به گزارش "نماینده"، دولت اسلامی عراق و شام (ISIS) یا همان "داعش" - که بتازگی مجازات سنگینی هم برای بهکار بردن آن وضع کردهاند و به نام "دولت اسلامی" تغییر نام دادهاند، خود را گروهی جهادی سنی معرفی میکند که به دنبال ایجاد یک حکومت و دولت چندملیتی اسلامی مبتنی بر شریعت است. این گروه، انشعاب و باقیمانده القاعده عراق است که طی حمله آمریکا برای سرنگونی صدام به عراق پدید آمد و ناآرامی و هرج و مرج شکل گرفته پس از آن، بستر مناسبی را برای جنگ چریکی علیه نیروهای ائتلاف و متحدان داخلی آنها شکل داد.
دستگاه تبلیغاتی قوی داعش سالانه گزارشی از عملیاتها و جزئیات اقدامات این گروه را منتشر میکند
پس از کمپین آمریکا تحت عنوان "مبارزه با تروریسم" و تلاشهای اهل سنت برای حفظ امنیت منطقهای به نام آنچه به عنوان "بیداری قومی" شناخته شده بود، خشونت القاعده عراق از اوج خود در 2006-2007 میلادی تنزل پیدا کرد اما از زمان خروج نیروهای آمریکایی در اواخر سال 2011، این گروه حمله به اهداف عمدتاً شیعه را با هدف تلاش برای ایجاد درگیری دوباره میان اقلیت سنی عراق و دولت شیعه نوری المالکی، شروع کرد.
خشونت روزافزون این گروه در سال 2013 موجب مرگ هشت هزار نفر و تبدیل شدن آن سال به خونینترین سال پس از 2008 طبق نظر سازمان ملل شد. گروه تروریستی القاعده عراق، در سال 2012 نام جدید خود را تحت عنوان "دولت اسلامی عراق و شرق مدیترانه" (ISIL) یا "دولت اسلامی عراق و شام" (ISIS) اعلام کرد. سپس به قصد رویارویی و سرنگونی نظام سوریه وارد این کشور شد. این گروهک تروریستی، تا ماه ژوئن 2014 میلادی، با عقبنشینی ارتش عراق در شهرهای مهم فلوجه و موصل، زیرساختهای دولتی و منطقهای هر دوطرف مرز سوریه و عراق را تحت کنترل درآورد.
ابوبکر البغدادی، سرکرده داعش، در آغاز مسیر خود در گروه دولت اسلامی عراق، تنها به دنبال آن بود که در کشور عراق صاحب قدرت و قلمرو شود اما بحران سوریه، توجه بغدادی را به سوی ظرفیتهای داخل این کشور جذب کرد و همین موضوع باعث شد نام گروه خود را تغییر دهد. داعش، مانند القاعده نیست که فقط به سوءقصد و جنگ چریکی اکتفا کند، بلکه قلمروگشایی و فتح اراضی از مهمترین مبانی جنگی این گروه است.
ریشههای تشکیل داعش
بذر اولیه شکلگیری این گروه شورشی را "ابو مصعب الزرقاوی" که اردنیالاصل بود، کاشت. این بذر با بالا گرفتن درگیری بین آمریکا و رژیم صدام در سال 2003 میلادی به بار نشست. زرقاوی قبل از فرارش به شمال عراق در سال 2001، فرماندهی شبهنظامیان داوطلب هرات افغانستان را بر عهده داشت. در شمال عراق بود که به "انصار الاسلام" -جنبش جداییطلب کردهای عراق- پیوست و رهبری شاخه عربی آن را بر عهده گرفت.
ابومصعب الزرقاوی
پیش از حمله آمریکا به عراق در سال 2003، بسیاری از مقامات آمریکایی بحث همبستگی زرقاوی با ظواهری را در شورای امنیت سازمان ملل مطرح کردنند. خیلی از کارشناسان معتقدند که تا اکتبر 2004 که زرقاوی از ظواهری سرپیچی کرد و طرد شد. این گروه همبستگی با القاعده نداشته است. در همان ماه، وزارت خارجه امریکا این گروه را در لیست سازمانهای تروریستی قرار داد. "برایان فیشمن" – کارشناس مرکز مطالعات آمریکای نوین" معتقد است که در هر حال، این همبستگی اطلاقی یا حقیقی القاعده به زرقاوی نه تنها برایش بد نبود بلکه کاملا به نفعش تمام شد، چرا که با وجود از هم گسیختگی نیروهای مرکزی آن در افغانستان، همچنان در صحنه باقی ماند.
طبق برآورد مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل در سال 2011، القاعده عراق از یک استراتژی چهارگانه برای شکست ائتلاف استفاده کرد: منزوی ساختن نیروهای آمریکایی با هدف قرار دادن متحدانشان؛ هراساندن عراقیها برای هرگونه همکاری با هدف قرار دادن زیرساختها و پرسنل دولت؛ جلوگیری از بازسازی عراق با هدف قرار دادن فعالان کمکهای بشردوستانه و پیمانکاران؛ و کشاندن ارتش آمریکا به میانه یک جنگ داخلی بین شیعه و سنی با هدف قرار دادن شیعیان
دولت موقت ائتلاف (Coalition Provisional Authority) به سرکردگی آمریکا و شرکایش، در همان ابتدا دو تصمیم اتخاذ کرد: اول اینکه اعضاء حزب بعث را از تصدی پستهای دولتی محروم ساخت (که اصطلاحا به آن ریشهکنی بعثگرایی میگفتند) و در تصمیم دوم ارتش و سرویسهای امنیتی عراق را منحل ساخت و همین امر موجب شکلگیری صدها هزار دشمن و مخالف علیه ائتلاف جدید شد.
نیروهای شاخه القاعده در عراق را نیروهای زرقاوی در پاکستان و افغانستان تشکیل دادند و بعدها نیروهای دیگری از سوریه، عراق و همسایگان آن به این گروه پیوستند. بنابر گزارش واشنگتنپست، آرایش این گروه تا سال 2006 رنگ عراقی به خود گرفت اما وقتی در سال 2006-2007 این گروه در جریان جنگ داخلی عراق در اوج قدرت به سر میبرد، نیروهای عملیات ویژه آمریکا با اتکا بر کمپین ضد تروریسم خود، قدرت آن را خنثی کردند.
فرماندهان
اسامه بنلادن و ظواهری معتقد بودند که حملات بیمحابای القاعده به مسلمانان موجب تخریب و تضعیف موج حمایت منطقهای القاعده خواهد شد. به همین علت، در تاریخ 9 جولای 2005 نامهای از سوی ظواهری برای زرقاوی ارسال شد. سرکرده فعلی القاعده، در این نامه به استراتژی قدم به قدم برای جهاد در عراق و در نتیجه بیرون راندن نیروهای آمریکایی از عراق اشاره کرده بود.
