به گزارش نماینده به نقل از وطن امروز، مهدی محمدی نوشت: یکم- مسلما این تعبیر که مذاکرات وین ۴ شکست خورده، اشتباه است. یک مذاکره دیپلماتیک، زمانی شکستخورده محسوبمیشود که بر تداوم آن توافقنشود یا طرفین به این جمعبندی برسند که حتی در صورت تداوم هم قادر به توافقنخواهند بود. اکنون هیچکدام از این دو اصل برقرار نیست. هم بر سر زمان مذاکرات بعدی در انتهای خرداد تفاهم شده- و من اعتقاد دارم مذاکره دوجانبه، محرمانه و اضطراری بیشتری هم در این میان انجام خواهد شد- و هم اینکه هر دو طرف گفتهاند بهرغم دشواری کار هنوز تصور میکنند احتمال رسیدن به توافقتا پایان تیرماه آینده وجود دارد. آنچه اتفاق افتاده این است که مذاکرات وین ۴ به محقق شدن انتظاری که از آن وجود داشت یعنی آغاز نگارش متن توافقجامع منجر نشده است. سوال این است که اولا چرا این اتفاق رخ نداده و ثانیا حال که دو طرف دریافتهاند نوشتن یک متن مورد توافقآنقدرها هم ساده نیست، در آینده باید منتظر چه چیزی بود؟
دوم- مذاکرهکنندگان ایرانی برای نخستین بار درباره چرایی عدمپیشرفت در مذاکرات اندکی صریح بودهاند. محمدجواد ظریف در توئیتر خود نوشته مذاکرات پیشرفت نکرد چون طرف مقابل براساس توهماتش مذاکره میکند. عباس عراقچی هم در تلویزیون گفت: علت عدمپیشرفت مذاکرات زیادهخواهی آمریکا بوده است. همین که تیم ایرانی از رویه کلیشهای ابراز اعتماد به طرف آمریکایی یا تلاش برای توجیه اقدامات خصمانه آن علیه ملت ایران دستبرداشته، خود پیشرفت بزرگی است. اجازه بدهید به یاد بیاوریم از ابتدا هم هدفگذاری کلان مذاکرات از دید سیاستگذاران اصلی کشور همین بود که یا به یک توافقخوب برسیم یا اگر نشد، اصول تفکر مقاومتی و روحیه و رویه بیاعتمادی به آمریکا در جامعه ایرانی احیا شود و قدرت بگیرد. در واقع اگر به سمت هر کدام از این دو هدف حرکت کنیم، ایران برنده بازی خواهد بود. اکنون تیم مذاکرهکننده ایرانی خود میگوید آمریکا متوهم و زیادهخواه است و تا وقتی که شیوه مذاکره خود را اصلاح نکند، پیشرفتی رخ نخواهد داد. ارسال این پیام به جامعه که آمریکا قابل اعتماد نیست از سوی ظریف و عراقچی (اگرچه آقای روحانی هنوز ساکت است) به عقیده من دارای ارزش راهبردی است و اگر به اندازه کافی صادقانه باشد– که انشاءالله هست- خود به خود مسیر مذاکرات را اصلاح خواهد کرد.
سوم- اینکه مذاکرات در زمینه نگارش متن توافقجامع پیشرفت نکرده به عقیده من دارای دو دسته علت است: علتهای راهبردی و علتهای تکنیکی .
همه آنچه را که میتوان «علت راهبردی عدمپیشرفت در مذاکرات وین ۴» خواند، در چند جمله قابل خلاصهسازی است. مهمترین علت این است که رفتار دولت آقای روحانی و شیوه مذاکره تیم فعلی بویژه در توافقژنو و مجموعه آدرسهای آشکار و پنهانی که در این مدت به غرب ارسال شده، جملگی حاوی این پیام بوده است که اصلیترین و راهبردیترین هدف برای دولت روحانی لغو تحریمهاست و از آنجا که روحانی و دولتش از این حیث خود را در اضطرار میبینند و آشکارا گفتهاند که در صورت تداوم تحریمها توان اداره اقتصاد کشور را ندارند، بنابراین طرف غربی تصور میکند اگر به اندازه کافی سرسخت باشد، میتواند هر امتیازی را از تیم ایرانی دریافت کند. در یک جمله آمریکاییها تصور میکنند دولت روحانی آنچنان نیازمند توافقاست که در نهایت هیچ توافقی را با این استدلال که یک توافق بد است، رد نخواهد کرد. به همین دلیل تصور میکنم منطقی است اگر انتظار داشته باشیم دورانی از عدمپیشرفت پی در پی در مذاکرات ایران و ۱+۵ آغاز شود. آمریکاییها تلاش خواهند کرد با نشان دادن دورنمای تشدید تحریمها در صورت عدمتوافق با ایران، مقاومت دولت روحانی را در مقابل زیادهخواهیهای خود درهم بشکنند. پیش از این بارها گفتهایم (و هر بار هم البته در پاسخ ناسزایی جدید از آقای روحانی شنیدهایم) که یک توافقخوب با دشمنی همچون آمریکا، شکل نخواهد گرفتمگر اینکه این دشمن عمیقا درک کند محاسبات راهبردی ایران تابعی از شدت فشارها نیست و ایران سناریوهایی حاضر و آماده برای شرایط تشدید تحریمها و عدمتوافقدارد. هرگونه گرهخوردگی بیش از حد مسائل اقتصادی به تحریمها و تحریمها به مذاکرات، تنها نتیجهای که به بار میآورد این است که طرف مقابل را سرسخت تر، مطالبات آن را بیشتر و مابهازاهای پیشنهادیاش را کمتر میکند. در واقع و به طور خلاصه، آقای رئیسجمهور باید بداند وضعیت فعلی مذاکرات محصول برآوردی است که آمریکا از محاسبات راهبردی دولت ایران دارد. به محض اینکه این برآورد تغییر کند– که قبل از انتخابات در حال تغییر بود- شیوه مذاکره آمریکا هم متحول خواهد شد. کافی است روحانی ثابت کند لغو یا عدملغو تحریمها برایش مهم نیست و عملا نشان بدهد توان اداره کشور حتی در صورت تشدید تحریمها را هم دارد؛ آن وقت خواهد دید گشایشهای فوری در مذاکرات رخ خواهد داد.
