شناسهٔ خبر: 134161 - سرویس سیاست
منبع: قدس آنلاین

روایت آیت الله یزدی از روش و منش آیت الله واعظ طبسی/فقط از رهبری تبعیت می‌کرد

آیت الله یزدی مرحوم آیت الله واعظ طبسی در عمل جز به رهبری چشم نداشت و جز از ایشان تبعیت نمی‌کرد.

به گزارش «نماینده»، اینکه انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) و بدون پشتوانه‌های معمول جهانی یک‌تنه مقابل استبداد داخلی و استعمار خارجی ایستاد، بعد از امداد و خواست الهی، دل‌گرم به حضور چهره‌های مخلص و ایثارگری بود که سختی زندان، تبعید و شکنجه را بر جان خریدند اما تا پای جان بر عهد و پیمان با خدا و امام ایستادند؛ و نه فقط در حیات رژیم طاغوت، بلکه در حین و بعد از پیروزی انقلاب نیز همچنان بر بیعت خویش باقی مانده و تا واپسین لحظات عمر دست از خدمت به انقلاب و نظام نکشیدند. مرحوم آیت‌الله عباس واعظ طبسی ازجمله شخصیت‌های بنام و خدوم انقلاب اسلامی است که بنا بر اذعان دوست و دشمن دمی از انقلابیگری دست برنداشت و در سمت تولیت آستان قدس رضوی، پرچم خدمت به اسلام و انقلاب را برافراشته نگاه داشت.

ازاین‌رو، در گفت‌وگویی با آیت‌الله محمد یزدی، رئیس سابق مجلس خبرگان رهبری، عضو شورای نگهبان، دبیر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و دبیر شورای عالی حوزه‌های علمیه، فرازی از کتاب زندگانی آن روحانی نستوه و سالک الی‌الله را به بحث و بررسی گذاشته‌ایم که از نظرتان می‌گذرد:

با توجه به مبارزات پردامنه مرحوم آیت‌الله واعظ طبسی با رژیم طاغوت، این مبارزات در تهییج و همراه کردن مردم مشهد مقدس با جریان انقلاب و زمینه‌سازی‌های مبارزاتی ایشان چه تأثیری داشت؟

مشهد مقدس از شهرهای خاص و دارای امتیاز فوق‌العاده است و معمولاً اشخاص مقیدند سالی یک بار را به حرم مطهر رضوی مشرف شوند. من هم کم‌وبیش در چنین وضعیتی بودم و تلاش می‌کردم سالی یک بار را مشرف شوم. قبل از پیروزی انقلاب و در اوایلی که امام راحل کار نهضت را شروع کردند و هنوز مراحل تبعید و زندان برای هیچ‌یک از ما پیش نیامده بود، در سفری به مشهد مقدس از طلاب و روحانیون درباره وزنه‌های سیاسی انقلابی شهر پرسیدم که دو نفر را به من معرفی کردند: یکی آیت‌الله خامنه‌ای که امروز مقام عظمای ولایت و رهبری را عهده‌دار هستند و دیگری مرحوم آیت‌الله واعظ طبسی. اگرچه من هیچ سابقه آشنایی با ایشان نداشتم، اما همین‌که گفتند آن مرحوم با جریان انقلاب و امام خمینی (ره) همراه است، پرسان‌پرسان منزلشان را پیدا کردم و به آنجا رفتم. منزل ایشان بسیار کوچک و معمولی و شرایط زندگی‌شان آخوندی و طلبگی و ساده بود. چند دقیقه‌ای نشستم و خودم را معرفی کردم و گفتم از قم آمده‌ام و درس امام (ره) می‌روم، ایشان هم اظهار لطف کرد و این نقطه آشنایی ما بود. من متوجه روحیه انقلابی و خلوص در آن مرحوم شدم و دریافتم که دنبال مسائل دنیوی نیست. برای آشنایی با مقام معظم رهبری هم به مسجدی که ایشان منبر داشتند و بسیار هم استقبال می‌شد، رفتم و پای منبرشان نشستم و بحث‌های ایشان را انقلابی یافتم، البته نتوانستم با ایشان در مشهد تماس نزدیکی بگیریم. ارتباطات این‌چنینی به طور طبیعی بین افراد علاقه‌مند برقرار بود و اگر مشهد می‌رفتیم مقید بودم چند نفر را ببینم، ازجمله مرحوم آیت‌الله واعظ طبسی و آیت‌الله مروارید که از علمای مبرز مشهد بودند و یکی دیگر از زهاد و عباد مشهد مقدس که اکنون نامش را به یاد ندارم. منزل آیت‌الله مروارید در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر بود و ایشان به دلیل وضعیت طلبگی و سؤال و جواب‌ها به من اظهار محبت داشت و این سبب رابطه‌ای شد که تا امروز هم بین من با آقازاده ایشان کمابیش وجود دارد.

