به گزارش «نماینده»، ما در این پرونده تلاش کرده ایم ضمن بررسی وضعیت طلاق در کشور به دلایل این موضوع بپردازیم، ضمن آنکه پس از واکاوی ریشه های افزایش طلاق در ایران، راهکارهایی را برای کاهش آن ارائه دهیم. طلاق در کشور تبدیل به یک معضل شده است. این از مکافات های دنیای مدرن است.
«خیانت یکی از عوامل مهم در فروپاشی خانواده هاست؛ عاملی که با دامن زدن به روابط خارج از خانواده پایه و اساس زندگی را دچار تزلزل می کند.»
بررسی عوامل افزایش طلاق در میان زوجین ایرانی حاکی از دخالت موارد گوناگونی دارد. شاید عدم اعتماد طرفین به یکدیگر و مسئله خیانت یکی از این موارد است که سهم پررنگی در جدایی و طلاق به ویژه در سال های اخیر داشته است. این مسئله در حالی است که شاید خیانت در واقعیت زندگی زناشویی نباشد ولی به دلیل سلب اعتماد طرفین و تصور خیانت همسر، عمر زندگی مشترک کوتاه شده و به طلاق می انجامد.
مسئله خیانت و عدم اعتماد با گسترش ارتباطات کاری و دوستانه به ویژه ارتباطاتی که در فضای مجازی شکل می گیرد پررنگ تر می شود چرا که عده ای در همین ارتباط به سوی خیانت کشیده می شوند و عده ای دیگر دچار «سوءتفاهم» خیانت همسرشان شده و با رشد و پرورش این سوءظن به سمت جدایی گام برمی دارند؛ مسئله ای که به گفته کارشناسان خانواده ریشه در عدم تفاهم و درک متقابل و شناخت از یکدیگر دارد.
در همین ارتباط با دکتر «ابراهیم فیاض» پژوهشگر حوزه جامعه شناسی و انسان شناسی و استادیار گروه انسان شناسی دانشگاه تهران گفتگویی داشتیم که در ادامه می خوانید.
جناب فیاض! چه عواملی باعث شکل گیری عدم اعتماد بین زوجین می شود؟
- عدم تفاهم، نبود درک متقابل و خلأ فهم تفاهم جنسی میان زن و مرد از عوامل گیری بی اعتمادی بین زوجین به شمار می رود؛ متاسفانه در جامعه ما زن و مرد حتی درک و شناخت درستی از خود و فیزیولوژی جسمی و جنسیتی خود ندارند، پس چطور می توان انتظار شناخت از طرف مقابل را داشت. این یک مشکل بزرگ در کشور ماست که سیستم فرهنگی، رسانه ای و ارتباطی ما نتوانسته نظام شناختی جنسی و جنسیتی درستی را اجرا کند به طوری که دختران و پسران ما قبل از ازدواج شناخت درستی از خود ندارند.
عدم فهم متقابل باعث ایجاد سوءتفاهم شده و به مرور تبدیل به عدم اعتماد می شود و به طور کلی تر می توان گفت جهالت جنسی، جسمی و روانشناختی در زوجین از عوامل ایجاد عدم اعتماد است.
این عدم اعتمادها از کجا نشأت می گیرد؟
- در جامعه ما فضای بین زن و مرد از ابعاد گوناگون جسمی، جنسی، روانشناسی، رفتاری و اخلاقی، مردم شناختی و دیگر ابعاد بسیار جاهلانه و تاریک است و اثر عوامل بیرونی مانند ماهواره، فضای مجازی و ورود شخص دیگری بر شدت این تیرگی افزوده و بر عدم اعتماد بین آنها بیشتر دامن می زند؛ زن و مرد از هم فاصله می گیرند و خود را با رسانه ها، تلویزیون و ماهواره سرگرم می کنند. وقت خود را به جای سپری کردن با خانواده با دوستان می گذرانند و تن به روابطی خارج از خانه می دهند.
