به گزارش «نماینده» انقلاب اسلامی ایران چه در نقطه شکلگیری و آغاز مبارزات و چه در سالهای پس از آن و دوران استقرار جمهوری اسلامی، نشان داده که بیش از هر توصیف دیگری، پدیدهای فرهنگی است و از ابزار اندیشه و برخاسته از درک و فرهنگ عمومی جامعه پیرامون ایران، برای تغییرات سیاسی خود بهره برده است.
بسیاری از مهمترین جرمهای سیاسی مبارزان علیه حکومت ستمشاهی در سالهای پیش از انقلاب، نگهداری و حتی مطالعه یک یا چند کتاب بوده و بسیاری از فرماندهان نهضت اسلامی نیز از رسانه کتاب برای انتقال اندیشه و باور فکری و سیاسی خود بهره بردهاند.
با این همه شاید این نکته محل توجه و تامل باشد که وضعیت نشر در سالهای پیش از انقلاب اسلامی اعم از تعداد کتابهای چاپ نخست و تجدیدچاپ، ممیزی کتاب و نیز شیوه توزیع و فروش کتاب در کشور، به خوبی میزان ترس و توجه رژیم پهلوی به انتشار کتاب و نیز محدودیتهای موجود در این مسیر را به نمایش می گذارد و وضعیت آن روزهای نشر و چاپ در کشور را برای مخاطبان امروزی قابل لمس و درک کند.
ایران در حالی پیروزی انقلاب اسلامی را تجربه کرد که چاپخانههای خصوصی در ایران از اواخر دوران ولیعهد ناصرالدین شاه به چرخه نشر کشور وارد شده بودند و بر اساس آمارهای موجود در آن سالها به ازای هر ۲۱۰ نفر ایرانی تنها یک کتاب در کشور چاپ و منتشر میشد که با احتساب جمعیت نزدیک به ۱۵۵ هزار نفری ایران در آن دوران میتوان به چاپ تقریبی سالانه ۷۸۰ عنوان کتاب در کشور دست پیدا کرد.
به طور کلی اگر بخواهیم از ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷، را از لحاظ تولید و نشر کتاب در نظر بگیریم باید این موارد را در نظر بگیریم: پایین بودن سطح سواد عمومی، نقص نظام آموزشی، کافی نبودن تخصص ناشران، کافی نبودن سرمایهگذاری، فقدان سیاستها و برنامههای آیندهنگر و هماهنگ، ضعف مدیریت نشر و یاری نرساندن رسانهها به کتاببا تغییر حکومت از قاجاریه به پهلوی وضعیت انتشار کتاب در ایران دچار تحولات متعددی میشود. از یک سو سانسور شدید در دوران رضاشاهی و پس از آن یک دوره باز در اوایل حکومت پهلوی اول تا پیش از کودتای ۲۸ مرداد و پس از آن در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، وضعیت انتشار کتاب در ایران با فراز و فرودهای متعددی از منظر سختگیری و نظارت دولتی برای انتشار کتاب همراه بوده است.
در این زمینه دکتر عبدالحسین آذرنگ هم در مقاله «دورههای عادی و بحرانی نشر کتاب در ایران در نیم قرن اخیر» مینویسد: «در سال ۱۳۳۸ در کشوری که حدود ۲۰ میلیون جمعیت داشت، فقط ۴۸۵ عنوان کتاب منتشر می کردند؛ یعنی به ازای هر یک میلیون نفر ۲۴ عنوان کتاب. سال ۱۳۴۰ تعداد کتابها ۵۸۷ عنوان شد و سال ۱۳۴۹ چهار هزار و سیصد و پنجاه و نه کتاب؛ یعنی به ازای هر یک میلیون نفر ۸۸ عنوان. در سال ۱۳۵۰ تعداد ۳۴۷۴ عنوان کتاب منتشر شد و سال ۵۵ تعداد ۱۶۸۹ کتاب که حتی نسبت به ۱۱ سال قبلش هم کم تر بوده است.»
