«نماینده» / ۲۹ سال از رحلت امام امّت میگذرد. امامی که با رفتنش گویی تکهای از جان و نفْس تکتک امتش را با خود به آسمانها برد. از همین رو مردمان در سوگش اینچنین مبهوت و پریشان بودند. امامی که در تنگناها و بلایای سالهای سختِ انقلاب و جنگ با مردمش همراه و سهیم بود. پدر امت بود؛ و فقدان پدر سخت است...
۲۹ سال از رحلت امام میگذرد و این فاصله و بُعد زمانیِ نزدیک به ۳ دهه، راه را برای تحریفِ راه و رأی و نظر امام هموار میکند و تحریف درباره شخصیت بزرگی چون روحالله الموسوی خمینی امری جدّی است: «آیا شخصیتها را هم میشود تحریف کرد؟ بله. تحریف شخصیتها به این است که ارکان اصلی شخصیت آن انسان بزرگ، یا مجهول بماند، یا غلط معنا شود، یا بهصورت انحرافی و سطحی معنا شود؛ همه اینها برمیگردد به تحریف شخصیت. شخصیتی که الگو است، امام و پیشوا است، رفتار او، گفتار او برای نسلهای بعد از خود او راهنما و رهنمود است، اگر تحریف شود زیان بزرگی به وجود خواهد آمد. امام را نباید بهعنوان صرفاً یک شخصیت محترم تاریخی مورد توجّه قرارداد؛ بعضی اینجور میخواهند.»
در سالهای اخیر شاهد بودهایم که کنشگران سیاسی برای مقاصد حزبی و گروهی و منفعت شخصی، نظر امام را تحریف کردهاند. برای امام تاریخ ساخته و جعل کردهاند. حرف امام را قلب کردهاند... در همه این سالها کسانی خواستند تا امام تنها یک خاطره باشد. یک خاطره دورِ مقدس که حالا دیگر در دنیا نیست... حرم بزرگ و با جلال و شکوهی دارد و ضریحی که در آن دفن است. باید تنها به زیارت او رفت... عدهای امام را تنها چنین میخواستند. یک خاطره دور مقدس. عدهای امام را همچون میراث فرهنگی میخواهند: «بزرگترین درسی که امام بزرگوار به ما داد، درس روحیّه و ذهن و عمل انقلابی است؛ این را باید فراموش نکنیم. امام میراث فرهنگی نیست؛ بعضی به امام به چشم میراث فرهنگی نگاه میکنند. امام زنده است؛ امام، امام ما است؛ امام، پیشوای ما است؛ با این چشم به امام نگاه کنید و از او بیاموزید.»
امروز فرزندان امام، همانها که نسبت خونی و نَسَبی با خمینی ندارند اما دلوجانشان با نور وجود خمینی پیوند دارد، راه را، مسیر را در نگاه امام مییابند. فرزندان امام و انقلاب چشم و قلبشان به کلام رهبرشان است که در تمام این سه دهه پس از امام، پرچمدار سرفراز و منصور راه و نگاه خمینی کبیر است.
حجتالاسلام والمسلمین رحیمیان تولیت فعلی مسجد مقدس جمکران و عضو ارشد بیت امام خمینی(ره) در جماران بود و در دفتر امام مدیریت امور مالی و وجوه شرعی و مسئولیت امور ارزی را بر عهده داشت.
محمدحسن رحیمیان در سال ۱۳۲۷ در اصفهان متولد شد و در ده سالگی دروس حوزه را آغاز کرد، او سپس به قم مهاجرت کرد و در زمره نزدیکترین مقلدان و یاران حضرت امام(ره) قرار گرفت.
کتابت اعلامیهها، طومارها، دیوارنویسی فیضیه، چاپ و تکثیر عکسها و همچنین طراحی و تهیه کارتهای تبریک با تصویر امام(ره) برای نخستین بار و تولید انبوه کلیشه تصویر امام(ره)، از جمله فعالیتهای ایشان در آغازین سالهای تاریخ نهضت اسلامی است که در این راه بارها دستگیر شد.
در سال ۱۳۴۵ از تعقیب ساواک گریخت و مخفیانه به عراق مهاجرت کرد و بار دیگر به محضر امام(ره) پیوست و همزمان به تکمیل تحصیلات حوزوی خود پرداخت و درس خارج فقه و اصول را از محضر امام خمینی(ره)، آیتالله خویی و آیتالله سید محمدباقر صدر بهره گرفت.
بعد از پیروزی انقلاب، وی به عنوان یکی از اعضاء اصلی دفتر امام(ره) علاوه بر مدیریت امور مالی مسئولیت بخشی از گزارشها و نامههای مربوط به امام را تا پایان عمر شریفشان عهدهدار بود.
بعد از رحلت امام(ره) تا سال ۱۳۷۱ به عنوان قائم مقام بنیاد شهید انقلاب اسلامی و در مرداد ماه همان سال از سوی مقام معظم رهبری به عنوان نماینده ولی فقیه و از سوی رئیس جمهور وقت به عنوان رئیس این نهاد منصوب شد.
وی از سال ۸۳ پس از ادغام نهادهای ایثارگری و تشکیل بنیاد شهید و امور ایثارگران با حکم مجدد مقام معظم رهبری به عنوان نماینده ولی فقیه در این نهاد منصوب شد.
حجتالاسلام و المسلمین رحیمیان در تاریخ ۲۱ شهریور ۹۲ با حکم مقام معظم رهبری به تولیت مسجد مقدس جمکران منصوب شد.
رحیمیان همچنین در دیماه سال ۹۵ در نشست اعلام موجودیت جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی به عنوان رئیس شورای مرکزی این تشکل انقلابی معرفی شد.
او در این گفتوگو ضمن بیان نکات بسیار جالبی از زندگی حضرت امام و مقام معظم رهبری، به تبیین خط حقیقی امام پرداخت و نسبت به انهدام و تحریف خط امام واقعی هشدار داد.
رحیمیان در این مصاحبه ضمن انتقاد از همسویی و قرابت حواریون حاج احمد خمینی با بیت منتظری و نهضت آزادی بر لزوم دریافت خط امام واقعی از بیّنات امام تاکید کرد.
در ادامه سلسله پرونده ویژه «عصر روحالله»، مشروح گفتوگوی تفصیلی با حجتالاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان از نگاهتان میگذرد:
*امام (ره) حقیقت اسلام را بهصورت کامل دریافت کرده بودند
*** ابتدا توضیحی درباره اندیشه حضرت امام و اینکه ایشان چگونه به این قرائت از اسلام رسیدند که درنهایت منجر به وقوع انقلاب اسلامی شد، بفرمائید فلسفه قیام حضرت امام ازنظر شما چیست؟
رحیمیان: امام (ره) حقیقت اسلام را بهصورت جامع و کامل دریافت کرده بودند و به آن باور عمیق داشتند و برخلاف کسانی که بخشی از اسلام را مورد توجه قرار داده و از جنبههای دیگر آن غفلت یا تغافل داشتند ضمن باور به تمامیت و کل اسلام ، این آیین الهی را تضمینکننده سعادت دنیا و آخرت فرد و جامعه بشری میدانستند وبر همین اساس تحجر و التقاط را از نشانههای اسلام آمریکایی میشمردند.
بنابراین امام به معنی کامل کلمه یک اسلامشناس بود که با تمام وجود به همه قرآن و اسلام اعتقاد داشتند و نهضت امام نیز بر این اساس شکل گرفت.