چرا زوجین به سمت خیانت پیش می روند و دلایل شکل گیری این پدیده در خانواده چیست؟
- مشکلات روانی و عدم ارضای جنسی در همسران منجر به خیانت می شود. این امر در کنار مقایسه بین آدم ها سبب شکل گیری قصه انحرافات جنسی و کنجکاوی در این امور و به شکل گیری روابط خارج از خانه منجر می شود.
مسئله خیانت، اول در مردان شکل گرفت و بعد زنان هم وارد صحنه شدند ولی در هر صورت روابط خارج از خانه و مسئله خیانت، ریشه در عدم ارضای روانی و جنسی همسران از یکدیگر دارد؛ هنجارشکنی هایی که به شکل جوک های جنسی در فضاهای مجازی و شبکه های اجتماعی باب شده به دنبال عدم شناخت همسران از یکدیگر و به منظور ارضای مسائل جنسی زن و مرد است.
مسئله روابط خارج از چارچوب خانواده چطور به جدایی و فروپاشی خانواده منجر می شود؟
- این مسئله که در افزایش آمار طلاق در جامعه نقش داشته، متاسفانه امروز مسیر پذیرفته شدن از جانب خانواده را طی می کند و حتی زن و شوهر با هم وارد روابط خارج از چارچوب می شوند؛ روابط خارج از عرف خانوادگی و درون گروهی به شدت در حال اوج گیری است و متاسفانه این مسئله پایه و اساس خانواده را از ریشه دچار آسیب و فروپاشی می کند. حتی افرادی که تن به اینگونه روابط نمی دهند با عقب مانده و اُمل خوانده شدن توسط سایرین، برای این ارتباطات تحریک می شوند.
مشکل اصلی کجاست؟ چرا روابط خارج از چارچوب و مسئله خیانت طی سال های اخیر در جامعه ایرانی رشد داشته است؟
- بازسازی خانواده یک بحث جدی است که نیاز به ریشه یابی دارد چرا که خانواده دارد دچار بحران می شود و همین مسئله آمار طلاق را بالا برده و درصد ازدواج را پایین آورده است؛ وقتی روابط آزاد بین زن و مرد شکل می گیرد و حتی زن ۵۰ ساله با پسر ۲۴ ساله در ارتباط است، خیانت خود به خود گسترش می یابد.
مشکل عمیق تر از این حرف هاست چرا که امروز مشکلات جنسی و روابط آزاد و حتی خیانت، قبح خود را از دست داده و همه اینها از ژست روشنفکری در جامعه نشأت می گیرد. بحث روشنفکری یک بُعد شناختی دارد و تغییر بُعد شناختی افراد از مسائل جنسی به علت رویکرد رسانه های نو به ویژه رسانه های بدون چارچوب ایجاد شده است؛ امری که آلمان در ۱۹۰۴ و آمریکا در ۱۹۱۲ تجربه کرد. ما اگر بخواهیم از انحطاط اخلاقی که در غرب رخ داد در جامعه خودمان جلوگیری کنیم باید دانش جنسی در بُعد علوم انسانی مانند بُعد اخلاقی، فلسفه وجودی و جنسی زن و مرد، بُعد دینی و روانشناختی آن را تدوین کنیم وگرنه این روابط همین طور ادامه یافته و گسترش می یابد.
نقش رسانه ها در ایجاد این روابط خارج از خانواده و خیانت چقدر است؟
- رسانه ها، انسان یاعی درست کرده اند. انسانی که پرخاشگر است؛ رسانه های مجازی، اینترنتی و شبکه های جدید به شدت هنجارشکنی اخلاقی کرده و ذهنیت جامعه را برای ایجاد روابط جنسی خارج از چارچوب آماده می کنند و در نتیجه پرده حیا از بین می رود و رابطه ها به شدت آزاد می شود، امری که در حال حاضر به شدت گسترش یافته است.
