«نماینده»؛ محمدحسن محبی/ هر از چند گاهی جمله همیشگی و معروف همه گزینهها روی میز است از زبان مقامات آمریکایی شنیده میشود. اظهارات باراک اوباما در فروردین ماه سال جاری در گفتوگو با روزنامه نیویورک تایمز و یا سخنرانی خرداد ماه وی در جمع یهودیان آمریکا از این دست بلوفها است.
هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا در کتاب خاطرات خود، سیاست خارجی مؤثر را استفاده همزمان از چماق و هویج معرفی کرده و پیدا کردن توازن درست میان این دو را بیش از علم، نیازمند هنر دانسته است؛ از این روی و با توجه به بسیاری از شواهد دیگر، منظور از گزینه روی میز، چماق حمله نظامی است.
اما بررسی زوایای مختلف هنر مذاکره و دیپلماسی در پناه تهدید، خود هنری ظریفتر میطلبد. از این رو بررسی امکان تحقق گزینه نظامی هدف نوشتار پیش رو قرار گرفته است.
در چند وقت اخیر، موجی از اظهارات تهدیدآمیز و به تبع آن فضاسازی گسترده رسانهای آغاز شده است. مقامات نظامی آمریکا از جمله اشتونکارتر (وزیر دفاع)، ژنرال جیمز ماتیس (رئیس سابق ستاد فرماندهی ارتش) و مارتین دمپسی (فرمانده ستاد مشترک ارتش) طی اظهاراتی جداگانه در تیر ماه سال جاری بر اعتبار یک حمله نظامی به منظور تخریب تاسیسات هستهای ایران تاکید کردهاند.
اما فارغ از همه هیاهو و جنجالهای رسانهای و تقسیم کار هوشمندانه نظام سلطه، یک سؤال اساسی به ذهن متبادر میشود و آن این است که واقعیت پس پرده چیست؟
براساس گزارش نشریه نظامی گلوبال نایت در تیرماه، تمرکز عملیات نظامی پنتاگون بر جاهایی است که هواپیما میتواند بدون درگیر شدن با عواقب کار خود، بمباران کند. در انتهای این گزارش آمده است تسلیحات خریداری شده آمریکا طی سالهای اخیر (برد کوتاه و پرتابشونده از هواپیما) در عملیات فرضی علیه روسیه، چین و ایران کارآمد نخواهد بود.
نکته قابل توجه این که آیا آمریکا با حمله به تاسیسات نظامی ایران و حتی انهدام آن، توان نابودی دانش هستهای را که در دل و جان دانشمندان باغیرت ایرانی نهادینه شده است، دارد؟
نکتهای که پایگاه آمریکایی بیزنس اینسایدر نیز در خصوص بمب نفوذگر مهمات انبوه از قول آگنوس کینگ سناتور ایالت کینگ، به آن اشاره میکند همین است. کینگ در این خصوص میگوید؛ اول اینکه شما نمیتوانید دانش هستهای آنها را بمباران کنید و دوم هیچ ضمانتی وجود ندارد که یک دور از حملات هوایی برای چنین منظوری کافی باشد.
پس از جنگ عراق که ارمغان آن برای مردم آمریکا کشته شدن بیش از ۴۲۰۰ سرباز و هزینه مستقیم آن بیش از چند هزار میلیارد دلار برآورد شده است، مشاهده میشود که فضای داخلی آمریکا به لحاظ روانی به هیچ عنوان تحمل جنگی دیگر را ندارد بهگونهای که براساس نظرسنجی مؤسسه گالوپ، همزمان با ادعای آمریکاییها برای حمله به سوریه، ۵۱ درصد از مردم این کشور صراحتا و ۱۳ درصد با اطمینان کمتر مخالف حمله نظامی بودند.
نکته دیگر این است که هر جنگ و لشکرکشی نیاز به بودجه دارد و آمریکا برای شروع جنگی جدید به بودجه بیشتری نیاز دارد؛ در این باره میتوان به گزارش صندوق بینالمللی پول اشاره کرد. براساس این گزارش، ایالات متحده ناگزیر است تا برای پیشگیری از بروز اختلال در هزینههای جاری و بازپرداخت بدهیها، مالیاتها را تا دو برابر افزایش دهد؛ لذا آغاز جنگی جدید در گسترهای جهانی با ایران، اضمحلال اقتصادی این کشور را در پی خواهد داشت.
نکته بعدی این که آمریکا پس از جنگهای افغانستان و عراق به صورت مستقیم وارد هیچ جنگ دیگری نشده است. باراک اوباما در سخنرانی خردادماه سال گذشته در دانشکده نظامی وست پوینت ایالت نیویورک با اشاره به رویکرد آمریکا مبنی بر عدم مداخله مستقیم و تحقق اهداف به دست بازیگران منطقهای، دکترین نظامی خود را بر مبنای جنگهای نیابتی و استفاده از بازیگران مزدور منطقهای عنوان کرد.
