ماهنامه «نماینده»/ علیرضا رحمانی*: خبرنگاران پارلمانی حلقۀ ارتباط رسانهها با نمایندگان مجلس هستند. این قشر هم نقش مهمی در انعکاس نظرات و دیدگاههای نمایندگان ایفا میکنند و هم ارتباط تنگاتنگ و دوستانهای با وکلای ملت دارند، با این وجود گاهی بهخاطر علنی شدن آنچه یک نماینده تصور میکند حریم خصوصیاش است، متهم ردیف اول قلمداد میشوند. به همین دلیل و با توجه به اینکه خواستهها و مطالبات این قشر تقریباً شنیده نشده تا کسی از درد دلهایشان اطلاع یابد، با ۴ نفر از خبرنگاران پارلمانی به گفتوگو نشستیم تا در یک میزگرد دوستانه، هم برخی پشت پردههای تعاملات بین رسانهای را بیان کنند و هم جویای مشکلاتشان در تعامل با نمایندگان مجلس شویم. با توجه به جذابیت نکات مطرح شده در میزگرد به محتوای آن اشارهای نمیکنم و دعوت مینمایم لذت همنشینی با خبرنگاران پارلمانی را با خواندن مشروح این گفتوگوی دستهجمعی، تجربه کنید.
رحمانی: به رسم جلسات علنی مجلس «جلسه با حضور ۴ تن از خبرنگاران فعال حوزۀ مجلس رسمی است» سؤال اولم را از آقای میرزایی میپرسم. معمولاً افراد با مراجعه به رسانهها با خبرهایی مواجه میشوند که به آن برچسب اختصاصی خورده و اغلب این مخاطبان نمیدانند خبرنگار برای گرفتن آن چه زحماتی کشیده است. لطفاً کمی در این باره توضیح دهید؟
میرزایی: وقتی شما در یک حوزۀ خبری فعال هستید، ارتباط اول شما با مقامات مسئول در آن مجموعه یک ارتباط رسمی است و با پروتکلهای خاص برقرار میشود. معمولاً خبرنگارها اخبار جدّی و تاپ خود را نمیتوانند از ارتباطات رسمی کسب کنند، چون از این ارتباطات فقط خبرهای رسمی درج میشود. در ارتباطات نوع دوم که غیررسمی است یک خبرنگار باید بتواند اعتماد نمایندهها را با یک رابطۀ دوستانه برقرار کند. فرد مورد نظر که معمولاً خبرها از لایههای پاییندستی او ـ مثل مسئول دفتر، کارمند یا مشاور نماینده ـ به دست میآید، نباید تصور کند که صرفاً حکم منبع خبر را برای خبرنگار دارد. باید این شخص اطمینان حاصل کند که خبرنگار قصد دارد امری را اصلاح کند، برای اصلاح آن امر نیاز دارد که آن مطلب در رسانه منتشر شود.
رحمانی: با پایان یک مجلس و رأی نیاوردن عدۀ زیادی از افراد، اغلب این ارتباطها از بین میرود. چقدر طول میکشد که در مجلس جدید این ارتباطات غیررسمی و دوستانه شکل بگیرد؟
میرزایی: در مجلس دهم ارتباط خبرنگارها با نمایندهها کمتر از قبل است. چون کلیت مجلس تعریفش از رسانه کمی مبهم است. هم برای خودشان و هم برای ما بهعنوان عوامل رسانهها در مجلس.
اکبری: مسئلۀ نوپا بودن هم دربارۀ این مجلس مطرح است و هنوز عمرش به نیمه نرسیده است. نمایندگان تجربهای ندارند و خیلی کارناآزمودهاند. این موضوع آنقدر زیاد است که به چشم میآید و این نظر بههیچ مجلسی شباهت ندارد.
عظیمنیا: در این مجلس هم نوپا بودن مطرح است و هم نوباوه بودن نمایندههایی که تازه به دوران رسیدهاند. قاعدتاً وقتی کسی بهعنوان نمایندۀ مردم وارد مجلس میشود، یکی از وظایفش پاسخگو بودن است. باید برای اقناع و روشن کردن افکار عمومی تلاش کند.