راهکار و راه حلی برای جبران این وضعیت در جامعه وجود دارد؟ چه باید کرد که جامعه آینده را از انحطاط نجات داد؟
- هر مسئله ای که ایجاد می شود ابتدا در بُعد ذهنی و شناختی بسته شده و بعد وارد بُعد کنشی می شود؛ اگر لایه اول که شناختی است را با کتاب و درس های پزشکی برای خانواده ها و همسران جوان و همچنین رسانه های داخلی ایجاد نکنیم، رسانه های آخری که حکم رسانه های پیش پا افتاده را دارند مانند شبکه های اجتماعی وارد عرصه شده و جای کتاب را می گیرند، این رسانه ها به جای ایجاد دانش، جهالت ایجاد کرده و شروع به هنجارشکنی اخلاقی می کنند. در این صورت جامعه را به سوی انحطاط می کشانند.
باید کتاب و رسانه های جمعی و ملی ما در زمینه بُعد اغنایی روابط و اخلاق جنسی تقویت و آن را مطرح کنند چرا که جهالت افراد در روابط و اخلاق جنسی و نبود مرجع مناسب برای پاسخگویی به سوالات جنسی عاملی برای گسترش عدم ارضای جنسی در جامعه و در نتیجه عدم اعتماد و شکل گیری روابط خارج از خانواده می شود در حالی که در یکی از بخش های طب النبی، آموزش و دستورالعمل های جنسی آمده است. در جامعه کنونی این آموزش ها نه تنها وجود ندارد بلکه سرکوب هم می شود که موجب سوءتفاهم و جهالت بیشتر می شود.
اگر این جهالت و بیماری جنسی گسترده را از نظر جنسی، روحی و روانشناسی با یک کار عظیم مطالعاتی معالجه کنیم، شبکه های اجتماعی و انحرافات موجود در آن کم کم بی معنا می شود.
رواج تکنولوژی و ساخته شدن هویت کاذب از عوامل اصلی طلاق زرد است
طلاق زرد، زاییده مدرنیسم
«فروکش کردن عشق و علاقه ابتدایی در ازدواج؛ آغازگر رابطه ای بدون مهر به نام طلاق عاطفی می شود و تا آنجایی پیش می رود که با وجود عدم تفاهم، همسران بنا به دلایلی زندگی اجباری در کنار هم را به جدایی و طلاق ترجیح می دهند، این پدیده زاییده دوران مدرن جامعه بشری است.»
بررسی آمار طلاق در جامعه حاکی از رشد دو برابری طلاق عاطفی نسبت به طلاق رسمی در کشور است؛ آماری که به گفته کارشناسان بیشتر در زوجین زیر ۴۰ سال و عمدتا تحصیلکرده بروز می کند؛ نوعی طلاق که با فروکش کردن عشق و علاقه زمان ازدواج و سرد شدن و ناتوانی زوجین در گرم نگه داشتن کانون خانواده، رابطه ای که زمانی با سوز و گداز آغاز شده بود، همسران را به سوی سرنوشتی با زندگی اجباری زیر یک سقف سوق می دهد؛ بسیاری از همسرانی که با هم اختلاف دارند و تمایلی هم برای بهبود روابط در خود نمی یابند تن به طلاق زرد یا همان طلاق عاطفی می دهند چرا که بنا به دلایلی که شاید ترس از لطمه خوردن فرزندان مهمترین آن باشد به سوی جدایی همیشگی نمی روند.
به گفته بسیاری از کارشناسان، طلاق عاطفی پدیده ای مدرن است چرا که با پیشرفت جامعه و افزایش درجه توقعات همسران از یکدیگر و عدم برآورده شدن آن به دلیل شناخت ناکافی و نادرست از طرف مقابل، روابط زوجین کم کم به سردی می گراید.
امری که دکتر «اصغر کیهان نیا» دکترای مشاور خانواده و رفتارشناسی هم بر امروزی بودن آن اذعان داشته و در گفتگو با خبرنگار مثلث می گوید: «طلاق عاطفی در گذشته به ندرت پیش می آمده چرا که تفکر سوختن و ساختن غالب بوده است؛ شاید عدم استقلال مالی بانوان و وابستگی به درآمد مرد از دلایل نادر بودن طلاق عاطفی در گذشته به حساب بیاید.»