بعد از پیشامد وضعیت زندان و تبعید برای اعضای جامعه مدرسین، من دیگر ارتباط مستقیم با آیت‌الله واعظ طبسی نداشتم تا پس از پیروزی انقلاب و راه‌اندازی تشکیلات اسلامی که امام خمینی (ره) مقید بودند هرچه زودتر شکل قانونی به خود بگیرد؛ و نیز تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی که من هم عضو آن بودم و دو منتخب استان خراسان هم در آن حضور داشتند.

بعد از پیروی انقلاب و انتصاب آن مرحوم به تولیت آستان قدس رضوی هرگاه من به مشهد مشرف می‌شدم، مهمان آیت‌الله واعظ طبسی بودم و ایشان اجازه نمی‌داد من جای دیگری بروم؛ یا در باغ مصطفی‌خانی یا خانه‌های سازمانی ما را اسکان می‌داد و هرچه من اصرار می‌کردم، ایشان به دیدار من می‌آمد. اصلاً هرگاه به مشهد مشرف می‌شدم اولین کسی که به دیدار ما می‌آمد آن مرحوم بود.

مرحوم آیت‌الله واعظ طبسی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل روحیه انقلابی، رفتن به منابر خاص و اظهار علاقه به امام خمینی (ره) و اینکه از انقلابیون استان بود، محبوبیت خاصی داشت؛ اما بعد از تولیت آستان قدس رضوی، علاوه بر ابعاد علمی، اخلاقی و طلبگی، ایشان مدیریت شایسته‌ای از خود نشان داد و روزبه‌روز موفقیت ایشان در اداره بخش‌های مختلف آستان خود را نشان می‌داد.

در اوایل مسئولیت تولیت آستان، من دو نفر را برای تصدی معاونت به ایشان معرفی کردم که یکی از آن‌ها بااینکه قمی بود، رفت و دیگر از اهالی مشهد شد و با اظهار محبت آیت‌الله واعظ طبسی، کارایی‌اش را نشان داد.

مرحوم آیت‌الله واعظ طبسی نه از نظر وزانت علمی (که متوسط بود)، اما از نظر مدیریت و اخلاق و ارتباط با اشخاص مختلف، کم‌کم جایگاه برجسته‌ای یافت. در زمان امام خمینی (ره) مورد علاقه ایشان بود و در زمان مقام معظم رهبری هم بیشتر.

من در هر بار تشرف به مشهد، مهمان امام رضا (علیه‌السلام) می‌شدم و در یکی از مکان‌های منتسب به حضرت و تحت نظارت آن مرحوم ساکن می‌شدم.

سبک زندگی اجتماعی، سیاسی و مدیریتی آیت‌الله واعظ طبسی چه ویژگی‌هایی دارد که بتوان آن‌ها را به مدیران کنونی جامعه به‌عنوان الگو و راهنمای راه معرفی کرد؟

ایشان در برخورد با جناح‌های مختلف سیاسی بسیار عاقل بود؛ درحالی‌که متأسفانه پس از پیروزی انقلاب، انقلاب از جهات مختلف حتی در نزدیکان، دوستان و شاگردان امام (ره) مبتلا به این درگیری‌های سیاسی شد، اما من در حد خودم این احساس را داشتم که ایشان هرگز تندروی و جهت‌گیری خاصی نداشت و سعی می‌کرد همه مرتبطین به انقلاب و امام را داشته باشد.

