نماینده - چندین سال از بیداری اسلامی ملت های منطقه می گذرد و امروز با گذشت نزدیک به ۳ سال از این بیداری باید به تحلیل و بررسی آخرین وضعیت منطقه نشست. آیا برنده تحولات خاورمیانه در سال های گذشته آمریکا، اسرائیل و حکام سعودی بودند یا ایران و در یک کلام محور مقاومت؟
سوالی که بسیاری کوشیده اند به آن پاسخ دهند که در ادامه به دو مورد از این پاسخ ها اشاره می کنیم و از قضا نیز از سوی دو رسانه ضد ایرانی بازتاب یافته اند .
عبدالرحمن الراشد در مقاله ای که الشرق الاوسط آن را منتشر کرده با عنوان«نگاه سعودی» این گونه به تحلیل اوضاع منطقه پرداخته است : آیا می توان گفت که باد هم مسیر با بادبان کشتی سعودی وزیده است؟ تا حدود زیادی، بله. حتی بحرین می رفت تا سرنگون شود، اما با گامی سریع از سوی ریاض، ایستاده ماند. ائتلاف اخوان-سلفی ها در ایجاد تغییر در کویت شکست خورد و مراکش هم پیمان و اردن نیز، نجات یافتند.
نویسنده در ادامه با خیال پردازی سوریه را ساقط شده فرض کرده و نوشته است : دو نظامی که بیشترین دشمنی را با سعودی داشتند، سرنگون شدند، اسد و قذافی، مصر از حکومت اخوان المسلمین نجات یافت، حزب الله به گروه کوچکی در جهان عرب تبدیل شد که مرزهایش به حومه جنوبی بیروت محدود می شود، صالح از حکومت یمن رفت و تهران در مقابل آمریکایی که شعار آشتی بلند کرده است، سر خم کرد. این تنها یک فصل از تاریخ جدید است که همه اش نوشته نشده است.
از الشرق الاوسط به بی بی سی پلی می زنیم و به نقد این نوشتار از منظر خبرنگار بی بی سی در خاورمیانه می پردازیم !
کوین کانلی خبرنگار بی بی سی در خاورمیانه در مقاله ای با عنوان «ده پیامد غیرقابل پیش بینی بهار عربی» می نویسد : هنگام شروع بهار عربی، هیچ کس نمی توانست پیش بینی کند که این رویداد به نفع ایران تمام خواهد شد. در آغاز این روند، تحریم های علیه ایران که گفته می شد در ارتباط با بلندپروازی های هسته ای این کشور است سبب شد که این کشور به حاشیه رانده شود. ولی اکنون غیرممکن است تصور کرد بدون موافقت ایران می توان به راه حلی برای بحران سوریه دست یافت و رئیس جمهور و دولت تازه ای که در ایران برسر کار آمده سبب شده که این کشور حتی با قدرت های جهانی در باره برنامه هسته ای مذاکره کند.
تحلیل گر بی بی سی ادامه می دهد : بهار عربی به نفع آمریکا تمام نشده است. تصور آمریکا در ابتدا این بود که در منطقه خاورمیانه دارای دوستان قابل اعتمادی مانند مصر، اسرائیل و عربستان سعودی است. ولی آمریکا نتوانست در برابر اتفاقاتی که در مصر میافتاد یعنی انتخاب محمد مرسی اسلامگرا و سپس سرنگون کردن او توسط ارتش مصر، واکنش مناسب نشان دهد.
از منظر بی بی سی «البته آمریکا هنوز یک ابرقدرت است ولی دیگر نمی تواند اتفاقاتی را که در خاورمیانه می افتد، دیکته کند. اما آمریکا در این شکست تنها نیست، ترکیه نیز نتوانست طرف برنده در مصر را انتخاب کند و در حال حاضر درگیر روابط پیچیده و مشکلی است که با شورشیان سوریه دارد.»
آن چه گفته شد دو نگاه متفاوت به بیداری اسلامی و یا به گفته آنان بهار عربی است یکی عربستان را پیروز واقعی تحولات منطقه می داند و نگاه سعودی را بازتاب می دهد و دیگری ایران را برنده این کارزار می داند و می خواند.
حال سوال اینجا است که پیروز واقعی و حقیقی بیداری اسلامی ملل منطقه کیست؟
هر چند نمی توان انحرافات در این خیزش های عظیم را نادیده گرفت ولی آیا عربستان سعودی با حکومت توتالیتر آن می تواند پیروز خیزش های مردم سالارانه و اسلامی منطقه باشد؟
سوالی که پاسخ به آن را می توان در دخالت های عربستان در بحرین مشاهده کرد و یافت . آل سعود تلاش دارد پایه های لرزان سلطنت خود را با دخالت نظامی و مالی در بحرین مستحکم کند و از طریق دیگر با کمک رسانی به تروریست های تکفیری در سوریه یکی از محورهای مقاومت را از میان بردارد .
از سوی دیگر در حالی که عربستان به همراه متحدان منطقه ای خود از جمله ترکیه تلاش داشته و دارد که نظام سوریه را ساقط کند نه تنها این گزاره تحقق نیافته است بلکه سوریه با سرکوبی تروریست های تکفیری روز به روز تسلط خود را بر کشور بیشتر می کند.
الشرق الاوسط در حالی مدعی است که حزب الله به یک گروه کوچک در جنوب لبنان تبدیل شده است که بخشی از توان نظامی این گروه کوچک توانسته است در مقابل هزاران جنگجوی تکفیری که از ۷۰ کشور خارجی در سوریه حاضر شده و با اقدامات تروریستی در مقابل نظام مستقر ایستاده اند بایستد و نقشه های سعودی در منطقه را نقش بر آب کند و حال سوال اساسی این است که آیا یک گروه کوچک که مرزهایش به جنوب بیروت محدود شده است می تواند چنین در منطقه تاثیر گذار باشد؟!
تحلیل دیگری با استفاده از برخی داده های اطلاعاتی از جمله همکاری آل سعود با موساد و سیا می گوید :« آمريكايي ها با مشاهده روند بيداري اسلامي به شدت نگران فروپاشي برخي ديگر از هم پيمانان خود در منطقه به ويژه عربستان هستند و از روند معكوس مهاجرت در رژيم صهيونيستي و اوضاع آشفته داخلي آنها نگرانند. اين نگراني در مورد عربستان به قدري است كه حتي در بين برخي از مراكز مطالعاتي و اتاق هاي فكر اين كشور كه توليدات شان مبناي تصميم گيري سران كاخ سفيد است، اين تحليل مطرح مي شود كه چون گريزي از تعميم شرايط انقلابي به عربستان نيست، خود آمريكا براي حفظ نفوذش در عربستان و اطمينان از تأمين خون سياه شريان هاي اقتصادي غرب، وارد فاز تغيير نظام سياسي سعودي شود تا در توفان سهمگين بيداري اسلامي مديريت تغييرات منطقه به ويژه عربستان از دستش خارج نشود.»
با آن چه که ذکر آن رفت می توان نتیجه گرفت که بیش فعالی عربستان سعودی در منطقه دلیلی جز وحشت حکام این کشور از آن چه در منطقه در حال وقوع است نمی تواند داشته باشد .
آل سعود نگران آینده منطقه هستند آینده ای که زمزمه های آن با سقوط حکام توتالیتر به فریاد تبدیل شده و یک روز به این کشور خواهد رسید و در آن روز دیگر آمریکا قادر به کمک رسانی به خائنین به حرمین شریفین نیست ...