به گزارش «نماینده»، فرهاد تنها یک بار جلوی دوربین رفته است، در برنامه جنگ ۷۷. در آن نقش بچگی پدرش را بازی میکند؛ از بس به هم شبیه هستند و این را همه میگویند. در پشت صحنه برنامههای پدرش زیاد چرخیده ولی با این وجود علاقه چندانی به بازیگری ندارد.
آدمها را با بچههایشان بهتر میشود شناخت. از تربیتی که شدهاند و حرفهایی که میزنند میتوان اتمسفر داخل خانهشان را حدس زد. حالا هم نوبت مهران مدیری است تا او را با پسرش فرهاد بشناسیم. فرهاد که این روزها موزیسین شده و حتی موسیقی کارهای پدر را هم میسازد و انتخاب میکند، حرفهایی درباره خلق و خوی پدرش و حتی کارهایی که مادرش انجام میدهد. این حرفها برای زمانی است که او تازه داشت ریش و سبیل در میآورد و گواهینامه دهم نداشت. با بازخوانی صحبتهای او کمی بیشتر از خانه و تبار مدیریها سر در آوردیم و شما را هم در لذت آن شریک میکنیم.
اردیبهشتی مستقل
فرهاد مدیری متولد ۱۸ اردیبهشت ۱۳۷۰ است. او در هنرستان موسیقی درس خوانده و برای ادامه تحصیل به خارج از ایران رفته است. نه در فرم لباس پوشیدن فرهاد اثری از بچههای هنری است و نه در مرتب کردن چهرهاش؛ البته همه اینها را خودش انتخاب کرده و پدرش نقشی در انتخاب این فرم لباس پوشیدنش ندارد؛ حتی میتواند بخندد و تعریف کند که ریش فراوانی داشته و برای آمدن سر گفت و گو آنها را اصلاح کرده چون نمیخواسته عکسش با آن ریشهای بلند چاپ شود!
همسر مهران مدیری چه میکند
همسر مهران مدیری و مادر فرهاد و شهرزاد رشتهاش هنری بوده و ادبیات. او خانهدار است و برای خودش مینویسد و هیچ وقت دغدغه انتشار نوشتههایش را نداشته. اسم فرهاد را هم مادرش انتخاب کرده و بعد از آن مهران مدیری زیاد از این اسم در شخصیتهای تلویزیونیاش استفاده کرده است.
شوخ طبعی ارثی
او شوخ طبعی را هم از پدرش به ارث برده؛ اگر چه آن روزها کمتر امکان بروز این توانایی را پیدا میکرد و میگفت: «همه میگویند پدرم آدم شلوغی است من به خاطر شرایط خانوادگیام نمیتوانستم این طور باشم»
البته آنقدر با هوش بود که گزک دست کسی ندهد و بگوید حضور پدرش همیشه به نفعش تمام میشود و هیچ وقت با او مشکلی نداشته است. به همین خاطر هم بود که گفت: «به فامیلی مدیری افتخار میکند، هر چند سختیهای زیادی دارد.»
بیلیاردبازی با پدر
وقتی فرهاد مدیری را ببینید قد بلند او سریع توجه شما را جلب میکند. بیخود نبود که پدر در اجرای جشنواره فجر پشت تریبون گفت: «قد و بالات رو قربون» همه فکر میکردند بسکتبالیست است اما خودش میگفت : «اهل بسکتبال نیستم و تنها سه ماه رفتم» و با خنده ادامه داد: «اثرش را گذاشته از بس که قدم بلند است. اما اهل ورزشهای رزمی هستم و اهل دفاع شخصی. با پدر هم بیلیارد بازی میکنم. بیلیارد پدر از من بهتر است و همیشه مرا میبرد» فرهاد اهل شنا هم بود. میگفت پدرش برای کوهنوردی یا ورزشهای دیگر هم وقت ندارد. بیشتر اهل نرمش است و اهل سینما رفتن هم نیست. در سالهای اخیر تنها یک بار با هم به سینما رفتهاند ولی کنسرت زیاد میرفتند.