بسیاری می‌دانند من با مرحوم آقای هاشمی اختلاف‌نظر داشتم، درحالی‌که در دو دوره مجلس خبرگان رهبری ایشان رئیس و من نایب‌رئیس بودم و به یکدیگر نزدیک بودیم، اما اختلاف‌نظرهایی هم داشتیم. در سفری می‌خواستم بدانم در این اختلاف‌نظرهای من و آقای هاشمی چه برخوردی دارند، لذا وقتی آن مرحوم در کتابخانه یکی از خانه‌های سازمانی آستان قدس به دیدار من آمد، درخواست ملاقات و صحبت خصوصی کردم و برخی مسائل لازم را برای آن مرحوم گفتم. می‌دانستم ارتباط ایشان با مرحوم هاشمی ارتباط دوستانه‌ای است؛ بااینکه اختلاف‌سلیقه‌هایی با مرحوم هاشمی داشتم، اما با هردوی ما ارتباط کامل و دقیق را نگاه می‌داشت. من در آن جلسه خصوصی درجه عکس‌العمل نشان دادن مقابل این موضع‌گیری‌ها و تحمل و تدبیر ایشان را به‌خوبی یافتم؛ چراکه همه حرف من را شنید، اما در آن جلسه یک کلمه نه اثباتاً و نه نفیاً بیان نکرد و فقط گفت: من از شما اطلاعات زیادی را گرفتم.

این وضعیت ادامه داشت و هم من و هم مرحوم آقای هاشمی در هر بار تشرف به مشهد مقدس مهمان مرحوم آیت‌الله واعظ طبسی می‌شدیم و به هردوی ما محبت می‌کرد تا اینکه جریان شورای عالی حوزه‌های علمیه در قم پیش آمد و همه حوزه‌های علمیه سراسر کشور زیر نظر آن قرار می‌گرفت؛ و در دوره‌ای من دبیر آن شدم و چون حوزه علمیه مشهد از نظر درجه اهمیت بعد از حوزه علمیه قم قرار می‌گیرد (البته مشهد همیشه وزنه سنگین علمی داشته است)، طبعاً می‌خواستم بدانم آن مرحوم در همکاری با شورای عالی و مدیریتی که قم می‌خواهد نسبت به حوزه‌ها داشته باشد چطور عمل می‌کند. در صحبتی که داشتم آیت‌الله واعظ طبسی گفت: اگرچه حوزه علمیه مشهد در درجه دوم اهمیت قرار دارد، اما فکر نمی‌کنم مقام معظم رهبری موافقت کنند که زیر نظر شورای عالی حوزه قرار بگیرد. من در پاسخ گفتم: از نظر من حوزه مشهد در درجه دوم قرار دارد و شورای عالی چنین برنامه‌هایی دارد، اما نهایتاً نظر شما محترم است.

همه حوزه‌های علمیه خراسان بزرگ (آن زمان هنوز خراسان به ۳ استان تقسیم نشده بود) زیر نظر آیت‌الله واعظ طبسی و با نظارت ایشان عمل می‌کردند. بعد ما متوجه شدیم مقام معظم رهبری نیز نظرشان بر فعالیت مستقل حوزه علمیه مشهد است؛ لذا من به آن مرحوم گفتم: حال که این استقلال هم نظر شما است و هم نظر رهبری، رابطه‌ای میان مدیریت حوزه علمیه قم با مدیریت حوزه علمیه مشهد برقرار کنید تا هماهنگ باشیم؛ و ایشان تأیید کرد و شخصی را معرفی کرد. از آن پس در دوره مدیریت بر شورای حوزه، هر سفر که به مشهد می‌رفتم جلسه‌ای تشکیلاتی نیز با آن مدیر و همکارانشان که معمولاً در باغ مصطفی‌خانی برگزار می‌شد، داشتم.

از این ارتباط و هماهنگی در مسائل حوزوی، ایشان مدبرانه و عاقلانه برخورد می‌کرد تا مسائل نمایندگان خبرگان و مجلس استان.