از سوی دیگر، بر مبنای گزارش راهبردی شاخص قدرت نظامی آمریکا در سال ۲۰۱۵، ارتش آمریکا از لحاظ ظرفیت و قابلیت با شرایط مطلوب خود فاصله چشمگیری دارد و در این شرایط آغاز جنگی جدید و حتی هماوردطلبی و تهدید کشوری دیگر را نمیتواند عهدهدار شود.
اما علت حجم انبوه تهدید و فضاسازی علیه ایران چیست؟ نخست، باراک اوباما و سایر مقامات آمریکایی ناگزیرند تا برای پاسخگویی به انتقادات شدید (به خصوص توسط اسرائیل) به ایران بتازند. بر کسی پوشیده نیست که زمام امور در آمریکا در دست یهودیان قرار دارد و هر مقام آمریکایی باید برطرف کننده دغدغه همه طیفهای فکری صهیونیستها باشد، چه طرفدار جنگ و چه طرفدار مذاکره.
از سوی دیگر، برای زمامداران آمریکایی مهم است که بتوانند سیاست مطلوب خود را برای مخالفان نیز توجیه کنند. به عنوان مثال میتوان به مصاحبه باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا با تلویزیون اسرائیل اشاره کرد. وی در حالی که سعی داشت مذاکرات هستهای را توجیه و از انتقادات جنگطلبانه تندروهای اسرائیلی بگریزد به این نکته اذعان کرد که راهحل نظامی، برنامه هستهای ایران را متوقف نخواهد کرد. وی ادامه داد که حتی اگر ایالات متحده در اجرای چنین راهحلی مشارکت کند باز هم تنها شاهد کاهشی موقت در سرعت فعالیتهای ایران و نه حذف کامل آن خواهیم بود.
اما نگاهی دقیقتر به اظهارات مقامات آمریکایی تداعیکننده ضربالمثل ایرانی «به مرگ بگیر تا به تب راضی شود» است، در غیر این صورت استفاده جو بایدن معاون رئیسجمهور آمریکا از صفت «بسیار خطرناک» برای حمله نظامی به ایران در سخنرانی در «اندیشکده واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک» چگونه توجیهپذیر است؟
اما از همه مهمتر یادداشتی است که روزنامه نیویورک تایمز دو روز قبل از توافق وین (برجام) منتشر کرد. این یادداشت در دفاع از توافق نوشته است: «توافق ژنو برای اولینبار در طول سالهای گذشته برنامه هستهای ایران را به طرز بیسابقهای متوقف کرده است. ایران به جای اضافه کردن سانتریفیوژهای بیشتر، نصب بیشتر آنها را متوقف کرده و اورانیوم غنی شده ۲۰ درصدی خود را حذف یا رقیق کرده و بازرسیهای بیشتر آژانس را مجاز کرده است. هیچ یک از منتقدان توافق هستهای از بنیامین نتانیاهو گرفته تا نامزدهای جمهوریخواه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، یک راهحل جایگزین که حتی بتواند ضامن دستیابی به دستاوردهای از سال ۲۰۱۳ به بعد باشد را ارائه نکردهاند. آمریکا چه در زمان ریاست جمهوری اوباما یا رئیسجمهور بعدی قرار نیست با ایران وارد جنگ شود.»
گفتنی است آمریکا و متحدانش پیش از این در جریان جنگ تحمیلی و در حمایت همهجانبه از رژیم بعثی عراق توان خود را در مقابله نظامی با جمهوری اسلامی ایران آزموده و از این آزمون با ناکامی بیرون آمده بودند و این در حالی است که توان نظامی و سیاسی و منطقهای ایران اسلامی در حال حاضر و در مقایسه با آن دوران از رشد و شتاب مثالزدنی و فراوانی برخوردار است و در مقابل، آمریکا و متحدانش از آن هنگام تاکنون روی قوس نزولی قدرت در حرکت بودهاند تا آنجا که به قول تحلیلگر نیویورک تایمز «آمریکا به اندازه پیشروی در مقیاس یک بند انگشت هم توان یک حمله نظامی تازه و جدید در خاورمیانه را ندارد».
اکنون باید به دیدگاه آمریکا در اظهارات خانم هیلاری کلینتون - وزیرخارجه وقت آمریکا- بازگشت که برای مقابله با ایران اسلامی به بهرهگیری از فرمول همزمان «چماق و هویج» اشاره کرده بود. این دیدگاه که شواهد و مستندات فراوانی در تائید آن قابل ارائه است، میتواند و باید نشاندهنده این واقعیت باشد که تهدید آمریکا به استفاده از گزینه نظامی برای مقابله با ایران فقط در حد و اندازه یک «لاف گزاف» قابل ارزیابی است و به قول هفتهنامه آمریکایی «ویکلی استاندارد»؛ در ارزیابی موقعیت آمریکا در مقابل ایران «تمامی روسایجمهور آمریکا از کارتر تا اوباما در یک نقطه با امام خمینی(ره) اشتراک نظر دارند و آن، این که آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند».