عین القضات همدانی با نام کامل عبدالله بن محمد بن علی میانجی همدانی حکیم، نویسنده، شاعر، مفسر قرآن، محدث و فقیه بود. که در جوانی به مرگ محکوم و به قول هفت اقلیم، عینالقضات در سن سی و سه سالگی در مدرسهای که در همدان در آن به تربیت و ارشاد مریدان و وعظ میپرداخت، به دار کشیده شد. قاضی را در پاسی از شب به دار آویختند تا شهر در خواب باشد و کسی از اجرای حکم آگاهی نداشته باشد. فردای آن شب بدن بیجان او را از دار پایین آوردند، پوست بدنش را کندند و سپس جسدش در بوریایی آلوده به نفت پیچیده، سوزانیدند.
تمهیدات عین القضات، اثری مهم در عرفان و اصول طریقت در زبان فارسی است که مطالب پیچیده و مشکل عرفانی را با مثالهای ساده توضیح داده و از اشعار فارسی، عربی، تشبیهات و تمثیلات بسیاری استفاده کرده است. همچنین تقریباً بعد از هر چند جمله، آیاتی از قرآن و روایاتی از پیامبر اکرم آورده است.
تمهیدات مشتمل بر چندین باب است که در یکی از باب های آن با عنوان "حقیقت عشق" آمده:
دریغا عشق فرض راه است همه کس را. دریغا اگر عشق خالق نداری باری عشق مخلوق مهیا کن تا قدر این کلمات تو را حاصل شود. دریغا از عشق چه توان گفت و از عشق چه نشان شاید داد و چه عبارت توان کرد! در عشق قدم نهادن کسی را مسلم شود که با خود نباشد و ترک خود بکند و خود را ایثار عشق کند. عشق آتش است هرجا که باشد جز او رخت دیگری ننهد. هرجا که رسد سوزد و به رنگ خود گرداند.
سودای عشق از زیرکی جهان بهتر ارزد و دیونگی عشق بر همه عقل ها افزون آید هر که عشق ندارد مجنون و بی حاصل است و هر که عاشق نیست خود بین و پر کین باشد، و خود رای بود؛ عاشقی بی خودی بی راهی باشد.
ای عزیز معذوری که هرگز «کهیعص۱» با تو غمزه ای نکرده است تا قدر عشق بدانستی. ای عزیز آفتاب که در کمال اشراق خود جلوه کند، عاشق را از آن قوتی و حظّی نباشد، و چون در سحاب خود را جلوه کند، قرار و سیری نیابد.
۱: سعدبن عبدالله می گوید: روزی تأویل «کهیعص» را از امام زمان سوال کردند. حضرت فرمودند: این حروف از اخبار نهانی است که خداوند به بنده اش زکریا اطلاع داده سپس داستان آن را برای محمد(صلی الله و علیه و آله) بیان داشته است.
آنجا که زکریا از خدا خواسته اسماء خمسه ی طیبه را به او بیاموزد، جبرئیل بر او نازل شد و آن اسماء را به او آموخت. هنگامی که زکریا نام محمد و علی و فاطمه و حسن را به زبان جاری کرد دل شاد شده و اندوهش زائل گردید و اما وقتی که نام حسین را به زبان آورد اندوه بر او چیره شد و اشکش جاری گردید. سپس عرضه داشت خدای من! چه شد که امروز وقتی نام آن چهار نفر را به زبان آوردم با ذکر نام آن ها اندوهم برطرف گردید و لکن هنگامی که نام حسین به زبانم جاری شد اشکم جاری و غم دلم زیاد گردید؟!
خداوند داستان شهادت امام حسین(علیه السلام) را به او خبر داد و فرمود: «کهیعص» پس «ک» اسم کربلا و «ه» هلاکت عترت طاهره و «ی» یزید (قاتل آن بزرگوار) و «ع» عطش آن حضرت و «ص» اشاره به صبر و بردباری او است وقتی که حضرت زکریا این وقایع را شنید، سه روز از مسجد بیرون نیامد و نگذاشت کسی بر آن حضرت وارد شود و به گریه و سوگواری پرداخته و با چشم گریان می گفت:
الهی! آیا بهترین خلقت را به مصیبت فرزندش مبتلا خواهی کرد؟
الهی! آیا این مصیبت را بر حسین نازل می کنی؟
الهی! آیا این لباس مصیبت را بر علی و فاطمه می پوشانی؟
الهی! آیا اندوه این مصیبت را بر آن دو بزرگوار روا می داری؟
سپس عرضه داشت: خدای من! فرزندی به من روزی فرما و هنگامی که بزرگ شد چشم مرا به دیدار او روشن و مرا به دوستی مفتون گردان، آنگاه مرا به داغ او مبتلا فرما چنان که حبیبت محمد را به داغ فرزندش مبتلا می فرمایی!