل برای حاملان و عاملان آن گفتمان – از نوعی کفایت و ثبات معنایی برخوردار شدهاند. در پاسخ به قسمت دیگر پرسش شما باید بگویم که در شرایط کنونی گفتمانی از استعداد استعاری و هژمونیک شدن برخوردار است که اولا، بهمثابه تدبیر بحرانها و راهحل مشکلات جامعه جلوه کند، ثانیا، بتواند همچون نخ تسبیح از ابدان و اذهان متکثر جامعه عبور کند و با حفظ تفرد و تشخص آنان نوعی جمع و جمعیت را شکل دهد، ثالثا، فرزند زمانهی خود باشد و با روح و مقتضیات زمانه همسویی و همخوانی داشته باشد، و رابعا، معتدل و مبتنی بر سیاستی آگونیستی (غیرستیهنده) و نه آنتاگونیستی (ستیهنده) - در عرصهی داخلی و خارجی - باشد. و نهایتا در پاسخ به قسمت آخر پرسش، تنها میتوانم بگویم که انتخابات پدیدهی پیچیدهای بود، و پیروزی جریان اعتدال امری پیچیدهتر، لذا تقلیل علل و عوامل شکلگیری آن به یک عامل نمیتواند از گویایی و روایی تحلیلی-تبیینی برخوردار باشد. ورود به این بحث نیازمند مجال دیگری است.
آیا میتوان گفتمان توسعه اقتصادی مدنظر دولت را گفتمان هژمون نسبی در جامعه با دال مرکزی توسعه برونزا و دالهای حاشیهای اعتماد به غرب، تلاش برای قرار گرفتن بر مدار توسعه غربی و مسائلی از این دست عنوان کرد؟ و آیا گفتمان دیگری با دال مرکزی پیشرفت درونزا و دالهای در حاشیه از قبیل عدم اعتماد به غرب و بهویژه آمریکا، تکیه بر ظرفیتهای داخلی و ... را به عنوان اصلیترین گفتمان رقیب گفتمان توسعه برونزا عنوان کرد؟
-تاجیک: در جهانِ جهانیشدهی امروزی و در جوامع ارگانیک و پیچیدهی کنونی، مرز درون و برون شیشهای شده و در ایندو جغرافیای متفاوت، در امتداد هم قرار گرفتهاند. لذا دیگر همچون گذشته نمیتوان از توسعهای کاملا درونزا و یا برونزا سخن گفت. با بیانی هایدگری، امروز بودنِ هر واحد ملی، در واقع، همان بودنِ در جهان است. بنابراین، جز در پرتو تعامل و تبادل و تهاتر با دیگران نمیتوان توسعه داشت. اما با این بیان نمیخواهم از ارجحیت و اولویت «درون» نسبت به «برون» بکاهم. این سرزمین کهن، سرشار از سرمایههای انسانی، اجتماعی، نمادین، اقتصادی و... است که چون بدانان نیک نظر شود و از آنان نیک بهره برده شود، توسعهای نیکو خواهیم داشت. بستهی اقتصادی خروج از تورم دولت کنونی نیز، بهرغم تمامی نقدهایی که به آن وارد است، نگاهی عمدتا از درون به کنترل تورم و رکود و بسترسازی برای توسعه دارد، اگرچه تقریر و تدوینکندگان این بسته، برای بارور کردن و استفاده بهینه از ظرفیتهای داخلی نمیتوانند خود مستغنی از مدیریت روندها و فرایندهای خارجی تاثیرگذار بدانند.
با توجه به فضای موجود در کشور، و نشانههایی مبنی بر در آستانه بیقراری قرار گرفتن گفتمان مورد قبول دولت، یعنی گفتمان توسعه برونزا، آیا میتوان اینگونه احتمال داد که دولت آقای روحانی اولین دولت چهارساله در جمهوری اسلامی باشد؟ چه عواملی در تقویت یا تضعیف این احتمال موثر است؟ (به عنوان مثال، عدم موفقیت در مذاکرات هستهای را چقدر در بیقراری گفتمان مذکور موثر میدانید؟)
-تاجیک: در سطح نخست تحلیل، بیتردید، آیندهی دولت کنونی موضوع ارادهی آن است. به بیان دیگر، دولت آنچه امروز کشت میکند فردا درو میکند.به بیان لاکلاو، در قدرت بودن/ماندن این جریان، در گرو «قابلیتِ دسترسی» آن، یعنی در دسترس بودن در زمینه و موقعیتی که هیچ گفتمان دیگری خود را بهعنوان جایگزین واقعی هژمونیک نشان نداده، است. میدانیم در بسیاری از مواقع، بهویژه در شرایط کنونی جامعهی ما، صِرف در دسترس بودن میتواند پیروزی و تداوم یک گفتمان خاص را تضمین کند و آن را به افق تصویری و تصوری جامعه تبدیل نماید. به بیان دیگر، یک گفتمان از رهگذر قادر نشان دادن خود به تدبیر بحران و جلوه کردن بهمثابه جزئی از راه حل مشکلات جامعه، به پذیرش خود کمک میکند.
در سطح دوم تحلیل، تداوم و عدم تداوم دولت کنونی ربط وثیق و تنگاتنگ با آلترناتیوهای مطرح در انتخابات آتی دارند. تردید ندارم اگر آلترناتیوها همان قبلیها باشند، روحانی کماکان انتخاب اول اکثریت مردم خواهد بود.
در سطح سوم تحلیل، باید بر میزان توفیق جریان مسلط بر حفظ حمایتها و حامیان سیاسی خود تاکید کرد. بعید است که در این شرایط دولت بتواند از پایگاه و جایگاه اجتماعییی برخوردار شود که آن را مستغنی از حمایت حامیان سایر جناحها کند. بنابراین، خرد سیاسی حکم میکند تمهید و تدبیری در این زمینه اندیشیده شود از واگرایی و ریزش حامیان ممانعت به عمل آید.
در سطح چهارم تحلیل نیز، میتوان اشارتی بر شرایط و محیط خارجی داشت، و موفقیت دولت در ایجاد یک محیط فراملی امن و معطوف به منافع ملی را از عوامل موثر دیگر در تداوم این دولت تعریف کرد.
در یکسال اخیر مباحث مختلفی درباره ظرفیت اجتماعی مستقل جناب آقای روحانی و دولت یازدهم مطرح شده است. برخی اصلاحطلبان ازجمله آقای پورنجاتی اساساً معتقد است که دولت جناب آقای روحانی در صورت عدم حمایت از سوی اصلاحطلبان، ظرفیت اجتماعی خاصی نخواهد داشت و به همین دلیل باید به خواستهای اصلاحطلبان تمکین کند؛ با این وجود، از سوی دیگر دولتیها معتقدند که شخص آقای روحانی و همچنین دولت یازدهم از پتانسیل اجتماعی ویژهای سود میبرد و نمیتوان این دولت را صرفا متکی به اصلاحطلبان دانست. نظر شما در این باره چیست؟
-تاجیک: اگرچه من هم معتقدم که دولت (بخوانید جریان اعتدال) از پایگاه اجتماعی وسیعی برخوردار نیست، اما تمکین دولت از اصلاحطلبان را نیز تجویز نمیکنم. منطق قدرت و سیاست، و نیز وضعیت دولت در شرایط کنونی را درک میکنم و میدانم دولت اگر هم بخواهد نمیتواند صرفا با کارت یک جناح بازی کند. سخت معتقدم که در این شرایط جریان اصلاحات باید استقلال و تشخص و تمایز گفتمانی و مرامی خود را حفظ کند و هستی و تمامیت هویتی و سیاسی خود را کاملا با دولت و جریان مستقر گره نزند. با این بیان، صرفا میخواهم تصریح و تاکیدی بر ضرورت حفظ «فاصلهی انتقادی» و نه «فاصلهی انهدامی» توسط جریان اصلاحطلبی در رابطه به دولت کنونی داشته باشم.