*تبیین شاخصهای امام
*** نظر شما در خصوص مهمترین شاخصهای خط امام چیست؟
رحیمیان: منظومه فکری امام دقیقاً برگرفته از اسلام ناب و پیروی از قرآن است؛ بنابر اعتقاد ایشان اسلام یک مجموعه و مکتب کامل و بدون نیاز بهضمیمه کردن مکاتب دیگر است و همین نگرش زیرساخت اصلی منظومه فکری امام است، بنابراین برای شناخت منظومه فکری امام باید ویژگیهای برجسته اسلام ناب و همچنین نقطه مقابل آن یعنی اسلام آمریکایی را بشناسیم.
البته تبیین این مطلب بحث مستقلی را میطلبد و عصاره این مطلب در قرآن مجید در قالب بیان رسالت کل انبیاء الهی مطرح شده است و میفرماید: وَلَقَد ْبَعَثْنَا فِی کُلِ ّأُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ (سوره نحل آیه ۳۶) رسالت همه انبیا در پرستش خدا و اجتناب از طاغوت خلاصهشده است و نهضت امام، وقوع انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی نیز هدفی غیر از رسالت انبیاء ندارد.
در آئین وحی الهی همهچیز و همهکس فدای دین هستند؛ هدف دین هم هدایت و سعادت مردم است و بدین ترتیب پیشوایان الهی نیز فدایان واقعی مردم هستند و جالب آنکه در قبال این ایثار و جان دادن برای سعادت مردم، توقع دریافت اجر و پاداشی هم از آنها ندارند و این مجاهدت و تلاش ایثارگرانه را برای کسب رضا و قرب الهی انجام میدهند و اجر خود را هم از خدا میخواهند.
ولیفقیه نیز که در زمان غیبت امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جایگاه امامت جامعه و نظام اسلامی ایفای نقش میکند، دارای همین ویژگی است.
*امام و رهبر انقلاب در اوج ساده زیستی زندگی کردهاند
اینجانب بهعنوان کسی که نزدیک به ۲۵ سال در خدمت امام خمینی و بیش از ۲۵ سال از نزدیک شاهد زندگی حضرت آیتالله خامنهای بودهام، این مردم خواهی ایثارگرانه و عدم توقع و طلبکاری از مردم را در این دو بزرگوار را دیدهام و هر دو را مصداق بارز قلیل المونه و کثیر المعونه یافتم؛ یعنی با کمترین هزینه بیشترین کمکرسانی و خدمت را در جامعه ارائه داده و در اوج ساده زیستی زندگی کردهاند.
*منبع درآمد زندگی مقام معظم رهبری
چند سال پیش درجایی سخنرانی داشتم و وجوه اشتراک امام و مقام معظم رهبری را مطرح میکردم، فردی یادداشتی به من
مؤمنین و حتی افراد مستضعف برای آقا نذر میکنند و ایشان آنچه بهعنوان هدیه و نذر برای خودشان باشد، دریافت میکنند و زندگیشان نیز از همین طریق میگذرد.
داد که مقام معظم رهبری چقدر حقوق میگیرند، من شب بعد به شرح این مساله پرداختم که من در متن کل امور مالی امام(ره) و دفتر امام بودهام و شاهدم که ریالی از وجوهات شرعی و بیتالمال استفاده نکرده و تماماً از نذورات و هدایایی که به آنها میرسد استفاده میکنند، بنده در آن جلسه جزئیات این موضوع را توضیح دادم؛ مؤمنین و حتی افراد مستضعف برای آقا نذر میکنند و ایشان آنچه بهعنوان هدیه و نذر برای خودشان باشد، دریافت میکنند و زندگیشان نیز از همین طریق میگذرد.
بعدازاین فرصت دیگری پیش آمد و من خدمت مقام معظم رهبری عرض کردم که از مبلغ حقوق حضرتعالی از اینجانب سؤال شده و من هم پاسخ دادم اما دوست داریم پاسخ شما را هم بشنویم.
آقا فرمودند «ما کاری برای مردم نمیکنیم که طلب مزد، اجر و پاداش داشته باشیم»، من همانجا اشکهایم جاری شد و گفتم خدایا در این کشور هیچ مسئولی از لحاظ کمی و کیفی بهاندازه مقام معظم رهبری برای جامعه، اسلام، انقلاب و ایران تلاش نمیکند اما ایشان تازه میگویند من کاری نکردهام که استحقاق مزد داشته باشم.
آن زمان که خدمت رهبری رسیدیم ماه مبارک رمضان بود و همانطور که می دانید بسیاری از افراد در این ماه کار خود را کم میکنند اما ایشان در همین ماه مبارک رمضان همه برنامههایشان برقرار است، از نمازهای جماعت تا ملاقاتهای مختلف که همه این برنامهها سنگینی خاص خود را دارد.
نمونه آن ملاقات مقام معظم رهبری با خانواده شهدا و جانبازان بود که حدود ۳۰۰ نفر طی چند ساعت یکبهیک با ایشان ملاقات کردند و آقا در طول این مدت سرپا ایستاده بودند خود من با اینکه چند سال از ایشان کوچکتر هستم، اما بااینوجود به خاطر درد در ناحیه زانو و کمر چندین بار برای استراحت به کناری رفتم اما آقا در طول این مدت در حال ایستاده و با حوصله با تمام اعضای خانواده این شهدا و جانبازان صحبت کرده و مهربانی و تفقد متناسب باحال و سن آنها داشتند.
*ماجرای تلفن کردن مقام معظم رهبری به رحیمیان
آن دیدار تا مغرب طول کشید و آقا در نماز جماعت و بعد هم در سفره افطار با آنها نشستند، بعد از افطار جمعیت متفرق شد و من به دفتر کارم در بنیاد شهید رفتم تا کارهایم را جمع کرده و به منزل بروم، همان زمان تلفن زنگ زد، من صدای کسی را شنیدم که باور نمیکردم، در این چند ثانیه که توانستم در قبال صدایی که میشنوم خود را پیدا کنم بهاندازه چند ساعت برای من گذشت تا باور کنم درست میشنوم چون ما بیش از ۵ ساعت خدمت ایشان بودیم و سابقه نداشت خودشان شخصاً تلفن کنند، اما باید باور میکردم که مقام معظم رهبری پشت خط هستند.
*** ایشان چه امری داشتند که به شما تلفن کردند؟
رحیمیان: ایشان فرمودند همسر فلان شهید فلان مشکل برایش پیشآمده که شما این را پیگیری و حل کنید در حالیکه آقا میتوانستند این کار را فردا در آن نامه پینوشت کرده و از طریق دفترشان به دبیرخانه بنیاد شهید بفرستند تا اینگونه به دست من برسد اما این موضوع چند روز طول میکشید لذا رهبر انقلاب تحمل نداشتند که آن همسر شهید مجددا متحمل این رنج شوند. (گریه)
بنابراین خودشان شخصاً تلفن و پیگیری کردند که این موضوع حل شود، متوجه شدم بعد از چند ساعت که ایشان سرپا ایستاده بودند و پس از اتمام مراسم بهجای استراحت، تازه مشغول خواندن نامههای آنها شدهاند، ایشان قبلاً به من تأکید کردند این موارد مشابه را شخصاً تا آخر پیگیری کنید تا به نتیجه برسد لذا وقتی من دیدم که آقا چنین اهتمامی دارند به خود اجازه ندادم که شب به منزل بروم و ماندم و با پیگیری های مختلف مساله حل و فصل شد.
۲- ۳ شب بعد که به مناسبت دیگری برای افطار خدمت مقام معظم رهبری رسیده بودیم به ایشان عرض کردم آن مسئلهای که فرموده بودید فراتر ازآنچه گفتید حل شد، نشاط و خوشحالی زائد الوصفی در چهره ایشان مشاهده کردم که نظیر آن را به یاد ندارم.
بنابراین امام در نظام اسلامی دارای چنین شخصیتی و باوجود آنکه خود را وقف مردم کرده و برای امت متحمل انواع سختیها و مرارتها میشود اما خود را شایسته دریافت هیچگونه مزد و حقوقی نمیداند.
*هیچ مسئولی بهاندازه رهبر انقلاب به خانواده شهدا سرکشی نمیکند
بنده نزدیک ۲۵ سال در بنیاد شهید بودم و گواهی میدهم که هیچکسی در نظام جمهوری اسلامی بهاندازه مقام معظم رهبری با خانواده شهدا انس نداشت و بهاندازه ایشان به آنها سرکشی نمیکند؛ چه با حضور در منازل آنها و چه در قالب دیدارهای جمعی، فقط از مجموع ملاقاتهای رهبر انقلاب با خانواده شهدای مسیحی و ارمنی یک کتاب درآمده است.
این دیدارهای خصوصی در منازل شهدا و دیدارهای جمعی خانواده شهدا و ایثارگران در همه استانها نیز جریان داشته است و واقعاً انسان از برکت در عمر و اوقات امام خامنهای شگفتزده میشود و علیرغم اینکه هیچ مسئولی بهاندازه ایشان سنگینی و گستردگی انواع مشاغل را ندارد اما در بسیاری از امور ازجمله درباره دیدار با خانواده شهدا و ایثارگران هیچ مس ئولی را در حد ایشان سراغ ندارم.
*هیچوقت رمز و راز شیوه انتخاب خانواده شهدا برای ما روشن نشد
*** نحوه انتخاب این خانواده شهدا برای دیدار با رهبری چگونه است؟ آیا خودشان میگویند یا بنیاد شهید معرفی میکند؟
رحیمیان: در بنیاد شهید هیچوقت رمز و راز این دیدارها و شیوه انتخاب آنها برای ما روشن نشد تا آخر متوجه نشدیم که خانواده شهدا برای این دیدارهای خصوصی با رهبر انقلاب چگونه انتخاب میشوند و اینگونه نبود که مثلاً خانوادههای خاصی را برای ملاقات دعوت شوند لذا خانوادههایی با ویژگیها و اقشار مختلف در این ملاقاتها حضور مییافتند.
رهبر انقلاب ظرف این مدت به تمام استانهای کشور رفتهاند و در هر سفر استانی ملاقات خاصی با مجموعه خانواده شهدا و ایثارگران داشتهاند و در همین دیدارهای استانی هم به منازل تعدادی از خانواده شهدا میرفتند و بنده در چندین سفر توفیق همراهی داشتم.
گاهی هم وقتی خانواده متوجه میشدند قرار است حضرت آقا به منزلشان بیاید همه اقوام خود را هم خبر میکردند و طبعاً جلسه طولانی و به آخر شب کشیده میشد، یکشب که در چندین منزل شهید حضور یافتند؛ وقتی آخر شب از این دیدارها برمیگشتیم، آن لحظه که میخواستیم از آقا جدا شویم ایشان با شورونشاط خاصی گفتند «امشب کیف کردید!» معلوم بود ایشان از دیدار و انس با خانواده شهدا و شنیدن حرفهای آنها لذت زیادی میبردند.
*خبرگان هیچ شبههای برای انتخاب آیتالله خامنهای نداشت
*** اخیراً فیلمی تقطیع شده از انتخاب آیتالله خامنهای بهعنوان جانشین حضرت امام (ره) در جلسه خبرگان سال ۶۸ باهدف ایجاد این شبهه که رهبری آیتالله خامنهای موقتی است منتشر شد، خیلی از بزرگان حوزه و بسیاری از مسئولان وقت نسبت به این شبهه پاسخ دادند، نظر شما درباره این شبهه و فرایندی که خبرگان در آن جلسه برای انتخاب رهبر انقلاب طی کرد، چیست؟
رحیمیان: هیچ شبههای برای خبرگان در انتخابشان وجود نداشت، اما تردید افکنی در این زمینه جزو القائات شیطانی جریان ضدانقلاب است چراکه آنها میخواهند از هر فرصتی و به هر بهانهای متمسک شوند تا جایگاه و نقش ولیفقیه را تضعیف کنند.
این مسئله بسیار روشن است «الغریق یتشبث بکل حشیش»، کسانی که خود را در برابر اقیانوس بیکران عظمت اسلام، انقلاب و ولایتفقیه میبینند سعی میکنند برای ضربه زدن به هر دسیسه و پرکاهی متوسل شوند تا علیه آن القای شبهه کنند اما این مسئله بسیار روشن و بدیهی است که خبرگان با قاطعیت و قانونمند انتخاب خود را در ۱۴ خرداد ۶۸ انجام داد.
جالب اینجاست که امروز پس از نزدیک به ۳۰ سال اعضای خبرگان که در آن مقطع رأی دادند، بسیار معتقد و استوار به رأی خود هستند و اذعان دارند آنچه به دست آنها انجام شد چیزی فراتر از اراده آنها و جلوهای از لطف خداوند متعال برای نظام و انقلاب بوده است.
*** در فیلمی که از روز رأیگیری برای انتخاب مقام معظم رهبری منتشر شد ایشان به دلیل تواضع تأکید دارند که لایق این جایگاه نیستند، اما ضدانقلاب سعی کردند از این موضوع سوءاستفاده کنند، درحالیکه چهرهای مانند عطاالله مهاجرانی تصریح میکند که سخنان رهبر انقلاب نشاندهنده تقوا و پرهیزکاری ایشان است، درباره این نوع واکنش رهبر انقلاب به انتخاب شدنشان برای رهبری نظر شما چیست؟
رحیمیان: اتفاقاً در معارف دینی این معنا تبیین شده است، کسانی که برای رسیدن به جایگاه و مقامی همچون رسیدن به رهبری، ریاست جمهوری، مجلس یا وزارت و ... خود را میبازند و گرفتار حرص و ولع برای به دست آوردن یک پست و مقام هستند، شایسته سپردن امور نیستند.
در روایت هست که ما ولایت و حکومت را در هر ردهای که باشد به افراد حریص و شیفته ریاست نخواهیم داد، خود حضرت امام در فرایند شکلگیری مرجعیت خود دائماً از این موضوع فرار میکنند و به همین دلیل شایستگی ایشان برای مرجعیت اثبات میشود.
*هیچکس بهاندازه امام از دنیا فرار نکرد و دنیا به هیچکس بهاندازه ایشان رو نیاورد
من هر وقت بخواهم بهطور خلاصه امام را معرفی کنم میگویم از میان بزرگانی که میشناسیم هیچکس بهاندازه امام از دنیا فرار نکرد و دنیا به هیچکس بهاندازه ایشان رو نیاورد، هیچکسی مانند امام از مرجعیت فرار نکرد و کسی هم مانند ایشان به بالاترین مقام مرجعیت نرسید، هیچکسی مانند امام از شهرت فرار نکرد و هیچکسی هم مانند امام به شهرت نرسید، تشریح هرکدام از این مطالب نیازمند یک کتاب است. بنابراین انسانهای وارسته از اینکه شهرت پیداکرده و رهبر و مرجع شوند، گریزان هستند.
*آقا گفتند بعد از پایان ریاست جمهوریام فرصت کافی برای کارهای طلبگی خواهد بود
بنده در زمان ریاستجمهوری مقام معظم رهبری بیش از ۱۰ جلسه برای نشریه پاسدار اسلام خدمت ایشان رسیدم و سیره امام سجاد (ع) را از ایشان دریافت کردیم؛ برایمان جالب بود که ایشان بدون کمترین مراجعه و یادداشتی بیش از ۱۰ جلسه درباره سیره امام سجاد صحبت کردند.
وقتی بحث تمام شد من مجموعه آن را جمعآوری و بهصورت جزوهای خدمت ایشان ارائه دادم و گفتم میخواهیم آن را بهصورت کتاب چاپ کنیم و پیشنهاد کردم مجدداً آن را کنترل کنند؛ ایشان فرمودند فعلاً با توجه به مسئولیت ریاست جمهوری، شورای عالی دفاع و فضای جنگ فرصت ندارم، اجازه دهید بعد از پایان ریاست جمهوری فرصت کافی برای کارهای طلبگی خواهیم داشت.
یعنی ایشان بازگشت به فضای طلبگی را برای خود ترسیم کرده بودند، ایشان در جای دیگر به یکی از بزرگان فرموده بودند که منبعد از ریاست جمهوری به دنبال کار طلبگی خودخواهم رفت مگر اینکه امام به من تکلیف کنند ولو مسئول عقیدتی و سیاسی یک پاسگاه مرزی در سیستان و بلوچستان باشد؛ به آنجا رفته و انجاموظیفه خواهم کرد، بنابراین ایشان بهطریقاولی ولع و حرصی برای رهبری نداشتند.
حتی قبل از آن هنگامیکه امام درباره شایستگی رهبری ایشان تعبیری فرمودند، آیتالله خامنهای از حاضران آن جلسه خواستند این موضوع نقل نشود و زمانی که رهبری ایشان بهصورت جدی در مجلس خبرگان مطرح شد ایشان تنها کسی بود که با رهبری خودشان مخالفت کردند
بنابراین این نوع برخورد مسئلهای فراتر از تواضع است زیرا مسئله رهبری یک تکلیف و وظیفه سنگین است و انسان مؤمن و متقی پرهیزگار استیحاش دارد بار سنگین رهبری را به دوش بگیرد مگر اینکه بر او تکلیف شود، البته همه مسئولان در نظام جمهوری اسلامی باید به این شکل باشند و نباید برای گرفتن مسئولیت سر و دست بشکنند و میلیاردی پول خرج کنند.
*** رسیدن به پست و مقام چه سودی برای این افراد دارد که برای دستیابی به آن این همه هزینه می کنند؟
رحیمیان: اساساً رابطهای که بین قدرت و ثروت در مسئله انتخابات برقرارشده منطبق با نظام اسلامی نیست.
*** با توجه به اینکه صحبت از جایگاه رهبر انقلاب است همانطور که میدانید در ۲-۳ سال اخیر رسانههای غربی برخلاف رویه ۳۰ سال گذشته رهبر انقلاب را بهنوعی از سانسور و بایکوت خبری خارج کرده و علناً اقدام به تخریب چهره ایشان کردند، کما اینکه نمونه اخیر آن نیز فیلم تقطیع شده بیبیسی است، چرا هجمههای رسانهای غرب در ۳ سال اخیر علیه ایشان رشد چشمگیری داشته است؟
رحیمیان: در سؤال شما جواب نهفته است، از دشمن چه انتظاری دارید؟ همه این هجمهها به دلیل اوج تأثیرگذاری و نقشآفرینی مقام معظم رهبری است، چنانچه نقشآفرین و اثرگذار نبودند و این خلوص و نورانیت ایشان دلهای همه مسلمانان و شیعیان و انسانهای آزاده را به خود جلب نمیکرد، دشمنان سعی میکردند هیچ ذکری از ایشان نیاورند و با کتمان کردنها آن را به فراموشی بسپارند، کما اینکه در مقطعی تلاش کردند این کار را انجام دهند و با عدم انعکاس اخبار ایشان میخواستند رهبر انقلاب به فراموشی سپرده شود تا به گمان خود جایگاه رهبری را تقلیل دهند.
نقشی که نام و چهره رهبر معظم انقلاب در بین ملتهای مسلمان دارد بینظیر است، ما ۲۰ سال پیش اصلاً تصور نمیکردیم در یمن چنین اتفاقاتی رخ دهد و علیرغم همه فشارها این حرکت میلیونی صورت گیرد و حرف و شعار آنها همان چیزی باشد که مقام معظم رهبری مطرح میکنند، چه کسی تصور میکرد عراق که یک روز ما را بهعنوان عجم یا آتشپرست و یا دشمنی که ۸ سال با ما جنگید و از ما کشت و از خودشان هم بیشتر کشته شدند و ملتی که برحسب روال عادی در نقطه اوج تخاصم با ما بود نسبت به ایران و رهبر معظم انقلاب اسلامی عشق بورزد و بسیج در آنجا ملهم از بسیج حضرت امام با عنوان حشدالشعبی شکل بگیرد و شاهد باشیم که همان عراق که یکزمانی که ما میخواستیم به آنجا سفر کنیم باید این کار را قاچاقی انجام میدادیم و خطر مرگ را به جان میخریدیم اینچنین به آرمانهای انقلاب عشق بورزد.
*۱۵ روز برای دیدن امام در نجف در راه بیابانها و و رودخانهها بودیم
اولین سفری که به عشق امام به عراق رفتم در سال ۱۳۴۴ بود که امام از ترکیه به عراق منتقل شدند، ما ۱۵ روز در راه و در بیابانها و علفزارها و رودخانهها درراه بودیم و در هر نقطه احتمال مرگ بود اما چه زمانی تصور میکردیم بعدازاین مراحل روزی فرابرسد که فقط طی چند هفته ۲ میلیون و ۴۰۰ ایرانی در پیادهروی اربعین بهسوی کربلا شرکت کنند و مردم عراق بامحبت و عشق میزبان آنها باشند.
یک راننده عراقی که در سفر اخیر ما را از نجف به کربلا میبرد به ما گفت که اگر ایران و آیتالله خامنهای نبود امروز عراق و کربلا و نجف وجود نداشت، بنابراین وقتی دشمن میبیند هر عرصهای که وصل به ولایت باشد پیشرفت و پیروزی است نمیتواند تحمل کند. آیا این معجزه نیست درحالیکه اقتصادمان در بدترین شرایط قرار دارد و اداراتمان کارخانه ناراضی تراشی است، اما در عرصهای دیگر در اوج اقتدار قرار داریم. امروز دنیا و دوست و دشمن اذعان دارند که ایران یک قدرت و حتی ابرقدرت است.
در طول تاریخ انقلاب در عرصههای متعددی تمام ابرقدرتهای شیطانی در یکطرف و جمهوری اسلامی در مقابل آنها قرارگرفته است که از جمله آنها می توان به لبنان، حزبالله و همچنین سوریه و عراق اشاره کرد که الحمدالله ایران اسلامی پیروز این میادین بود، خودشان اعتراف کردند که همه جهان استکبار دستبهدست هم دادند تا حلقه مقاومت را در سوریه بشکنند و نابود کنند اما اعتراف کردند که اراده جمهوری اسلامی بر همه آنها غالب بود و پیروز شد.
*عرصهای که حرف رهبری شنیده نمیشود، دچار انفعال و شکست هستیم
حل این شبه تناقض در اینجاست، عرصهای که مرتبط به پیروی از ولایت و شخص مقام معظم رهبری است و حرف ایشان شنیده میشود ما پیروز هستیم ولی هر عرصهای که حرف رهبری شنیده نمیشود، در همانجا مقابل مشکلات ابرقدرتها دچار انفعال و شکست و از دست دادن منابع و منافع هستیم.
نقاط اقتدار ما در عرصههایی است که اشخاصی مانند «شهید طهرانی مقدم» و سردار قاسم سلیمانی که وصل به ولایت و امامت و با همه وجود ملتزم به پیروی از امام خامنهای هستند حضور دارند. سید حسن نصرالله هم که رسماً اعلام کرد همه دستاوردها و پیروزیهای معجزهآسای حزبالله در سایه پیروی از امام خامنهای و ولایتفقیه است؛ ولایتفقیه و رهبری انقلاب اسلامی که امتداد آن فراتر از مرزهای جغرافیایی است.
*غربیها سعی دارند امام خامنهای را صرفا رهبر جمهوری اسلامی مطرح کنند
غربیها سعی دارند امام خامنهای را بهعنوان رهبر جمهوری اسلامی مطرح کنند و این جزو شیطنتهای غربیهاست، چراکه ایشان رهبر انقلاب اسلامی هستند و ولیفقیهی است که اگر حزبالله لبنان از ایشان تبعیت میکند، نه بهعنوان رهبر ایران بلکه بهعنوان رهبر جهان اسلام و انقلاب اسلامی است.
اگر در جنگ ۳۳ روزه برای اولین بار کمر اسرائیل میشکند درحالیکه هیبت این رژیم به ارتش آن بود که مدعی شکستناپذیری آن بودند، اما این هیمنه برای اولین بار توسط حزبالله لبنان شکسته شد و افسانه شکستناپذیری رژیم صهیونیستی باطل شد. آنجا جایی بود که سیدحسن نصرالله و حزبالله لبنان بهعنوان سربازان ولایت و کسانی که مقلد مقام معظم رهبری هستند ایفای نقش کرده و پیروز شدند.
*وقتی سیدحسن نصرالله در سالن کنفرانس اسلامی دست حضرت آقا را بوسید
سیدحسن نصرالله در سالن کنفرانس اسلامی دست حضرت آقا را بوسید و در مصاحبه وقتی از او پرسیدند که این حرکت شما غیرعادی بود و این فضا وقت دستبوسی نبود، چرا این کار را انجام دادید، گفت من میخواستم درحالیکه شبکههای مختلف بینالمللی بهصورت زنده این مراسم را پخش میکردند بگویم اگر مرا قهرمان و شخصیت محبوب جهان عرب مینامند، من هر چه دارم از دستبوسی و پیروی از ولایتفقیه است.
*نفوذ در زمان امام هم وجود داشت/ از پاریس تا هواپیما دور امام را گرفته بودند
*** مقام معظم رهبری فرمایشات بسیاری داشتند که متأسفانه آنطور که باید به آنها توجه نشده است ازجمله مسئله نفوذ، امام هم در همان ابتدای کار وقتی مجلس خبرگان قرار بود شکل بگیرد، درباره نفوذ هشدار دادند، تحلیل شما از موضوع نفوذ چیست؟
رحیمیان: در قرآن آیاتی درباره جریان کفر داریم که بیپرده در مقابل اسلام میایستد اما چیزی که بیشتر نسبت به آن اعلامخطر شده و سوره به اسم آنها نازلشده و آیات متعددی در سورههای قرآن درباره آنها آمده است، جریان نفاق است؛ منافقینی که نفوذ میکنند و از درون ضربه میزنند و سوار موج میشوند و تلاش میکنند تا مسیر را عوض کنند. در زمان حضرت امام نیز این مسئله وجود داشت.
*امام نوک نهضت آزادیها را قیچی کردند
*** مصداقی از آن دوره بفرمائید.
رحیمیان: برخی از همین افراد منافق در پاریس دور امام را گرفته بودند و در هواپیما با امام (ره) به ایران آمدند و برخی از آنها
امام (ره) حواسشان جمع بود، لذا در موردی که ابراهیم یزدی بهعنوان سخنگوی امام مصاحبهای کرد، حضرت امام اعلام کردند که من سخنگو و نماینده ندارم و نوک آنها را قیچی کرد
مانند بنیصدر و قطبزاده حتی به نجف رفتوآمد داشتند؛ امام (ره) هم حواسشان جمع بود، لذا در موردی که ابراهیم یزدی بهعنوان سخنگوی امام مصاحبهای کرد، حضرت امام اعلام کردند که من سخنگو و نماینده ندارم و نوک آنها را قیچی کرد.
از آن زمان این مسئله نفوذ در انقلاب مطرح بود و حتی میتوان گفت که این مساله از ابتدای نهضت امام (ره) وجود داشت و ما در آن مقطع حتی جریان نفوذ را پیرامون مراجعی مانند آقای شریعتمداری و ماجرای قطبزاده و جریانی که منتهی به اتفاقات تلخی شد، داشتیم.
نهضت آزادی و جریان ملیگراها هم در این زمینه قابلطرح است؛ امام (ره) در نامه سال ۶۶ به وزیر وقت کشور و در منشور روحانیت هم در اسفند سال ۶۷ بهطور روشن و صریح نقش مخرب نهضت آزادی را ترسیم کردند.
*نامه امام به منتظری بیانگر نقش نفوذی روی ایشان است
*** یعنی کارکرد نهضت آزادی را نیز یکی از مصادیق نفوذ ارزیابی میکنید؟
رحیمیان: نامه امام به آقای منتظری بیانگر نقش نفوذی این جریان روی ایشان و تأکید بر قطع رابطه آقای منتظری با آنها شاهد و
اگر زمانی کسانی بخواهند با خط امام مبارزه کنند نمیتوانند با آرم ضد خط امام بیایند بلکه با ادعای خط امام و پرچم خط امام ورود پیدا میکنند تا امام و خط امام را تحریف، تخریب و منهدم کنند
نمونه دیگری از مصادیق نقش نفوذی آنهاست. این افراد توانستند در متن نظام نفوذ پیدا کنند و ضربه زیادی به کشور بزنند لذا امام ناچار شدند در نامه به وزیر وقت کشور و در منشور روحانیت با قاطعیت وضعیت آنها را روشن کنند. مسئله نفوذ از صدر اسلام نیز بوده است و در جریان انقلاب اسلامی و نظام اسلامی نیز شاهد آن بوده ایم و این جریان پس از رحلت امام قویتر، حسابشدهتر و پیچیدهتر ادامه یافته است.
قطعاً جریان ضدانقلاب و جریان کفر بالاترین بهرهبرداری را از نفوذیها و منافقین می کنند تا به این شکل به انقلاب اسلامی ضربه وارد کنند.
البته جریان رجوی و سازمان منافقین دیگر منافقین نیستند چراکه پرده از چهره واقعی آنها برداشتهشده است اما از باب عطف بهماسبق با این عنوان یاد میشوند درحالیکه آنها تروریستهای مرتد و خارجشده از همه مرزهای دینی و اعتقادی و ملی ما هستند که بدترین جنایتها و همکاری را با دشمنان ایران مرتکب شدند.
*با پرچم امام برای انهدام و تحریف خط امام آمدهاند
در حال حاضر منافقین افراد دیگری هستند؛ اینیک امر روشن و تجربهشده است که آنها اگر بخواهند درجایی نفوذ و نقش خود را ایفا کنند باید خود را همرنگ جماعت نمایند و از عناوین متعالی نیز استفاده کنند. اگر زمانی کسانی بخواهند با خط امام مبارزه کنند نمیتوانند با آرم ضد خط امام بیایند بلکه با ادعای خط امام و پرچم خط امام ورود پیدا میکنند تا امام و خط امام را تحریف، تخریب و منهدم کنند.
*نمیدانم حواریون حاج احمد چگونه مدافع منتظری شدهاند
*** در اینجا سؤالی که مطرح است این است که خیلیها در زمان و بعد از حیات امام راحل درصدد بودند که امام را تخریب کنند اما چون جرأت این کار را نداشتند اقدام به تخریب چهره حاج احمد آقا کردند کما اینکه نامه ۶ فروردین امام درباره منتظری را به ایشان منتسب کرده یا رنجنامه احمد آقا را مخدوش اعلام کرده و مدعی شدند ایشان به دنبال رهبری است، تحلیل شما از این موضوع و کسانی که با پرچم امام به جنگ امام آمدهاند چیست؟
رحیمیان: خیلی عجیب است و من واقعاً نتوانستهام هنوز یک توجیه برای این قضیه پیدا کنم که چطور میشود کسانی که یکزمانی خودشان را جزو حواریون حاج احمد معرفی می کردند، رنجنامه حاج احمد آقا را چاپ و منتشر کنند البته برخی از این افراد در حال حاضر نیز در همان خاکریز و سنگر پیرامونی دفتر و بیت امام جا خوش کردهاند و از حواریون فرزندان حاج احمد آقا تلقی میشوند چطور میشود امروز دلباخته و مدافع همان کسی باشند که امام در نامه ۶/۱ /۶۸ خطاب به او فرمود: «برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف بهاشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند» درحالیکه آن شخص بهاشتباه و گناه خود اعتراف نکرد و رویه خود را با شدت بیشتری ادامه داد.
چطور میشود همانهایی که در آن زمان بهحسب ظاهر به پیروی از امام پیشتاز تقابل با نهضت آزادی و جبهه ملی بودند و امروز همچنان مدعی خط امام و قرابت خاندان امام هستند و گویی خود را وارث انحصاری خطه جماران میپندارند امروز در محافل و پیامهایشان و...بهطور اغراقآمیز نسبت به جریان بهاصطلاح نهضت آزادی عرض ارادت میکنند و حتی آقایان جماران نشین پای درس تفسیر عضو برجسته نهضت آزادی زانو میزنند درحالیکه امام درباره آنان و حتی تفسیر قرآنشان اینگونه فرمودند: «و ضرر آنها به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویلهای جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر حتی منافقین این فرزندان عزیز مهندس بازرگان بیشتر و بالاتر است» (نامه امام درباره نهضت آزادی خطاب به وزیر کشور وقت)
* بگویند آیا نهضت آزادی عوضشده و دیگر خط امام را پذیرفته است؟
*** درواقع اینها خط امام واقعی را تحریف کردند و ما با یک خط امام قلابی از سوی این جریان مواجه هستیم.
رحیمیان: من میخواهم بپرسم آیا نهضت آزادی عوضشده و انقلابی شده است و اصول خط امام را پذیرفته است و به ولایتفقیه اعتقاد پیداکرده است!؟ آنها آن زمان معتقد به جدایی دین از سیاست بودند آیا از این نگاه خود برگشتهاند؟ یا شما عوضشدهاید یا اینکه از ابتدا نیز در اعتقاد به امام صادق نبودهاید یا ...
* اصلاحطلبان چطور توجیه میکنند هم پیرو خط امام هستند هم طرفدار نهضت آزادی!
*** رسانههای جریان اصلاحطلب نیز از ابراهیم یزدی بهعنوان «لیبرال انقلابی» یاد میکنند.
رحیمیان: تمجیدهایی که در سایت جماران از آقای یزدی بعد از فوت او داشتند و مطلبی که آقای خاتمی در تکریم و تجلیل از یزدی نوشت جای تعجب دارد و آنها چطور میخواهند توجیه کنند که هم پیرو خط امام هستند و هم طرفدار نهضت آزادی!
امامی که آن نگاه را نسبت به نهضت آزادی و ملیگراها و لیبرالها داشت و حتی دریکی از آخرین پیامهایشان در منشور روحانیت در اسفند سال ۶۷ اینگونه از آنها یاد فرمودند : «من امروز بعد از ۱۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچون گذشته اعتراف میکنم که بعضی تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهم کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشتهاند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن بهراحتی از میان نمیرود، اگرچه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الآن هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمام اصولش و هر حرکت بهسوی آمریکای جهانخوار قناعت نمیکنند، درحالیکه در کارهای دیگر نیز جز حرف و ادعا هنری ندارند. امروز هیچ تأسفی نمیخوریم که آنان در کنار ما نیستند، چراکه از اول هم نبودهاند».
* آقایانی که این امتداد را قبول ندارند لااقل روی همان نقطه اعلام موضع کنند
*** همین آقای خاتمی که عنوان کردید از مواضع دبیر کل نهضت آزادی تجلیل داشت در دهه ۶۰ بعد از نطق آقای بازرگان در سرمقاله روزنامه کیهان به مواضع بازرگان در حمایت از منافقین اعتراض میکند. یا دیگرانی که مسیر دیگری را انتخاب کردند، آیا آنها از اول چنین تفکری داشتند یا دچار استحاله شدند؟
رحیمیان: افراد متفاوت هستند و نمیتوان نسبت به همه یک قضاوت کلی داشت، اولاً بسیاری از افرادی که عنوان اصلاح طلب را دارند معتقد به ولایتفقیه بوده و بعضا مقلد مقام معظم رهبری هستند و به اصول خط امام نیز پایبندند اما حرف ما با برخی از آنها این است که شما باید در یکجا مرزبندی داشته باشید و موضع خود را در خصوص خطی که امتدادش به فراریان و پناهندگان به دامن دشمن و پیوند به سازمانهای جاسوسی کشیده شده است را اعلام کنید آقایانی که این امتداد را در یک نقطهای قبول ندارند لااقل روی همان نقطه اعلام موضع کنند.
* چطور یک مسلمان میتواند با عاشورای ۸۸ مرزبندی نداشته باشد
چطور میتوان تصور کرد یک مسلمان با کسانی که در عاشورای ۸۸ مرتکب آن جنایتها شدند، مرزبندی نکند و فردی آنچنان دگرگون شود که چنین افرادی را مردان خداجو بنامد، آیا این همان موسوی زمان امام بود؟ اما چگونه به اینجا کشیده شد؟ من افراد دیگری را هم سراغ دارم که بسیار خوب و متدین بودهاند اما وقتی شیاطینی که هیچ اعتقادی به امام نداشتند پیرامون آنها را گرفتند باعث شد آن فرد را هم کمکم به آن مسیری که میخواستند بکشانند تا حدی که همین معتقدان که واقعا متدین بودند با آن جریان همصدا شدند.