گزارش بیبیسی از جانشینی الظواهری به جای بنلادن
این نامه در اکتبر 2005 توسط آژانس امنیت ملی آمریکا فاش شد. "فیشمن" معتقد است که با رد کردن دستور رهبران القاعده مبنی بر عدم حمله به مراکز فرهنگی شیعیان از سوی زرقاوی، رابطه میان وی و بنلادن و ظواهری به تیرگی گرایید.
ایمن الظواهری و اسامه بنلادن سرکردههای القاعده
مرگ زرقاوی در حمله هوایی نیروهای آمریکایی در ژوئن 2006، پیروزی بزرگی برای آمریکا و سرویسهای اطلاعاتی عراق و نقطه عطف برای القاعده عراق محسوب گردید. ظواهری هم بلافاصله پس از مرگ زرقاوی، "ابو ایوب المصری"، معتمد خود که متخصص کار با مواد منفجره نیز بود را به سمت رهبری القاعده عراق برگزید. المصری نیز در اکتبر 2006، نام دولت اسلامی عراق را پذیرفت تا بدینوسیله نیروهای بیشتری را جذب کند. ظواهری نیز از این امر هراس داشت. المصری دامنه جاه طلبیها و فتوحات خود را گسترش داد. هم اکنون این گروه توسط ابوبکر البغدادی که به "ابو دعاء" معروف است، رهبری میشود. دولت آمریکا معتقد است که وی در سوریه زندگی میکند.
ابو ایوب المصری از سرکردگان القاعده عراق که به هلاکت رسید
ابوبکر البغدادی، سرکرده داعش کیست؟
اسم واقعی او «ابراهیم عواد ابراهیم علی البدر» است اما بیشتر به نام ابوبکر البغدادی شناخته میشود. در برخی منابع خبری و امنیتی با نام علی البدر سامرایی، دکتر ابراهیم و ابو دُعا نیز از او یاد شده است. او در سال 1971 در 125 کیلومتری شمال بغداد و در سامرا به دنیا آمده است. در دانشگاه اسلامی بغداد تحصیل کرده و دارای مدرک دکترا بوده و تا مرحله عضویت در هیئت علمی پیش رفته است.
در آن دوره به عنوان یک واعظ مشهور شناخته میشد و کسانی که او را از نزدیک میشناسند، از این موضوع خبر دادهاند که وی در دوران واعظی خود، به عنوان یک فرد صلحطلب و آرام شناخته میشد و همواره بر این موضوع تأکید میکرده که تنها راه ممکن برای اقناع انسانها، بهرهگیری از روشهای مسالمتآمیز است. آنها همچنین ادعا کردهاند که وی در همان دوره روابط نزدیکی با نیروهای امنیتی صدام و حزب بعث داشته است. اعضای خانواده او از مدتها پیش به پاکستان رفته و هنوز هم در آن جا زندگی میکنند.
بغدادی چگونه راه نبرد را در پیش گرفت؟
پس از اشغال عراق توسط آمریکا در سال 2003، بغدادی در منطقه ناامن فلوجه در حمله به یگانهای آمریکایی مشارکت کرد و در آنجا با فرماندهان قدیمی ارتش صدام، همراه و همپیمان شد و جنگ به شیوه گروههای کوچک چریکی را مدیریت کرد. در همان دوره توسط آمریکاییها دستگیر و روانه زندان شد.
دولت آمریکا هنوز هم به این سؤال پاسخ نداده که بغدادی در دوران حبس چگونه با دیگر افراطیها ارتباط گرفته و تحت تأثیر آنها قرار گرفت و در نهایت آزاد شد.
بغدادی چگونه در داخل سازمان پیشرفت کرد؟
در سال 2004 میلادی گروه "توحید و جهاد" در عراق شکل گرفت و بغدادی نیز در آن فعالیت کرد اما بعدها گروه دیگری به نام القاعده بینالنهرین به وجود آمد و بغدادی نیز به عنوان یک مجاهد تحت امر بنلادن، به آن پیوست. او در این سازمان یک عنصر دونپایه بود. سازمان در سال 2006 میلادی، نام خود را به «دولت اسلامی عراق» تغییر داد و فرماندهان آن یکایک و به فواصل کوتاه توسط آمریکاییها کشته شدند. در سال 2006 دو سرکرده اصلی گروه یعنی ابوعمر البغدادی و ابو حمزه المهاجر کشته شدند و چنین شد که ابوبکر البغدادی به عنوان سرکرده جدید انتخاب شد.
دولت اسلامی عراق چگونه قدرت گرفت؟
یکی از سیاستهای ویژه بغدادی این بود که همه افراطیون آزاد شده از زندانها و نیروهای آمریکایی در عراق را به گروه خود پیوند زد. در میان آنها افرادی بودند که از کارشناسان زبده بمبگذاری، انفجار و فرماندهی جنگهای چریکی به شمار میآمدند. به این ترتیب، گروه بغدادی یا همان دولت اسلامی عراق به کانون جنگ و حملات انتحاری علیه آمریکایی تبدیل شد و صدها عضو از کشورهای دیگر هم به آن پیوستند.
مستندی از "درون داعش"، ورود به عراق و برنامه این گروه برای تشکیل خلافت اسلامی
بیشتر تصاویر این مستند را دوربینهای داعش ضبط کردهاند و چگونگی ورود به عراق و بیعت گرفتن از قبایل و بازماندگان رژیم صدام را به نمایش درآورده است.
اوج شهرت سازمان مربوط به کدام دوره است؟
در سال 2011 میلادی نام ابوبکر بغدادی هم به لیست تروریستهای تحت تعقیب آمریکا افزوده شد و جایزه ده میلیون دلاری آمریکا برای افرادی تعیین شد که کمک و اطلاعات آنها بتواند منجر به دستگیری وی شود. این در حالی بود که برای دستگیری ایمن الظواهری 25 میلیون دلار جایزه تعیین شده است.
تنها یک ماه پس از شروع جنگ داخلی در سوریه و در سال 2011 میلادی، گروه دولت اسلامی عراق و شام شکل گرفت و این گروه در آن دوره، هنوز هم به القاعده وابسته بود. اغلب افراد گروه، از عراق به سوریه منتقل شدند و به اتفاق جبهه النصره در سوریه، شانه به شانه هم علیه نظام بشار اسد جنگیدند. در سال 2013 میلادی به زندان ابوقریب حمله شد و بین پانصد تا ششصد نفر از جنگاوران قدیمی و کارآزموده القاعده از زندان گریختند که همه آنها به گروه داعش پیوستند.
