به گزارش «نماینده»، نزدیک ظهر است عبدالامیر فاضل جوان در دکان کوچکش در یکی از کوچههای خشت و گلی نجف اشرف مشغول دوخت و دوز عبا است، جوانی وارد مغازه میشود، فاضل سرش را بالا میآورد و قبل از آنکه جوان تازه وارد حرفی بزند میگوید: تا آخر هفته وقت ندارم.
جوان میگوید: از بیت امام خمینی آمدهام، ایشان سفارش عبا دارند، فاضل نام سفارش دهنده را تکرار میکند: «امام خمینی»، با این کلمه بلافاصله از جعبه روی میز متر و کاغذ و مداد را برمیدارد و با عجله همراه جوان رهسپار منزل امام در تبعید میشود. امام به همراه چند تن از طلبهها در اتاقی نشستهاند، فاضل وارد میشود، کمی مکث و آغاز اندازهگیری برای دوخت عبا، اندازهگیری که نزدیک به ده دقیقه زمان میبرد، طلاب درون اتاق روبه فاضل میگویند «همه منتظر میایستند تا بتوانند ده دقیقه امام را ببینند اما شما الآن ده دقیقه است ایشان را سرپا نگه داشتهاید» و این جمله خنده را به لبان همه جاری میکند و آن روز خاطرهای میشود تا عبدالامیر فاضل بعد از گذشت غریب به ۴۰ سال از آن دوران با یادآوری مجدد لبخند بر لبانش جاری شود.
پیرمردی ۷۶ ساله که با لباس طلبگی بر روی صندلی چوبی مغازهاش نشسته و با افتخار از ۵۶ سال فعالیت خود در دوخت و دوز عبای طلاب سخن میگوید.
فاضل کارش را از ۱۸ سالگی در مغازهای کوچک در نجف آغاز کرد و در کنار آموختن دروس حوزوی، عبا دوزی برای طلاب را به عنوان پیشه خود برگزید و مدتی را در نجف برای طلاب حوزه این شهر به دوخت دوز لباس مشغول بود.
بازگشت به ایران
وی در بیان خاطرات آن دوران به سال ۱۳۵۴ اشاره میکند که اولین جرقههای بازگشت به ایران در ذهن وی زده شد تا به همراه خانوادهاش و به دنبال اصالت ایرانیاش که به شهر نیشابور بازمیگشت، عزم سفر به ایران کند.
وی را که هم اکنون در گذر معروف خان و در ابتدای کوچه ماهی فروشها دکان دارد به راحتی میتوان پیدا کرد زیرا همه کسانی که در زمینه صنف دوخت و دوز لباس روحانیت فعالیت میکنند فاضل را به خوبی میشناسند و این روزها هم مستندی از وی تهیه شده که به گفته پسرش قرار است طی روزهای آینده از سیما پخش شود.
پیرمردی ۷۶ ساله که با لباس طلبگی بر روی صندلی چوبی مغازهاش نشسته با افتخار از ۵۶ سال فعالیت خود در دوخت و دوز عبای طلاب سخن میگوید
عبدالامیر فاضل پس از ورود به ایران ابتدا کار خود را در پاساژ صاحب الزمان(عج) که هنوز هم بورس لباس روحانیت است آغاز کرد و پس از مدت کوتاهی به کوچه ماهی فروشهای گذرخان آمد.
وی از کسب و کار راضی است گرچه در گذشته مغازه وی با حضور ۷ شاگرد میچرخیده و امروز گاهی پسرش برای کمک با او همراهی میکند ولی همه اینها باعث نشده که وی احساس نارضایتی کند و بتوان از او شنید که با بازگشت به گذشته راه دیگری را برای خود برمیگزیند.
عبای نائینی گرانترین عبای بازار
فاضل که با شنیدن صدای اذان عبای قهوهای رنگش را در دست گرفته و عزم رفتن دارد گرانترین پارچه عبائی را نائینی که از پشم شتر است معرفی میکند و عبای دوخته شده با پارچه خاچیه را ویژه تابستان و عبای با پارچه بوشهری را ویژه فصل بهار میداند.
فاضل با لبخندی که در تمامی دقایق مصاحبه بر لب دارد از مغازه کوچک و قدیمیاش خارج و به سمت مسجدی که در همان نزدیکی است و صدای اذانش در گذر پیچیده رهسپار میشود.
دوخت لباس روحانیت و چشیدن طعم زندان ساواک
علی باباخانی از دیگر فعالان صنف دوخت و دوز لباس روحانیت است که در دوران فعالیت خود، به دلیل شغلش با علما و بزرگان حوزه و مراجع تقلید ارتباط داشته است. وی نیز دارای خاطراتی از این رفت و آمدها است، رفت و آمدهایی که برای وی بهترین روزهای زندیگیاش را رقم زده است.
