ماهنامه «نماینده» - با ورود به دانشگاه در سال ۱۳۶۵ کار عکاسی برایش جدّی شد و از سال ۱۳۶۸ به صورت حرفهای با ورود به روزنامه کیهان، عکاسی خبری را آغاز کرد. او سال ۱۳۸۰ دبیر گروه عکس کیهان شد و این مسئولیت را تا بازنشستگیاش در سال ۹۳ برعهده داشت.
با وجود اینکه «داریوش عسگری» همین چند هفته پیش وارد پنجاهویکمین شهریور عمرش شده است، اما ظاهرش شبیه ذهنیت ما از یک بازنشسته نیست؛ به همین دلیل است که بازنشستگی عامل کنار گذاشتن این حرفه نشد و امروز عکاسی را در خبرگزاری فارس بهعنوان «مدیرکل اداره عکس» پی گرفته است.
ظهر یک روز تابستان با او در دفتر کارش دربارۀ عکاسی خبری و انتقاداتی که چندی قبل نسبت به همصنفیهایش در مجلس مطرح شد، صحبت کردیم. او پس از اتمام مصاحبه به روزهایی که در مقطع جنگ مانع تصویربرداری عکاسان از برخی صحنههای ناگوار میشدند، اشاره کرد و سپس اهمیت همان تصاویر در اثبات حقانیت ایران در مجامع بینالمللی توسط مقامات وزارت امور خارجۀ وقت را یادآوری کرد. مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
* مقطع ورود شما به حوزۀ عکاسی خبری مقارن اتفاقات زیادی در کشور بوده است، کمی از صحنههایی که بهعنوان عکاس حضور داشتید، مثال میزنید؟
من تلاش میکردم در تمام اتفاقات مهم برای پوشش تصویری حضور داشته باشم. زلزلۀ منجیل و رودبار، زلزلۀ بم، آشوب کوی دانشگاه، فتنه ۸۸، مجلس اصلاحطلب ششم، ورود آوارگان عراقی به ایران در اثر آغاز جنگ با آمریکا و ورود آزادگان، جریانهایی بود که تجربه کردم. البته دلیل اصلیاش این است که در روزنامۀ کیهان بودم و آنها به تمامی این موارد میپرداختند، لذا مأموریتهای زیادی به من محول میشد که بروم.
* عکاسی از این وقایع چه محاسنی برای شما داشت؟
همیشه خوششانسترین عکاسها افرادی هستند که رویدادهای زیادی را درک کنند، چون یک سری تجربه است که باید در دل این وقایع کسب شود. عکاسی یکی از شغلهایی است که با لحظه و واقعه طرف هست لذا تجربه کردن خیلی مهم است. هر مقدار هم دروس عکاسی را بخوانی و عکس ببینی تا درک نکرده باشی نمیتوانی عکاس خوبی بشوی، البته شاید منتقد خوب یا ادیتور عکس خوبی باشی. اما یک عکاس خبری که نتواند رویدادهای زیادی را در رزومهاش داشته باشد، حائز تجربۀ کمتری خواهد بود. مثلاً وقتی جنگ میشود یا انقلاب میشود تعداد زیادی از عکاسان به آن محل میروند تا کسب تجربه کنند و عکسهای خوبی بگیرند.
* درباره عکاسی خبری هم صحبت کنیم.
عکاسی خبری یک رشته جوانپسند است، زیرا برای حضور پیدا کردن در یک رویداد باید قدرت بدنی خوبی داشته باشید تا موانع و جمعیت را پشت سر گذاشته و خودتان را به صحنه عکاسی برسانید.
* عکسی گرفتهاید که خیلی پرتکرار استفاده شده باشد؟
در دوره اول شورای شهر تهران، ۴ هفته گذشته بود و علیرغم بحث و گفتوگوهای مختلف میخواستند شهردار انتخاب کنند و موفق نمیشدند. اعلام کرده بودند قرار است در چهارمین جلسه کار را نهایی کنند. من با یکی از خبرنگارها به این جلسه رفته بودم که انتخاب نشد که خبرنگار با ناراحتی از من خواست که بدون گرفتن عکس به دفتر روزنامه برگردیم. من از او خواستم که چند عکس از فضای کلی بگیرم که بگوییم علیرغم حضور همۀ افراد، کاری انجام نشده است، بعد برگردیم.