افزایش توان مالی زنان یا بی تعهدی مردان
- وی معتقد است؛ افزایش توان مالی زنان در سال های اخیر و عدم وابستگی مالی به مردان از عواملی بوده که سبب گسترش تفکر جدایی و میل به طلاق شده است.
پروفسور «حسین باهر» هم در گفتگو با خبرنگار مثلث در این خصوص می گوید: «طلاق عاطفی در گذشته به شکل امروزی رایج نبوده بلکه زوجین یا یکدیگر را دوست داشتند یا نه و شیوه های دیگری چون تعدد زوجین و صیغه کردن که عرف هم آن را می پذیرفت، به راحتی انجام می شد و معذوراتی هم ایجاد نمی کرد.»
این جامعه شناس با تاکید بر امروزی بودن پدیده جدایی روانی میان زوجین، عنوان می کند:
«امروزه طرفین در معذوراتی چون وجود فرزندان و گرفتاری هایی چون مهریه های سنگین گیر می کنند و در مشاوره ها عنوان می کنند همسرم را دوست ندارم ولی کنارش زندگی می کنم.»
دکتر باهر درصد طلاق عاطفی را در زنان بیشتر از مردان دانسته و دلیل آن را هم به راه دروهایی که پیش روی مردان وجود دارد نسبت به می دهد.
دکتر «داور شیخاوندی» هم طلاق عاطفی را مولود جامعه جدید دانسته و به خبرنگار مثلث می گوید: «اینگونه جدایی که بیشتر در میان تحصیلکردگان رواج دارد به دلیل عدم تحقق نیازهای عاطفی در میان زوجین رخ می دهد و این افراد به علت بازدارنده های بسیاری به سمت طلاق رسمی نمی روند و به یک جدایی روانی تن می دهند.»
وی با تاکید بر اینکه این معضل فراگیر نیاز به ریشه یابی دقیقی دارد، تصریح می کند: «عمدتا طلاق عاطفی به مردها برمی گردد چرا که با افزایش توان مالی و بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی دچار تغییر نگرش و مقایسه نسبت به شرایط زندگی و حتی همسر خود با دیگران شده، به سمت روابط دیگری چون ازدواج مجدد، صیغه یا روابط خارج از چارچوب می روند و این سبب جدایی عاطفی میان زن و شوهر می شود.»
زندگی اجباری بدون عشق و علاقه
- طلاق عاطفی چگونه شک لمی گیرد؛ این پدیده مدرن به چه شیوه هایی با جولان در جامعه، سونامی بی مهری و بی محبتی را به جان خانواده ها انداخته است؟
دکتر کیهان نیا اختلاف در روابط میان زوجین را به یک دیگ سوپاپ تشبیه کرده و می افزاید: «این دیگ در دو حالت نامتعادل است؛ یکی زمانی که بخاری خارج نمی شود ولی زیر دیگ هم روشن است که این امر سبب انفجار و نهایت طلاق رسمی زوجین می شود و حالت دیگر زمانی است که زیر دیگ خاموش است ولی مواد لازم که عشق و علاقه است در آن ریخته نمی شود، حتی ممکن است روابط جنسی هم به حداقل برسد و این زمانی است که زوجین به طلاق عاطفی می رسند.»
به گفته این متخصص رفتارشناسی خانواده، زوجین در طلاق عاطفی به دلایل عدم لطمه به فرزندان، حفظ آبرو، عدم آسیب به موقعیت اجتماعی و نداشتن پشتوانه اقتصادی مجبور به ادامه زندگی با هم زیر یک سقف می شوند در حالی که رابطه ای بین آنها نیست.
پروفسور باهر زندگی دو نفر که به اجبار زیر یک سقف زندگی می کنند، هیچ عشق و علاقه ای بین آنها نیست و قلبا یکدیگر را دوست ندارند را دچار طلاق عاطفی می داند.
اما دلایل افزایش طلاق عاطفی در جامعه امروز چیست و چه عواملی سبب سرد شدن رابطه زوجین می شود؟ به نظر می رسد گسترش و پیشرفت تکنولوژی در این امر دخیل بوده و شاید رواج ارتباطات در شبکه های اجتماعی و بزرگنمایی ها و تصویرسازی های غلط افراد از خود و شکل گرفتن هویت دوم، در عدم رضایت زوجین از یکدیگر و طلاق عاطفی تاثیرگذار است.
