«نماینده»؛ سید مسعود شهیدی/ امام خميني(ره) قانون اساسي را بزرگترين ثمره انقلاب و مهمترين پشتوانه نظام جمهوري اسلامي معرفي كردهاند. قانون اساسي ما علاوه بر اينكه يك پيمان عمومي و يك منشور ملي براي زندگي يك ملت و نظام سياسي آن است، خلاصهاي از همه آرمانها، ارزشها و اهداف اصلي شريعت مقدس اسلام هم هست. علماي بزرگي كه در مجلس خبرگان قانون اساسي گرد آمدند تمام سعي خود را به كار بردند تا اين اولين قانون اساسي انقلاب منعكسكننده تمام ابعاد فرهنگ ديني و معنوي ما باشد و بتوان با خاطري آسوده، آن را قانون اساسي اسلام ناميد.
قانون اساسي قطبنماي دقيقي است كه در درياي پرتلاطم انديشهها، مكاتب، ايسمها، فرهنگها، فلسفهها و قرائتها كه از هر طرف به ما هجوم ميآورد جهت و مسير درست حركت الهي را نشان دهد و به همين دليل بايد بيش از پيش مورد توجه سياستگذاران، قانونگذاران و مجريان باشد تا به طور دائم حركت خود را با آن بسنجند و مسير خود را با آن تنظيم كنند. اگر مردم و مسئولين نگاهشان به قانون اساسي باشد گرايشهاي شرقي و غربي و وزشهاي چپ و راست نميتواند كشتي انقلاب را از صراط مستقيم اسلام منحرف كند. به دليل همين نقش حياتي است كه در سوگندنامه رئيس جمهور و نمايندگان مجلس اولين و مهمترين تاكيد و تكليف آنها پاسداري از قانون اساسي است.
موضوع سياست خارجي و سطح ارتباط با آمريكا كه اين روزها از اصليترين مسائل دولت و ملت است و مقام معظم رهبري سخنرانيهاي متعددي را به آنها اختصاص دادهاند، نمونههايي هستند كه به سادگي ميتوان راه حل آنها را در قانون اساسي مشاهده كرد كه به چند مورد اشاره ميشود.
۱- يكي از مهمترين مسائل اختلافي در دولت مسئله استقلال كشور است كه اكنون به موضوعي حاد تبديل شده. در دولت ديدگاهي وجود دارد كه استقلال و به ويژه استقلال از آمريكا را مفهومي متعلق به دورانهاي گذشته و فاقد اعتبار براي دوران كنوني تلقي ميكند. اين ديدگاه مدعي است امروزه كه بسياري از امور كشورها و دولتها در نظام جهاني تنيده شده، ديگر استقلال نه تنها ممكن نيست بلكه ارزش هم نيست و تبديل به يك ضد ارزش شده است. آنها معتقدند همه دولتها و ملتها بايد در نظام واحد جهاني به رهبري آمريكا ادغام شوند تا امكان توسعه براي آنها فراهم شود. اما قانون اساسي
صد در صد با اين ديدگاه مخالفت مي كند. متن مختصر و موجز قانون اساسي يازده بار واژه استقلال را به كار برده و دهها بار مفهوم استقلال و عدم وابستگي را مورد تاكيد قرار داده است. اهل فن به خوبي مي دانند كه استقلال و عدم وابستگي هرگز به معناي عدم ارتباط با كشورهاي دنيا نيست بلكه به معناي عدم ادغام در اراده بيگانه است. در قانون اساسي همه دستگاههاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي و نظامي به صراحت موظف به حفاظت از استقلال كشور شدهاند. حضرت امام كه همه مسئولين كشور، خود را پيرو كلام و مرام ايشان معرفي ميكنند در طول سالها رهبري انقلاب بيش از پنج هزار بار واژه استقلال و عدم وابستگي را مورد تاكيد قرار دادهاند.
