به گزارش «نماینده» رضا گنجی کارشناس سیاسی طی یادداشتی نوشت:
پرده اول: در سرزمین سیاست بازان یهودیان مقیم اند.
بی شک اینطور نبوده است که در تاریخ طویل ایران زمین، دربار پارسیان، وزیری که گپ زدن به زبان دیگر بلاد را خوب بداند به خود ندیده باشد. وزیری جهان دیده که تشریفات و آئین ها را از بر باشد و بداند انداختن پاها بر روی هم چه پیامی دارد. صاحب دیوانی که به وقت مذاکره در صندلی فرو نرود، حریف ژست گرفت او ژست بگیرد. خیره شد، چشم فرو نبندد. واقف باشد بر زبان بدن. دو دست دراز نکند. آغوش اش را برای هر کس نگشاید، لبخند به ضرورت خرج کند. به وقت سخن، صدایش نلرزد و سیاست اش به قاعده باشد. پروتکل بفهمد. بداند که البسه تیزهوشان عرصه ی دیپلماتیک به چه رنگ است و ...
فرا گرفتن این مناسک برای حکام وطنی خیلی هم مشکل نبود و نیست. اما سوال این است که اگر دانستن و رعایت همه ی آنچه گفته شد، خوب است و غرب و شرق هم چنین می پسندند و عزیز می دارند و برایش احترام قائل اند، پس چرا آن همه مراعات عادات، برای ما آورده ای نداشت؟ چرا تکریم این اصول، هر بار این شیر، این پلنگ را در گذر زمان، روز به روز نحیف تر کرد تا که به دست مان رسید، شد گربه ی کوچک پارسی؟
بی گمان همه ی افرادی که فین کن اشتاین و گلستان و ترکمنچای و رویترز و دارسی و ۱۹۱۹ و کاپیتولاسیون و قرارداد جدا شدن بحرین از ایران و دیگر قراردادهای ننگین را امضا می کردند، خود را در خط خدمت می دیدند نه خیانت. خود را بهترین زمان خویش می پنداشتند. باسواد ترین در فهم اوضاع سیاسی و امور جهان. با پرستیژترین در رعایت آداب مراسم های سیاسی. واقعا بر این باور بودند که تنها آنها هستند که زبان دنیا را می فهمند و می دانند که چگونه بر سر میز باید از حریف امتیاز ستاند و ... اما چرا آنهمه کیاست در آداب و تشریفات و همراهی، دل دشمنان را به قد ارزن در کندن گوشت از تن وطن نرم نکرد؟ ما تکلف نیک نیاموختیم یا صیانت از اقلیم تنها به تکلف نیست؟
در بازی ترفندها و آداب دیپلماتیک، سیاسیونی سیاس تر در منطقه می شناسیم که خود را در استفاده از هر حقه و مکری محدود نکرده اند، هم زبان فرانس می دانند و هم زبان انگلوساکسن را بهتر از لندن نشینان و نیویورکی ها حرف می زنند. شراب ناب بر سر میز می آورند و زنان زیبا استخدام می کنند. اما هیچکدام از این کرشمه ها نتوانست سرزمین شان را امن نگه دارد و عرب را سرفراز. این سیاست بازها را اکنون اگر می خواهید پیدا کنید، باز باید در نواری پی شان بگردید که بجا مانده از مقاومت است نه لعب های دیپلماتیک. ما داریم درباره تنها جغرافیای بجا مانده از "مقاومت" در ''فلسطین'' حرف می زنیم. در زمین "زبان بازان" و " سیاست بازان" و مدعیان سیاسی عرب، اکنون یهودیان مقیم اند.
پرده دوم: ظریف، دوپینگ روحانی.