‌نگاه مرحوم آیت‌الله واعظ طبسی به مسائل حوزه و چالش‌هایی که بعضاً در آن رخ می‌داد چگونه بود و چگونه مسائل را تدبیر می‌کرد؟

در حوزه خبرگان اختلاف‌نظری پیش آمد؛ منتخب استان در خبرگان قانون اساسی که از عباد و زهاد بود (و بنا بر وصیتش در نقطه‌ای ناپیدا و خاص دفن شد) یک بار در مجلس خبرگان قانون اساسی به من گفت: شما جوانان از این سروصداهای غرب‌زدگی نترسید و حرف‌هایتان را بزنید ما پشتیبان شماییم. دل‌گرمی به ما می‌داد و من نمی‌دانستم با فلسفه، انس و میانه خوبی ندارد؛ چراکه من نیز نسبت به فلسفه و حوزه مشهد آشنایی نداشتم، اما اجمالاً می‌دانستم حوزه مشهد خیلی با فلسفه موافق نیست. کتابی را از حوزه مشهد خوانده بودم درباره مسائل فلسفی و برداشت خاصی از آن کتاب داشتم.

در یکی از سفرها مرحوم طبسی به من گفت: جلسه‌ای برای چند تن از شهدا برگزار می‌شود و شما نیز حضور داشته باشید و خودش نیز حضور داشت. آن جلسه از نظر حضور چهره‌های روحانی و برگزارکننده جلسه که مرحوم طبسی بود، با حضور وزنه‌های سنگین همراه شد. وقتی به منبر رفتم، گویی خدا به ذهنم جاری کرد و گفتم: «الشهید ینظر بوجه الله» و روی آن بحث طلبگی با جنبه عرفانی تند ارائه شد. وقتی بحث به اتمام رسید، آقای طبسی دستم را گرفت و گفت: آقایان خیلی از شما احترام کردند. پرسیدم: یعنی چه؟ چرا؟ گفت: شما نمی‌دانستی ۴-۳ تن از این‌ها با این حرف‌های شما خیلی موافق نیستند و شما حوزه مشهد را نمی‌شناسی، اما من خوب می‌شناسم، فقط بدان که خیلی ملاحظه‌ات را کردند و احترامت را نگاه داشتند.

این سبب شد زمانی از رهبری در جلسات شب‌های جمعه که محضرشان می‌رفتم، پرسیدم حوزه مشهد با فلسفه چه نسبتی دارد؟ ظاهراً میانه خوبی با فلسفه ندارد؟ ایشان فرمودند: این‌طور مشهور شده که میانه خوبی ندارد، اما حوزه مشهد سابقه دارد؛ در حال حاضر اکثراً موافق نیستند، اما در گذشته وزنه‌های سنگین فلسفی هم داشته است.

اخیراً یکی از طلبه‌های مشهد که در مباحثات ما شرکت دارد، کتابی برای من آورد درباره مرحوم حاج میرزا حسین از روحانیون مشهد و نقش ایشان. به این نتیجه رسیدم که مؤلف کتاب پایه‌گذار انجمن حجتیه در مشهد بوده است و مرحوم آیت‌الله خزعلی هم از وی تأثر داشته. به آن طلبه گفتم: این کتاب وقت من را بسیار گرفت و حقیقت این است که وی حوزه مشهد را عوض کرده؛ چراکه این حوزه در گذشته با عرفان و فلسفه میانه خوبی داشت، اما مباحث وی باعث فاصله گرفتن این حوزه از فلسفه و تنها تأکید بر اینکه ان‌شاءالله امام زمان (عج) می‌آیند و باید چنین‌وچنان می‌بود، کرده است.