در مجلس دهم متأسفانه گرچه عنوان «انتخابات» بر نتیجۀ رأی مردم گذاشته میشد، اما در برخی کلانشهرها بیشتر انتصابی بود و با تَکرار یک نفر عدهای وارد مجلس شدند. میتوان به عنوان مصداق موضوعی که مطرح شد به یکی از نمایندگان مردم تهران که هم آقازاده و هم مرتبط با مسئلۀ حقوقهای نجومی است اشاره کرد؛ موضوعی که افکار عمومی انتظار داشت نهتنها این شخص از پدرش حمایت نکند، بلکه در این خصوص توضیحاتی ارائه دهد.
خبرنگاران پارلمانی مطلعاند این شخص تا مدتها در راهروهای مجلس در معرض خبرنگاران قرار نمیگرفت.
رحمانی: لابد برای دوستانی که در روزنامه فعال هستند نوشتن گزارشهایی با استفاده از نظرات نمایندگان اهمیت دارد. تا حالا شده است که با یک سوژه سراغ تعداد زیادی از نمایندگان بروید و دست خالی برگردید؟
پورصفا: اگر اجازه دهید اول مقدمهای عرض کنم و بعد جواب شما را بدهم. در ارتباط رسانهها با مجلس دوستان به بعضی موارد پرداختند. آنطور که بعضی بزرگان روزنامهنگاری ذکر میکنند وظیفۀ رسانه، برقراری ارتباط بین الیت (نخبگان) حاکم و تودۀ مردم است. نقطۀ وصل این ۲ گروه رسانه هستند و به همین دلیل است که رسانه را رکن چهارم دموکراسی مینامند.
نکتهای که اینجا وجود دارد آن است که این مسیر اتصال و انتقال خیلی وقتها قربانی دیدگاههای آن حاکمانی میشود که شما با او مرتبط میشوید. اگر این الیت حاکم را نماینده فرض کنیم، نماینده بیشتر از آنکه هدفش از گفتوگو با خبرنگار انتقال پیام باشد، نقشآفرینی در قالب یک چارچوب سیاسی است. در این میان خبرنگار ۲ انتخاب دارد؛ یا باید به این موضوع تن دهد و بگوید هرچه نماینده بخواهد منتشر میکنم، یا اینکه با یک چالش بیشتر و لطایفالحیلی به مقصودش دست یابد.
در خصوص مصداقی که آقای عظیمنیا اشاره کرد، من از نطق حمایتی او دفاع نمیکنم، چون این وقت را برای کار دیگری گرفته بود، اما جملهای دربارۀ «سفرۀ انقلاب» به وی منتسب شد که اصلاً در صحبتهای او در صحن مطرح نشده بود. من نمیتوانم بفهمم این حرف از کجا وارد رسانهها شد و همه آن را تکرار کردند.
اکبری: متأسفانه چنین مواردی اسباب بدنامی خبرنگار و رسانه است.
پورصفا: چنین مسائلی فضای بیاعتمادی ایجاد میکند و نمایندۀ مجلس به خبرنگار به چشم عنصری نگاه میکند که همیشه برایش خطرساز است. این بیاعتمادی هم دوطرفه است. بدین معنا که خبرنگاران هم به نمایندهها بیاعتماد هستند چون نمایندهها نگاه ابزاری به آنها دارند. یک نماینده فکر میکند خبرنگار هر لحظه اراده کند باید بیانات او را در یک حوزۀ خاص منتشر کند. این نگاه ابزاری از جانب نمایندهها خیلی بد است و بیاعتمادی را دو طرفه میکند.
اکبری: عدم آگاهی نمایندگان نسبت به موضوعات مهم مطرحشده در کشور، خبرنگاران را آزار میدهد. وقتی برای دنبال کردن یک هدف قصد انتشار گزارشی داریم که باید با نمایندهها صحبت کنیم، برخی نمایندهها حتی از موضوعات تخصصی مجلس اطلاع ندارند.