آذرنگ در این مقاله تصریح کرده است: «به طور کلی اگر بخواهیم از ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷، را از لحاظ تولید و نشر کتاب در نظر بگیریم باید این موارد را در نظر بگیریم: پایین بودن سطح سواد و فرهنگ عمومی، نقص نظام آموزشی، عدم اعتیاد به مطالعه، کافی نبودن دانش و تخصص ناشران، کافی نبودن سرمایه و سرمایهگذاری به ویژه در تولید چاپ و نشر، فقدان سیاستها و برنامههای آیندهنگر و هماهنگ، چه در بخش عمومی چه در بخش خصوصی، ضعف مدیریت نشر و یاری نرساندن رسانهها به کتاب.»
در کنار این مساله بیسواد بودن ۵۵ درصد از جامعه ایرانی در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بیکیفیتی کتابهای منتشر شده در کشور به ویژه از منظر محتوای ارائه شده در آنها، نبود قانون مدون نشر و ساختار حقوقی برای تبیین حقوق مولفان و ناشران و نیز آمار پایین کتابخانههای ایران در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به شکلی که تنها حدود سیصد و هفتاد کتاب خانه در کشور با حدود ۵/۲ میلیون نسخه موجود کتاب و نزدیک به ۱۲۳۲۷۱ نفر عضو را شامل میشد، به وضعیت وخیم کتابخوانی و نشر در ایران پیش از انقلاب اسلامی دامن میزد.
در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان تصویب مصوبه ضوابط و شرایط نشر در دهه شصت، نشر ایران دچار یک تحول میشود. بسیاری از آثار ممنوعه و دارای ممیزی در سالهایی پیش از پیروزی انقلاب یک شبه مجوز انتشار پیدا میکند و همین تحول است که با وجود اینکه آمار انتشار کتابهای چاپ اولی در سال ۱۳۵۷ به زحمت به عدد ۲۳۰ عنوان در سال میرسید، در سال ۱۳۵۸ تعداد کتابهای چاپ اول در ایران به بیش از ۱۵۰۰ نسخه میرسد. متوسط شمارگان نیز از میزان تقریبی ۲۵۰۰ نسخه در سال ۵۷ در سال ۵۸ به بیش از ۱۱ هزار نسخه میرسد.
با این همه متوسط شمارگان کتاب در ایران در سال ۱۳۵۸ تا به امروز روندی نزولی به خود دیده است تا جایی که این روزها گاه شاهد شمارگان میان ۲۰۰ تا ۵۰۰ نسخه نیز برای کتاب هستیم. این در حالی است که میزان و تعداد نسخههای چاپ اول کتاب در کشور به طور متوسط روند افزایشی داشته است.
چهار دهه نشر و ادبیات انقلاب اسلامی
جریان نشر در ایران پس از انقلاب اسلامی را اما میتوان از منظر محتوا نیز مورد بررسی قرار داد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در فاصله تقریبی دو سال تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، بیشترین و مهمترین موضوعی که در آثار تالیف و منتشر شده میشد ردیابی کرد به موضوعاتی چون تبیین دیدگاههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی اسلام و جمهوری اسلامی اختصاص داشت که بدون شک متاثر از آزادیهای ایاد شده در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود.
با شروع جنگ تحمیلی اما این رویکرد جای خود را به انتشار و تالیف کتابهایی با موضوع جهاد و لزوم و تفسیر آن و نیز لزوم تبین مبانی فکری و اعتقادی آن داد. در همین برهه است که رفته رفته نخستین جرقههای جدی ادبیات و شعر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در فضای نشر ایران دیده میشود.