در وصيتنامه شان كه براي دوستداران و رهروان راه امام همچون يك قانون اساسي و يك چراغ هدايت است با صراحت به دولتمردان تكليف كردهاند: "از هر امري كه شائبه وابستگي با همه ابعادآن دارد به طور قاطع احتراز نمائيد. " مقام معظم رهبري كه بر اساس اصول ۵۷ و ۱۱۰ قانون اساسي تبعيت از ايشان بر دولت و ملت الزامي است طي همين ماههاي اخير طي چند سخنراني مختلف به طور صريح و روشن بر حفظ استقلال كشور تاكيد و دولت را موظف به قطع هرگونه وابستگي به ويژه از آمريكا نمودهاند.
بنابراين ترديدي وجود ندارد كه استقلال از نظام جهاني و به ويژه از آمريكا و پرهيز از وابستگي يك تكليف قانوني قطعي براي همه دستگاههاي كشور است و شعار مرگ بر آمريكا كه در حقيقت مرگ بر سياستهاي استعماري آمريكا است، برآمده از متن قانون اساسي است.
۲- مسئله اختلافي مهم ديگر مسئله اقتصاد و مدل توسعه اقتصادي كشور است. برخي در دولت راه حل مشكلات اقتصادي را اجراي مدل توسعه صندوق بين المللي پول مي دانند كه نسخهاي از همان اقتصاد ليبرال است. در اين مدل توسعه كشورها به دو گروه تقسيم ميشوند: آمريكا و چند قدرت اقتصادي ديگر كشورهاي مركز هستند و كشورهاي در حال توسعه كه اكثريت كشورهاي جهاناند كشورهاي پيرامون. در اين مدل، توسعه قدرتهاي مركز عمدتاً متكي به توليد كالاو صادرات كالا است ولي توسعه كشورهاي پيرامون عمدتاً متكي به فروش مواد خام اوليه و واردات كالا است. در اين مدل توسعه كشورهاي پيراموني مستحيل در نظام اقتصاد بين الملل هستند كه به وسيله آمريكا و چند قدرت ديگر مديريت ميشود. در حقيقت توسعه كشورهاي پيرامون تحت اراده آمريكا و آن چند قدرت مركز است و لذا نوعي نظام بردهداري مدرن تحت عنوان توسعه شكل گرفته است.
قانون اساسي به صراحت با اينگونه مدلهاي توسعه استعماري و وابسته شدن اقتصاد كشور به اراده بيگانه و بازماندن از توسعه واقعي مخالفت كرده و بر اساس موازين اسلامي مدل جديدي از اقتصاد را ارائه ميكند. اين مدل توسعه كه پس از تجربه دهههاي اول انقلاب به صورت طرحي مدون از سوي مقام معظم رهبري به كليه دستگاههاي ذيربط ابلاغ شده، اقتصاد مقاومتي نام گرفته است. اصليترين ويژگي آن درونزا بودن آن است كه تكيه اصلياش بر توليد كالا در درون كشور و نجات كشور از اقتصاد مبتني بر فروش نفت خام است. توجه اصلي اقتصاد مقاومتي نه به سوي قدرتهاي اقتصادي جهان بلكه به سوي توليد داخلي، نيروي انساني داخلي، منابع داخلي و سرمايه داخلي است تا بحرانهاي اقتصادي قدرتهاي مركز و يا اهداف استعماري آنها نتواند اقتصاد كشور را با بحران روبه رو كند. با كمال تعجب اخيراً رئيس دفتر آقاي رئيس جمهور كه نقش مديريت تيم اقتصادي دولت را هم به عهده دارد و پس از او وزير امور خارجه، تعريفي از اقتصاد مقاومتي ارائه كردهاند كه موجب شگفتي كارشناسان شده. آنها گفتهاند اقتصاد مقاومتي اين است كه آنچنان با اقتصاد دنيا گره بخوريم كه ديگر نتوانند ما را تحريم كنند. چون منافع ما با آنها گره خورده است. در اين تعريف ما براي مصون ماندن از حمله دشمن بايد به آغوش دشمن پناه ببريم. در اين حالت هر لحظه دشمن اراده كند با تحميل خسارت اقتصادي هدف سياسي خود را محقق و ما را ورشكسته ميكند. در تعريفي كه دولت از اقتصاد مقاومتي ارائه ميدهد تكيه اصلي اقتصاد بر روابط خارجي و جلب رضايت قدرتهاي خارجي است نه بر توليد داخلي و منابع داخلي. بعيد است دولت و مسئولين دولت هنوز معناي اقتصاد مقاومتي را متوجه نشده باشند. گويي قرار است از اقتصاد مقاومتي، فقط نام آن مورد استفاده قرار گيرد و همان مدل توسعه صندوق بين المللي پول به اجرا درآيد. قانون اساسي به صراحت با اين مدل استعماري مخالفت كرده و مدل اقتصادي درونزا و بروننگر را مورد تاكيد قرار داده است. حضرت امام (ره) صدها بار بر موضوع خوداتكايي در اقتصاد تاكيد كرده و وابستگي اقتصادي به قدرتهاي جهاني را آفت اقتصاد برشمردهاند. شعار مرگ بر آمريكا متكي بر همين ديدگاه است و مرگ سياستهاي سلطهطلبانه آمريكا را طلب ميكند.
۳- قانون اساسي ضمن آنكه با صراحت بر روابط صلحآميز و آشتيجويانه با همه دولتهاي غيرمحارب به ويژه كشورهاي اسلامي و كشورهاي همسايه تاكيد كرده ولي به شدت از دلبستگي و پيوستگي به قدرتهاي سلطهگر جهاني پرهيز داده است. بيش از ده بار در قسمتهاي مختلف اين سند مختصر بر مقابله با سلطهگران و مستكبرين عالم و حمايت از مستضعفيني كه عليه مستكبرين مبارزه ميكنند و بر تداوم انقلاب ضد استكباري در داخل و خارج كشور تاكيد و تصريح شده. اين تكرار و تاكيد و تصريح يعني مرگ بر آمريكا. نگاه قانون اساسي به جبهه مستضعفين و مستكبرين همان نگاه قرآني است كه تاريخ بشر را صحنه رويارويي پيامبرها و ابولهبها ميداند و فرياد تبت يدا ابوالهب سر ميدهد.
در وصيتنامه حضرت امام(ره) با قاطعيت تصريح شده:
"اگر با دست جنايتكار آمريكا و شوروي از صفحه روزگار محو شويم و با خون سرخ، شرافتمندانه با خداي خويش ملاقات كنيم بهتر از آن است كه زير پرچم ارتش سرخ و سياه غرب زندگي اشرافي و مرفه داشته باشيم و اين سيره و طريقه انبياء عظام و ائمه مسلمين(ع) و بزرگان دين مبين بوده است و ما بايد از آن تبعيت كنيم. "
حضرت امام (ره) كه همه دولتمردان ما مدعي وفاداري به ايشان هستند به عنوان يك مرجع تقليد با تكيه بر فرهنگ قرآن و اهل بيت(ع) و با توجه كامل به معناي واژههاي قرآني آمريكا را شيطان بزرگ معرفي كردند. همان شيطاني كه نماد او را در حج رمي ميكنيم تا هرگز فكر دوستي كردن با او را به ذهن خود راه ندهيم. ايشان تصريح كردهاند كه رابطه چپاولگر و چپاول شده حتما به نفع چپاولگر و به زيان ملت مظلوم خواهد بود. ايشان قطع رابطه آمريكا با ايران را از الطاف الهي دانسته، آن را به فال نيك گرفته و فرمودهاند اگر كارتر در تمام عمر خود يك كار به خير و صلاح مظلوم انجام داده باشد همين قطع رابطه آمريكا با ايران است. از آنجا كه از اول انقلاب شخصيتها و مسئولين بلندپايه و رسانههايي در ايران بودند كه سعي داشتند چهره كريه آمريكا را بزك كرده و پاي او را به كشور باز كنند، حضرت امام طي دهها سخنراني، آمريكا را شيطان بزرگ، دشمن اصلي اسلام و قرآن و پيامبر حق، ستمگر، كافر، شرور، وحشي، غارتگر بين المللي، استثمارگر، اشغالگر، جاني، گرگ، متجاوز، خبيث، طاغوت، ملعون، كثيف، سلطهطلب، مفت خور، باجگير، ضدخلق، منافق، متفرعن، كينهتوز، وسواس خناس، حيلهگر، جاسوس، ستمكار، توطئهگر، فتنهگر، قاتل، مداخلهگر، جهانخوار و ام الفساد قرن معرفي كردهاند تا آنها كه منافع ملي را در نظر دارند و از خدا پروا دارند به خود آيند. وقتي مشاهده كردند كه باز هم افرادي آشكار و پنهان به دنبال بازگرداندن آمريكا هستند، فرمودند: "آنها كه خواب آمريكا را ميبينند خدا بيدارشان كند. "
