شناسهٔ خبر: 109889 - سرویس سیاست
منبع: روزنامه وطن امروز

باب‌المراد فتنه و خواجگان حرمسرای الیگارشی

مهاجرانی-فتنه

«نماینده»؛ امیر استکی/ نوشتن در باب بعضی مسائل را باید بیشتر به طنزنویسان واگذار کرد. اگر نگاه به حوادث سیاسی را از اسارت جزئیات رهانیم و نگاهی از ارتفاعی بیشتر به پازل سیاست در ایران بیفکنیم، قطعا با تاکید بیشتر به این نتیجه خواهیم رسید که طنزنویسان بهتر حق مطلب بسیاری از رویدادهای سیاسی امروز را ادا خواهند کرد. ابزار تحلیل بسیاری از اتفاقات سیاسی این روزها باید طنز هجوآلود باشد و معنای بسیاری لغات پرمصرف سیاسیون را باید از نو و با نگاهی طنزآلود در فرهنگ‌های کلمات فارسی تغییر داد.
واژه‌هایی مانند مردم، رأی، حزب، اعتدال و... و شاید از همه مظلوم‌تر همین واژه «مردم» باشد که در عین بی‌زبانی هزاران زبان نیابتی دراز دارد. سیاستمداران کشور ما که اکثرا سواد درست و حسابی آکادمیک هم ندارند این روزها به مثابه جامعه‌شناسان برجسته به تشریح و تحلیل خواسته‌های جامعه مشغولند و بسیار از زبانشان می‌شنویم که مردم چنین می‌گویند! و چنان می‌خواهند و لذا چون چنین است و چنان است پس باید حزبی از اعوان و انصار پیگیر این چنین و چنان‌ها و صدای رسای مردم در نیل به اهداف و اغراض و آرزوهای سیاسیون مذکور باشد.
باید احزابی ایجاد شوند تا اعتدال را در همه جای مدیریت کشور مستقر کنند و برکات این کلمه خجسته را بیشتر به دامان مردم سرازیر کنند. اما بحمدالله دولت کنونی دولت اعتدال است و صندلی‌های تمام مناصب بی‌شمار دولتی استراحتگاه معتدلان، پس داستان این احزاب معتدل چیست؟ اگر اشتباه نکنیم هنوز صندلی‌های بهارستان باقی است و باید این صندلی‌ها نیز نشیمنگاه معتدلان باشد. تمام داستان همین است. اصلاح‌طلبانی که سال
۸۸ به چوب طمع خام خود بر سر حوادث آن سال، از در نظام سیاسی کشور رانده شدند این بار با نقاب اعتدال در پی ورود از در پشتی‌اند. اما این در پشتی همان دری است که سال‌ها در مذمت وجودش مثنوی‌های طویل سروده بودند. وجود یک الیگارشی که این حق را برای خود محفوظ می‌داند که در همه قواعد و قوانین استثنا ایجاد کند.
بدنه نخبگانی اصلاح‌طلب همواره از این در تردد می‌کرد اما پیش‌ترها ژست انتقاد به وجودش را حفظ می‌کرد اما این روزها و در پی نیمه‌بسته شدن آن در ۸-۷ سال اخیر به رویشان، بشدت از وجود این در حمایت می‌کنند و دعاگوی پاسبانان این نظم منحط الیگارشی‌اند. هاشمی رفسنجانی روزگاری مورد عتاب اصلاح‌طلبان بود، چرا که عالیجناب سرخ‌پوش را یکی از عوامل اصلی انسداد سیاسی می‌دانستند. عالیجنابی که به مثابه پاسبان نظم مرید و مرادی بر سر راه تحرک سیاسی در آخرین لحظات ورود به عرصه کامیابی ایستاده و فقط آنان را که بوی خوش خودی می‌دهند اذن ورود می‌دهد.
اما امروز آن ردای سرخ طعن‌آلود جای خود را به ردای سبز مدح و ستایش داده است. همه بر گرد این پیر طریقت جمع شده‌اند تا ذکری بیاموزند و قربی بیابند. ذکر این روزها اعتدال است. ذکر و وردی که اگر چندین بار تکرار شود، بر هر چه که فوتش کنند، یکباره مرهمی می‌شود و فتح‌الفتوحی.
رسیدن به قدرت باعث شده دوباره آنان که زمانی مورد غضب یکدیگر بودند و بعد‌ها به واسطه یک دشمن مشترک پای سفره فتنه نشستند و گوشکوب آبگوشت جمهوریت شدند تا مگر بتوانند جمهوری اسلامی را مستحیل کنند، امروز دوباره دور یک سفره جمع شده‌اند تا مسیر «بهارستانی» شدن را بپیمایند؛ بهارستانی که ۶ سال پیش پنبه آن را زدند و از اساس منکرش شدند و کل سیستمش را نامشروع می‌دانستند.
کشوری که تا همین ۴-۳ سال پیش با سرعت زیاد در سراشیبی سقوط بود و کم مانده بود به دره نابودی سقوط کند به ناگاه با «اسم اعظم» اعتدال به جاده خوش و خرم رونق و آبادانی افتاد. همان جاده‌ای که در دوران ریاست‌جمهوری هاشمی کشور را از تلی از خاکستر به قصری از زمرد بدل ساخت. اینها همه به کام همان خواجگان حرمسرای الیگارشی بود و به نام نامی ملت و اینکه در همه تحلیل‌ها، نقدها و تمجیدها رنج‌ها و لذت‌های چه کسانی مد نظر است نتیجه‌ای است که پس از این همه گفت‌وگوی ما و شما باید مشخص شده باشد که چه کسانی‌اند.
به هر تقدیر داستان جامعه مدنی و مشارکت سیاسی مردم و انتخابات آزاد و احزاب و... همه در این ماه‌های کم مانده به انتخابات مجلس، جوک‌های رنگ و رو رفته‌ای است که فقط مایه نشاط جمع اعوان و انصاری است که به مددشان قرار است از در پشتی به عرصه دلنشین قدرت بازگردند.