شبکه های اجتماعی و افزایش طلاق عاطفی
- دکتر کیهان نیا در این خصوص معتقد است؛ در جامعه امروزی که افراد فهم و درک شان از بسیاری مسائل بالا رفته است، در جاهایی فکر می کنند که ازدواج شان از اصل غلط بوده و نمی توانند با هم کنار بیایند و بنا به دلایلی که عنوان شد تنها به فکر یک هم زیستی مسالمت آمیز می افتند.
پروفسور باهر عدم علاقمندی زوجین به یکدیگر به هر دلیلی، ورود شخص سومی به صحنه زندگی زوجین، گسترش روابط در فضاهای مجازی و شبکه های اجتماعی را از عوامل دلزدگی زوجین از هم می داند و معتقد است؛ این عوامل سبب افزایش مقایسه می شود که بزرگترین ضربه را به روابط زن و شوهر وارد کرده و آنها به به سمت طلاق عاطفی می برد.
اما همانطور که طلاق در جامعه تبعاتی داشته که در برخی موارد عواقب سنگینی نیز برای زوجین دارد، طلاق عاطفی هم تبعاتی دارد که دکتر کیهان نیا افسردگی در زوجین و آسیب به فرزندان را از جمله آنها دانسته و می افزاید: «فرزندان در چنین رابطه ای به دو صورت دچار لطمه می شوند.»
وی عنوان می کند: «اگر بین زن و مرد تشنج و دعوا باشد یک گونه آسیب و اگر هم سکوتی طولانی و موقرانه باشد گونه دیگری از آسیب را متوجه فرزندان می کند؛ بچه ها در چنین شرایطی احساس ناامنی کرده و دچار ترس و وحشت می شوند که مبادا والدین از هم جدا شوند، احساس بی پناهی کرده و خود را قربانی اختلاف والدین می بینند.»
آنچه مسلم است تحت شرایطی غالب در جامعه امروز، طلاق و جدایی عاطفی در میان زوجین ایرانی افزایش داشته است؛ گسترش روابط خارج از چارچوب خانواده، افزایش حضور در شبکه های اجتماعی و مقایسه خود و شرایط زندگی و همسر با افراد حاضر در گروه های مختلف و افزایش استقلال مالی در میان زنان سبب دامن زدن به برخی اختلافات در زندگی مشترک می شود و همین امور سردی روابط میان زن و شوهر را موجب می شود.
دکتر کیهان نیا می گوید: «برای جبران این وضعیت و نجات از طلاق عاطفی، زن و شوهر به عنوان دو باغبان بوستان زندگی باید به بررسی دلایل ازدواج خود و عده هایی که در ابتدای زندگی به هم داده اند بپردازند، هر کدام از زوجین باید تنها خود را زیر سوال برده و به نقد بکشد، به جای آنکه همه گناه را به پای طرف مقابل بنویسد. تنها در این صورت است که به فکر تجدید نظر در روابط می افتند.
وی می افزاید: «زوجین در چنین شرایطی باید تمرین عشق و مهرورزی داشته و سعی کنند یکدیگر و نیازهایشان را بهتر و بیشتر شناخته و درک کنند تا آتش زیر خاکستر که همان عشق است بالا بیاید تا با عدم لجبازی به نتیجه مطلوب برسند.»
باید بترسیم
به ازای هر ۴ ازدواج در کشور یک طلاق روی می دهد
«آمار حاکی از رشد طلاق»...
«متاسفانه با توجه به جمعیت جوان کشور این مسئله به عنوان یک بحران مزمن مطرح است.»
«عدم درک درست و شناخت کافی از یک سو و مسائل محیطی دیگر را می توان از علل اصلی شیوع آن دانست.»
«صدای زنگ خطر در خانواده...»
«رشد بی سابقه طلاق در سال اول زندگی مشترک...»