چرا داعش ارتباط خود را با القاعده قطع کرد؟
پس از آن که داعش به سوریه رفت، علیه النصره موضع گرفته و اعلام کرد که فرماندهان النصره خائن هستند و چند بار علیه فرماندهان داعش، دست به سوءقصد زدهاند. النصره به دنبال این اتهامات، نزد ایمن الظواهری رهبر القاعده شکایت برد و ظواهری نیز برای حل این معضل از بغدادی و جولانی (رهبر النصره) خواست برای حضور در دادگاه شرعی، نزد او بروند. اما بغدادی این درخواست را رد نمود و با ارسال یک فایل صوتی برای الجزیره، اعلام کرد که تنها بن لادن را به عنوان رهبر خود میداند و حاضر به تبعیت از دستورات ظواهری نیست. پس از این رویداد، اغلب مجاهدین خارجی النصره نیز به داعش پیوستند.
سرکردههای برجسته داعش
مهمترین سرکرده داعش ابراهیم عواد ابراهیم البدری السامرایی معروف به ابو دعا و ابو عواد یا ابوبکر البغدادی است که میان الرقه سوریه و استانهای مرزی میان عراق و سوریه در روستای العکیدات جابجا میشود.
فاضل احمد عبدالله الحیالی هماهنگکننده امور امارت عراق معروف به ابو معتز یا ابو مسلم الترکمانی العفری است که در نینوا است و بر نبردهای موصل که شب دهم ماه ژوئن جاری شروع شد نظارت دارد.
عدنان اسماعیل نجم البیلاوی معروف به ابو عبدالرحمن یا ابو اسامه، سروانی در ارتش رژیم صدام است که در شب پنجم ژوئن جاری در موصل در منطقه المزرعه کشته و سبب شد که نام عملیات حمله به موصل "انتقام بیلاوی" نام بگیرد.
چهارمین سرکرده داعش، والی الانبار و عضو شورای نظامی داعش به نام عدنان لطیف حمدی السویداوی معروف به ابو مهند السویداوی یا ابو عبد السلام و سرهنگ ارتش رژیم صدام است.
پنجمین سرکرده داعش والی استانهای جنوب فرات مرکزی به نام احمد محسن خلف الجحیشی معروف به ابو فاطمه.
ششمین سرکرده، "موفق مصطفی محمد الکرموش" مسئول مالی امارت عراق معروف به ابو صلاح.
هفتمین سرکرده محمد حمید الدلیمی معروف به ابوهاجر العسافی هماهنگکننده امور پستی میان استانهاست که میان استانهای عراق جابجا میشود.
سرکرده هشتم داعش مسئول هماهنگکننده امور بیوه زنان،خانواده کشتهشدگان و اسیران این گروهک به نام عوف عبدالرحمن العفری معروف ابو سجی است.
نهمین سرکرده مسئول ویژه امور پستی و مسول خزائن به نام فارس ریاض النعیمی معروف به ابو شیماء است.
دهمین سرکرده مسئول امور مواد منفجره و بمبگذاری به نام خیری عبد محمود الطائی معروف به ابو کفاح است.
سرکرده های بعدی این گروهک شوکت حازم کلاش الفرحات معروف به ابو عبدالقادر مسئول روابط عمومی، عبدالله احمد المشهدانی معروف به ابو قاسم مسئول مهاجران عربی و انتقال عوامل انتحاری، بشار اسماعیل الحمدانی مسئول امور اسرای در زندان ها و معروف به ابو محمد، عبد الواحد خضیر احمد مسئول امنیتی معروف به ابو لوی یا ابو علی، نعمه عبد نایف الجبوری والی کرکوک و معروف به ابو فاطمه هستند.
شانزدهمین سرکرده رضوان طالب حسین اسماعیل الحمدونی معروف به ابو جرناس والی استان های مرزی و به دنبال آن وسام عبد زید الزبیدی معروف به ابو نبیل والی صلاح الدین و هیجدهمین سرکرده احمد عبدالقادر الجزاع معروف به ابو میسره یا ابو عبدالحمید است. [1]
بودجه داعش چگونه تأمین میشود؟
سرمایهگذاران داعش در سوریه، اردن و عربستان در طی این چند سال حمایت مالی بسیاری از داعش داشتهاند. وزارت خزانهداری آمریکا معتقد است طبق اسنادی که در دست دارد در اوایل سال 2014، ایران پیشنهادی به آمریکا مبنی بر حمایت از دولت عراق برای ریشهکن کردن داعش در استان "الانبار" ارائه داده است.
کارشناسان معتقدند که بخشی از بودجه داعش از طریق قاچاق، باجگیری، و دیگر جرائم تامین میشود. در چند سال اخیر، این گروه بر سرمایهگذاری و جذب نیروی داخلی تمرکز کرده است. برخی تخمینها حاکی از درآمد 8 میلیون دلاری داعش در هر ماه ناشی از باج و مالیاتگیری در زمینه تجارتهای خرد و کلان تا پیش از فتح موصل یعنی دومین شهر بزرگ در ژوئن 2014 است.
همچنین طبق گزارش پایگاه اطلاعرسانی «الرابط الیمنی» اسناد و گزارشات آمریکایی نشان میدهند که 131 شخصیت آکادمیک، فعال سیاسی و شخصیت دینی وابسته به 31 کشور جهان، مسئولان اصلی تامین مالی داعش هستند.
دلایل پیروزیهای نظامی داعش چیست؟
اگرچه داعش تحت رهبری ابوبکر البغدادی نیز همانند القاعده از نظر ایدئولوژیک، یک جریان سلفی به شمار میرود، اما از لحاظ تاکتیکهای نظامی، ویژگیهای خاص خود را دارد و شاید به همین خاطر در کوتاه مدت از القاعده جدا شد.
داعش، مانند القاعده نیست که فقط به سوءقصد و جنگ چریکی اکتفا کند، بلکه قلمروگشایی و فتح اراضی از مهمترین مبانی جنگی این گروه است.
تعداد کل عملیاتها و اقدامات تروریستی داعش و جزئیات آن که در گزارش سالانه این گروه آمده است. 7681 اقدام تروریستی در یک سال
وقتی که بغدادی به فکر فتح یک شهر یا منطقه جدید میافتد، نیروهای خود را با لباس مبدل و ظاهر قابل قبول، به آن مناطق فرستاده و آنها نیز در خانههای امن، منتظر فرمان میمانند. سپس آنها در همان مناطق برای بیعت با سران عشایر وارد مذاکره میشوند. اگر سران عشایر حاضر به بیعت شوند، چند تن از مهرههای معتمد داعش در کنار آنها میمانند و هدایت عشایر را بر عهده میگیرند و استاندار یا فرماندار شهر را از میان آنها انتخاب میکنند.