اما همیشه به این آیه قرآن فکر میکنم که روز قیامت خیلیها میگویند ایکاش با برخی همنشین نمیشدم که مرا از یاد خدا، مسیر حق گمراه کنند درحالیکه به آن راهیافته بودم؛ بنابراین برخی تدریجاً تغییر کردند و برخی نیز از اول طور دیگری بودند.
*آیا برای رسیدن به یک پست و مقام انسان باید دچار اختلال حواس و انحراف شود!؟
شخصی مانند «بلعم باعورا» که آیتالله واقعی بود بلکه به گفته قرآن خداوند آیات خود را به او داده بود اما نهفقط خلع لباس بلکه از مقام والایی که داشت خلع شد و به جهنم سقوط کرد چون گرفتار دنیاطلبی شد و قرآن میگوید مثال این آدم مثال سگ است و هر کاری کنید صدای خودش را درمیآورد. گاهی این دنیاطلبی در پول و گاهی در ریاست و قدرت است؛ آیا برای رسیدن به یک پست و مقام ظاهری انسان باید اینطور دچار اختلال حواس و انحراف شود!؟
من قبلاً گفتهام شهید بهشتی اول بهشتی بود بعد به هامبورگ رفت اما برخی بهشتی نشده به آلمان رفتند و برخی لیبرال و غربزده برگشتند و بعضی هم به منافقین پیوستند و نقش آیتالله را برای آنها ایفا کردند. مرحوم شهید بهشتی، بهشتی به آلمان رفت و بهشتی بازگشت چراکه پایههای فکری و اعتقادی او راسخ شده بود.
*** مقام معظم رهبری درباره نفوذ بسیار هشدار دادهاند چرا در این زمینه شاهد کار عملیاتی و خاصی از سوی مسئولین نیستیم؟
رحیمیان: مشکل اصلی وجود افراد نفوذیزده است که نمیفهمند نفوذیها چه بلایی بر سر آنها و نظام میآورند، کجا بودند و
مشکل اصلی وجود افراد نفوذیزده است که نمیفهمند نفوذیها چه بلایی بر سر آنها و نظام میآورند، کجا بودند و به کجا کشیده شدند
به کجا کشیده شدند، «شهید محمد منتظری» درباره نفوذیها میگفت دستگاه جاسوسی برای اینکه یک ملت را منحرف کند و در مسیر منافع خود سوق دهد محورهای انگشتشماری را انتخاب و روی آنها سرمایهگذاری میکند. محورها یا چهرههایی که بر روی چند میلیون تأثیر میگذارند، مثلاً کافی است بر روی یک مرجع تقلید نفوذ کنند، حرف آنها از طریق این مرجع بر روی جمعیتی زیاد تأثیر خواهد گذاشت یا اینکه این کار را بر روی شخصیت سیاسی برجسته که قدمت و نفوذ بسیاری دارد انجام میدهند، یا در یک آقازاده یا فرد وابسته به خاندان بزرگی نفوذ و بهاینترتیب اهداف خود را دنبال میکنند، آنها سعی کردند در مراکزی که شهرت دارند نفوذ کنند و از طریق آنها برای یک جمعیت بزرگ تأثیر بگذارند بنابراین شکی نیست که آنها با تمام توان خود هرکجا که حساستر بوده سرمایهگذاری بیشتری برای نفوذ کردهاند، بنابراین چطور میشود اخبار دسته اول جایگاه اجرایی کشور در اختیار بیبیسی قرار گیرد.
آن فرد اعتراف کرد تلفن مستقیم یکی از ارکان آن مجموعه را داشتهاند لذا اخباری که مردم عادی از آن اطلاع پیدا نمیکردند آنها از منبع اصلی دریافت و در رسانه خود منعکس میکردند.
*احمدآقا در پایان عمرشان در یک حالتهای معنوی و دوری از همهچیز قرارگرفته بود
*** اواخر سال گذشته «احمد منتظری» در گفتوگویی مجدداً اتهامات خود علیه حاج احمد خمینی را تکرار کرد و گفت که ایشان به دنبال رهبری بوده است، چرا با توجه به اینکه ایشان مرحوم هم شدهاند اما بازهم بیت منتظری ترجیح میدهد به این موضوع بپردازد.
رحیمیان: احمدآقایی که ما میشناختیم اولاً حوصله چنین مسائلی همچون بحث رهبری را نداشت، ثانیاً در اواخر عمرشان به بیابان زده بود و در یک حالتهای معنوی و دوری از همهچیز قرارگرفته بود، جناب آقای «سید محمد سجادی» در سال گذشته در مصاحبه با نشریه پاسدار اسلام حرفهای جالبی درباره سیداحمد خمینی مطرح کرد که خواندنی است.
عجیب است همین افرادی که احمد آقا را تخریب میکنند در جلساتی با نزدیکان امام همنشین و با آنها دوستی دارند و آنها که میدانند احمد آقا در چه فضایی بود و چه اعتقاد راسخی به مقام معظم رهبری داشت باید از امام و حاج احمد آقا دفاع کنند و جواب این شبهات را بدهند.
یکی از نکاتی که باید حواسمان بسیار جمع باشد تا فریب نخوریم و در رسانهها آن را تثبیت کنیم این است که ما در قرآن، بیّنات و متشابهات داریم، اگر درجایی دچار اشتباه شدیم باید به بینات رجوع کنیم.
*تاکید سید احمد خمینی به پیروی از مقام معظم رهبری در وضیتنامهایشان
احمد آقا در وصیتنامه خود به فرزندانش توصیههای مهمی دارد و بسیار راسخ و روشن درباره ولایتفقیه و تبعیت از مقام معظم رهبری صحبت میکنند و این بینات روشن تفکر ایشان است، حال چطور میشود این وصیتنامه را رها کرد و ادعای کسی که پدرش مخاطب رنجنامه احمد آقا بوده است را موردتوجه قرارداد؟
*ابراهیم یزدی با شکایت «حاج احمد آقا» محکوم به شلاق شد
*** درباره نامه امام به محتشمیپور در سال ۶۶ درباره نهضت آزادی همنظر خود را بفرمایید؟ چراکه این شبهه را ایجاد میکنند که این نامه آن چیزی نبود که امام آن را نوشته باشد.
رحیمیان: همان زمان نهضت آزادی همچنین تهمتی را زدند و حاج احمد آقا نیز از مجاری حقوقی و دستگاه قضایی شکایت کرد و وقتی کارشناسان بررسی کردند تشخیص دادند این خط، خط حضرت امام است و ازاینرو آقای ابراهیم یزدی محکوم به شلاق شد، هرچند که احمد آقا گذشت کرد، بنابراین این مسئله ازلحاظ فنی و دادگاهی روشن است.
*دستگاه قضایی اثبات کرد نامه سال ۶۶ درباره نهضت آزادی خط امام است
*** پس چرا این حکم درباره مرحوم یزدی اجرا نشد؟ چون برخی از اعضای نهضت آزادی ادعا میکنند اصلاً حکمی در کار نبوده است.
رحیمیان: حکم یا صادر شد یا در آستانه صدور بود که احمد آقا گذشت کرد، ایشان فقط میخواست به اینجا برسد که از طریق دستگاه قضایی اثبات کند این نامه درباره نهضت آزادی خط امام است.
