به گزارش نماینده؛ چندی است در لابلای اظهار نظرهای برخی حامیان دولت، گزارهای مهم و تعیینکننده به چشم میخورد مبنی بر اینکه وضع مطلوب آنها برای مجلس دهم، مجلسی شبیه به دوره پنجم است. در این ارتباط سعید حجاریان در اظهار نظری شفاف تصریح میکند که «من معتقدم باید مجلس دهم شبیه مجلس پنجم شود یعنی اقلیت قوی و تأثیرگذار از اصلاحطلبان وارد مجلس شوند و با توجه به شرایط موجود، چنین چیزی قابل قبول و راضیکننده خواهد بود.»
محمد قوچانی نیز که به تازگی به عضویت شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی در آمده در سرمقاله شماره گذشته هفته نامه صدا مینویسد: «چشم انداز مجلس دهم از هم اکنون روشن است؛ بازآفرینی مجلس پنجم با ترکیبی از نیروهای معتدل اصلاح طلب و اصولگرا که در ان جایی برای راست افراطی و چپ افراطی نیست».
با این وصف این پرسش به طور جدی مطرح میشود که چرا مجلس پنجم اینقدر هوادار پیدا کرده؟!
در پاسخ باید گفت هر چند مجلس پنجم عنوان مجلسی راست را یدک میکشید لکن عملکرد آن چندان هم مخالف میل جریان رقیب نبود و گاهی در همسویی کامل با آن به سر میبرد که به عنوان نمونه در سطور بعد به مواردی از این همسویی اشاره خواهد شد.
علاوه بر آن، وجه دیگر مطلوبیت مجلس پنجم برای این جریان را باید حضور ناطق نوری در رأس آن دانست. او هرچند اصلاحطلب نبود اما در سالهای همکاری با دولت اصلاحات نقش کبریتی بی خطر را برای دولت وقت ایفا میکرد و بر همین مبنا آنچنان خاطره خوشی از خود برای اصلاحطلبان بر جای گذاشته که این روزها زمزمه های استقبال از وی بعنوان سرلیست برای انتخابات مجلس دهم و حتی گزینه پیشنهادی این جریان برای ریاست بر آن نیز شنیده میشود.
حجاریان ضمن استقبال از ورود ناطق به مجلس بعدی حضور او در این مجلس را بسیار موثر می داند و زیباکلام به صراحت میگوید: «اصل بر این است که آقای ناطق سرلیست اصلاحطلبان یا ائتلاف اصلاحطلبان شود که در این صورت آقای عارف فرد دوم لیست اصلاحطلبان در تهران خواهد بود.»
با این وصف حالا همان ها که روزی شعار می دادند: «مجلس زوری نمیخواهیم، ناطق نوری نمیخواهیم»، امروز در چرخشی ۱۸۰درجه، ضمن معتدل قلمداد کردن شیخ نور، فرش قرمز زیر بغل زده و به انتظار ورود او به انتخابات نشستهاند. در واقع در شرایط کنونی مطلوب اصلاحطلبان آن است که اگر رئیس مجلس آینده اصلاحطلب هم نبود، لااقل یک کبریت بی خطر باشد. حتی به مراتب بی خطر تر از رئیس فعلی بهارستان!
در همین راستا رسول منتجبنیا میگوید: «اكثريت مجلس پنجم را اصولگرايان سنتي تشكيل داده بود كه از ناطق تبعيت ميكردند و او ميتوانست به خوبي اصولگرايان را كنترل و هماهنگ كند تا براي دولت مشكلي ايجاد نكنند.»
تعامل یاد شده در این دوره در حدی بود که در بدو آغاز به کار دولت خاتمی، کلیه وزرای پیشنهادی وی از مجلس، سخاوتمندانه رأی اعتماد گرفتند و در این بین حتی عناصری چون عطاالله مهاجرانی و عبدالله نوری نیز از قلم نیفتادند. اینگونه بود که محمدرضا خباز میگوید ناطق در مجلس پنجم مردانه از کابینه سید محمد خاتمی دفاع کرد و نقش تاثیر گزاری در رأیآوری کابینه داشت.
این همکاری ها البته فقط منوط به روزهای آغازین عمر دولت اصلاحات نبود. پس از گذشت چندی از عمر دولت و به جای ماندن عملکردی قابل قضاوت از آن، نارضایتیها از حوزه فرهنگ به اوج رسید و هشدارهای مکرر در مکرر رهبر انقلاب نیز تاثیری در رویکرد فرهنگی دولت نداشت. این شد که جمعی از نمایندگان در پی بی تفاوتی وزیر وقت فرهنگ و ارشاد به هشدارهای مستقیم رهبری در صدد استیضاح وی بر آمدند. اما با وجود مهیا بودن همه شرایط برای کنار گذاشته شدن مهاجرانی، در کمال تعجب وی مجددا موفق به کسب رأی اعتماد شد و البته که صرف همین یک مصداق برای توجیه چرایی مطلوبیت مجلس پنجم برای اصلاحطلبان کفایت میکند.
عامل دیگر اهمیت مجلس پنجم برای این جریان اما نحوه بازی گردانی فراکسیون مجمع حزب الله بود که با محوریت نمایندگان عضو حزب کارگزاران سازندگی و همراهی ائتلاف نیروهای خط امام (ره) تشکیل یافته بود. این فراکسیون در واقع اقلیتی به شمار میآمد که در حقیقت فراتر از اقلیت بود؛ همانطور که اکثریت این مجلس در سطح عملکردی، در قد و قوارهی اکثریت نبود. بر این اساس بیراه نیست اگر گفته شود که این مجلس به نوعی با اراده سیاسی کارگزاران جهتدهی میشد.
حال باید دید در شرایطی که کارگزاران از خواب زمستانی بیدار شده و اخیرا با اِعمال اصلاحاتی در شورای مرکزی خود به نوعی تجدید قوا نیز کرده، میتواند در انتخابات مجلس دهم نقش همین جریان در مجلس پنجم را بازی کند؟ گذشته از آن آیا به جز کارگزاران، سایر اصلاح طلبان نیز سودای بازتولید مجلس پنجم را در سر دارند؟ و آیا این بازسازی برای اصلاح طلبان نیز به همین اندازه اهمیت دارد؟ به هر ترتیب مرد شماره یک رسانههای اصلاح طلب که اخیرا به شورای مرکزی کارگزاران پیوسته، صورت مطلوب مجلس آینده را مجلسی بدون حضور افراطی های چپ و راست تصویر کرده و البته در تعریفی معنا دار، چپ افراطی را چهره آشکار انحلال طلبان تفسیر کرده است.