اگر هم برخی از سران منطقه حاضر به بیعت و همکاری نشوند، با استفاده از همان عملیات مخفیانه آمادهسازی، فشارهای خاصی را بر آنان وارد میکنند. داعش همچنین اهمیت ویژهای به فتح مناطقی میدهد که دارای منابع انرژی باشند و فتح مناطق نفتی از اولویتهای این گروه به شمار میآید. این تاکتیک علاوه بر سرمایه و قدرت مالی برای داعش، تضعیف رقبا را نیز با خود به همراه میآورد.
اصلیترین نیروهای داعش از کجا آمدهاند؟
فرماندهان و مدیران دوران بعث و چهرههای نزدیک به صدام، نظامیان بریده از ارتش سوریه و عراق، جنگجویانی از اروپا، چچن، بوسنی، شرق ترکستان، لیبی، افغانستان و چندین کشور دیگر، افرادی هستند که حاضرند به عنوان نیروهای تحت امر بغدادی، به داعش بپیوندند.
بغدادی چه میخواهد؟
بغدادی در آغاز مسیر خود در رهبری گروه دولت اسلامی عراق، تنها به دنبال آن بود که در کشور عراق صاحب قدرت و قلمرو شود. اما بحران سوریه، توجه بغدادی را به سوی ظرفیتهای داخل این کشور جذب کرد و همین موضوع باعث شد نام گروه خود را به دولت اسلامی عراق و شام تغییر دهد و در سوریه نیز مشغول جنگ و درگیری شود. البته بغدادی پا را از این نیز فراتر گذاشته و خواهان قلمروگشایی در لبنان، اردن، فلسطین و سرزمینهای اشغالی نیز هست.
داعش در سوریه، در مناطق رقه، حسکه و دیرالزور قدرتمند شده و در عراق نیز در موصل و تکریت و استان الانبار قدرت گرفته است و با تاسیس یک رژیم یا امارت اسلامی، از مردم مالیات میگیرد و با فروش منابع نفتی پول فراوانی به جیب میزند و بدین ترتیب قدرت مالی بغدادی روز به روز در حال افزایش است.
هر فرد، گروه، سازمان و عشیرهای که داعش را قبول نداشته باشد، از سوی بغدادی به عنوان دشمن معرفی میشود و عناصر این گروه، مسلمانان دیگر مذاهب و پیروان ادیان دیگر را کافر میدانند. داعش برای اسرا، خائنین و دشمنان خود دادگاه و محاکمه تشکیل داده و به شکل نمادین و عبرت آموز آنها را اعدام میکند و در میان اعدامشدگان، شهروندان عادی و غیرنظامی فراوانی هم به چشم میخورند و معمولا اعدامها به شکل بی رحمانه و دلخراش صورت میگیرد.
در واقع بزرگترین سلاح بغدادی، ترس و وحشت عظیمی است که به دنبال اعدام های بی رحمانه به وجود میآورد.
برخلاف آن چه که تصور میشود، بغدادی و گروه او داعش، در حملات و درگیریهای خود تنها نیستند و بسیاری از عشایر و گروههای مردمی نیز از آنها حمایت میکنند. معمولا در هر منطقهای که توسط داعش فتح میشود، نانواییها نان رایگان به مردم میدهند و داعش تاثیر مثبت این اقدام را در بسیاری از مناطق سوریه، تجربه کرده است.
حفظ قدرت
"ند پارکر" تحلیلگر اندیشکده شورای روابط خارجی معتقد است که فعالیتهای نوری المالکی برای کسب پیروزی در انتخابات، همزمان با عقبنشینی آمریکاییها، موجب اتحاد بیشتر نیروهای تکفیری با بازماندههای رژیم صدام شد و داعش با بهرهگیری از این فرصت به تقویت خود پرداخت. دولت شیعه مالکی موافق به داخل کردن شبه نظامیان حزب بیداری به نیروهای امنیت ملی نبود. منتقدین وی معتقدند که او با قطبگرایی حزبی و تحت تعقیب قرار دادن رقبای خود، شرایط را برای حصول به اهداف سیاسیاش فراهم کرده است.
پارکر معتقد است که اهل سنت با توجه به منزوی شدنشان در عرصه سیاست عراق، خواهان اصلاحات در استان الانبار در دسامبر 2012 شدند. و علمای بزرگ شیعه همچون آیت الله سیستانی و مقتدی صدر ناراحتی خود از این وضعیت را اعلام داشتند. طبق گزارش سرویس پژوهشهای کنگره آمریکا، در همان ایام حملات چند روزهای رخ داد که منجر به مرگ صدها نفر شد.
در آوریل 2013، نیروهای امنیتی عراق به یک تجمع اعتراضی در "الحویجه" حمله بردند. در پی آن، بمبگذاری در خودروها و حملات انتحاری به فروشگاهها، مغازهها و مساجد شیعیان افزایش یافت. طبق برآورد سازمان ملل، در سال 2013، 7 هزار و 818 نفر (شامل افراد پلیس) در اثر اقدامات تروریستی و خشنونتبار در عراق کشته شدند و این آمار بیشتر از 2 برابر آمار سال 2012 است. همچنین 17 هزار و 891 نفر مجروح شدند که این آمار سال 2013 عراق را تبدیل به خونبارترین سال از 2008 به بعد میکند. در اواخر سال 2013، نیروهای امنیتی عراق یک تجمع اعتراضی در "رمادی" را منحل کردند. این اقدام، موجب درگیری و در نتیجه عقبنشینی نیروهای امنیتی از این منطقه و شهر فلوجه شد. داعش نیز بلافاصله فلوجه را تسخیر کرد.
در همین حال، نیروهای داعش در سوریه در حال درگیری با نظام بشار اسد و علویان بودند.
وقتی که گروههای وابسته به القاعده به جان هم افتادند و در عین حال هم با اپوزیسیون سکولار یا به قول غربیها "معارضان میانهرو" – موسوم به ارتش آزاد - هم در نزاع بودند، ارتش آزاد سوریه در اواخر سپتامبر توافقنامهای را با داعش با امید اینکه در میدان نبرد تاثیر بیشتری داشته باشند، امضا کرد. اما اختلافات در اردوگاه مخالفین اسلامگرای حکومت اسد باقی ماند.
داعش، در آوریل 2013 همکاری خود با جبهه النصره که شاخه اصلی القاعده در سوریه محسوب میگردد را اعلام کرد. اما ظواهری که ظاهرا از این امر خوشنود نبود، به ابوبکر البغدادی دستور داد که با انصراف از این ائتلاف، فعالیت خود را محدود به عراق کند و در امور سوریه وارد نشود. بغدادی هم بلافاصله این دستور را نادیده گرفته و جایگاه او در سرکردگی القاعده را زیر سوال برد. لذا، گروههای رقیب عرصه را بر داعش تنگ کرده و آن را مجبور به ترک سوریه کردند.