در حوزه سیاست خارجی، حسن روحانی رئیس جمهور منتخب ایران، قول های فراوانی به مردم در هر دو دوره داده بود. بهبود روابط با کشورهای نزدیک و دور، خروج از انزوا، رفع تحریم ها، دور کردن سایه جنگ، گشایش های فراوان تجاری، نرمال سازی فعالیت های هسته ای، بازگرداندن عزت به پاسپورت ایرانی، تعامل با نظم بین المللی، تنش زدایی در منطقه، ارتقاع جایگاه ایران و قول های دیگر که تصور اجرا کردن همه ی آنها توسط آقای روحانی حتی در باور دوستان نزدیک اش هم نبود اما پیگیری این موضوعات حتما جزو خواسته های مردم بود و او درست به هدف زده بود. کسی شکی در سابقه ی طولانی حضور روحانی در سیاست نداشت اما احدی هم مشخصا آمار دقیق و ریاضی شده ای از موفقیت هایش را با جزئیات ارائه نمی داد. سالها دبیری شورای امنیت ملی و حضور در مجلس و همنشینی با اصحاب سیاست، از سیاسیون وطنی تا کشورداران دول مختلف، اعتماد به نفسش را بالا برده بود اما باز هم تناسبی با آن حجم از وعده ها و این میزان از تجربه وجود نداشت. او در همه لحظاتی که در موضوع سیاست های خارجی حرف می زد، در پستوی ذهن اش به کسی فکر می کرد که آن زمان از سیاست بریده بود و گویا میلی به بازگشت نداشت. در نهایت آقای رئیس توانست دانش آموخته حقوق و روابط بین الملل از دانشگاه دنور آمریکا، آقای محمد جواد ظریف را راضی کند که سکان سیاست خارجی کشور را بدست بگیرد. پیشبرد برنامه های روحانی چه درست و چه غلط، بدون ظریف ممکن نبود. او دوپینگ کرده بود.
پرمناقشه ترین موضوع ایران در حوزه بین الملل یعنی فعالیت های هسته ای، بعد از سالها کشمکش و علی رغم همه موافقت ها و مخالفت ها، بر روی ''کاغذ'' به نتیجه رسید و برجام امضا شد. ظریف، مردی که کار را تمام کرد از سوی رسانه های حامی دولت شد امیر کبیر ایران. قیاس شد با مصدق. آقای روحانی خود یکبار در جمع مدیران وزارت خارجه به لسان اعتراف کرد که '' اگر آقای ظریف وزیر خارجه نبود به این آسانی به این نمی رسیدیم ''. آنقدر عزیز شد که دختران و پسران خودجوشی! را دیدم که برای استقبال از ظریف، به فرودگاه رفته بودند و اینها برای نخستین بار زاویه طلوع خورشید در آن وقت صبح را می دیدند. روحانی سر مست از این پیروزی بود و جریان اصلاح طلب، زبان نیش شان برای رقیب تیزتر از همیشه بود.
پرده سوم: یکی ماله را از دست اینها بگیرد.
این نامتعادل مو قشنگ، ترامپ که بر سر کار آمد همه چیز بهم خورد. برجام پاره شد و هر آنچه دولت روحانی در پنج سال کاشت، ظرف مدت کوتاهی بر باد رفت. یاس و ناامیدی و سرخوردگی، سر خورد در اردوگاه سیاست خارجی دولت روحانی. فیگور اروپایی ها برای نجات برجام هم تا به این لحظه نتوانست اخم های آقای رئیس و ظریف را باز کند. در اینکه وزیر خارجه ایران باهوش تر از این است که توافقی به این مهمی را بدون اجازه مقامات اصلی تصمیم ساز در کشور اتخاذ نکند شکی نیست. او به اعتقاد خیلی ها در چهارچوب عمل کرده و کسی نمی تواند از او خرده بگیرد. اینکه تیم مذاکره کننده می بایست حرف های منتقدین را جدی می گرفت درست، اما خوشحالی بعضی از اصولگرایان از شکست توافق به اندازه نیش دیروز اصلاح طلبان ذوق زده مشمئز کننده است. برد در موضوع برجام، برد ایران بود نه برد یک جناح. اجاق نقد سهل انگاری های تیم مذاکره کننده باید روشن بماند. آنها باید خطاها را بپذیرند و برای سالها معطل کردن و هدر دادن ظرفیت کشور برای ''هیچ'' پاسخگو باشند. اما انصاف حکم می کند بپذیریم که ظریف چون سرباز صادق وطن، برای ستاندن منافع میهن، به حد توانش تلاش کرد. من سرباز کامل نمی شناسم. او هنوز هم بهترین است و می توانست در موضوع برجام بهترین باشد اگر مدام از تهران به او فشار نمی آوردند که ...