میرزایی: علاوهبر توضیحاتی که آقای پورصفا داد که رسانه قرار است مطالبۀ مردم را به گوش صاحبان قدرت برساند و نظر صاحبان قدرت را به گوش مردم؛ اگر بخواهیم این موضوع را در مجلس بررسی کنیم، اغلبشان هیچ تعریف مشخصی از وظایفشان ندارند. برای خودم اتفاق افتاد که یکی از اعضای کمیسیون بهداشت برای مصاحبه دربارۀ وضعیت اورژانس کشور به جایگاه خبرنگاران آمد، همان جا توی گوگل جستوجو کرد تا ببیند تعداد آمبولانسها و مراکز اورژانس در کشور چقدر است. خیلی از نمایندگان خبرنگار را به شبکههای اجتماعیشان ارجاع میدهند. مثلاً میگویند سؤالت را در تلگرام بفرست که جواب بدهم.
البته با توجه به گفتۀ آقای پورصفا، نقد به رسانهها وارد هست، اما یک نکته نباید مغفول بماند؛ یک مشکل اصلی و جدّی که ما داریم و در مجلس دهم در حال به اوج رسیدن است، این است که نمایندهها باید در قبال مسئولیتی که دارند پاسخگو باشند. اغلب این افراد خودشان را در دستهبندیهای سیاسی قرار دادهاند تا از پاسخگویی فرار کنند، رسانۀ منتقد را هم به سیاسیکاری محکوم میکنند.
اکبری: به نظر میرسد مشکل ما نمایندههایی هستند که فرهیخته نیستند. علیرغم اینکه آقای لاریجانی مدرک لیسانس را به ارشد تبدیل کرد و بعضاً ورود دکترها به مجلس زیاد شد، باز هم این عدم فرهیختگی و عدم آگاهی در حوزههای تخصصی و کمیسیونها خیلی مهم است که ما شاهدیم عدۀ زیادی از نمایندگان ورود ندارند. بعضا رفتن آنها به کمیسیونها بابت این است که در شهرستانش مسائلی دارد، به همین خاطر نمیتواند در حوزۀ کمیسیونش صحبت کند. من دربارۀ این ضعف دانش خیلی حرف دارم و معتقدم باید تحت لوای میثاق سوم قانون اساسی به سمت درست کردن آن برویم.
رحمانی: با همین شاخص عدم آگاهی، دربارۀ مجالس قبل هم نظر میدهید؟ نمیخواهم این تلقی پیش بیاید که قضاوت ناعادلانهای نسبت به این مجلس میکنید.
اکبری: به نظرم نمیشود مقایسه کرد. به محمدجان (میرزایی) هم این ایراد را گرفتم؛ مجلس هنوز به نیمۀ راه هم نرسیده است. معمولاً اوج و پرواز نمایندهها از سال سوم و چهارم است.
میرزایی: شما اعتقاد داری این مجلس وقتی به نیمۀ راه برسد از آن چیز خاصی در میآید؟
اکبری: نه، نمیشود. اتفاقاً میتوان نمرههای منفیاش را شمرد.
میرزایی: پس میشود حکایت آنکه «تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد...» مجلس هر چه جلوتر میرود بیشتر به ابعادش پی میبریم. اجازه دهید یک نکته بگویم. نمایندهها نیاز به آموزش جدّی دارند. نمایندههایی که آئیننامه را نخوانده باشند حق ندارند در انتخابات شرکت کنند. نمایندهها باید قانون اساسی را حفظ باشند، که در موارد بسیاری نیستند. نکتۀ دوم هم اینکه وقتی در ساختار قدرت نهادهای جدّی بیروندستی مثل قوۀ مجریه دنبال یک مجلس فرمانبر هستند کمی بعید میدانم که این مجلس غیرمطلوبش باشد. چون خواستش را با نظارت محدود تأمین میکند. در مجالس قبل در زمان بودجهنویسی بحثهای تخصصی خیلی جدّی بود، چون اقتصاددانهای جدّی در مجلس داشتیم. در این مجلس تعداد اینگونه افراد، محدود است.
اکبری: یک مقولۀ دیگر این مجلس، قابل اعتماد نبودن آن است؛ در بحث جناحیاش میشود اینکه مثلاً «امید» بترسد و بگوید من با ۱۱۰ نفر چطور میتوانم روی فلان موضوع تمرکز کنم و موفق شوم. این مجلس خیلی متزلزل است.
میرزایی: چند روز قبل برای محدود کردن رسانهها خبری توسط یک نماینده اعلام شد که اغلب رسانهها منتشر کردند. آن نماینده در همین بحث چند روز بعد کلاً منکر موضوع شد. تصور من از علت وقوع چنین موضوعاتی این است که در غالب موارد یک نماینده وقتی اعلام موضع میکند در تنظیم روابط با سایر نمایندهها و افراد بیرون مجلس دچار مشکل میشوند، چون خیلی موضوعات شفاف نیست، این شفافیت برای خیلیها آزاردهنده میشود. نمایندهها دیگر حاضر نیستند در فضای مجازی رقم حقوقشان را بگویند، گردش مالی و بودجۀ مجلس را کسی اطلاع ندارد و غالباً گزارشهایش محرمانه است. تا کنون هم رقم هزینۀ اداره مجلس و صحن علنی از تذکراتی که در صحن دادهاند خارج شده است؛ چون شفافیت وجود ندارد خیلی راحت میتوانند مسائلی را از رسانهها و مردم پنهان نگهدارند. خود من جاهایی خبر زدم که نماینده گفته است این خبر برای من ایجاد مشکل میکند، چرا؟ چون فلان مسئول دولتی قرار است فلان پروژه را در حوزۀ انتخابیهاش افتتاح کند.
عظیمنیا: من قصد دارم از دریچۀ دیگری به سؤال آقای رحمانی جواب بدهم. در بحث مقایسه با مجالس قبل، نه به واسطۀ اینکه ما الان در حال کار با مجلس دهم هستیم، بلکه به واسطۀ اینکه واقعاً ضعیف است دربارهاش صحبت میکنیم. از زمان تشکیل مجلس اول قبل از انقلاب ـ سال ۱۲۸۵ ـ تا کنون، همیشه موضوع لابیگری و مخالف، موافق و نظارت وجود داشته، الان هم حرفهای من ربطی به طیف سیاسی نمایندههای مجلس دهم ندارد؛ حرف من این است که ما روزی حتی یک آخوند درباری مثل «سیدحسن امامی» را هم در قوۀ قانونگذاری کشورمان داشتیم که حداقل علم، سواد و تجربه داشت. «سیدحسن تقیزاده» گرچه آن طرفی بوده، ولی برای خودش شخصیتی بود. «عبدالله ریاضی»، «جواد سعید» و «رضا حکمت» افرادی در مجلس بودند که در کنار «حسین فاطمی»، «حسین مکی»، «محمد مصدق» و «حسن مدرس» برای خودشان شخصیت داشتند. به اینکه کسی مخالف یا موافق است، صددرصد با جمهوری اسلامی هست یا نیست کاری نداریم؛ نماینده باید یک شخصیت باسواد و آگاه باشد. ما در مقاطعی افراد بزرگی را در مجلس داشتیم، حالا کسی را داریم که میرود با موگرینی عکس سلفی بگیرد. بر همین اساس این مصادیق اصلاً قابل مقایسه نیستند. حتی با «سیدحسن امامی» که قبولش نداریم هم قابل قیاس نیست.
من اوایل این مجلس یک گزارش نوشتم. درحال حاضر ۱۷۸ نمایندۀ مجلس دهم دور اولی هستند و ۱۱۲ نمایندۀ باسابقه داریم. شاید به قول آقای اکبری قضاوت زود باشد، ولی یک سال و سه ماه گذشته است، مگر ما چقدر وقت نیاز داریم؟ در این یک سال مجلس چه کار کرده است؟ مگر همین مجلس نبود که در بحث کولبران پارسال کمیته تشکیل داد و بازدید میدانی رفت؟ خروجی آن چه شد؟
اصلاً این به کنار؛ این روزها بحث ورود زنان به استادیوم مطرح است؛ خب عدهای شعار زنان، زنان، زنان میدهند، اما همین چند روز قبل مدیرکل آموزشوپرورش شهرستان بیجار گفت: «۴۰ دختر بهخاطر فقر مالی از تحصیل بازماندهاند.» مگر اینها جزو قشر زنان نیستند؟ ما ۱۰ میلیون زن روستایی و ۸ میلیون بیسواد داریم. مگر همین زنان مجلس دهم نبودند که از آزادی بیان و حق زنان و حقوق شهروندی دم زدند و وارد مجلس شدند؟ بالاخره اصول ۳۰ و ۲۹ قانون اساسی را چه کسی باید دربارۀ این چند میلیون بازمانده از تحصیل اجرا کند؟ مگر مجلس ناظر اجرای قانون اساسی نیست؟ درحال حاضر این ۱۷ نمایندۀ زن که فراکسیون تشکیل دادند، آیا دغدغهشان همین تعداد افرادی است که میخواهند به ورزشگاه بروند؟ من با ورزشگاه رفتن کاری ندارم؛ اما آیا اینها افرادی که بهخاطر فقر نمیتوانند تحصیل کنند زن هستند یا نه؟ چرا به اینها توجه نمیکنند؟
اینکه من خیلی وقت است کلمۀ خانه ملت را برای مجلس بهکار نمیبرم به این خاطراست که خانه ملت نباید اینگونه باشد. روز آخر مجلس نهم که افرادی همچون نادران و توکلی در آن حضور داشتند، احمد توکلی روز آخر مجلس نهم ـ ۴ خرداد ۹۵ ـ پشت تریبون بعد از تبریک به مجلس دهمیها گفت بار سیاسی کشور در مجلس را نمایندههای تهران به دوش میکشند. چون تعدادشان زیاد است. گفت اینکه اغلب نمایندههای شهرستانها سیالاند و با هر گروهی که در دولت باشند همراه هستند، بهخاطر «درد نان» و مشکلات شهرشان است. اگر بخواهند با دولت در بیفتند فردا دولت و سازمان برنامه و بودجه در تخصیص بودجه حالشان را میگیرد! علت رفاقت خیلیها با دولت هم همین است. متأسفانه این دوره نمایندههای تهران هم آن سواد و تجربه را ندارند و خیلیهایشان در قد و قامت نمایندگی نیستند.
اکبری: متأسفانه همینطور است، نمایندههای تهران باید شوالیه باشند که نیستند.
رحمانی: به نظرم به اندازۀ کافی به بحث مشکلاتی که خبرنگارها برای کار با این مجلس دارند و دلایل آن پرداخته شد. حالا به این بحث وارد شویم که آیا بین خبرنگاران پارلمانی رسانههای اصلاحطلب و اصولگرا اجماعی برای دستیابی به اهداف صنفی وجود دارد؟
پورصفا: نکتهای که در مورد حوزۀ سیاسی وجود دارد و در حوزههای دیگر دیده نمیشود این است که معمولاً موضعگیریهای سیاسی و رقابتهای سیاسی بین خبرنگاران این حوزه رسوب میکند. شاید بچههای اقتصادی، ورزشی و اجتماعی برایشان مهم نباشد که طرف مقابلشان یک اصولگراست یا اصلاحطلب؛ بنا بر قواعد صنفی با هم کنار میآیند چون موضوعشان یک موضوع غیرسیاسی است. اما خبرنگاران سیاسی متأسفانه تا حد زیادی تحت تأثیر دعواهای سیاسی قرار دارند. شکاف بین خبرنگار اصولگرا با اصلاحطلب جدّی است و دعواهای بالادستی بین آنها هم کشیده میشود. مثلاً در همین گروه تلگرامی «میز خبرنگاران پارلمان» گاهی اوقات شاهد دعواهای جدّی هستیم؛ وحدت نظر برای مسائل صنفی اغلب حاصل نمیشود.
اکبری: من موافق حرف شما نیستم. در موضوع نمایندۀ ارومیه و توهینی که به خانمها شد، بعد هم ماجرای کتککاری خبرنگار روزنامۀ ایران این اتحاد صنفی صورت گرفت و تا مدتها آن نماینده توسط همۀ خبرنگاران پارلمانی بایکوت شده بود.
