نماینده/ سیده آزاده امامی - امروز «سوم خرداد» است، سالروز «فتحالفتوح»ترین فتوحات این سرزمین، و چراکه نه! مگر میشود فتحی به سرانگشتان قدرت الهی رقم بخورد و «فتحالفتوح» نباشد، و مگر نه اینکه «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، پس امروز «فتحالفتوح» ماست.
امروز «سوم خرداد» است، روزی شایسته بالیدن و مباهات کردن، اما صفحات تقویم را که درست «شش ماه» عقب برویم میرسیم به «سوم آذر»، آن روز را هم اتفاقاً دولت فخیمه «فتحالفتوح» خویش میخواند، اما خدایی این کجا و آن کجا!!!
«سوم خرداد» را اگر بتوان با روزی قیاس کرد به یقین آن روز «سوم آذر» نخواهد بود، روز قانونی شدن اسارت سانتریفیوژها!
«سوم خرداد» را اگر بتوان با روزی قیاس کرد، روز گشایش پلمپ سایتهای اصفهان و نطنز است، نه روز تعلیق دوبارهٔ آن.
«سوم خرداد» را اگر بتوان با روزی قیاس کرد با ۲۰ فروردین است- آنهم نه ۲۰ فروردین ۹۳، که ۲۰ فروردین ۸۵- که هر دو از یک سنخاند؛ «مقاومت و ایثار».
امروز «سوم خرداد» است و از «سوم آذر» تا به امروز راه درازی آمدهایم.
راه درازی آمدهایم که مدافعان «دیپلماسی لبخند» هم به وضوح به ضریح «مقاومت» دخیل میبندند.
راه درازی آمدهایم که دیگر کسی- لااقل در ملأ عام- جسارت آن را ندارد که توافق را «فتحالفتوح» بخواند.
حالا دیگر کمتر کسی است که با خودش صادق باشد و تفاوتهای «آنچه مرقوم داشتهاند» را با «آنچه رقم زدهاند» نداند.
حالا دیگر ماه عسل تمام شده است و فصل لبخندها گذشته است.
حالا دیگر ظریف هم به جای لبخند «فریاد» میزند.
حتماً جناب دولت به این واقعیت پی برده که آنچه ضمن این توافق تَرک برداشت «سبد تخممرغها»ی دولت بود، نه «ساختار تحریمها»!
حتماً جناب دولت دریافته چه اندازه «امید» به «تدبیر»ی که اتخاذ کرده معقول است!
همین که آقایان خیلی صریح میگویند: «توافقی هم اگر حاصل نشد، نشد، دنیا که آخر نمیشود»، خودش یعنی یک دنیا حرف! معلوم است که دنیا آخر نمیشود- البته شاید هم بشود، برای آنهایی که لحظهشمار عادی شدن روابط با ینگه دنیا بودند- اما ای کاش پیش از آنکه چنین توافقی شکل دهند به چنین نتیجهای میرسیدند! حالا که شش ماه هزینه دادهایم، حالا که غل و زنجیرها راه نفس سانتریفیوژها را بستهاند، حالا که نقد پرداختیم و نسیه هم نگرفتیم، حالا که....
حالا به این نتیجه رسیدهاند! نمیدانم این ماهی صید شده «تازه» است، یا «مرده»؟
البته که نوشداروی پس از مرگ سهراب نیست، که رستمهای ما در گذر زمان آموختهاند از «یک سوراخ» «دو بار» گزیده نشوند، اما میشد کمتر امتیاز بدهیم و بیشتر بگیریم.
شاید اگر نبود آن شتاب نخستین و آن ضربالأجل کذائی و آن توهم خوشبینانه که میتوان تکلیف همه چیز را ۱۰۰ روزه روشن کرد، حالا گرفتار چاهی نبودند که با دست خود کندهاند.
شاید اگر هشدارها را جدی گرفته بودند و فریفته «دستکش مخملین» نمیشدند، حالا مجبور به تحمل خشونت «دست چدنی» پنهان در زیر آن نبودند.
شاید اگر با منتقدان مشفق مهربانتر بودند و به عوض آنکه هر روز اهانتی و اتهامی حواله آنان کنند با سعه صدر حرفهاشان را میشنیدند، حالا گرفتار تلههای مسموم عبارات چندپهلو نبودند.
بگذریم، امروز عید است، و ما به یمن این روز قصد وزنکشی امتیازات و تعهدات را نداریم، و هرچند برخی تعمد به تقسیم ملت دارند و بنا دارند دستهبندی کذائی «با ما، یا برما» را «بومیسازی» کنند، ما اما به یمن این روز بر همه بیمهریها چشم میپوشیم، ما بهرغم برخیها برای نتیجه مذاکرات کیسه ندوختهایم، البته همه آن-چه عاید ملت شود، به ما هم میرسد که جزئی از این ملتیم، اما جز این سهم عمومی، انتظار ویژهای نه برای خودمان داریم، نه قوم و قبیله سیاسیامان، لازم باشد هم خودمان را خرج این نظام میکنیم، هم ایل و تبارمان را، نه که نظام را و منفعتش را خرج خویش!!!
امروز «سوم خرداد» است و «همه» از «ایستادگی» میگویند، این مهم نیست «چه کسی» میایستد، مهم این است که کسی «بایستد»، اگر «بایستد»، هر که میخواهد باشد، پشت او «میایستم»، که پشت «مرد» ی که «می-ایستد» باید «ایستاد».
امروز «سوم خرداد» است و جنگ هنوز تمام نشده است، به اعتبار نبرد تاریخی حق و باطل؛ جبههای که امروز مقابلمان گشوده است، به عظمت اگر بیش از جبهه خرمشهر نباشد، به یقین کم از آن نخواهد بود. که دنیای کفر همه دارائیاش را به این مصاف آورده است.
آن روز برای خرمشهر «محمد جهانآرا» را برگزیدند، و امروز این پرچم را بر دوش «ظریف» نهادهاند.
اما ظریف باید که «ظریف» نباشد تا تاب حمل پرچمی را داشته باشد که پیش از این بر دوش «همت»ها بوده است و «خرازی»ها، بر دوش «باکری»ها بوده است و «کاظمی»ها.
پرچم چنین مردان مردی شانههایی را میطلبد که «ظریف» نباشد!
یقین بدانید ظریف «دلاور» باشد، ما هم دلیلی بر «دلواپس» ی نداریم.