به گزارش «نماینده» زمانی با ژستی خاص زیباترین شعار در تاریخ سیاسی ایران را از آن خود میدانستند؛ در میتینگهایشان بارها و بارها «زنده باد مخالف من» را تکرار میکردند.
اصلاح طلبان ۱۶ سال پس از دوم خرداد هم خود را وارث آزادی بیان میدانستند و حاکمیت را نماد بستن دهان مخالف؛ اما این روزها اتفاقات عجیبی درون این جریان رخ میدهد.
اظهار نظرهای صادق خرازی در یک سال اخیر و بعد از تاسیس حزب ندا به صورت عادی به مذاق اصلاح طلبان خوش نمی آمد، چه برسد به اینکه او بخواهد از اصلاح طلبان و پول گرفتنشان از خارج و سرسپردگی به غربیها بگوید.
داستان خرازی و اظهارنظرش درباره «برخی اصلاح طلبانی که از خارج پول گرفتند» و «لیست هایی که از این مدل اصلاح طلبان در جیب دارد» باعث شد شدیدترین هجمهها در چند هفته اخیر علیه وی به راه بیفتد؛ از پست توئیتری رمضانزاده سخنگوی دولت اصلاحات و محکوم فتنه گرفته تا متلکپراکنی به سبک احمد پورنجاتی!
خرازی زیر بار فشارها از سمت خود در حزب ندا استعفا داد؛ استعفایی که اگرچه در شورای مرکزی حزب ندا با آن مخالفت شد ولی از فشارها علیه صادق خرازی کم نکرد.
دیپلمات قدیمی وزارت خارجه اما اولین اصلاح طلبی نیست که سیل ناسزاهای همقطاران روی سرش خراب می شود؛ مرور رفتارهای سیاسی جریان اصلاحات در همین چند سال گذشته نمونههای دیگری از «عدم تحمل انتقاد» در جریان مدعی آزادی بیان را به نمایش می گذارد.
در این گزارش ضمن مرور ماجرای افشاگری خرازی علیه اصلاح طلبان و بررسی میزان نزدیک بودن این اظهارنظر به واقعیت، نمونه های دیگری از این قبیل برخوردها را بازخوانی می کنیم.
خرازی و اصلاح طلبانی که «نمادشان» خارج از کشور بود/ آغاز یک هجمه جریانی
شاید اگر روح صادق خرازی هم خبردار میشد که با این اظهارنظرش چنین حملههایی که وی میشود، شاید کمی در انتقاد از اصلاح طلبان محتاطتر عمل میکرد یا حداقل آنان را تهدید نمیکرد.
اوسط مردادماه گذشته یک نشریه اصولگرا به سراغ دیپلمات کهنه کار و سیاستمدار این روزهای اصلاح طلب رفت تا او برایشان از دنیای سیاست خارجی و داخلی بگوید.
در همین مصاحبه کار به اصلاح طلبان و عملکردشان و ارتباط برخی از آنها با خارج از کشور میکشد؛ صادق خرازی هم بیپروا از آنهایی میگوید که با خارج در رابطه بودند، پول میگرفتند و لیستشان هم در جیب اوست؛ «من اصلاحطلبی که نمادش خارج از کشور باشد و پول بگیرد را قبول ندارم، اینکه بروند و اتهام بزنند و بدوبیراه بگویند و شانتاژ کنند را قبول ندارم. کسانی را یادم است که در دورانی که سفیر بودم با خارجیها مذاکره میکردند و به دشمن گرا میدادند؛ من آنها را بهعنوان اصلاحطلب قبول ندارم.»
قسمت بعدی حرفهای خرازی اما حال جریان تندرو رو را خراب تر کرد؛ آنجایی که او از یک لیست سخن میگوید؛ لیست اصلاح طلبانی که از خارج پول گرفتند؛ «لیستشان را هم دارم و اگر قرار باشد روزی ارائه دهم، ارائه خواهم داد. منتها به سیستم امنیتی نخواهم داد و اگر بخواهم بدهم به مردم ایران ارائه میدهم که بدانید این آقا در دوره اصلاحات با فلان مقام ارشد اروپایی یا فرانسوی یا فلان مقام ارشد آمریکایی پنهان مذاکره کرده و گرا داده است. ما این را قبول نداریم. اگر قرار باشد اینطور باشد پس حکومت شاه را بیاوریم.»
روی دکه رفتن مصاحبه خرازی نه تنها واکنش اصلاح طلبان را برانگیخت، بلکه کار را به توهین و افترا به این دیپلمات اصلاح طلب کشاند.