با توجه به آنکه من از قبل و از روز اول انقلاب که بحثشان مطرح بود به‌دقت جریان انجمن حجتیه را مطالعه می‌کردم (چون امام رحمت‌الله ابتدا دستور دادند که به آن‌ها وجوهات داده شود، اما بعد نهی کردند) متوجه شدم نویسنده کتاب مذکور بر حوزه مشهد تأثیر شگرفی داشته. نه اینکه بگویم حوزه مشهد امروز انجمن حجتیه است، اما زیربناهای این انجمن در آن وجود دارد. ازجمله درایت‌های مرحوم طبسی این بود که با این‌ها برخورد متعارف و متوسطی انجام داد و این هم نشانه‌ای دیگر در برخورد با حوزه‌های علمیه بود.

‌نوع نگاه و برخورد تولیت فقید آستان قدس رضوی به جناح‌بندی‌های سیاسی و ارتباط با گروه‌ها و مواجهه با اختلاف‌نظرها چگونه بود؟

تدبیر و برخورد عاقلانه مرحوم طبسی در طول تولیت آستان قدس رضوی مقابل اختلاف‌نظرها و حتی جناح‌بندی‌ها بسیار مدبرانه بود و طوری برخورد می‌کرد و عمل و رفتارش به‌ گونه‌ای بود که هیچ حزب و گروهی نمی‌توانست بگوید ایشان عضو ما است؛ اما در باطن فقط از رهبری تبعیت می‌کرد و به خود من چندین بار گفت: ملاک عمل من رهبری است. در جلسات خبرگان رهبری که رفت‌وآمد داشت و در جلساتی که به محضر رهبری می‌رفتیم، معمولاً کنار هم می‌نشستیم و بعضاً سؤال می‌پرسیدم و آن مرحوم پاسخ می‌گفت.

از خصایص آن مرحوم این بود که در مدیریت و تولیت آستان قدس رضوی، چون این آستان به‌ گونه‌ای است که اقشار و سلایق مختلف در آن رفت‌وآمد دارند و شئونشان متفاوت است و از طرفی دیدوبازدید با آن‌ها لازم بود، با همه ارتباط می‌گرفت، اما مدبرانه و معقول؛ روش عملی ایشان همسو با امام خامنه‌ای بود.

 آن مرحوم در عمل جز به رهبری چشم نداشت و جز از ایشان تبعیت نمی‌کرد. در برخوردها با همه اقشار و گروه‌ها ارتباط داشت، چون آستان قدس رضوی محل آمدوشد همه سلایق، مسلمانان و جناح‌ها بود.

‌آیا روحیه انقلابیگری و مبارزاتی مرحوم آیت‌الله واعظ طبسی در دوران دفاع مقدس و هنگامی که سمت تولیت آستان قدس رضوی را عهده‌دار بود نیز تبلور داشته است؟

در دوران هشت‌ساله دفاع مقدس، مرحوم آیت‌الله واعظ طبسی بیشترین خدمت را از آستان قدس رضوی به جبهه‌ها کردند، به‌ویژه پل مخصوصی که توسط لوله و مهندسی خاص ساخته شد و رزمندگان از آن عبور کردند، همه هزینه‌هایش توسط آستان و به همت آن مرحوم تأمین شد. خود من هم از آن پل که از شاهکارهای مهندسی جنگ بود و در کوتاه‌ترین نقطه علی‌رغم جریان آب ساخته شد، رد شدم. نهایتاً آنکه ایشان جبهه را حمایت می‌کرد و قبل از پیروزی انقلاب از انقلابیون فعال بود و بعد از انقلاب هم علی‌رغم جبهه‌بندی‌ها و جناح‌بندی‌ها که ذاتی هر انقلابی است، مدبرانه برخورد کرد و مدیریت عاقلانه‌ای داشت؛ و گاهی هم که ما نظری داشتیم، وضعیت مشهد و خراسان را تشریح می‌کرد و راهکار پیشنهاد می‌داد و ما هم عمل می‌کردیم. به‌طورکلی مرحوم آیت‌الله واعظ طبسی از وزنه‌های سنگین انقلاب بود و خدمات بسیاری به انقلاب و نظام کرد.

* این مطلب در ویژه نامه «یار صادق انقلاب» به چاپ رسیده که به مناسبت نخستین سالگرد ارتحال آیت الله واعظ طبسی توسط روزنامه قدس منتشر شده است.