عظیمنیا: به نظرم این اتفاق یک نقص است که سیاست بر افکار یک خبرنگار سایه بیندازد؛ در این صورت موضوع حق تحصیل زنان روستایی که حق به جانب مردم است، خبرنگار همطیف با نهادهای مسئول به این موضوع نمیپردازد.
پورصفا: البته به نظرم این انتقاد به رسانههای طیف اصولگرا هم وارد است. اگر ما هم در مواردی چنین رفتار کنیم مردم به ما خواهند گفت چرا در فلان موضوع شما سکوت کردید؟ این یک نقیصه برای رسانههاست.
میرزایی: این هماهنگی صنفی بین خبرنگاران سخت هست. اما چند بار در مجلس این را امتحان کردیم و جواب داد. این حرف آقای پورصفا که نمیتوانیم دیدگاههای سیاسی را کنار بگذاریم درست است و غالباً خبرنگارها در درازمدت تریبون جریان سیاسی که به آن منتسب هستند میشوند؛ اما دلیل نمیشود ما خبرنگارها برای این منظور تلاش نکنیم.
رحمانی: دربارۀ محدودیتی که از جانب رسانهها برای خبرنگاران در پیگیری و انتشار مطالب وجود دارد هم توضیحی میدهید؟
میرزایی: خیلی از رسانهها به دلیل همان تعلقاتی که بعداً به خبرنگارهایشان ـ خصوصاً حوزۀ سیاسی ـ هم منتقل میشود در فشار هستند. البته کمی هم در حوزۀ فرهنگ این چالش وجود دارد که بیشتر بهخاطر نگاههای فرهنگی است تا سیاسی.
علت بروز این مشکل آن است که رسانهها در ایران کلاً قدرت چندانی ندارند و از نظر مالی وابستگی دارند. بعضی جاها هم قانون به رسانهها اجازه نمیدهد.
عظیمنیا: به نظر من نباید انتظار داشت رسانه بیطرف باشد. در عالم چیزی به نام بیطرفی وجود ندارد. بههرحال یک امر یا حق است، یا باطل؛ یا خوب است یا بد؛ کسی هم که میگوید من بیطرفم ـ همانند رأی ممتنع در مجلس ـ رأیش یک جا در سمت مخالفها شمرده میشود و یک جا به نفع موافقان میشود. هر کس گفت من مستقل هستم و به جایی وابسته نیستم باید به او شک کرد. مگر میشود؟
رحمانی: خُب. لطفاً دوستان اگر نکتهای در گفتههایشان ناقص ماند، هر طور مایل هستید جمعبندی کنید و نکتۀ پایانیتان را بفرمایید.
میرزایی: موضوع جدّی همان است که اول گفتم؛ رسانه باید برای نمایندهها تعریف بشود، چون اغلبشان تعریفی از رسانه ندارند و فرق آن با روابط عمومی را نمیدانند. نمایندهها باید بدانند قرار نیست رسانه حرف نماینده را در جامعه بهصورت یکطرفه بین مردم پخش کند. باید بدانند رسانه مطالبات مردم را پیگیری میکند. فکر میکنم بهخاطر همین است که اصلاً نمایندهها افراد پاسخگویی نیستند. نمایندهای که اجازه نمیدهد او را نقد کنند، یک جای کارش میلنگد؛ ضمن اینکه اگر به افراد اجازۀ نقد خودشان را ندهند خودشان رشد نمیکنند.
نکتۀ دیگر اینکه چون نمایندهها در شبکههای اجتماعی فعال هستند، تصور میکنند برایشان وسیلۀ ارتباط با مردم است؛ البته این ارتباط فینفسه اشکالی ندارد، اما فراموش نکنند که این یک وسیلۀ ارتباط یکطرفه است.