رمضان زاده عضو حزب منحله مشارکت در مطلبی در توئیتر خود به کنایه برای خرازی نوشت: «به نظر شما لیست دیپلماتهای قاچاقچی نسخ خطی کتابهای قدیمی در جیب کیست!؟» و در مطلبی در فیس بوک خود و با همان لحن طعنه وار نوشت: «تیتر یک شماره امروز روزنامه جوان، صادق خرازی: سفیر دولت اصلاحات در فرانسه: «لیست اصلاحطلبانی را که گرا به دشمن میدادند، دارم» شوخی با یک فقره آقا صادق که این روزها توی بورس سرسره بازی روی پوست خربزه اوناست!»
ابطحی معاون پارلمانی و رئیس دفتر رئیس جمهور دولت اصلاحات هم در اینستاگرام خود صادق خرازی را به باد انتقاد گرفت: «صادق خرازی در ادامه حرف های شیرینش گفته که لیست اصلاح طلبانی که به دشمن گرا میداداند را در جیبش دارد. شیبه چمدان دلارو تقسیم آن به روزنامه نگاران. از این شیرین زدن ها قبلا هم در گفته هایشان بود...»
خرازی ابتدا تحت فشار اصلاح طلبان سعی در اصلاح مصاحبه خود داشت ولی با افزایش فشارها استعفا از شورای مرکزی حزب ندا آخرین راه پیش روی دیپلمات قدیمی بود.
حمله به صادق خرازی به همینجا ختم نشد و روزنامه های اصلاح طلب نیز وارد این معرکه شدند و هرکدام به نوعی خرازی و حتی حزب متبوعش را مورد حمله قرار دادند؛ در این میان اما هیچ کس از خود نپرسید که آیا اظهارات خرازی درباره «اصلاح طلبانی که با خارجیها مذاکره کرده و از آنها پول می گرفتند» واقعیت دارد یا نه؟
وقتی خاتمی صحبتهای خرازی را تائید کرد/ رئیس جمهور اصلاحات و گرای اصلاحطلبان خائن
به فاصله یک هفته از اظهارات جنجالی صادق خرازی، سردار احمدی مقدم فرمانده سابق ناجا در مصاحبهای طولانی با نشریه رمز عبور به بیان خاطرات خود از دوران دفاع مقدس، فرماندهی ناجا و دوران اصلاحات پرداخت.
در بخشی از این مصاحبه که تاحدی از دید رسانهها مغفول ماند نکته قابل تاملی از سوی احمدی مقدم از ملاقاتش را سید محمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات نقل شده بود که حد زیادی اظهارات خرازی را تائید میکرد.
احمدی مقدم در بخشی از مصاحبه خود به اظهارات سید محمد خاتمی رئیس جمهور دولت اصلاحات در ملاقاتی که با یکدیگر داشتهاند میپردازد؛ خاتمی در ملاقات با فرمانده سابق ناجا حرفهای جالبی درباره دلایل شکست اصلاحطلبان میزند «آقای خامنهای تا سال ۷۸ خیلی از ما حمایت کرد و خیلی کمک دولت بود. از سال ۷۸ مشکوک شد نه به من [خاتمی] بلکه به آقایانی که با من بودند؛ چرا این اتفاق برای دوستانمان افتاد؟ به دوستانمان گفتم دو اشتباه کردند؟ یکی اینکه فکر کردند اسلامی را از جمهوری اسلامی بردارند مشکل حل میشود. میخواستند اسلامی را بردارند و فقط جمهوری بماند دوم خطای بزرگتری بود که مردم اینجا را تحمل نکردند و از ما جدا شدند. آن هم اینکه برای تحقق این امر دنبال خارج هم رفتند نکته زشتش همین جا بود که رفتند از خارج هم کمک بگیرند!»
احمدی مقدم بعد از اینکه این حرف را از خاتمی در مصاحبه نقل کرد، تاکید میکند که این حرف را سید محمد خاتمی در جلسهای دو نفره به او زده و قبلا هم همین حرف را جایی نقل کرده و خاتمی هم آنرا تکذیب نکرده است.
همین مطلب نشان می دهد که حتی خاتمی که اصلاح طلبان او را رهبر جریان خود میدانند، از وجود اصلاح طلبانی که در دوران دوم خرداد با خارج ارتباط داشتند، مطلع بود ولی جرات یا علاقهای برای افشای آن نداشت.
خرازی اما تنها کسی نیست که اسمش در میان مغضوبان جریان اصلاحات وارد شده؛ در همین چند سال اخیر دو اسم دیگر در میان قبل از وی وارد همین لیست شده است.