با وجود اینکه آمار انتشار کتابهای چاپ اولی در سال ۱۳۵۷ به زحمت به عدد ۲۳۰ عنوان در سال میرسید، در سال ۱۳۵۸ تعداد کتابهای چاپ اول در ایران به بیش از ۱۵۰۰ نسخه میرسد. متوسط شمارگان نیز از میزان تقریبی ۲۵۰۰ نسخه در سال ۵۷ در سال ۵۸ به بیش از ۱۱ هزار نسخه میرسد. از سال ۱۳۶۷ و تغییر فضای سیاسی ایران به دنبال پایان جنگ و فضاهای ناشی از آن در کنار حرکتهای جاری در ادبیات ایران با موضوع جنگ و انقلاب اسلام، شاهد رجعتی دوباره به ادبیات داستانی و شعر در فضای ایران هستیم. در این فضا در کنار آثار ادبی مستقل و متعلق به بدنه روشنفکر جامعه ایران و نیز آثار مرتبط با موضوع دفاع مقدس، رمانهای عامهپسند در فضای اجتماعی ایران به شکلی وسیع برای خود پایگاه اجتماعی باز کرده و جریانی تازه را در فضای کتابخوانی ایران فراهم میسازد.
در ادامه مسیر و در دهه هفتاد و متاثر از تغییرات سیاسی جامعه ایران آثاری با موضوع سیاست، فلسفه سیاسی و نیز ادبیات سیاسی تحقیقی که منشا آن گزارشهای ژورنالیستی است در جامعه ایران جای خود باز کرده و مخاطبان بسیاری را کسب میکند.
در دهه سوم از انقلاب اسلامی اما با وجود فروکشکردن تب مطالعه کتابهایی با موضوع و اندیشه سیاسی، رفته رفته نسل سوم از داستان نویسان ایران که عمده آنها از داستان نویسان جوان ایرانی هستند، در دهه هشتاد خود را به جامعه ایران معرفی و سبک تازهای در فضای شعر و ادبیات داستانی باز میکنند. در همین دوران است که نهضت ثبت و انتشار کتابهایی با محوریت تاریخ شفاهی جنگ و انقلاب اسلامی نیز در ایران شکل گرفته و آثار فاخر متعددی را در این حوزه به ظهور میرساند.
توجه ویژه به ادبیات کودک و نیز توجه به ضرورت ترجمه و نخستین گامهای جدی برای ترجمه معکوس آثار منتشر شده در ایران در این سال ها شکل میگیرد و در کنار آن تحولات قابل توجهی را در حوزه تصویرگری در انتشار کتابهای ایرانی شاهدیم.
بیمها و امیدهای نشر انقلاب اسلامی
نشر ایران اما در میانه راه چهارمین دهه از پیروزی انقلاب اسلامی با وجود اینکه از نظر میزان انتشار کتاب و نیز میزان نسخههای چاپ اول دارای وضعیت مطلوبی است اما با چند بحران جدی روبروست که نخستین و شاید مهمترینش بحران مخاطب است که شمارگان کتاب در ایران را به متوسط ۵۰۰ تا ۷۰۰ نسخه نیز رسانده است. در کنار این موضوع، سنگینی کفه ترجمه در مقابل تالیف و بیاعتبار شدن آثار تالیفی حتی در زمینههای علمی و دانشگاهی نیز پدیده دیگری است که نشر ایران با آن به صورت جدی مواجه شده است.
نداشتن ساختار صنفی متناسب با بدنه نشر، نبود سیستم قابل اعتنای توزیع کتاب، پشتبانی نرمافزاری و ناکافی برای انتشار کتاب در کشور، نبود سامانههای اطلاع رسانی کافی در حوزه های مختلف نشر و پدیده نوظهور قاچاق کتاب در ایران را نیز باید به این فهرست افزود.
با این همه نگاهی به موفقیتهای جهانی ایرانی در مساله ترجمه معکوس در سالهای اخیر که رفتهرفته نام و ادبیات ایران را به عنوان یک کالای جدی در بازار جهانی مطرح میکند و حضور در بازار ایران را به عنوان یک پدیده اقتصادی قابل اعتنا مورد توجه قرار میدهد، در کنار موفقیتهای قابل توجه ادبیات کودک و نوجوان و نیز تصویرگران ایران افقهای روشنی را پیش روی بخشی از بدنه نشر ایران برای سالهای آینده قرار داده است.