"فیشمن" و همکارش "داگلاس اولیوانت" دو تن از تحلیلگران برجسته اندیشکده شورای روابط خارجی معتقدند که اصول کار داعش با سیاستهای القاعده فرق دارد. بغدادی علاقه زیادی به قلمروگشایی دارد و برای همین یک دولت موقت در مرزهای عراق و سوریه ایجاد کرده است تا بدینوسیله بصورت نمادین و سنتی حاکمیت خود بر منطقه عراق و شام را نشان بدهد. داعش، علاوه بر حفظ روحیه و قدرت نظامی خود، با ارائه خدمات محدود و روش فوق محافظهکارانه به پیشبرد اهدافش میپردازد. از ژانویه 2014 تاکنون، بخش اعظم استان انبار از کنترل دولت مرکزی خارج شده و در همین ماه ژوئن پس از عقبنشینی نیروهای ارتش عراق، موصل و توابع آن را تصرف کرد تا مالکی و به همراه علمای شیعه و سنی در حرکتی برای مقابله با داعش، از قبایل سنی فلوجه و پیشمرگهای موصل خواسته تا در مقابل داعش پایداری و مقاومت کنند.
سیطره و تسلط تروریستها و گروههای مبارز بر مناطق حول دولت مرکزی، تبدیل به محل نگرانی برای دولت امریکا شده که معتقد است این مناطق بهشت این گروههای مخرب است که بعدها میتوانند با شعار "دشمن دور یعنی غرب" و اقدامات جاهطلبانه دردسر بزرگی برای آمریکا باشند.
دولت اوباما هم در حمایت از دولت مالکی در مقابله با داعش و دیگر گروههای مسلح، واحدهای ضد تروریستی سازمان سیا را روانه عراق کرده و موشک و هواپیمای بدون سرنشین در اختیار دولت مالکی قرار داده است اما در حرکتی متناقض با آنچه سیاست اصلی خود در مقابله با تروریسم میخواند و به بهانه آن یک دهه عراق را به اشغال خود درآورد، اعلام کرده است از هرگونه مداخله در امور داخلی عراق! خودداری میکند و تنها به مشاوره نظامی بسنده کرده و در صورت وخیم شدن اوضاع (و احتمالا مطمئن شدن از کنارهگیری مالکی از قدرت که اصلیترین خواسته آمریکاست) سرکوب نظامی داعش را بررسی خواهد کرد.
سودای فتح و تصرف
داعش دارای ایدئولوژی عجیبی است. این شاخه القاعده که امروز تبدیل به گروهی مستقل و جاهطلب شده دارای حداقل 30 هزار نیرو است. از بریدن سر برای ترس دشمنان تا اهدای بستنی به کودکان مناطق تحت تسلط برای جلب توجه و رضایت مردم آن منطقه، یعنی رفتار داعش. داعش برای نیل به هدف تشکیل "دولت اسلامی عراق و شام" شبه نظامیان کرد و شورشیان سوریه را طی درگیری خونین به جان هم انداخت. جاه طلبیهای این گروه تروریستی موجب بسط سیطره آن از مرز سوریه-ترکیه یعنی شمال فرات گرفته تا فلوجه در 40 مایلی غرب بغداد شده است. داعش، اخیرا به تقلید از دانشگاه جنگ ارتش آمریکا، ماهیانه 200 دلار به نیروهای خود برای جذب نیروی بیشتر پرداخت میکند.
دولت اسلامی عراق و شام، آخرین و قدرتمندترین تبلور از چیزی است که تحت نام شاخه القاعده در عراق پس از حمله 2003 امریکا به عراق شکل گرفت. آمریکاییها سالها تلاش مکرر برای به زانو درآوردن این گروه تا قبل از خروجشان در دسامبر 2011 از عراق صرف کردند. پس از آن، عراق ماند و سردرگمی سیاسی و اختلافات شدید فرقهای. داعش هم از این فرصت برای تحریک اهل سنت علیه شیعیان و جذب آنها بهره برد.
عملکرد ضعیف پلیس و ارتش عراق – مجموعهای از خیانتها و بزدلیها - موجب پیشروی داعش در این منطقه شده است. عملکرد داعش در عراق به مراتب افراطیتر از سوریه است. اما در واقع داعش را نمیتوان قدرتمند دانست. اگر امروز موصل و تکریت و دیگر شهرهای کوچک به دست این گروه افتاده، ناشی از تخلیه این شهرها از سوی ارتش عراق است. داعش فاتح شهرهای از پیش خالی شده است. در نتیجه, داعش را در چشماندازی نه چندان دور میتوان در مسیر نیل به تبدیل شدن به قویترین گروه تروریستی جهان دید.
بیشتر نیروهای داعش که امروز در عراق میجنگند، عراقی هستند و اما بخش قابل توجهی از نیروهای آن را هم چچنیها تشکیل میدهند. البته این گروه شامل تروریستهایی از کشورهای اروپایی بالاخص آلمان و انگلیس نیز هست.
یکی از تاکتیکهای جنگ روانی داعش، قصهسازی در مورد خشونت خود است. بغدادی بر روی این موضوع – تندروی و خشونت او - که مسئله اختلاف بین او و الظواهری بوده بسیار تبلیغ و تاکید کرد. مسئله اختلاف میان این دو به اعمال خشن و تندروانه وی برنمیگردد، بلکه ریشه اختلاف در اینست که چه کسی باید عنان رهبری القاعده در سوریه را بر عهده داشته باشد.
باید در نظر داشت که اصولا سلفیها و تکفیریها در عمق روابطشان سطحینگر هستند. اختلاف داعش و القاعده نیز بر سر موضوعات پیش پا افتاده سازمانی شکل گرفته است. وقتی داعش با تهیه فیلمهای اعدام (قطع سر و تیرباران) به پیشروی خود در عراق و سوریه ادامه میدهد، یعنی نه تنها قصد ایجاد رعب و وحشت در دل مخالفان خود را دارد، بلکه بنوعی میخواهد بر سر جنگ قدرت که از مهمترین خصیصههای ذاتی هر تشنه قدرت است، برای ظواهری و القاعده خط و نشان بکشد. خلق نام "دولت اسلامی عراق و شام" نیز از این جنگ قدرت بر میآید. انتخاب نام "دولت اسلامی" هم بار سیاسی دارد و هم بار جغرافیایی. تفکر غایی داعش، تصرف قلمرویی جهانی است. پس به اصطلاح، لبه این جنگ قدرت را از هر کجا بزند، برایش عافیت است. برای بغدادی، حکومت بر مردم دنیا با تبدیل آنها به ایمان آورندگان راه او، آرزوی غایی است. پس بر این مبنا، حرکت داعش بر مدار قلمروطلبی و تصرف جویی بنا شده است.
