به گزارش «نماینده»، تقلای جالب طرفداران بهرام بیضایی برای بازگشت او به ایران، دائما در حال اوج و فرود است. این ماجرا دوباره در چند روز اخیر رونق گرفته است و دوباره موج جدیدی از درخواست برای بازگرداندن او در فضای رسانهای به پاخاسته است. ماجرا به اعتقاد من ساده است. بیایید فرض کنیم که بیضائی، بعد از این همه اصرار و تقلا از خیل عظیم دوستداران استاد و سینماگران برجسته تا بالاترین مقام سینمایی کشور که هر از چند گاهی ابراز اعلاقه میکند به بازگشت او، منت نهاده است به ایران بازگشته است و بلافاصله فیلمی ساخته است و روانه پرده سینماهای ایران کرده است. تعارفات استاد و شاگردی را کنار بگذاریم و ببینیم ما قرار است با چه افزودهای به سینمای ایران مواجه شویم؟ چیزی فراتر از «وقتی همه خوابیم»؟ و «وقتی همه خوابیم» چه فیلمی بود؟ تجربه دیدن حتی یک بار فیلم تجربه ای به شدت آزار دهنده بود. آزاردهنده تر از سگکشی ای که داستانش به مراتب تلختر و دردآورتر از «وقتی همه خوابیم» بود. «وقتی همه خوابیم بود» نمایشی از آدمهایی بود که بیخود و بیجهت با هم مشکل پیدا میکردند، فاجعه میساختند و بدون دلیل دنبال هم میکردند. چرا؟ چون بیضایی، آن بالا نشسته بود و قرار بود حرفی به همه ما نادانها بزند. مثل همه این سالها...
چند سال پیش به تماشای تئاتری از کارگردان بزرگ تئاتر ایران پری صابری رفتم. در تبلیغات نمایش عنوان شده بود که روایتی از سعدی است و حضور علیرضا شجاعنوری که معمولا کمکار و گزیدهکار است به تماشای این نمایش ترغیبم کرد. حاصل تماشای ۱۵۰ دقیقه مالیخولیاییهای بی ربط به یکدیگر، چند صحنه رقاصی مدرن که نوجوانان مجلس را به هیجان آورد و نهایتا آدمهایی بود که وقتی پشت سرشان صحنههایی از یورتمه اسبها پخش میشد یکهو به سرشان میزد و میدویدند دنبال هم. همه چیز کنار هم ردیف شده بود، از بالا تا پایین همه چیز جفت شده بود تا صابری حرفی بزند و ما به دلیل فاصله اندک میان صندلیهای تالار وحدت، مجبور بودیم بیش از ۲ ساعت بنشینیم و سخنرانی نگاه کنیم.
فیلمهای مهرجویی و کیمیایی در چند سال اخیر هم که دیگر نیازی به بازکردن بیشتر ندارد.
۲. ماجرا ساده است، اما درکش روز به روز در حال پیچیدهتر شدن است. واکنشها به کنشهای سیاسی آدمهایی مثل بیضایی و کیمیایی، شایعههای خاص تایید شده یا نشده درباره عقاید مذهبی بیضایی، حاشیههای رفتاری این قشر از روشنفکران و همه این جور چیزها باعث شده است که وقتی میخواهیم درباره بیضایی، صابری، کیمیایی، فرمانآرا و... حرف بزنیم، میخواهیم آثار آنها را نقد کنیم، کارنامه آنها را نگاه کنیم، معمولا به بیراهه بیفتیم. دو قطبی معمول جناحهای سیاسی، اینجا دوباره شکل بگیرد و ماجرا به یک نزاع حکومتی و غیرحکومتی تبدیل شود و بیمیلان و مسالهداران با حکومت پشت سر و حامیان و مدافعان در مقابل. دوباره صفکشی و ماجرا مثل همیشه. بیکم و کاست و بالا و پایین. و نتیجه؛ فیلم ساختن و فیلم نساختن بیضایی تبدیل میشود به یک ماجرای حکومتی و سیاسی و اصلاحطلبها صف میکشند که استاد کجایی! و اصولگراها شروع میکنند که استاد نیایی! و چیزی به نام سینمای بیضایی مثل همیشه فراموش شده.
۳. اگر در گیرودار این دوقطبی سیاسی گیر نیفتیم و اگر ترس از رانده شدن دوستداران استاد را فراموش کنیم و تعارفات را کنار بگذاریم، واقعیت این است که دوران نگاه تقلیلگرا و در عین حال توسعهطلب روشنفکری به سبک ایرانی تمام شده است. و ایستادن بر بالای قله ادعای «نقادی فرد وجامعه و حکومت» دیگر اعتباری به وجود نمیآورد. مشخصا در مورد بیضایی و آخرین اثری که از او دردست داریم صحبت کنیم.