این خیاط لباس روحانیت، از افراد معروف در پاساژ صاحب الزمان(عج) است که همه افرادی که در این پاساژ هستند وی را به عنوان کهنه کارترین خیاط این صنف معرفی میکنند. فردی که به جرم دوخت لباس روحانیت زمانی کوتاه را در زندان ساواک سپری کرد.
باباخانی اولین فردی است که در کنار پذیرفتن سفارشهای دوخت لباس، تولیدی لباس روحانیت را در سال ۱۳۵۰ آغاز کرد و همین آغاز به کار موجب شد تا توسط ساواک دستگیر و مورد بازخواست قرار گیرد و مجبور شود تولیدی خود را به شکل مخفیانه اداره کند.
توجیه ساواک در دستگیری علی باباخانی را به وی اینگونه ابلاغ میکنند: «ما به دنبال جمعکردن طلاب و روحانیون و ایجاد مشکلات بر سر راه آنها هستیم حال شما برای آنها تولیدی لباس راه انداختهاید».
وی که بعد از گذشت بیش از چهار دهه از راهاندازی تولیدی هنوز کارگاه خود را حفظ کرده و تولیداتش را در پاساژ صاحب الزمان(عج) عرضه میکند افرادی که در پاساژ مغازه دارند را شاگردان خود معرفی میکند که در ابتدا کار را از تولیدی وی آغاز کردهاند.
۲۵ سال خیاطی برای آیت الله بهجت
پرسش و پاسخها از باباخانی به سمت دوخت و دوز برای شخصیتهای مهم میرود و اینجاست که وی در این گفتگو در اظهارات جالب خود از ۲۵ سال دوخت لباس برای آیت الله بهجت سخن میگوید. وی ۲۵ سال لباس عارفی را دوخت و دوز میکرده است که هم اکنون و هنگام صحبت از وی سه بار پشت سر هم تکرار میکند که آیت الله بهجت واقعاً ساده زیست بود.
باباخانی که به منزل آیت الله بهجت رفت و آمد داشته است خاطرهای از وی را اینگونه نقل میکند: «مریض داشتم، یک روز که برای اندازهگیری عبا به منزل آیت الله بهجت رفتم از ایشان خواستم تا برای مریض من دعا کنند، ایشان پاسخ داد دعا خوب است، اما صدقه هم بدهید و سعی کنید حتی اگر مبلغ کمی هم هست آن را بین تعداد زیاد پخش کنید صدقه شفا دهنده است».
وی در نقل خاطرهای دیگر از آیت الله بهجت اظهاراتش را اینگونه بیان میکند: «مردم همیشه از حالات عرفانی آیت الله بهجت و اینکه ایشان میتواند آینده افراد را ببیند صحبت میکردند، یک روز که در منزل ایشان بودم از آیت الله بهجت در رابطه با این موضوع سئوال کردم و ایشان جواب داد: مردم در رابطه با من زیاد غیبت میکنند ولی من غیبت آنها را حلال میکنم من هم مثل مردم هستم».
پارچه کرباس، جنس لباسهای آیت الله مرعشی نجفی
باباخانی که خاطرات زیادی از ۲۵ سال رفت و آمد به منزل آیت الله بهجت دارد در میان سخنانش از آیت الله مرعشی نجفی نیز سخن میگوید. مرجعی که وی ۹ سال دوخت و دوز لباسهایش را بر عهده داشته، لباسهایی از جنس کرباس. وی آیت الله مرعشی نجفی را از جمله افرادی معرفی میکند که لباسش از ارزانترین پارچهها بوو.
آیت الله مرعشی نجفی از جمله افرادی بود که ارزانترین پارچهها را به تن میکرد
وی در مرور خاطراتش درباره آیت الله مرعشی نجفی به اهتمام ویژه این مرجع تقلید به نماز اول وقت اشاره میکند و مستندات این خصیصه آیت الله مرعشی نجفی را اینگونه بیان میکند: «یک روز که برای پرو عبای آیت الله مرعشی نجفی به منزل ایشان رفته بودم، هنگام رسیدن به منزل وقت اذان شد، به آیت الله مرعشی نجفی که در حال آماده شدن برای رفتن به نماز بود گفتم یک دقیقه صبر کنید تا این عبا را بر دوشتان بیندازیم و آن را اندازه بزنم، آیت الله مرعشی نجفی دست مرا گرفت و گفت نگذار شیطان ما را از نماز اول وقت غافل کند بیا به نماز برویم و بعد اندازه بگیر و ما آن روز هر دو به نماز رفتیم.