داعش یک گروه شناور است. با ایجاد فشار و هرج و مرج و انتخاب کشورهایی که دولت آنها عملکرد ضعیفی دارد، کار خود را آغاز میکند. تصور اینکه دولت اسلامی جایی میان بهشت نفت و گاز تاسیس شود، هوش از سر ابوبکر البغدادی پرانده است. این گروه، با ورود شبه نظامیان سنی با تفکر هزاران ساله مبنی بر نابود کردن پادشاهی اردن پا گرفت. بیشک، ابومصعب الزرقاوی "سلطان ناآرامی" در عراق را بخاطر میآورید. به او زرقاوی اطلاق میشد چون متولد شهری به نام "الزرقاء" در اردن بود. شهری که توسط مهاجرین چچنی که روح وحشیگری خود را به اعراب صلحجو انتقال دادند، ساخته شد.
زرقاوی و گروهش در اردن به دلیل سیستم قوی امنیتی با توفیق چندانی روبرو نشدند. تا اوایل سال 2003، زرقاوی از اوضاع خوبی برخوردار نبود و کسی او را نمیشناخت. اما خود غربیها به او قدرت داده و مردانی با نام "جورج دبلیو بوش" و "دیک چنی" پس از حمله به آمریکا، عرصه را برای تاختن امثال زرقاوی و همپالگیهایش مهیا کردند. زرقاوی پس از ورود به عراق، همانند ابوبکر البغدادی بسرعت به سراغ شهرهای سنینشین نرفت. بلکه با گروه تندروی جهادی انصار الاسلام در حلبچه یکدست شد. سه سال همکاری با تقریبا همه گروههای به اصطلاح جهادی و اعمال وحشت کامل و اعمال خشونتبار نتیجه فعالیتهای وی در عراق بود تا اینکه مخفیگاه او در ژوئن 2006 توسط جنگندههای آمریکایی بمباران شده و کشته شد.
فلسفهای وجود دارد مبنی بر اینکه استقبالکنندگان از مرگ در میدان جنگ دو دستهاند: آنها که از مرگ نمیترسند و زود میمیرند و آنها که احمقند و زودتر میمیرند. زرقاوی از دسته دوم بود. بغدادی هم راه زرقاوی را در پیش گرفته است. اما با این تفاوت که میل به فتح و فتوحات داشته و خواهان قلمرو است.
داعش محصول مستقیم مکتبهای فکری تندروی اسلامی و زندانهای امریکا است. رهبر داعش نام خود را بغدادی برگزیده چون تاکیدا میخواسته بگوید که عراقی است. او در سال 2009 آزاد شده و با نفوذ در لایههای مدیریتی به "ابوعمر البغدادی" میرسد که طی حمله هوایی امریکا به هلاکت میرسد. بغدادی در سرتاسر فرایند نیل به رهبریت گروه، از اهرم فشار بهترین بهره را میبرد و در نهایت استان الانبار را از آنجایی که شیوخ قدرتمند سنی آنجا حامی او هستند، بعنوان مقصد انتخاب میکند. الانبار امنترین مکان برای طرحریزی عملیاتها و استراتژیهای نظامی گروه داعش است.
استان الانبار که بخش وسیعی از خاک عراق را شامل میشود، پایگاه اصلی رشد و حرکت داعش به سمت مرکز عراق است
ناآرامیهای سوریه فرصت بسیار مغتنمی برای بغدادی ایجاد میکند. نیروهای اسد به جهت تمرکز بر منطقه کرانهای سوریه، از مرزهای شرقی غافل میشوند و این فرصت طلایی را در اختیار کردهای سوریه قرار میدهند تا از مرزهای باز برای ورود به این کشور استفاده کنند. در این میان، داعش که در استان الانبار که در مرز عراق و سوریه قرار دارد مستقر است، این وضعیت را بهترین فرصت برای ایجاد حکومت خود بر منطقه شرقی سوریه میداند و وارد عمل میشود.
کلید فهم قضیه
این گروه در آغاز، کار خود را بعنوان یک گروه شورشی اردنی آغاز میکند. حکومت اردن اصلا رخنهپذیر نیست و عملا گردن بغدادی و گروهش را میشکند. داعش در حال مرگ است که ناگهان داستان به شکل دیگری رقم میخورد و با اشتباه استراتژیک "بوش" و "دیک چنی" مبنی بر حمله به عراق، به طرز معجزه آسایی جان گرفته و بقا مییابد. داعش نیز بلافاصله وارد شمال عراق شده و با شورشیان کرد ائتلاف میکند، سپس به جنوب و غرب کوچ کرده و در موازات رود فرات که از سوریه به الانبار میرسد، متمرکز میشود.
سوریه، بهترین فرصت برای داعش بود که نتوانست از آن استفاده ببرد. نه بخاطر تندرویهایش بلکه بخاطر طمعاش در رقابت در بازار؛ بازاری که کشورهای غربی و سه کشور عربستان، کویت و امارات متحده با تزریق پول به آن، براه انداخته بودند. سوریه بستر بسیار مناسبی جهت تجارت برای شورشیان تکفیری است. دستمزد ماهیانه یک هزار و 500 دلار رقم بسیار خوبی است که هر شورشی را ترغیب به حضور گرمتر در این بازار میکند. کافی است شخص کمی لهجه سوری و چند متن قرآنی را بداند تا بودجه سرمایهگذاری را برای خود تامین کند.
چرخه شانس چنان به سود داعش چرخید که امروزه خود را در جایگاه رهبر همه گروههای جهادی دیده و الانبار را بعنوان پایگاه امن برنامهریزی خود با 10 سال دانش جنگهای پارتیزانی در دست دارد. داعش، خود را رهبر جهاد میداند و مرز عراق و سوریه برای بغدادی مزاحی بیش نیست. بین مناطق سنینشین سوریه و الانبار عراق اتحاد مطلوبی برقرار است و داعش با علم بر این موضوع بر هر دو احاطه یافت و در بین آن ها رخنه کرد. ابوبکر البغدادی تلاش کرد تا خود را کمی در سوریه اثبات کند. جهاد ممکن است تصویر جهانی داشته باشد، اما سیاست تصویری کاملا داخلی دارد. پس به همین دلیل، شورشیان داخلی اصلا میل ندارند که شورشیان خارجی به آنها بگویند که چطور باید جنگید. مسئله، موضوع "اسلامگراتر" بودن یا "تندروتر" بودن نیست.