اینها بخشی از اخباری است که شاید هر کدام از ما چندین بار در هفته راجع به آن بخوانیم یا بشنویم. درصد رشد طلاق در سال های اخیر تا حد زیادی نگران کننده بوده و اغلب طلاق ها نیز در پنج سال اول شروع زندگی مشترک رخ داده است. مواردی چون اعتیاد، نابسامانی مالی و مسائل جنسی بیشترین علت طلاق در سال های اخیر محسوب می شود. جا باز کردن شبکه های اجتماعی در خانواده ها نیز زمینه را برای افزایش آمار طلاق مهیا کرده است.
در ۱۰ سال اخیر نرخ طلاق در یک روند صعودی قرار گرفته و هر سال تعداد بیشتری طلاق به ثبت می رسد که بسیاری از این موارد، در گروه طلاق های توافقی است.
در سال ۹۳ تعداد طلاق های ثبت شده در کشور به ۱۶۳۵۶۹ رسید که با رشد ۸۲۰۰ موردی همراه بود. تعداد ازدواج های ثبت شده در این سال به ۷۲۴۳۲۴ نفر رسید و با مقایسه با میزان طلاق، نسبت ازدواج به طلاق به ۴.۴ رسید. به عبارت دیگر به ازای هر ۴.۴ ازدواج در کشور، یک طلاق رخ می دهد که از سال ۹۰ تا کنون بیشترین تعداد طلاق ثبت شده در کشور به سال ۹۳ اختصاص دارد.
در طلاق های ثبت شده در سه ماه اول سال ۹۴ نیز به ترتیب در استان های تهران، خراسان رضوی و اصفهان بیشترین تعداد طلاق به ثبت رسید. متوسط طلاق در هر ماه در تهران دو هزار، در خراسان رضوی ۱۵۰۰ و در اصفهان نیز هزار مورد بوده است.
در چهار سال گذشته بیشترین طلاق ثبت شده در تهران و کمترین طلاق در استان ایلام بوده است. استان های گیلان، خوزستان، هرمزگان، آذربایجان غربی و شرقی، کردستان و کرمانشاه نیز با افزایش تعداد طلاق روبرو شده اند.
نسبت ازدواج به طلاق در دوره ۱۰ ساله ۸۳ تا ۹۳ تقریبا با ۵۰ درصد کاهش همراه بوده است.
طبق آمار منتشر شده از سوی ثبت احوال، رشد ازدواج در برابر رشد طلاق، سرعت کمتری داشته و با بررسی آمار موجود اگر این رویه ادامه داشته باشد، در سال ۹۴ از هر چهار ازدواج رخ داده در کشور یک مورد طلاق خواهد شد.
با توجه به نسبت ها، در تهران کمترین نسبت بین ازدواج و طلاق وجود دارد و در سیستان و بلوچستان نیز بیشترین نسبت بین نسبت ازدواج و طلاق وجود دارد. به عبارت دیگر در تهران از هر سه ازدواج، یک طلاق و در سیستان و بلوچستان از هر ۱۳ ازدواج یک طلاق رخ می دهد.
با توجه به فرهنگ و نسبت جمعیت شهری و روستایی هر استان، استان هایی که بیشترین میزان جمعیت شهری، تحصیلکرده و با دسترسی بیشتر به امکانات ارتباطی را دارا هستند، طلاق بیشتر رخ داده است. همچنین میزان مهاجرت پذیری استان ها نیز در این امر بی تاثیر نیست، جمعیت ناهمگون فرهنگی و تکثر قومی فضا را برای پذیرش طلاق و زندگی مجردی افراد مقبول تر کرده است.
عرف در این زمینه بیش از همه موجب افزایش جدایی شده زیرا با شکستن قبح طلاق به دلایل مختلف، فرد از جامعه یا خانواده طرد نمی شود و همین مسئله باعث می شود فرد تصور کند بعد از طلاق تمام حمایت ها و منزلت های پیش از طلاق را با خود خواهد داشت.
همانطور که گفته شد بیشترین میزان طلاق در سال اول زندگی مشترک رخ می دهد.