در لحظهای که برای عکس گرفتن اقدام کردم متوجه خستگی و خوابآلودگی افراد شدم و از خبرنگارها علت را پرسیدم که گفتند اینها از دیشب همینجا در حال رایزنی و گفتوگو برای انتخاب شهردار بودند. در آن لحظات هم دستور کار شورا قرائت یک گزارش توسط شخصی بود که پشت تریبون قرار داشت و با صدای یکنواختی صحبت میکرد.
اعضای شورا در اثر این خستگی حرکاتی انجام میدادند تا خوابشان نبرد که برای من جالب شد؛ با لنز تله زوم کردم و دیدم همزمان آقای «عبدالله نوری» دو دست مشت کردهاش را روی میز گذاشته و چانهاش را گذاشته است روی دستش، آقایی به نام «احمدی» دستانشان را عقب برده بود تا به بدنش کمی کشش بدهد. این عکس را گرفتم و به دفتر روزنامه رفتیم.
من عکس را چاپ کردم و به آقای شریعتمداری نشان دادم، ایشان هم تا عکس را دید روند چاپ روزنامه را متوقف کردند تا با نوشتن متن کوتاهی آن را در روزنامه، منتشر کنند. مضمون آن نوشته این بود که این شورا اگر در انتخاب شهردار همنظر نیستند اما در حرکات و خستگی یکدست هستند؛ آقای شریعتمداری خیلی از عکس خوشش آمده بود و رو به من گفت: «این عکسها خوبه.» این عکس جرقهای شد برای این جنس عکاسی کردن از مجلس ششم.
* چرا هر چند وقت یکبار عدهای از نمایندهها به عکاسان انتقاداتی مطرح میکنند؟
خیلی مواقع حتی اگر یک خبرنگار در مراسمی حضور نداشته باشد، میتواند با استفاده از صحبتهای شاهدان عینی تمام جزئیات را بگیرد و بنویسد؛ اما کار عکاسها ثبت یک زمان خاص و نمایش مجدد آن به مخاطبان است که اگر آن لحظه را خودشان درک نکنند، قادر به نمایش مجدد آن به مخاطبان نخواهند بود؛ عکاسی که برای پوشش یک برنامه برود و از تمام لحظات عکس نداشته باشد پس از بازگشت به دفتر رسانهاش توسط مقام بالاترش بازخواست میشود.
این مقدمه را گفتم تا بگویم عکاسی که برای ثبت تصاویر صحن مجلس اعزام میشود نیز همین حکم بر او جاری است. عکاس در لحظه باید تصویری که میبیند را ثبت کند و خیلی نمیتواند حسن یا شر عاقبت عکس را در نظر بگیرد؛ بههرحال همانطور که ممکن است یک تصویر ناخوشایند به نظر برسد همان قدر هم ممکن است به دلیل مصلحتی که در آن لحظه نمیداند، به نفع یک نماینده یا کل مجلس باشد.
رسالت اول عکاس این است که تمام تصاویر را ثبت کند تا لحظهای را از دست ندهد، بعداً این امکان را خواهد داشت که بین انتشار یک عکس یا عدم انتشار آن انتخاب کند. بههر حال صحن مجلس هم پر از فراز و نشیبها و اتفاقات است و عکاس در نهایت برای روایت اتفاقاتی که در مجلس رخ داده است از میان عکسهایش بهترینها را انتخاب میکند.
* محل انتقاد افراد هم همین نوع انتخاب عکسها برای انتشار است.
بههرحال یک عکاس موظف است تصاویر ثبت شدهاش را به مقام بالاترش ارائه کند. وقتی یک عکس منتشر میشود دیدگاه و مواضع آن مطبوعه است که به مخاطب بیان میشود. آنجا دیگر ارتباطی به عکاس یا حتی دبیر عکس ندارد، چون آنها هم بر اساس سیاست رسانه عکسها را انتخاب و منتشر میکنند. حتی یک عکاس آزاد هم عکسش را منطبق با سیاست رسانهای که قصد فروش به آنجا را دارد، عکس میگیرد.
