شناسهٔ خبر: 36481 - سرویس جامعه
منبع: مجلس‌ایران

وقتی نقد صدا و سیما مد میشود!

اعتراض آن بزرگانی که فریاد زدن بر سر صدا و سیما را یاد ما نسل سومی ها دادند، یادشان رفت که یادمان بدهند این جبهه بیشتر از نقاد نیاز به نیرو دارد. و ما را هم منتقد بار آوردند نه یک نیروی عملیاتی که باری را از روی دوش انقلاب بر دارد.

مجلس ایران، سید محمد علی صدری نیا؛

1) هنوز چند صباحی از پایان جنگ نگذشته بود که سخن از شبیخون فرهنگی به میان آمد. حجم آتش دشمن و خواب آلودگی مسئولان ما چنان بود که در سرعتی اندک دشمن تا پشت دیوارهای شهر که هیچ، تا درون خانه های مان نفوذ کرد. آن روزها آنان که آینده را می دیدند - همچو آوینی - فریاد می زدند و آنان که سر در برف کرده بودند آوینی ها را ندید می گرفتند. اوضاع بحرانی و بحرانی تر شد تا فریاد نیروهای انقلابی در عرصه جنگ نرم بیش از همیشه برخاست و صدا و سیما و سینما بیش از همه هدف انتقاد نیروهای دغدغه مند جبهه حزب الله قرار گرفت. و بدلیل عمومیت صدا و سیما نقد بر صدا و سیما بیش از همه در دستور کار چهره ها و رسانه های انقلابی قرار گرفت. اتفاق خوشایندی که لازمه اصلاح و پیشرفت دانشگاهی به نام صدا و سیما بود.

 

2) زمان زیادی نگذشت که نقد صدا و سیما، بالذات تبدیل به یک فرهنگ و یک هدف اصلی شد و فارغ از هر گونه بحث و مبنای اصولی نقد، صدا و سیما مورد هجمه نقد قرار گرفت. یک روز به خاطر عملکرد سیاسی، یک روز به خاطر جهت گیری یک برنامه، و یک روز به خاطر تنها یک سکانس از یک سریال. حالا نقد به صدا و سیما جایی ثابت در میان اخبار سایت ها و خبرگزاری ها، دست نوشته های وبلاگ ها، بیانیه های دانشجویی و برنامه های فرهنگی ما پیدا کرده است. اتفاقی که بیش از آنکه خوشایند و موجب رشد صدا و سیما شده باشد بدلیل نداشتن مبنای صحیح نقد و احساسی عمل کردن در نقدها، موجب بی تفاوت شدن مسئولان صدا و سیما به هر گونه انتقادی به خود شده است.

 

3) حالا نقدهای مان، از جنس دغدغه هایی سبک است. این که مثلا به خاطر وجود عدد 33 در یکی از سکانس های یک سریال خوب، توهم توطئه وجودمان را فرا می گیرد و سریال را به فراماسونرها نسبت می دهیم. این که مثلا سازندگان سریال تا ثریا را به خاطر قرار گرفتن چادر زیر پای پیرمرد و زمین خوردن و مردنش، به عنوان چهره های ضد فرهنگ و ضد حجاب مورد هجمه رسانه ای قرار می دهیم. یا مثلا سریالی مثل پایتخت را بعنوان سریالی که زمینه ساز توهین به یکی از  ائمه (ع) شد معرفی می کنیم. در صورتی که اتفاقا هر دو سریال از بهترین و پرمغزترین سریال های صدا و سیما به شمار می آمدند. و به همین نسبت در مورد برنامه های دیگر صدا و سیما هم موضع می گیریم. در این میان عملکرد برخی نهادها مثل جنبش دانشجویی هم تحت تاثیر همین فضا، صرفا به سمت انتشار بیانیه و فحش نامه ضد رئیس صدا و سیما و تاسیس دبیرخانه دائمی نقد صدا و سیما و تولید مستند 162 و ... رفته است. اتفاقاتی که کوچکترین تاثیری بر عملکرد صدا و سیما نداشته است. دلیل آن هم روشن است، وقتی جنس دغدغه ها و نقدها جنس سبکی می شود، دغدغه های بزرگتر جبهه انقلاب نیز به گوش مدیران صدا و سیما نمی رسد.

 

4) شاید قصه از آنجا شروع شد که ما نسل سومی ها تا چشم باز کردیم فریاد نقدهای چهره های مطرح فرهنگی و سیاسی مان را دیدیم بر سر صدا و سیما و انگار کم کم این طور بار آمدیم که بر این سازمان عریض و طویل، به هر دلیلی بتازیم. انگار عادت کردیم که به چشم یک مد روز و یک کار با کلاس به نقادی صدا و سیما بنگریم و اصلا شرایط تولید و شرایط فعلی مدیران آن را در نظر نگیریم. توجیه خوبی هم برای این بی انصافی مان دست و پا کردیم؛ ما آرمانگراییم پس نیازی به انصاف نیست. اما همان بزرگانی که فریاد زدن را یادمان دادند، یادشان رفت که یادمان بدهند که این جبهه بیشتر از نقاد نیاز به نیرو دارد و ما را هم منتقد بار آوردند نه یک نیروی عملیاتی که باری را از روی دوش انقلاب بر دارد.

 

5) بین نقد امثال ما و نقدهای آوینی، دو تفاوت عمده وجود دارد: اولا آوینی جنس نقدهایش نقدهایی بنیادی و مبنایی است، نه از جنس غرغر به در و دیوار صدا و سیما و به یک سکانس فلان سریال تلویزیون. از همین روست که نقدهای او لوث نمی شود و هنوز که هنوز است می توان به اتکای نقدهای او صدا و سیما را نقد کرد. ثانیا آوینی وقتی کمبود نیروی توانمند و متعهد و متخصص و انقلابی در بدنه سازمان را احساس می کند، آستین همتش را بالا می زند و به عنوان یک نیروی عملیاتی پا در میدان تولید می گذارد و با تولیداتش ثابت می کند که می شود برنامه ای در طراز انقلاب اسلامی ساخت. و از همین منظر باری را از دوش انقلاب بر می دارد. از سوی دیگر حضور آوینی در وسط میدان عمل باعث می شود که با دشواری های تولید یک برنامه خوب و فاخر آشنا شود و جنس نقدهایش نقدهای یک آرمانگرای واقع گرا باشد نه یک آرمانگرای بی انصاف.

 

6) رفقا آستین همتتان را بالا بزنید بیایید وسط میدان. انقلاب غرغرو نیاز ندارد!