مسئله، مسئله قدرت و تقدم است. این سوال مطرح است که داعیهدار مقاومت کیست؟ البته گروههایی همچون "ارتش آزاد سوریه" هستند که از غرب خواست که تا این حد جسورانه اقدام به صدور سلاح نکند و خود را جبهه اصلی مقاومت علیه اسد میداند. افسران کمی وجود دارند که به حکومت اسد پشت کرده باشند اما شورشیهای بسیار کمتری وجود دارند که بخاطر ایمان، باور و با عشق به جنبش جهادی مبارزه کنند.
در حقیقت، در رابطه با مسئله تقدم بر قدرت فقط دو مدعی وجود دارد: داعش و جبهه النصره. هر دو هم تا جایی که امکان دارد اسلامگرا و تندرو هستند. جبهه النصره ریشه بیشتری در سوریه دارد اما داعش هم دارای 10 سال سابقه است و هم از این روست که مدعی است باید سکان رهبری را به دست بگیرد. بغدادی، با علم بر این موضوع خواهان این بود که بعنوان امیر سپاه فتح سوریه دیده شود و الظواهری پذیرای این امر نبود. در نتیجه، به غرب رفت تا عملیات شخصی و بزرگ خود را آغاز کند و در همین راستا هم نام جنبش خود را از "دولت اسلامی عراق" به "دولت اسلامی عراق و شام" تغییر داد تا تمرکز بر سوریه جدید ایجاد گردد.
اما نکته اینجاست که وقتی شما با یک هزار و 200 گروه و فرقه روبرو هستید، یعنی در اصل با یک هزار و 200 شخص طرف هستید که هر کدام از آنها دهها و یا صدها نیرو دارد که حاضرند در دم به دستورش بمیرند. رهبران و افراد این گروهها به هیچ عنوان دوست ندارند که یک گروه عراقی غریبه ناگهان پیدایش شده و داعیه دار انقلاب سوریه باشد. تمرکز احزاب و گروههای سوری بر مخالفت با اسد، بومی بودن این به قول خودشان انقلاب است و این در حالیست که بغدادی به جهاد خود به شکل جهانی نگاه میکند. در تئوری او، اگر یک نیروی چچنی قرآن بداند، حق دستور دادن به یک نیروی عراقی یا عرب را خواهد داشت.
نیروهای سوری داعش را غالبا جوانان پر ادعایی تشکیل میدهند که تا دندان مسلح هستند و خیلی مشتاقاند که به مردم مناطق اشغال شده یاد بدهند که چگونه باید زندگی کرد. مسئله هم مسئله افراطگرایی یا بومیگرایی نیست. داعش، حلب را به نفع جبههالنصره و جبهه اسلامی تخلیه کرد، اما با نیروی جذب کرده زیاد. ظواهری هم از مخفیگاه خود در پاکستان، عملکرد بغدادی را شبیه به عملکرد زرقاوی برشمرد و او را مسئول نابودی و تخریب القاعده در سوریه همانطور که در عراق بود، دانست. ظواهری تاکید داشت که ابوبکر البغدادی با داعش بر عراق و محمد الجولانی با جبهه النصره بر سوریه تمرکز کنند.
اما بغدادی که 10 سال سابقه جنگ را پشت سر داشته و در این مدت با هر کس که حشر و نشر داشته، چیزی جز کشتن نشنیده و ندیده است، چندان روحیه آمادهای برای درک حساسیتهای قومی و بومی ندارد. برای او قتل عام بعنوان گروهی مستقل و خودسر مهم است و حالا صدور دستور از دفتر مرکزی در پاکستان دیگر معنی ندارد.
پاسخ بغدادی و گروهش به الظواهری به شکل ترور شورشیهای احزاب دیگر و قتل "ابوخالد السوری" (نماینده اعزامی ظواهری که برای حل اختلاف بین داعش و جبهه النصر به سوریه آمده بود) در فوریه 2014 نشان داده شد. حاصل اختلاف و درگیری داعش با همه دیگر احزاب، 2 هزار کشته از نیروهای طرفین بود و هنوز آتش این عداوت روشن است.
زمانی که فشار در سوریه در حال افزایش بود، موج ملایمی از فشار در عراق در حال پاگرفتن بود. از زمان ترک عراق توسط آمریکا در پایان سال 2011، داعش بتدریج بر بررسی نقاط ضعف مناطق شیعهنشین تمرکز کرد و متاسفانه این نقاط ضعف بسیار بود. در جولای سال 2014، داعش به زندان ابوقریب نفوذ کرده و ضمن اعدام 300 زندانی شیعه، صدها تن از نیروهای خود را جهت مبارزه با شیعیان آزاد نمود.
پس از آن، به سمت غرب عراق متمرکز میشود. یعنی کرانه رود فرات. فرات از سوریه نشات گرفته و در راستای حرکت خود از الرقاء و دفتر مرکزی داعش در سوریه گذشته و به عراق سرازیر میشود. سپس از مراکز قدرت داعش نظیر "رمادی" و "فلوجه" گذشته و به خلیج فارس میرسد. فرات یعنی شورش و یاغیگری. نه بخاطر وجود داعش، بلکه به این علت که پیش از قرن بیستم شهرکسازی فقط در کنار فرات مجاز بود و اهل تسنن هم تمرکز را بر خانه سازی در کرانه فرات قرار دادند.
داعش در اوایل سال 2014 با نفوذ زیاد دیگر گروههای تروریستی و شورشی در کرانه فرات روبرو میشود. فلذا، به سمت فلوجه حرکت کرده و آنجا را تصرف میکند. فلوجه به دلیل همیشه یاغی بودن مردمش بخصوص علیه اشغال عراق توسط آمریکا میتوانست بستر خوبی برای حضور داعش باشد و اینچنین هم شد.
نگاه گاردین به اخبار و شایعات حضور ایران در عراق
روزنامه گاردین در آخرین شماره خود در گزارشی به قلم "ایلای لیک" (Eli Lake) از حضور ایران و سوریه به عنوان دو حامی بزرگ عراق در مقابله با داعش خبر داد. نویسنده این گزارش در جایی به این اشاره دارد که آمریکا در قبال معضل بزرگی که خود بوجود آورده، شانه خالی کرده و ناخودآگاه عرصه را برای ورود ایران و سوریه بازکرده است. وی، معتقد است که منظور از گفته اخیر یکی از مقامات عراقی مبنی بر "اعلام آمادگی ایران برای کمک به عراق از همه نظر" یعنی از نظر نظامی و اطلاعاتی. نویسنده گزارش، نیروهای نظامی و اطلاعاتی اعزامی ایران را بسیار خبره معرفی کرده است.
