«نماینده»/ سید امیر حسین قاضی زاده هاشمی نائب رئیس مجلس: مع الاسف امروز شاهد اظهار نظراتی از سوی برخی اشخاص و دولت مردان هستیم و اینگونه ابراز میدارند که ؛«اسرائیل به دنبال برهم زدن شرایط وایجاد خلل در مذاکرات وین است لذا پاسخ و واکنش متقابل اعم از نوع سخت ونرم میتواند به پیکره ،روابط ایران وغرب خسارت وارد کند». به هیچ وجه اینگونه نیست، وتحلیل فوق تحلیلی سادهانگارانه وغلط ودر بردارنده پذیرش ذلت است. متاسفانه چنین تحلیلهای اشتباهی و منوط کردن دفاع از ارزشهای حیاتی کشور مثل امنیت، عزت عمومی و اقتدار ملی به جلب رضایت یا عدم ناراحتی دیگران وخطای فاحش راهبردی است.
ارزشهای حیاتی یک ملت مثل امنیت فینفسه ارزشمندند و دفاع و صیانت از آنها تخلفناپذیر است و نمیتوان تنها از آنها در جایی دفاع کرد که با نظر دیگر بازیگران بینالمللی خصوصاً دشمنان ناسازگار نباشد، این یک رویه غیرقابل دفاع است که پیامدهای سنگینی در صیانت از موجودیت کشور دارد.هیچ کشور توانمند و مقتدری، صیانت از امنیت و موجودیت خود را به این چیزها و بسیار بالاتر از اینها مشروط نمیکند.
هم اکنون شاهد هستیم که برخی با تحریف وفهم غلط در برابر مسائل وتحولات همچون حادثه سال گذشته در نطنز و ترور شهید فخری زاده؛ صبر و بیعملی در برابر تهدید امنیت کشور به دلایل نیفتادن در تله دشمن را تجویز می کنند، بیعملی و چشمپوشی از اقدام تلافیجویانه در برابر حادثه نطنز نیز تجویز شده است.
این چشمپوشی مجدد بهمعنای چراغ سبزی به آمران و عاملان تروریست ومتخاصم خواهد بود که جنایات بعدی نیز به همین دلایل بیپاسخ خواهد ماند و این مسئله، اراده سیاسی دشمنان را تقویت خواهد کرد و سطح تهدیدات امنیتی ممکن است افزایش و یا گسترش یابد. اگر این منطق که مقابله به مثل در برابر تهدیدات امنیتی، موجب تنش در منطقه خواهد شد، پایه استدلال بیعملی و صرفنظر کردن از تلافی باشد، این نتیجه را به بار خواهد آورد که تا قیامت ما باید در برابر این تهدیدات امنیتی عقب بنشینیم چرا که اقدام و پاسخ ما زمانی موجه است که به تنش منجر نشود و چون احتمال تنش دائمی است، این چشمپوشی از حقوق امنیتی ما نیز باید دائمی باشد.
باید توجه داشت که سطح اول و اصلی تأمین امنیت، از کار انداختن اراده سیاسی ناامنکنندگان کشورهاست، چرا که با همه تمهیدات و همه احتیاطها و ملاحظات حفاظتی و امنیتی، در شرایطی که اراده سیاسی ترورکنندگان کنترل و خنثی نشده باشد، پیشگیری کامل از تهدیدات امنیتی بهشکل ترور، بمبگذاری یا خرابکاری در تأسیسات و مسایل زیربنایی یک جامعه ناممکن خواهد بود.
از این پس هیچ توجیهی برای سیاست صبر استراتژیک نمانده چون دشمن با فرض اینکه ایران به خاطرسیاست صبر هیچ کاری نخواهد کرد؛ ممکن است حتی طی هفتههای آتی دست به اقدامات تحریکآمیز بیشتری هم بزند؛ بر همین مبنا باید محاسبات دشمن را به هم ریخت.
راه درست مواجهه با این مسئله تقویت رویکرد «بازدارندگی فعال» است که تنها از مسیر بهرهگیری هوشمندانه از مجموعه امکانات و ظرفیتهای سیاسی، اطلاعاتی، نظامی و اجرای «طرحهای ترکیبی و موثر» تحقق خواهد یافت.نباید فراموش کرد که مواجهه دشمن با ملت ایران طی سالهای گذشته نیز با همین رویکرد و مبتنی بر یک جنگ ترکیبی و چند لایه در ابعاد مختلف صورت گرفته و اساسا کارزار طراحی شده علیه کشورمان تک بعدی نیست که بتوان در مقابله با آن به راهکارهای تک بعدی بسنده کرد.
بهترین اقدام برای ایران در شرایط کنونی به هم زدن محاسبات دشمن از ناحیهای است که انتظار آن را ندارد و یا کمتر محتمل میداند.وقتی دشمن انتظار دارد ما در لاک صبر باشیم و یا اگر بیرون آمدیم به نقطهای که او میخواهد برسیم(جنگ)؛ گزینه منطقی برای ما بیرون آمدن از لاک اما عزیمت به نقطهای است که هزینه به دشمن تحمیل کند و دشمن در محاسبات خود روی آن حساب نکرده و یا کمتر احتمال داده باشد.