بد عهدی آمریکایی ها باعث شد که در تهران اتفاق جالبی بیافتد. این روزها در جبهه اصلاح طلبان و اعتدالیون ایرانی، شاید هیچ کس همسنگ حسن روحانی و محمد جواد ظریف، از آمریکا و غرب متنفر نباشد. نقار آنها از ترامپ و تیمش فرای تصور ماست. هر چه خواستند که خود را قانع کنند که ''انشاالله بز'' است هم جواب نداد. ''یارو'' همچنان دارد برجام را تحقیر می کند. راستش این است که ظریف و روحانی فکرش را هم نمی کردند که اینگونه مغلوب چرخش سیاسی یک یانکی شوند. اینکه گفته می شود اینها اکنون فقط با ''آمریکای ترامپ مخالفند نه با آمریکای آمریکا''، مطلبی است که جای تامل دارد اما به هر حال تصور چنین رویگردانی ممکن نبود اگر ترامپ همچین حماقتی نمی کرد.
مروری بر سخنان چند ماه اخیر آقای روحانی و ظریف ما را متوجه میزان خشم و عصبانیت آنها از کاخ سفیدنشینان می کند. نقدهای این ایام آقای رئیس از آمریکا بی نظیر است. باور نکردنی است. چقدر تند آنها را به چالش می کشد. می گوید ''...کشورها مگر دیوانه شدهاند که با شما مذاکره کنند؟ شما (آمریکاییها) علناً مذاکره دیروز را زیرپا میگذارید'' . گفت '' آنها گفتند حاضریم بیقید و شرط مذاکره کنیم ولی چند روز بعد مقام معظم رهبری را تحریم کردند. ما که نمیخواهیم با شما مذاکره کنیم و شایستگی مذاکره را هم ندارید''. باز هم گفت '' ... و سپاه پاسداران غیور این موشک را با دقت و مهارت شلیک کرده است. خود شما گفتید ایران ما را بیحیثیت کرده است، این نتیجه عملکرد خود شماست، ما که نمیخواستیم'' . تصور اینکه شما ابر قدرتی را به توبه دعوت کنید و تنها راه مذاکره را عرض پوزش بدانید، به گروه خونی اصلاح طلبان وطنی نمی خورد اما خوب آقای رئیس زخم خورده است. نامردی دیده است، او به صراحت گفت ''راهش توبه است. البته ملت ما تواب الرحیم است ولی به شرط آنکه توبه واقعی کنید''. این اواخر آمریکایی ها را از انداختن یک عکس یادگاری هم می خواهد محروم کند و می گوید ''اگر کسی بخواهد با حسن روحانی عکس بگیرد این کار امکانپذیر نیست، مگر آن که روزی از تمام تحریمهای ظالمانه دست بردارد و به حقوق ملت ایران احترام بگذارد'' .
آن طرف باید وزیر خارجه ی ایران را در سفر های اخیر شان دنبال کرد و تحلیل های بی مانند او را با طلا نوشت. آقای وزیر آبرو برای آمریکا نگذاشته است. آنقدر در این مدت سیاست آمریکا را به چالش کشیده و به تمسخر گرفته است که آن بیچاره ها مجبور شدند او را به کمیک ترین وضع ممکن محدود نمایند.