داعش، تکنولوژی، و جذب سرمایه
"آرون زلین" (Aaron Zellin) متخصص بخش مطالعات گروههای جهادی موسسه واشنگتن، معتقد است که داعش پس از مرگ ابومصعب الزرقاوی این درس را آموخت که بهترین گزینه اقدام نظامی به خشنترین شکل ممکن است. وی در ادامه اذعان میدارد که این گروه برای ابلاغ پیامهای خود از امکانات پیشرفته همچون شبکههای اجتماعی بخصوص توئیتر استفاده میکند و همین امر موجب جذب 2 هزار مبارز و شورشی غربی (طبق برآورد آژانسهای اطلاعاتی غرب) به این گروه شده است. زلین، عملکرد داعش را پیچیدهتر از بسیاری از شرکتهای آمریکایی میداند. به گفته وی، داعش در خلق طرفداران دروغین در شبکههای اجتماعی استاد است. این گروه با تصرف موصل و غارت بانک مرکزی آن، بیش از 400 میلیون دلار بدست آورده و هم اکنون ثروتمندترین گروه تروریستی جهان است. البته طبق گزارش شورای مناسبات خارجه این موسسه، داعش تا پیش از تصرف موصل از مالیاتهای تجارت در این شهر صاحب 8 میلیون دلار در ماه میگردیده است و هم اکنون هم ادامه دارد.
آرون زلین در پایان اینگونه نتیجهگیری میکند: به هر حال، داعش دارای ترازنامه، سرمایه و ثروت، انبار سلاح، انواع تجهیزات بمبگذاری، و توان تروریستی بسیار بالاست. همچنین دارای یک گزارش سالیانه مالی (2013) با 410 صفحه یعنی بیش از 2 برابر سال 2012 میباشد و این یعنی پشت سر گذراندن یک سال بینظیر مالی.
نایجل اینسکتر Nigel Inkster)) دستیار ارشد MI6 (سرویس اطلاعاتی انگلیس) و مدیر کنونی بخش تهدیدات فراملی موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک آمریکا معتقد است که داعش گزارشات سالیانه خود را همچون گزارشات یک شرکت تهیه میکند. این گزارشها شامل جزییاتی در مورد اهداف و عملیات شهادت و پوشش شفافی از ساختار، طرح و استراتژی سازمان است.
ارتباط داعش با آمریکا
گزارشهای منتشرشده در گاردین، اشپیگل و مقامات آگاه حکومتهای اردن، ترکیه و مصر، حاکی از آنست که نیروهای داعش در دورههای مختلف تحت آموزش متخصصین آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی در اردن، ترکیه و اسراییل بودهاند. این گزارشها نمایانگر اینست که آمریکاییها از چند ما قبل از تحرکات داعش در عراق کاملا خبر داشته و همه چیز برای برنامهریزی آماده بوده است.
جمعبندی
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که عملکرد داعش مصداق نعل وارونه زدن است. قوانین سختگیرانهای را دنبال میکند که هیچ ربطی به اسلام ناب محمدی ندارد. فتاوی چندش آور و مضحکی (جهاد نکاح، جهاد نکاح النفس، و جهاد لواط، را در دستور کار خود قرار داده که هدف بهرهمندی از آنها را در جریان سوریه بخوبی نشان داد. در مقام زهد برآمده و با دغدغه و نگرانی نسبت به شریعت، جوی خون در عراق و سوریه راه انداخته، در حالیکه نه تنها دغدغه اهل سنت ندارد بلکه عمدهترین دغدغه آن دستیابی به منابع غنی هر شهر و منطقه و سودای حکومت است. جهت جلب نظر و علاقه مردم شهرهای تحت تسخیر، آب، برق ارزان، و امنیت بیشتر وعده میدهد، در حالیکه پس از مدتی با دریافت مالیاتهای سنگین، شیره وجود آنها را میکشد.
تلاش این گروه که در اشغال سامرا، استان نینوا و بغداد مستاصل مانده، ایجاد دو دستهگی در بدنه امنیتی و نیروهای زبده 12 هزار نفری عراق و تحریک ایران به بروز حرکت انفعالی و ورود به عرصه برای بوجود آوردن جنگ منطقهای و فرقهای طبق سفارش اربابان غربی و عربی خود است.
عدم توجه مردم عراق و حتی جمعیت سنی این کشور به این گروه، موجب شد که با انتشار فیلم و تصاویر بسیار خشن، سعی در استفاده از استراتژی ایجاد وحشت کند تا شاید بدین وسیله به نتیجه برسد.
داعش؛ فرزند نامشروع تفرقه چگونه متولد شد////داعش؛ فرزند نامشروع تفرقه////+تصاویر و فیلم///آماده انتشار///
تروریستهای داعش با اجرای برنامه تفرقه سرویسهای اطلاعاتی غربی و منطقهای، طی سالهای اخیر به نام اسلام، بزرگترین نقش را در پیشبرد سناریوی اسلامهراسی و شیعههراسی ایفا کردهاند
باید اذعان داشت که داعش خواستار برقراری دولت اسلامی سنی در مرز عراق و سوریه جایی بین کردستان و اراضی شیعهنشین است. و حالا این امر به هر شکل ممکنی باید صورت گیرد. البغدادی فراتر از هر چیز، یک چیز میخواهد: "خلأ". با توجه عمیق به این واژه، بخوبی مفهوم جامع و کلی عملکرد و هدف داعش درک خواهد شد. نفوذ به لایههای ایدئولوژیکی، حزبی، سیاسی، اجتماعی، و نظامی هر کشور مورد نظر، از اهداف اصلی داعش بوده و این امر با خلق خلاء در این لایهها صورت پذیر است.
آمریکا نیز با موضعگیری اخیر خود در قبال جریانات عراق، سوءنیت خود را نشان داده و اثبات کرد که اتهام ارتباط نزدیکش با داعش –فرزند ناخلفش- خلاف واقع نبوده است. دولت اردوغان نیز در کنار هم پالگیهایش –عربستان، قطر، اردن، و اسراییل- از هیچ تلاشی (از ارسال سلاح گرفته تا مداوای مجروحین داعش در بیمارستانهای این کشور) برای همراهی با این گروه تروریستی مضایقه نکرده است.
بنظر میرسد همانطور که غالب تحلیلگران پیشبینی کردهاند، میبایست در آینده شاهد این باشیم که فرزند ناخلف تفرقه و فتنه یقه خرافت و سخافت حامیان غربی-عربی خود را بگیرد و تبدیل به عذابی بزرگ برای آنان شود. قطع این غده بدخیم از کالبد خاورمیانه امروز از اساسیترین نیازهای جامعه بینالملل است. چرا که دیر یا زود باید شاهد قدرتنمایی ابوبکر البغدادی در نقاط مختلف جهان باشیم.
منبع: مشرق