رای یک اصلاحطلب به شهردار اصولگرا/ وقتی اصلاحات «راستگو» را له کرد
روز هفدهم شهریور ماه داغ سال ۹۲ و زمان انتخاب شهردار تهران فرا رسیده است، آنهم در شورای شهری که بین اصولگرایان و اصلاح طلبان به طور مساوی تقسیم شده، گرچه برخی معتقد بودند که سهم اصلاح طلبان با وجود چند رای خاکستری در شورا بیشتر است.
محسن هاشمی رقیب سختی برای محمد باقر قالیباف در راه رسیدن به شهرداری بود؛ ریاست شورا نیز با مسجد جامعی اصلاح طلب بود و تقریبا همه چیز برای به قدرت رسیدن یک هاشمی در بهشت فراهم!
رای گیری آغاز شد و در دور اول هر دو گزینه شهرداری تهران ۱۵ رای بدست آوردند؛ در این میان رای سفید الهه راستگو اصلاح طلب کار را پیچیده کرد و در دور دوم تقریبا همه پیروزی محسن هاشمی را محتمل می دانستند.
اما در دور دوم رای گیری ورق برگشت؛ نتیجه برای اصلاح طلبان شورا غیر قابل باور بود و برخی از آنها تا رای ها را ندیدند باور نکردند که قالیباف با ۱۷ رای توانسته شهردار تهران شود.
اما عجیب تر از انتخاب قالیباف به عنوان شهردار تهران، رای دادن یک اصلاح طلب به او بود، اصلاح طلبی به نام «الهه راستگو»
فردای روز رای گیری برای انتخاب شهردار تهران، روزنامه های اصلاح طلب که از طریق برخی اعضای شورا از رای راستگو به قالیباف مطلع شده اند، وی را مورد هجمه سنگینی قرار می دهند.
روزنامه اصلاح طلب شرق با تیتر «رای غیر تشکیلاتی» این اقدام راستگو را عامل شهردار شدن قالیباف معرفی کرد. این تیتر نشان می داد که راستگو حتی اگر نظری خلاف نظر حزب و جریان خود داشت نیز باید به محسن هاشمی رای می داد!
برخی اصلاح طلبان شورای شهر این اقدام راستگو را «خیانت» نامیدند و مدعی شدند راستگو به قرآن قسم یاد کرده که به محسن هاشمی رای دهد؛ ادعایی که هم از سوی خود راستگو رد شد و هم مسجد جامعی تلویحا آنرا رد کرد.
تنها به فاصله دو روز از انتخاب شهردار تهران، شورای مرکزی حزب کار (حزب متبوع راستگو) ادامه عضویت راستگو را به بحث گذاشت و در نهایت رای به اخراج وی از حزب داد.
راستگو در واکنش به اخراجش از حزب اسلامی کار از همه کسانی که رای به اخراجش داده بودند تشکر کرد و تاکید کرد که تنها به دلیل برنامه ارائه شده از سوی قالیباف به وی رای داده است.
وی همچنین از جلسه ای که در آن از اعضای اصلاح طلب شورای شهر مجبور بودند به قرآن قسم یاد کنند که به محسن هاشمی را دهند پرده برداشت و گفت: «من در جلسه ای که این افراد (اصلاح طلبان شورای شهر) شرکت کرده و قسم خورده اند حضور نداشتم و به دلیل اینکه در این جلسه از قرآن استفاده ابزاری شد تا از افراد رای بگیرند حضور نیافتم.»
به هر حال راستگو به پایان خط کار با اصلاح طلبان رسید، اما قطعا هیچگاه او و حافظه تاریخ سیاسی جریان اصلاحات برخورد تند اصلاح طلبان با یکی از اعضای خود را از خاطر نخواهد برد.
دیکتاتوری از نوع کارگزارانی _ اصلاح طلبی/ حذف منتقد به شیوه کرباسچی!
دایره برخوردهای تند با منتقدان درون تشکیلاتی تنها به اعضای حزب های انحصاری جریان اصلاحات محدود نمی شود، بلکه احزاب نزدیک به این جریان نظیر کارگزاران چنین برخوردهایی را با منتقدان داشتهاند.
مرتضی سجادیان مدیر مسئول روزنامه توقیف شده حزب کارگزاران، ۱۵ مهرماه سال ۹۱ و در ایام نزدیک به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در مصاحبه با یکی از خبرگزاریها به تشریح موضع احتمالی حزب متبوعش در قبال انتخابات می پردازد.