«وقتی ما همه خوابیم» نمونه واضح نگاه تقلیلگرا و در عین حال توسعهطلب بیضایی در دنیای فیلمهایش است. ماجرا ساده است، بیضایی معترض است. میخواهد فیلم بسازد و اعتراضش را مطرح کند. همه این کار را میکنند، اما بیضایی بنا به سنت دیرین روشنفکری در ایران؛ وقتی مشکلی،معضلی یا مساله ای را در فیلمهایش طرح میکند دوست دارد همه دنیا را به همان مساله تقلیل میدهد. آدمهای بیضایی، آدمهای طبیعی و واقعی نیستند، متولد میشوند برای طرح ایده بیضایی، «در وقتی همه خوابیم» حتی یک دیالوگ هم وجود ندارد که به طرز طبیعی متولد شده باشد و برایش برنامه ریزی پیشینی برای رسیدن نشده باشد، همه ابزارهای سینمایی بیضایی موظفند، از یک لبخند یک بازیگر فرعی تا دیالوگ بچهای که هنوز به ۵ سالگی هم نرسیده است، همه صف میکشند برای اینکه اعتراض بیضایی را به ما نشان دهند و جهان بهرام بیضایی، به این ترتیب کوچک و کوچک و کوچک میشود تا جایی که یک بیننده عادی سینمای ایران هم داخلش جا نمیشود. و دنیای فیلم بیضایی آنقدر آزمایشگاهی می شود که کسی یارای نفس کشیدن داخلش ندارد.
و سرانجام بیضایی آنقدر مسالهاش را وسیع و پردامنه می کند که در اواخر فیلم، کل حرف به یک هجویه بیکارکرد تبدیل می شود. در «سگکشی» همه شخصیت های فیلم بد بودند و برای اینکه نسخه پیچیده شده بیضایی برای جامعه آن روز کامل شود در آخر فیلم معلوم می شد خود مجید مظفری که در زندان بود و مژده شمسایی برای آزادیش از زندان از همه چیزش گذشت هم ریگی در کفشش بوده است ... در «وقتی همه خوابیم» اول بازیگر نقش اول مرد عوض می شود بعد بازیگر زن بعد کارگردان بعد فیلمنامه و در آخر هم اسم فیلم. از طرف دیگر هم بیضایی که تا حالا نشان داده است سینما دچار این وضعیت شده است می رود سراغ روزنامه های سینمایی به آنها هم رحم نمی کند بعد به دستگاه قضایی ایران بند می کند. بعد دامنه اش را می کشد به تک تک آدمهای جامعه ودر پایان هم دوباره به آن گزاره معهود می رسیم: "مشکلی که من درباره اش حرف می زنم همه جامعه را فرا گرفته است. به من و حرفم توجه کنید. "
بیضایی تا سالیان سال بدون مشکل فیلم میساخت. اما امروز در روزگاری که دیگر کسی تحمل و حوصله این نوع نگاه استعاری که همه چیز را انحصاری مصادره میکند و مهمتر از آن توقف همه اجزای دنیا برای فهم این نگاه را ندارد، بیضایی جا مانده است. او برای فیلمسازی یک گزاره، جمله یا ایده انخاب میکند و بعد در ساخت فیلم برای اعلام آن گزاره معهود و طراحی شده، روی یکایک جزئیات فیلم با نمادسازیهای دائم و پیدرپی که خیلیهایشان هم به اندازه کافی هوشمندانه نیستند سرمایه گزاری میکند و دقیقا همین است که فیلمهای بیضایی را برای روزگار ما غیر قابل تحمل کرده است. اینکه بیضایی آن بالا مینشنید، کاملا واضح است که قصد دارد حرفی، نکتهای، ایدهای را برای ما سبک مغزان مطرح کند و از دقیقه اول فیلم شروع میکند به حرف زدن. دنیایی ذهنی برای خودش میسازد، فکر میکند که آنجا دنیای واقعی است، در درون آن غوطهور میشود و دائما به ما هم میگوید که باور کنید این دنیا واقعی است و ما نمیتوانیم باور کنیم.
۴. بیضایی فقط یک نماد برای نسل تاریخ گذشته روشنفکری در ایران است و آنچه گفته شد قابل تعمیم به یک فضای روشنفکری قابل احترام اما منقضی شده. چاره چیست؟ آنها نخواهند گذاشت بیضایی در آرامش باشداو را با عزت و احترام برگردانید و بگذارید فیلم بسازد. تقلای دوستداران بیضایی برای بازگشت او، بهترین راه برای حل ماجرای اوست. او را برگردانید و بگذارید فیلم بسازد، ماجرا خیلی زود تمام میشود. همچنان که ماجرای کیمیایی و مهرجویی، هم اکنون تمام شده است.
پینوشت: قدرت اعجابآور بهرام بیضایی در نمایشنامهنویسی، محل شک نیست. بحث در مورد سینمای اوست وتقلای سینماگران برای بازگشت او.