اما علتهای تکنیکی هم کماهمیت نیست. نخستین علت تکنیکی عدمپیشرفت در مذاکرات وین ۴ این است که هر دوطرف فعلا موضع حداکثری خود را بیان کردهاند. این منطق مذاکراتی از این دست است که مذاکره با بیان مواضع حداکثری شروع میشود ولی هر دو طرف میداند جا برای چانهزدن وجود دارد و تازه پس از آن است که چانهزنی میلیمتری درباره جزءبهجزء موارد آغاز میشود. بنابراین کاملا طبیعی است دور اول کمی تلخ و تند باشد ولی میتوان انتظار داشت لااقل درباره آن دسته از مسائلی که دو طرف درباره نحوه حل آن اجمالا تفاهم دارند، نگارش متن توافقنهایی بزودی شروع شود اما دستهای از مسائل وجود دارد که ظاهرا درباره آنها راهحلی که هم تهران آن را بپذیرد و هم واشنگتن هنوز به دست نیامده است. منطقی این است که تصور کنیم درباره این دسته از مسائل چانهزنی تا دقیقه آخر مذاکرات وین ۶ ادامه خواهد داشت و اگر بنا باشد تفاهمی انجام شود این تفاهم در لحظه آخر اتفاق خواهد افتاد.
علت تکنیکی دوم این است که این مذاکرات اساسا بر پایه توافقژنو انجام میشود که آشکارا یک توافقبد بوده است. توافقژنو ایران را به مثابه یک استثنا در نظر میگیرد، حق غنیسازی برای ایران قائل نیست مگر آن مقدار که غربیها بپذیرند و میگوید درباره هیچچیز توافقنخواهد شد مگر اینکه درباره همهچیز توافقشده باشد. به عقیده من، تیم ایرانی باید صادقانه این موضوع را بپذیرد که اگر امروز مذاکرات درباره توافقجامع به مشکل برخورد کرده از جمله به این علت است که توافقژنو پایهای نیست که بتوان یک توافقخوب را بر آن استوار کرد. دوستان مذاکرهکننده که امروز میگویند آمریکا متوهم و زیادهخواه است باید به یاد داشته باشند این همان آمریکایی است که توافقژنو از دل مذاکرات محرمانه با آن بیرون آمد. من پیش از این گفتهام و تصور میکنم تیم مذاکرهکننده دیر یا زود چارهای جز پذیرش این امر نخواهد داشت که تنها راه و بهترین راه رسیدن به یک توافقخوب با ۱+۵ خلاص شدن از شر الزامات و محدودیتهایی است که توافقژنو مقرر کرده است. اگر بناست با ایران به عنوان یک استثنا برخورد نشود، حقوق ایران به رسمیت شناخته شود و تکالیفش هم زیادهخواهانه و متوهمانه معین نشود، باید توافقنهایی را بر شالودهای جدید جز توافقژنو استوار کرد.
اکنون میتوان درباره سومین علت تکنیکی عدمپیشرفت در مذاکرات بحث کرد. اگرچه منابع غربی در این دو روز سعی کردهاند بگویند اختلاف اصلی میان دو طرف درباره مساله «ظرفیت غنیسازی» است که ایران میتواند در طول گامنهایی حفظ کند ولی شواهد نشان میدهد موضوع عمیقتر از این است.
رسانهها گزارش دادهاند تیم ایرانی در مذاکرات وین ۴ براساس ۵ خطقرمز زیر مذاکره کرده است:
یکم- تحقیق و توسعه قابل مذاکره نیست.
دوم- همه تحریمها باید در توافقنهایی به یکباره (و نه تدریجی) لغو شود.
سوم- درباره ظرفیت غنیسازی که ایران میتواند در گام نهایی حفظ کند، تنها نیاز ایران ملاک است نه چیز دیگر.
چهارم- ماهیت آبسنگین رآکتور اراک باید حفظ شود.
پنجم- در این مذاکرات مطلقا به مباحث دفاعی ایران ورود نخواهد شد.
درباره منطق این خطوطقرمز بزودی و در یادداشتی جداگانه بحث خواهیم کرد ولی اگر این گزارشها درست باشد– که ظاهرا هست- میتوان گفت تیم ایرانی اصول راهنمای یک توافقخوب را یافته است. به شرط اینکه الگوی مذاکراتی تیم ایرانی به نسبت توافقژنو تغییر کند و بهگونهای باشد که غرب دریابد این اصول واقعی است نه تاکتیک چانهزنی و همچنین به شرط اینکه دولت و تیم مذاکرهکننده از عواقب یک یا چند بار شکست مذاکرات هراسان نباشند، یک توافقخوب با آمریکایی که اساسا چارهای جز توافقکردن ندارد، دور از دسترس نیست.