مقام معظم رهبري در اين دو سال، متجاوز از صد بار دشمني آمريكا را به صورت مستقيم و غيرمستقيم به دولت گوشزد كرده و مسئولين را از دوستي با دشمن برحذر داشتهاند. سخنرانيهاي اخير، حجت را بر همه دولتمردان تمام كرده است. آقاي رئيس جمهور بر اساس سوگند خود بايد وفادار به قانون اساسي و تبعيت كننده از ولي فقيه باشد ولي در طول اين دو سال مسيري خلاف سوگند خود را دنبال كردهاند. ايشان از هر فرصتي براي دوستي با دشمن استفاده كرده و مردم را به اين راه دعوت كردهاند. منظور ايشان از تاكيد مكرر بر آشتي با دنيا آشتي با آمريكا بود، مذاكره تلفني نابجا و مؤدب و محترم معرفي كردن ام الفساد قرن و رفتارهاي بسيار دوستانه و گرم وزير امور خارجه با وزير خارجه آمريكا و رئيس جمهور آمريكا همه دلالت بر تمايل زياد دولت به نزديك شدن به آمريكا و روابط دوستانه با شيطان دارد.
آقاي رئيس جمهور در سخنرانيهاي علني، در خلاف مسير قانون اساسي و تاكيدات حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري و حتي بر خلاف اصل ديني تبري كه از فروع شريعت مقدس ما است، برخي وقايع صدر اسلام مثل صلح حديبيه، مذاكره حضرت علي با زبير، صلح امام حسن(ع) با معاويه و حتي مذاكره امام حسين(ع) با عمر سعد در كربلا را شبيه گفتگوي دوستانه و صميمانه با آمريكا قلمداد كردند تا به آن مشروعيت بخشند.
مقام معظم رهبري ضمن مردود شمردن اينگونه برداشتهاي غلط از وقايع صدر اسلام كه در هيچ يك از آنها ارتباط دوستانه با دشمن وجود نداشته، آيه ۱۱۳ سوره هود را گوياي حال اينگونه افراد دانستند كه خداوند خطاب به آنها فرمود: "شما مخفيانه با دشمن رابطه دوستي برقرار ميكنيد در حالي كه من به آنچه پنهان ميكنيد و آشكار مي كنيد آگاهترم و هر كس از شما چنين كند از راه راست گمراه شده است. "
با وجود همه اين تذكرات و هشدارها بازهم در گفتار و رفتار آقاي رئيس جمهور نوعي وادادگي و خودكم بيني و عقبنشيني از موضع قانون اساسي و امام و رهبري مشاهده ميشود كه براي عموم مردم قابل رويت است. احترام نسبت به آمريكاي هتاك، خوش بيني افراطي به دشمن كينهتوز، اعتماد غيرعادي به فريبكار و چپاولگر بين المللي، تواضع و نرمي و سازش و مدارا و حتي افتادگي خاضعانه در مقابل زورگوي متكبر بيآبرو گاهي تبديل به مشي دولت يازدهم شده است چگونه ميتوان پذيرفت در حالي كه آمريكا در كمال بيشرمي نماينده ايشان در سازمان ملل را حتي به خاك خود راه نميدهد و اين در عرف بين الملل قطعاً يك توهين بزرگ محسوب ميشود، آقاي رئيس جمهور حتي يك كلمه به اين قدرتنمايي و اهانت جواب ندهند و بيسروصدا فرد ديگري را جايگزين كنند.
