رضا احسانپور در هفته نامه «نماینده» نوشت: یکی از چیزهایی که همیشه بر سر آن اختلاف است، کرایه تاکسی است. راهكارهای زير برای مقابله با افزايش نرخ تاکسی به مسافران پيشنهاد می شود:
۱- بگرديد و تاكسی با قيمتی که مدنظرتان هست، سوار شويد. چطور وقتی می خواهيد ميوه بخريد می رويد و از يك ميوهفروشی كه ارزانتر می فروشد، خرید میکنید، ولی برای تاكسی سوار شدن سوار هر تاكسی ای می شويد؟ اول قيمت را بپرسيد و بعد سوار شويد. حتی اگر شده تا چند ساعت معطل تاكسی بمانيد و هیچ کس شما را با قیمتی که مدنظر دارید سوار نکند، ارزشش را دارد. گاهی احمقانهترین کارها به پیروزیهای بزرگی منجر میشوند.
با ساربان بگویید احوال آب چشمم
شاید به رحم آید، کمتر بگیرد از ما!
۲- با رانندهها چانه بزنيد. مثل وقتی كه با مغازهدار سر قيمت چانه می زنيد با راننده هم چانه بزنيد. حتی سر مبالغ اندک و ناچیز. مهم نفس چانه زدن است. سعی کنید بدترین وقت را برای چانه زدن انتخاب كنيد تا راننده مجبور شود از موضع خود كوتاه بيايد. مثلاً پشت چراغ راهنمايي، وقتی سبز می شود پياده شويد و شروع كنيد به چانه زدن. در موقع چانه زدن می توانيد از عبارت «شما يه تخفيفی بده ما مشتری می شيم» هم استفاده كنيد.
بر ما گذشت نیک و بد امّا عزیز جان!
فکری به حال خلق کن؛ این نرخها که نیست
۳- فرار كنيد! همه ما وقتی بچه بودهايم چندباری بليط اتوبوس را نداده و فرار كردهايم. چه فرقی می كند؟ اين هم مثل همان! وقتی تاكسی نگه داشت، از آن پياده شده و به سرعت هرچه تمامتر فرار كنيد. رانندههای تاكسی وقتی می بينند در روز چند نفر بدون دادن كرايه به نشانه اعتراض به گرانی نرخ تاكسی فرار می كنند، مجبور به كاهش نرخ تاكسی می شوند. البته ممكن است نرخ را كاهش ندهند و در عوض روی درها قفل الكترونيكی نصب كنند كه كسی نتواند فرار كند! حداقلش این است که اگر نتوانستهایم نرخ تاکسی را کاهش دهیم، هزینه خرید قفل الکترونیکی در را به آنها تحمیل کردهایم!
فرار و پول ندادن به تاکسی، چو بلاست!
کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد؟!
۴- اگر قرار است آدم در دعوا، کتک بخورد، بهتر است که حداقل یک مشت زده باشد! از هیچ کوششی برای اعتراض نگذرید. برای نرخ تاکسی بهجای پول خرد و سرراست، پول درشت بدهيد. هرچه درشتتر بهتر. مثلاً چك پول؛ البته با اين اوضاع گرانی و تورم هيچ بعيد نيست كه چند روز ديگر كرايه تاكسی به همان مقدار هم برسد! پولِ پاره بدهيد يا اگر نداريد، پول را پاره كنيد و بدهيد. در تاكسی را محكم ببنديد. داخل تاكسی به همه فاميلهای وابسته و غيروابسته زنگ بزنيد و بلند بلند صحبت كنيد. وقتی كنار خيابان ايستادهايد، بی خود و بی جهت برای تاكسی ها دست تكان دهيد، آنها را نگه داشته و بعد فرار كنيد و...
مزن بر سر ناتوان دست زور
و یا میزنی، سفت و محکم مزن!
۵- راهكاری كه به نوعی تبديل تهديد به فرصت است، اين است كه خودتان يك تاكسی بخريد و راننده تاكسی شويد. اينطور نه ديگر مجبور هستيد پول بالای كرايه تاكسی بدهيد و هم اينكه هر چه نرخ كرايه تاكسی بالا برود، به نفع شما هم هست!
هر که نان از عمل خویش خورد
خورده نان از عمل خویش لذا!
۶- اگر حال و حوصله كارهای بالا را نداريد و آدم اهل سازشی هستيد، پيشنهاد می كنم چند وقتی را با آژانس اين طرف و آن طرف برويد؛ مطمئن باشيد بعد از چند وقت، نرخ تاكسی ها هر چقدر هم بالا باشد، به چشم شما نمی آيد.
با درد صبر کن که دوا میفرستمت
راهی به غیر از این که نداری عزیز من!