برخی معتقدند دولت روحانی یک دولت ائتلافی است که در سیاست خارجی و روابط اقتصادی بیشتر بازنمود هاشمی و در فرهنگ و سیاست داخلی بازنمود خاتمی است. بر همین اساس این کارشناسان با بیان این قاعده کلی که "دولتهای ائتلافی دولتهای ضعیفی هستند" تاکید میکنند که این دولتها در یک وضعیت شکننده بهسر میبرند و تضعیف ائتلاف یا پایان ائتلاف با تضعیف و پایان دولت توام است. توضیح بیشتر آنکه آقای روحانی باید برای حفظ این ائتلاف اقداماتی را انجام و یا در برابر برخی اشتباهات جریانهای موتلف با خود سکوت کرده و هزینههای ناشی از آن را بپذیرد. نظر شما درباره این مسئله چیست؟
-تاجیک: من میان ائتلاف و اختلاط تفاوت قائل هستم. در ادبیات سیاسی، ائتلاف معمولا به توافق میان دو یا چند بازیگر جمعی سیاسی برای حمایت از یکدیگر و تامین منافع متقابل دلالت میدهد. بنابراین، در متن و بطن این مفهوم، نوعی «مجتمع گردیدنِ آگاهانه، و نوعی الفت گرفتن و پیوسته شدنِ عامدانه و عاقلانه و نوعی سازواری نهفته است. در این تعریف، دولتها محصول ائتلافند و نه برعکس. در صحنهی تئاتر سیاسی جامعهی امروز ما، دولت مستقر، از آن رو که «اعتدال» را مترادف نوعی «ائتلاف» فرض کرده است (یا حداقل برخی در دولت کنونی بر این ایده و نظرند)، تلاش دارد تا این فرایند را واژگونه کند و خود موجب و موجد ائتلاف شود، اما از آنجا که در چنین ائتلافی ارادهی عاملانه و عالمانه و معطوف به منافع و اهداف متقابل بازیگران جمعی سیاسی لحاظ نشده، «ائتلاف» از معنای مرسوم و مالوف خود تهی گشته و در قاب و قالبِ «اختلاط» بروز و ظهور کرده، و بر سنگینپایی و کرختی و شکنندگی دولت افزوده است.
مطلبی که تحت عنوان «نواصلاحطلبی» در مصاحبه اخیر خود با یکی از روزنامهها مطرح فرمودید با واکنشهایی در فضای سیاسی کشور روبرو شده است. در برخی از این بازتابها، از جمله در گزارشی که توسط یکی از نویسندگان خبرگزاری تسنیم منتشر شد، این ایده، به عنوان یک الگوی اخذ شده از جناحهای سیاسی در آمریکا معرفی شد. آیا شما مطلب ذکر شده در این گزارش و الگوگیری از نو-نومحافظهکاران را در این باره تایید میکنید؟
-تاجیک: از همان آغاز اندیشیدن به نواصلاحطلبی، نه در فضای اندیشهام، و نه در گوشه و کنار ذهن و نگاهم، آمریکا و جناحهای سیاسی در آمریکا و نونومحافظهکاران حضوری داشتند. با نویسنده عزیز و بسیار محترم تسنیم هم آشنایی نداشتم تا برای نجات دادن نگاه خود از زیر سایهی سنگین ایننوع برداشت و قرائت تمهید و تدبیر یا راه برونشدی بیندیشم. عصر ما عصر نونو شدنِ مکاتب و نظامهای اندیشگی گوناگون است، بنابراین، تمرکز این نویسنده محترم بر یک جریان آمریکایی را چندان راه و رسم یک قلم آزاد نمیدانم. مثل هر صاحب قلم دیگری دوست دارم که اگر قرار است حالی از خود و ایدهام گرفته شود، کمی جدیتر و عمیقتر و بهدور از قرائتهای سیاسی غرضآلود باشد.
طی ماههای گذشته برخی صاحبنظران اصلاحطلب معتقد بودند که دولت آقای روحانی باید توان انحلال مجلس شورای اسلامی را داشته باشد. شما با اینگونه ایدهها موافقید؟
-تاجیک: خیلی با استدلالهای این عده آشنا نیستم و نمیدانم این پیشنهاد و یا تجویز آنان در پیکرهی چه متنی معنا پیدا میکند و گزارههای پس و پیش آن کدامند، اما از نظر من تفویض چنین قدرتی به یک دولت جز به نوعی توتالیتاریسم نمیگراید. مجلسی که از امکان و استعداد انحلال توسط دولتها برخوردار باشد هر چه باشد مجلس نیست، و جامعهای که در آن دولت از امکان و استعداد انحلال مجلس برخوردار باشد هر چه باشد دموکراتیک نیست. مجلس راس امور است، نباید قطع کردن این راس را توسط هیچ قوه و قدرتی و در هیچ شرایطی ممکن و جایز دانست، حتی اگر آن شرایط، به تعبیر اشمیت، شرایط استثناء باشد.