در حالي كه آمريكا بدتر از گذشته به درشتگويي، تهمت و توهين ادامه مي دهد و جمهوري اسلامي را حامي تروريسم و نقض كننده حقوق بشر ميخواند و تحريمهاي ظالمانهاش را مكانيسمي براي تغيير نظام ايران معرفي ميكند و تهديد به حمله نظامي و حتي تهديد به حمله اتمي ميكند، آقاي رئيس جمهور نه تنها حتي يك بار پاسخ در خوري به آمريكا نداده بلكه ديگران را هم از اينكه در قبال آمريكا هر حرفي بزنند برحذر داشته، عبور از جنايات گذشته و مدارا و سازش را به همه توصيه ميكنند، ايشان به طور صريح دوره خصومت آمريكا با ايران را پايان يافته معرفي ميكنند و با يك خوش خيالي افراطي دوره كنوني را دوره دوستي و رفع تهديدها و تحريمها ميدانند.
طبيعي است وزارتخانهها هم به تبع رئيس جمهور عمل كنند. دوستي با آمريكا و جلب دوستي و حمايت آمريكا الزاماتي دارد كه آقاي رئيس جمهور از آنها به خوبي مطلعاند و كمر همت بستهاند كه آنها را به نحوي كه مورد رضايت آمريكا است عملي كنند. يكي از آن الزامات كمرنگ كردن اسلام و انقلاب و استكبارستيزي از ادبيات سياسي دولت است. آقاي رئيس جمهور در نطق سالانه خود در سازمان ملل به طور كلي اسلام و انقلاب و استكبارستيزي را حذف كرده و مذاكرات هستهاي را كه با ۲۸ معضل اجرايي دست به گريبان است و معلوم نيست قادر به رفع تحريمها باشد، الگويي براي حل و فصل كليه مشكلات جهاني معرفي كردهاند. روشنفكران غربزده و رسانههاي داخلي وابسته به آمريكا بلافاصله اعلام كردند رئيس جمهور شاخه زيتون را به آمريكا نشان داد و آگاهانه رفتار مشابهي را كه ياسر عرفات در مجمع عمومي سازمان ملل انجام داده بود يادآوري كردند. آنها صراحتاً گفتند رئيس جمهور به آمريكا اعلان كرد نمي خواهد خلاف مسير آب شنا كند و معناي حرف آنها اين است كه از نظر رئيس جمهور انقلاب اسلامي را بايد پايان يافته تلقي كرد.
آقاي رئيس جمهور كه در مقابل آمريكا ساكت و مهربان و مؤدب هستند هرچه فرياد دارند بر سر نيروها و نهادهاي انقلابي ميكشند كه نمونهاي از آن اعتراض تند و علني ايشان به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و دستگاه قضا براي دستگيري چند نفر از جاسوسان و عوامل نفوذ آمريكا در مراكز رسانهاي و دولتي است. شايد اين برخوردها نيز جزء الزامات دوستي با آمريكا باشد. كار به جايي رسيده كه دولت ساخت شبكه ملي اطلاعات را كه در همه كشورهاي دنيا جزء محرمانهترين و امنيتيترين پروژههاي ملي است و اساساً هدف از تاسيس آن مصون ماندن از نفوذ اطلاعاتي آمريكا است به خود آمريكاييها واگذار كرده است.
اكنون براي هر فرد دلسوز براي اسلام و انقلاب و منافع ملي اين سئوال مطرح است كه دولت در آينده كدام راه را خواهد پيمود؟ دوستي با آمريكا يا ايستادگي در مقابل آمريكا! بايد دعا كنيم همانگونه كه در قسم نامه هيئت وزيران آمده آقاي رئيس جمهور از عاقبت سوء گذشتگان خودشان كه همين راه را پيمودند درس عبرت بگيرند و به قانون اساسي و خط روشن امام و رهبري و به آغوش ملت خودشان برگردند.