مسئلۀ بعدی هم موضوع هماهنگی نمایندهها برای بایکوت رسانههاست. اینکه یک فراکسیون تشکیل جلسه بدهد و بگوید فلان رسانه را محدود کنید، چون ما را اذیت میکند اصلاً پسندیده نیست. اگر فکر میکنند آن رسانه حرف ناحق میزند، حرف حقشان را به رسانۀ همسو بگویند تا مردم قضاوت کنند.
نکتۀ آخر هم اینکه نمایندهها ترجیح میدهند اگر کسی میخواهد حرفی بزند دربارۀ مسائل سیاسی و کلی صحبت کنند که داخلش واحد اندازهگیری ندارد، هیچ وعدهای داده نشده است؛ چون هیچوقت قابل پیگیری نیست. به همین دلیل بارها با افرادی که مخالف پیگیری مفاسد اقتصادی هستند، مواجه شدهام.
اکبری: بسیاری از نمایندهها تصور درستی از خبرنگار ندارند؛ نمیدانند خبرنگار پارلمانی آنها را با شیوه و ابزار خودش رصد میکند، نه آنگونه که مطلوب نماینده باشد؛ و مطالبات مردم را میگوید. هر دوی این موارد برای بیشتر نمایندهها، شیرین نیست.
میرزایی: اغلب نمایندهها وقتی مورد پرسش واقع میشوند بحث را سیاسی میکنند. چون در حوزۀ سیاست راه فرار برایشان وجود دارد.
اکبری: نکتۀ پایانی هم اینکه بحث نظارت بر رفتار نمایندهها که توصیۀ رهبر انقلاب بود، کارکرد درستی ندارد. وقتی نمایندهای از عکسهایش در صحن علنی ناراحت میشود و سریع برای برخورد با رسانهها امضا جمع میکند یا نمایندۀ دیگری بینی یک پلیس را از ۲ جا میشکند و بعد هم صافصاف راه میرود، گواه کارکرد غلط این هیئت است. یک نمایندۀ متخلف معمولاً امتیازاتی دارد که با او برخورد نمیشود. همین حال و احوال نمایندهها را تهییج میکند کارهایی بکنند که حتی به ذهن خیلیها خطور نمیکند.
پورصفا: چکیدۀ تمامی حرفها این است که تصور نمایندهها باید اصلاح شود. در واقع بین کسی که چیزی را میداند و کسی که قرار است چیزی را تعلیم بدهد تفاوت وجود دارد. نمایندهای که قرار است چیزی را آموزش بدهد باید از تسلط بیشتری برخوردار باشد. عدهای از نمایندههای مجلس روی برخی موضوعات تسلط دارند اما شیوۀ انتقالش را مسلط نیستند. این واکنشهای نمایندگان نسبت به رسانهها هم بهدلیل همین ناآشنایی با کارکرد رسانهها و شبکههای اجتماعی است. گاهی اوقات میآیند لگدی بزنند اما ۲ برابر به خودشان بازمیگردد، و ناچار به مخفی شدن پشت حصارهای مجلس شد. گاهی اوقات هم نمیدانند اطرافشان پر از عکاس و خبرنگار است، کاری میکنند که رویکردشان تهاجمی میشود و به حالت بیادبی، تهدید یا کتککاری میرسد.
عظیمنیا: من اول به این نکته اشاره کنم که این حرفهایی که دربارۀ مجلس گفتیم برای تکتک نمایندهها صدق نمیکند و این یک امر نسبی است. نمایندههای اصلاحطلبی هستند که باسواد و بامعرفت هستند. اما وقتی آقای زنگنه میگوید ناچاریم بعد از پایان دورۀ نمایندگی آنها را جذب کنیم و میبینیم که در جایجای دولت جذب شدهاند، نباید انتظار داشته باشیم نمایندههای واقعی بشوند. بهتبع آن نمیتوانیم انتظار داشته باشیم جایگاه رسانه را بشناسند. انشاءالله حرف من مصداق نداشته باشد، ولی افرادی که بدانند ۴ سال بعد در مجلس نیستند به فکر آیندۀ شخصی خودشان خواهند بود که درنهایت خودشان را به تریبون یک نهاد یا وزارتخانه تبدیل میکنند.
* دبیر مجلس ماهنامه نماینده