پاسخی درخور، سریع و شوکآور به دشمن از ناحیهای که انتظار آن را نداشته است و به هم ریختن محاسبه او در این شرایط در راستای تامین منافع و امنیت ملی کشور خواهد بود؛ بدون شک مسئولان امور گزینههای متنوعی برای چنین اقدامی در دست باشند؛ از جمله در تعهدات هستهای کشور حوزههای وسیعی هست که تعلیق همهجانبه آنها واخراج بازرسان آژانس، ترک مذاکرات وین گام نخست خوبی خواهد بود.
به طور قطع استفاده از ابزار دیپلماسی در شرایطی که برداشتها حاکی از وجود محدودیت، ناتوانی و استیصال در طرف مذاکره برای حفاظت از منافع خود باشد، قطعا نمیتواند منافع ملی را تامین کند. دولت محترم ودستگاه دیپلماسی بداند،که اکنون جایی برای سیاست مماشات،انفعال وبی عملی،اعتماد دوباره به دشمن،ذبح منافع کلان ملی،اقدام برخلاف مبانی اسلامی وانقلابی در برابر دشمن وجود ندارد.
ولی دولت با ارسال سیگنال ضعف و تعجیل برای مذاکره مانعی بزرگ برای نیل به این اهداف است .؛ «فَلا تَهِنوا وَتَدعوا إِلَی السَّلمِ وَأَنتُمُ الأَعلَونَ وَاللَّهُ مَعَکُم وَلَن یَتِرَکُم أَعمالَکُم پس هرگز سست نشوید و (دشمنان را) به صلح (ذلّتبار) دعوت نکنید در حالی که شما برترید، و خداوند با شماست و چیزی از (ثواب) اعمالتان را کم نمیکند!»
رژیم صهیونیستی بعد از ناکامی در جنگ ۳۳ روزه علیه حزبالله لبنان و دو جنگ علیه مردم غزه، واژه جدیدی را با عنوان «پیروزی کافی» در دکترین نظامی خود خلق کرد. این مفهوم در پی تبیین این مسئله است که در صورت ناکامی در دست یافتن به یک پیروزی کامل به معنای کلاسیک آن، باید حدی از پیروزی برای برقراری یک موازنه مثبت به نفع اسرائیل محقق گردد.
این راهبرد از سال ۲۰۰۶ به این سو و با تغییر موازنه منطقهای و از بین رفتن بازدارندگی کامل به عنوان اساس سیاست امنیت ملی این رژیم در دستور کار قرار گرفت.
به بیان دقیقتر؛ رژیم صهیونیستی در نظر دارد، حال که طرح کارزار فشار حداکثری و به زانو در آوردن ایران به عنوان تحقق پیروزی کامل با ناکامی مواجهه شده است با اجرای اقدامات ایذایی خطرناک و افزایش سطح تقابل با جمهوری اسلامی و از طریق آن در تنگنا گذاشتن دولت آمریکا در مورد سیاست منطقهای این کشور در قبال ایران، دست کم به یک پیروزی کافی دست یابد.
این در حالی است که با استناد به منشور ملل متحد در زمینه دفاع قانونی در برابر متجاوز، ایران حق پاسخگویی به اقدامات رژیم صهیونیستی علیه خود را داشته و در این مورد تهران تعیین کننده نهایی زمان، مکان و چگونگی پاسخگویی به این دست اقدامات است.سیاست فقط دیپلماسی، زمانی میتواند تامین کننده منافع کشور باشد که دارای پشتوانه محکم سیاسی، اجتماعی و نظامی باشد.
به طور قطع استفاده از ابزار دیپلماسی در شرایطی که برداشتها حاکی از وجود محدودیت، ناتوانی و استیصال در طرف مذاکره برای حفاظت از منافع خود باشد، قطعا نمیتواند منافع ملی را تامین کند. دولت محترم ودستگاه دیپلماسی بداند،که اکنون جایی برای سیاست مماشات،انفعال وبی عملی،اعتماد دوباره به دشمن،ذبح منافع کلان ملی،اقدام برخلاف مبانی اسلامی وانقلابی در برابر دشمن وجود ندارد،وباید پاسخگو باشد واین سوال را از خود بپرسد که حد یقف غرب کجاست؟
البته پاسخ مشخص است؛ «بسم الله الرحمن الرحیم
وَلَن تَرضیٰ عَنکَ الیَهودُ وَلَا النَّصاریٰ حَتّیٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم ۗ قُل إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الهُدیٰ ۗ وَلَئِنِ اتَّبَعتَ أَهواءَهُم بَعدَ الَّذی جاءَکَ مِنَ العِلمِ ۙ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلا نَصیرٍ»