روز حادثۀ تروریستی مجلس عکسهایی منتشر شد که عکاسان آن واقعه میتوانستند با خود بگویند جانمان در خطر است و عکس نگیرند اما دیگر هیچوقت آن تصاویر تأثربرانگیز و افشاگرانه در رسانههای جهان منتشر نمیشد.
* لابد شما در آرشیوتان عکسهای نامناسب زیادی دارید که منتشر نکردهاید؟
بله، ولی این حرفه هم قواعد و عرف خودش را دارد؛ عکاسها که قصد ریختن آبروی افراد را ندارند. اما وقتی کسی در ملأ عام کاری انجام میدهد یعنی میخواهد ویژگیهای خودش را برای همگان ابراز کند یا حداقل برایش مهم نیست که دیگران متوجه موضوع بشوند.
یک نماینده باید وقتش را در مجلس متمرکز بر کار مردم کند و نباید کاری خارج از عرف و مغایر دستور کار مجلس انجام بدهد. البته طبیعی است که بین کارها خستگی هم وجود دارد، اما یک نماینده در این حالت میتواند صحن را دقایقی ترک کند تا حال و هوایش عوض شود. اگر میخواهد میوه بخورد به جایی که مخصوص این کار است برود و در همان فضا میوه بخورد. اگر کسی نمایندهای را در آن فضا مشغول خوردن ببیند، تعجب نمیکند.
* چرا عکاسها دنبال گرفتن چنین عکسهایی هستند؟
وقتی کسی خلاف شرح وظایفش عمل کند، تضاد و کنتراست اتفاق میافتد. همین تضادها باعث ایجاد جذابیت در تصویر میشود. در واقع همین جذابیت بصری است که عامل عکس گرفتن عکاسان میشود.
ما عکسهای زیادی در روزنامه داشتیم که هیچوقت منتشر نشد. خود من در درگیری کوی دانشگاه عکسی گرفتم که نیروهای امنیتی نشستهاند و نسبت به تجمعکنندهها گارد گرفتهاند و آنها هم به سمت نیروها سنگ پرتاب میکنند. این عکس را که گرفتم یاد واقعۀ ۱۷ شهریور افتادم، ولی وقتی تداعی کنندۀ آن موضوع است هیچوقت منتشرش نمیکنیم؛ چون سیاست ما نیست.
* فقط در کشور ما از این اتفاقات میافتد؟
نه. همه دنیا همینطور است؛ اجازه بدهید خاطرهای نقل کنم. مسئول عکس مجلۀ سروش سال ۵۸ آقای «بهمن جلالی»، یکی از پیشکسوتان عکاسی بود. میگفت اوایل انقلاب یک عکس از «کارتر» رئیسجمهور آمریکا میخواستیم. با یک آژانس عکس تماس گرفتیم و آنها هم چند اسلاید برای ما فرستادند. میگفت هر چه نگاه کردیم دیدیم همۀ تصاویر کارتر را در حالت نامناسب و زشت و غیرمتعارف نشان میدهد. وقتی با آژانس تماس گرفتم و گفتم ما تصویر رسمی از کارتر میخواهیم در جواب گفتند مگر شما همان ایران نیستید که مرگ بر آمریکا میگوید؟ پس همینها به درد شما میخورد.
* ممکن است برخی عکاسان تازهکار و کمتعهد در رسانهها مشغول به کار شوند و آنها از این فرصتها سوءاستفاده کنند؟
در اینکه اقتصاد نقش تعیینکنندهای در رسانهها دارد، تردیدی نیست. امروز رسانههایی را داریم که عکاسهای ارزان قیمت را به کار میگیرند، اما به نظر من برندۀ این معامله فقط در ظاهر آن رسانه است؛ در واقع این رسانه در حال واگذار کردن اعتبار و آبرویش به آن شخص تازهکار است. بههرحال اعتبار یک رسانه به راحتی کسب نمیشود و در این موقعیت آن فرد است که از طریق انتشار تصاویرش در این رسانه، کسب آبرو و اعتبار میکند.