بازی برای پدر
فرهاد تنها یک بار جلوی دوربین رفته است، در برنامه جنگ ۷۷. در آن نقش بچگی پدرش را بازی میکند؛ از بس به هم شبیه هستند و این را همه میگویند. در پشت صحنه برنامههای پدرش زیاد چرخیده ولی با این وجود علاقه چندانی به بازیگری ندارد.
واقعیت این است که همیشه از زیان بازیگرها درباره حاشیهها شنیدهایم خودمان هم نمیدانستیم وقتی فرهاد مدیری میگفت که در آرزوهای دور و دراز هنریاش جایی برای بازیگری وجود ندارد به خاطر حاشیههاست یا اصولا علاقهای به این محیط و فضا ندارد اما میتواند بگوید: «همه خانواده مجبورند این حاشیهها را تحمل کنند. هر کدام به اندازه خودشان. مسلما مادرم به این خاطر که پدر صدر است فشار بیشتری را تحمل میکند. اما این بار روی همه خانواده هست.»
بنابراین گزارش؛ فرهاد مدیری با اینکه علاقهای به بازیگری نداشت ولی هدف فیلمسازی داشت. البته اهل سریالسازی نیست وحضور در سینما را ترجیح میدهد. در آن روزها استارت ساختن فیلم کوتاه را هم زده بود. به خاطر هنری بودن رشتهاش در مدرسه ویک عمر زندگی دریک خانواده هنری درباره سریالهای پدرش هم صحبت میکند. تا آن زمان به نظر فرهاد مدیری سریال مرد هزار چهره بهترین سریال پدرش بود. شاید هنوز هم باشد. به خاطر کارگردانی، ایده و بازی بازیگرها و... و بین سریالها هیچ علاقهای به «جایزه بزرگ» نداشت.
آزادی به مقدار لازم اما مشروط
مشکل رفت و آمد در خانهشان وجود نداشت. فرهاد حتی ممکن است تا ساعت سه، چهار صبح بیرون باشد اما حتما خانوادهاش میدانند که کجاست و چه کار میکند. اما پدر این طور نیست؛ یعنی گاهی پیش میآید که خانواده ندانند او کجاست و چه میکند.
مهران مدیری برای فرهاد و شهرزاد کادو هم خوب میخرد. به نظر میرسد حواسش به روز تولد بچههایش هست ولی آخرین کادویی که تا آن زمان به پسرش داده، پول بوده فرهاد خندید و گفت : «نقدی حساب کرد» اما کادوی برعکس هم وجود دارد. پسر برای پدر معمولا کتاب و سی دی میخرد و وقتی روی قیمتها اصرار میکردیم و میخواستیم بودجه پول توجیبیاش را حدس بزنیم، میگفت: «معمولی. پسر بیل گیتس که نیستم!»
علاقه به مهرجویی و بیضایی
او فیلم میبیند؛ فیلمهایی را که یا خودش میخرد یا پدرش به خانه میآورد. در بین فیلمسازهای ایرانی بیضایی و مهرجویی را خیلی دوست دارد. مجله هم میخواند یا حتی روزنامه اما نه اینکه پیگیری کند و عاشق مجلات باشد. لحن و فرم نگاهش خیلی به مهران مدیری شباهت دارد. خودش هم اینها را احساس میکند.
موسیقی در خانه مدیریها
ساز تخصصی فرهاد پیانوست ولی سازهای دیگر را هم امتحان کرده است که گاه برای پدرش هم ساز میزند تا او بخواند؛ البته این در صورتی است که وقت برای آوز خوانی وجود داشته باشد که معمولا این طور نمیشود. معمولا پدر در خانه نیست و سرکار است یا آنکه در مرحله پیش تولید سریالهایش قرار دارد. فرهاد در ادامه حرفهایش درباره موسیقی میگفت: «بابا استعداد بینظیری در موسیقی دارد.»
مهران مدیری به طور حرفهای ساز نمیزند. یک مدت ساز ضربی میزده و یک مدت گیتار و پیانو. با وجود اینکه پدرش صدای خوبی دارد ولی فرهاد خاطرهای از لالایی پدر ندارد. گهگاه شنیدن صدای پدر که برای خودش آوازی زمزمه میکند، حال او را خوب میکند.