شما اخیرا در گفتوگویی دولت آقای روحانی را دولتی گرفتار و پوپولیستی خوانده بودید. برخی صاحبنظران نیز معتقدند که جناب آقای حجتالاسلام روحانی از آنجا که پتانسیل اجتماعی قابل اتکای مستقلی ندارد، مجبور است با اقشار مختلف اصطلاحاً "عکس"هایی به یادگار گرفته و باب میل هرکدام از این اقشار نکاتی را مراعات و یا ایراد کند. آیا شما نیز پوپولیستی بودن دولت یازدهم را علیرغم نخبهگرا بودن آن از سوی دیگر، ناشی از عدم دارا بودن پتانسیل اجتماعی مستقل مستحکم میدانید؟
-تاجیک: از منظر برخی دولتها با بازیگران سیاسی، پوپولیسم (در معنای مرسوم و مالوف آن) همان اکسیری است که چون فرو رود ممد حیات است و چون برآید مقلب و مخرب حال. پوپولیسم همان کیمیا و سیمیایی است که از «مخالف»، «موافق» و از «دگر»، «خودی» و از «شقاق»، «وفاق» و از «شکست»، «پیروزی» میسازد. پوپولیسم همان ریسمانی است که با چنگ زدن بدان میتوان از شبهای تاریک و بیمهای موج و گردابهای حایل، جان به سلامت بدر برد. برای بسیاری از دولتها، پوپولیسم سفینهی نجات است. پس باید راه و رسم دخیل بستن بدان را آموخت و از آن بهمثابه یک «راه برونشد استراتژیک» بهره جست. دولت تدبیر و امید نیز، از این قاعده مستثنی نیست، بهویژه آنکه این دولت برای تداوم و استمرار خود و رهائی از جیرهخوارگی و آویزانبودگی سخت نیازمند تمهید پایگاه و جایگاهی اجتماعی است.
با توجه به وضعیت موجود کشور، آیا احمدینژاد میتواند به عرصه سیاسی کشور بازگردد؟ شما با قسمهای جلاله آقای رئیس جمهور مبنی بر آنکه آن دوران تکرار نخواهد شد موافقید؟
- تاجیک: در سیاست غیرممکن وجود ندارد. غیرممکن فقط در ساحتِ زبانی و بیانی ایدئولوگها و پیشگویان معنا مییابد. زبان یک سیاستپیشه، همواره زبان احتمالات است. اگرچه من نیز معتقدم که راه برگشت این گروه به عرصهی سیاست و قدرت بس ناهموار است و زیرش دامها، اما بسیار دیده و شنیده و خواندهام که در عرصهی سیاست این مرز و بوم دفعتا خارها گل شدهاند و دامها به بامها تبدیل گردیدهاند، و خاران راه دیروز، یاران غار امروز تعریف شدهاند، چپها راست، و راستها چپ شدهاند، طرد و حذفشدگان مورد مهر و محبت و نوازش مجدد قرار گرفتهاند، و منحرفین عاقبتی نیکو یافتهاند. و نیز، بسیار دربارهی تناسخ و بقای ارواح در این سرزمین کهن خوانده و شنیدهام که بسیار دیدهام اربابان قدرت و سیاستی که «نیستند اما هستند»، «حضور جسمانی ندارند اما حضور معنوی و گفتمانی و سیاسی دارند.»
برخی صاحبنظران اصلاحطلب ارتباط خود با دولت یازدهم و آقای روحانی را «اتحاد علنی-انتقاد مخفی» عنوان کرده بودند. آیا شما نیز به این قاعده پایبند هستید؟ شما انتقاداتتان را به صورت مخفی به آقای رئیس جمهور منتقل میکنید و یا هیچ ارتباطی با دولت ندارید؟
-تاجیک:انتقاد اگر انتقاد است شرم و حیایی برای آشکاربودگی و آشکارشدگی خود ندارد.