نکته دیگر این است که بنده خود کارشناس خط و مشخصاً کارشناس خط امام و خطاط هستم و بخشی از پیامهای امام به خط بنده است که در خاطرات خود توضیح دادم، بخشی از آنها نیز به خط آقای رسولی است اما همه این پیام ها که به خط بنده یا آقای رسولی است از روی خط امام استنساخ شده است و امام بعد از بازخوانی آنها را امضا میکردند، اما اتفاقاً هم نامه سال ۶۶ درباره نهضت آزادی و هم نامه ۶ فروردین ۶۸ درباره آقای منتظری هر دو توسط امام نگاشته شده به خط خود امام است. کسی که کمترین آشنایی به شیوه خط داشته باشد، این را کاملاً تشخیص میدهد.
اما بسیار جالب است که هم نهضت آزادی و هم جریان آقای منتظری در نامه امام تشکیک کردند و این نشاندهنده همسویی این دو جریان است و عجیبتر از همه این موارد این است که ارتباط میراثداران مرحوم حاج احمد آقا و افراد پیرامونی آنها، با بیت آقای منتظری و نهضت آزادی بسیار وثیقتر از ارتباط با شاگردان وفادار و پایدار امام مانند آیتالله نوری همدانی و آیتالله مؤمن و...است؛ از پیوستهها گسسته و به گسستهها پیوستهاند و این واقعاً امر عجیبی است.
* آنچه از امام نقل میشود باید طبق بیّنات اندیشه امام عرضه شود
*** در سالهای اخیر اظهارنظرهایی درباره امام میکنند یا نسبتهایی به امام میدهند آیا میشود به همه آنها اعتماد کرد؟
رحیمیان: آنچه از امام نقل میشود باید طبق اصول و بینات خط و اندیشه امام عرضه شود و درصورتیکه هماهنگ نباشد قابلقبول نیست بعضیها بهجای اینکه خودشان را با امام تطبیق دهند میخواهند امام را با خودشان تطبیق دهند مثل آن نوادهای که میگفت اگر امام در این زمان بود اینطور که من میگویم میگفت.
ملاک درستی و شاخص اعتماد به منقولات از امام بیناتی است که مانند بینات قرآن مشمول مرور زمان نمیشود. ممکن است در مورد حکم نخستوزیری آقای بازرگان امام بعد از چند سال بگوید دراینباره اشتباه شده است یا به فلان کس نمایندگی در سپاه و جهاد یا فلان نهاد را بدهند اما بعد در آخرین جمله وصیتنامه بنویسند: «آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار مینمایاندند و میزان در هر کس حال فعلی اوست».
مسئله دیگر آنکه برخی هم میخواهند برای امام بدلسازی کنند این جریان با استفاده ابزاری از بدلسازیشان دنبال اهداف شومی نسبت به اصل نظام و میراث اصلی امام یعنی ولایتفقیه هستند این در حالی است که اساساً این جریان نه اینکه نسبت به بدلها تحت هر عنوانی سرسوزنی اعتقاد ندارند بلکه همانگونه برخی از آنها رسماً و صریحاً اعلام کردند به شخص امام هم اعتقاد ندارند وامید است آنها که در معرض این توطئه هستند، هرچه زودتر بیدارشوند و اصحاب توطئه و در امتداد آنها دشمنان بیرونی را مأیوس کنند.
*سیاست خارجی ما در شرایط حاضر منطبق با اصول خط امام نیست
*** آیا به نظر شما دستگاه دیپلماسی ما منطبق بر منظومه فکری امام عمل کرده است بهویژه در بحث برجام؟
رحیمیان: سیاست خارجی ما در شرایط حاضر منطبق با اصول خط امام و همچنین مقام معظم رهبری نیست و بار دیگر فرجام این برجام درستی و استحکام خط امام و دیدگاه مستدل مقام معظم رهبری را در قبال آمریکا ثابت کرد.
*** بهعنوان سؤال آخر خاطرهای از ایام ارتحال حضرت امام و حال و هوای آن روزها دارید؟
رحیمیان: بله ایام بسیار تلخ و سنگینی بود، روز شنبه ۱۳ خرداد مراجعات به دفتر زیاد بود و درعینحال قبضها و کارها را برای انجام در روز یکشنبه طبق معمول گذشته آماده کردیم، قبضها و کارهایی که برای همیشه ماند و دیگر انجام نشد. بعدازظهر یکی از برادران دفتر تلفن زد که سران سه قوه جلسه شورای بازنگری را رها کرده و به اینجا آمدهاند و شما هم بیا، بچههای دفتر نگران شده بودند و از من خواستند که زودتر خود را به درمانگاه برسانم تا از این طریق مطلع شوند.
*وقتی امام به اغما رفتند سختترین لحظههای زندگیام بود
ساعت حدود ۴ بعدازظهر بود که با عجله خود را به درمانگاه رساندم و با صحنه غمآلود و اندوهبار مواجه شدم. همه در محوطه نشسته بودند. چشمها گریان و رنگها پریده بود و درعینحال محوطه بیسروصدا و آرام بود. نمیفهمیدم چه شده و زبانم بندآمده بود و زانوانم میلرزید قلبم بهشدت میزد دقایقی روی زمین نشستم کمکم خودم را جمع کردم و برخاستم و بهطرف اتاق رفتم خود را در سختترین لحظههای زندگیام یافتم. حضرت امام در حالت اغما بودند.
حدود مغرب پزشکان گزارشی را به جمع حاضر ارائه کردند، از پیشبینی وضع امام در روزهای آینده سؤال شد که پزشک پاسخ داد که صحبت از هفته و روز نیست مسئله در محدوده چند ساعت دور میزند. شنیدن این جمله تابوتوان را از همه گرفت درعینحال به خاطر برخی مسائل همه مأمور به حفظ سکوت و آرامش بودند. لحظهها سنگینتر از همیشه بهکندی و سختی پیش میرفت و ناگهان تلخترین و دردناکترین لحظه رخ داد ساعت هنوز به ۱۰:۳۰ شب نرسیده بود که با سقوط فشار امام به صفر قلم تپنده جهان اسلام از حرکت بازایستاد؛ دقایقی صدای ضجه و شیون فضا را پر کرد ولی با توصیه مؤکد و قاطعانه یکی از بزرگان به خاطر بررسی چگونگی اعلام خبر همه محکوم به خویشتنداری و حفظ آرامش شدند.
ساعتی بعد از نیمهشب جنازه مطهر برای غسل و کفن به حیاط خانه امام یعنی همانجایی که ملاقاتها و دستبوسی انجام میشد منتقل شد و نزدیک اذان صبح و بعد از انجام غسل و کفن به سردخانهای در سرداب خانهای در نزدیکی بیت و درمانگاه مستقر شد. شب بعد یعنی شب ۱۵ خرداد که قرار بود فردای آن شب جنازه مطهر به مصلی منتقل شود نزدیک به نیمهشب برای آخرین وداع به زیارت پیکر مطهر تشرف یافتم انگار که ایشان زندهتر از همیشه بود، چهره گلگونشان را آخرین بار بوییدم؛ این لحظهها بزرگترین و باشکوهترین و درعینحال غمناکترین و جانکاهترین خاطرات زندگیام هستند.