تحریم ظریف، طنز سال است اما خوب به آمریکایی ها هم حق بدهید، چون وزیر خارجه ی کشور دشمن، یعنی ایران، فقط در همین یک ماه اخیر، پوچی همه ی ژست ها و ادعاهای آنها را ثابت کرده است. بر ملا کرده است. رسوایشان کرده است. این ترس از حضور ظریف در محافل مختلف غربی و رسانه های شمال، نشان از اثربخشی حرف حق است که از دهان ظریف خارج می شود. این ترس کمی نیست.
وزیر خارجه، مدتی است در پنل ها و سخنرانی ها و گفتگوهای بی مانند شان در بیرون از مرزها، در حال تبیین میزان و کیفیت خباثت غرب در موضوع ایران هستند. اما مشکل اینجاست که هنوز دوستان اصلاح طلب و شیپورچیان همیشگی غرب در داخل، علی رغم اینکه همیشه ظریف را سیاستمداری قابل می دانستند، اکنون حاضر به تبعیت و همسویی با ایشان در به چالش کشیدن رفتار آمریکا و غرب نیستند. حاضر نیستند در سخنرانی ها و رسانه های شان با صدای بلند، بدون ترس و واهمه، بدون لکنت و لرزش، درستی دیدگاه ظریف را ''تکرار'' کنند. آنها که جار می زدند ظریف هوشمندترین وزیر خارجه ی طول و عرض تاریخ کهن ایران زمین است و هر نقدی به جناب شان را در راستای تضعیف سیاست خارجه ی اصلاح طلبان و اعتدالیون می پنداشتند، امروز بخاطر مواضع ضد آمریکایی اش حاضر به همراهی او نیستند و همچون گذشته، هنوز دلشان نمی آید که خدای ناکرده یک وقت غرب و واشنگتن را از خود ناخشنود کنند. اینها شاید دست به قلم شوند و بر کله گی تریبون ها بوسه زنند که ظریف را قانع کنند تا از خر شیطان پایین بیاید و دست از افشاگری علیه سیاست خارجی آمریکا بردارد، اما محال است که دلی، آنهم از نوع فرنگی اش را بشکنند و ...
تا به این لحظه که دوستان اصلاح طلب دولت حاضر نشدند حتی کوچک ترین حرکت جدی و تاثیرگذار در راستای تایید ضدیت های اخیر روحانی و ظریف با آمریکا و غرب بردارند. سکوت تاج زاده، شهره به سرطان اصلاحات، موسوی لاری، انصاریان، خاتمی، مرعشی، بعضی از نوادگان خمینی (ره)، میردامادی، شکوری و غیره که عجیب نیست، بد بختی آنجاست که حتی همین ها که اکنون در سایه حضور روحانی بر مناسب اند و امکانات تبلیغاتی و غیره در دست شان است حاضر به بازی در زمین روحانی و ظریف نیستند و هنوز مراقبت می کنند که نکند یک وقت در وقت مصاحبه در سفارت آمریکا و به وقت چک کردن سایت ها، کسی و یا ماموری موردی از ضدیت آنها با آمریکا کشف کند و ویزا صادر نشود!
باید از آقای وزیر خواهش کرد که کمی وقت برای شیر فهم کردن دوستان داخلی اش بگذارد. لطف کنند و زمان هایی که در ایران به سر می برند را اختصاص بدهند به آگاه کردن اصلاح طلبانی که واقعا سر در برف جهل فرو بردند و نمی خواهند حتی دندان خشم شما در قبال سیاست های خصمانه ی آمریکا را ببینند. آقای وزیر لطف کنند و کمی درباره ظرفیت های احتمالی همسویی دوستان خودش و اینکه چقدر این همراهی می تواند به دیپلماسی کشور کمک کند برایشان بگوید و بخواهد که یکبار هم شده منافع ملت را بر منافع خویش ترجیح دهند.
آقای وزیر، باور بفرمایید که اینها هنوز در باغ نیستند. هنوز نمی دانند که دوستان فرنگی شان چه خاکی بر سرشان کرده اند. هنوز از چرخش مشهود روحانی و ضدیتش با غرب مطلع نیستند.