وی در بخشی از مصاحبه خود درباره شرایط حمایت کارگزاران سازندگی از کاندیدای اصلاح طلبان گفت: «کارگزاران در بدو تاسیس تا کنون به دنبال آرامش و مصالح نظام بوده و قصد داشته افرادی را معرفی کند که شایسته، کارآمد و همسو با نظام باشند به همین دلیل شایعه می شود که کارگزاران تشکلی موسمی است؛ مطمئنا اگر کسی نباشد که این رویه را پی نگیرد و اصلح نباشد کارگزاران از آن حمایت نخواهد کرد، حتی اگر معروفترین فرد جناح اصلاح طلب باشد. »
سه روز پس از مصاحبه سجادیان با غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران در نامه خطاب به رسانه ها تاکید کرد که «سجادیان هیچ گونه عضویتی در حزب کارگزاران ندارد و حزب هیچ گونه اظهارنظری درباره انتخابات ریاست جمهوری نداشته است»
این مساله در نگاه اول یک درگیری تشکیلاتی ساده به نظر می رسید اما با افشاگری سجادیان از اتفاقاتی که درون کارگزاران رخ می دهد، ماجرا را روشن کرد.
سجادیان در مصاحبهای با خبرگزاری فارس در ۲۲ مهرماه سال ۹۱ ضمن اشاره به مسئولیتش در روزنامه کارگزاران از بدو تاسیس گفت: «بنده همواره دنبال تأمین نظر دلسوزان نظام بودم ولی آقایان به دنبال تأمین نظر معاندین بودند و از روی غرض و مرض و در اقدامی طراحی شده، به خاطر منافع خود برای راهانداختن هیاهوی سیاسی موجب توقیف کارگزاران شدند.»
وی ادامه داد: «در همان ایام [انتشار روزنامه] و قبل از اینکه اصلاً بحث حوادث ۸۸ و خبری از مسائل اینچنینی باشد، در نامهای به وزارت اطلاعات نسبت به حضور افراد مسألهدار در برخی رسانهها از جمله کارگزاران و تحرکاتشان علیه نظام هشدار داده بودم.»
وی در ادامه افشاگریها خود علیه کرباسچی و اقداماتش در روزنامه کارگزاران تصریح کرد: »کرباسچی در جریان اغتشاشات ۸۸ به من پیغام داد با رسانههای وابسته به حاکمیت مصاحبه نکن و اگر خواستی تریبون میدهیم با هماهنگی ما حرف بزن اما من قبول نکردم و الآن هم ناراحتند که چرا به عنوان مدیرمسئول کارگزاران بر خلاف نظر آنها حرف میزنم»
سجادیان همراهی اش را با نظام را نیز یکی از دلایل حمله هم حزبیهایش به خود عنوان کرد؛ «اختلاف ما با آقایان از آنجا شروع شد که فهمیدند دلم با نظام و ولایت و رهبری است و حتی علناً گفته بودند که فلانی با ما نیست ولی من با وجود نقدهایی که به عملکرد مسئولان اجرایی دارم و همه هم از آن مطلعند، از عقایدم دست نمیکشم.»
پس از این رویداد رسانه های اصلاح طلب سجادیان را که به عنوان یک روزنامه نگار شناخته شده مطرح بود، مورد بایکوت خبری کامل قرار داده و نشان دادند که منتقدان جریان اصلاحات و حتی نزدیکان به این جریان را نیز تاب نمی آورند.
پایان «زنده باد مخالف من» در بنبست اصلاحات
صادق خرازی این روزها حال امثال راستگو و سجادیان را به خوبی درک میکند؛ کسانی مانند خرازی این روزها دیگر میدانند که حرف زدن علیه جریان اصلاحات تاوان سنگینی برایشان دارد؛ آنهم در شرایطی که با سرکار آمدن دولت جدید تریبون های بیشتر در اختیار سران این جریان قرار دارد و با کمترین فشار می توان موجی بزرگ علیه منتقدان به راه انداخت.
اصلاحطلبانی که تا دیروز شعار «زنده با مخالف من» را سر میدادند، حتی تحمل انتقاد همقطاران خود را نیز ندارند و با کوچکترین انتقادی، آنچنان فرد منتقد را مورد حمله قرار میدهد که از آمدن خود به سیاست پشیمان می شود.
حال با مرور تنها بخشی از کارنامه اصلاح طلبان در برخورد با منتقدان درون تشکیلاتی شان، میتوان به خوبی فهمید که شعارهای آزادی بیان خواهی این جریان چقدر رنگ واقعیت به خود میگیرد.