به گزارش «نماینده» به بهانه دومین سالگشت آغاز به کار دولت یازدهم، در بعدازظهر یکی از روزهای گرم تابستان و بعد از چند هفته پیگیری، گفتگوی مفصلی را با "محمدجواد حقشناس" ترتیب دادیم تا هوای سیاست ایران را کارشناسی کنیم. این گفتگو به مدت ۲ ساعت و تا اذان مغرب به طول انجامید. روی گشاده حقشناس ما را به پرسش بیشتر وامیداشت و الحق وی نیز با آرامش به تمامی سؤالات ما پاسخ داد. قرار ما استودیوی کوچک اما ساکت و دنج باشگاه خبرنگاران جوان بود.
"محمدجواد حقشناس" که امروز در هیئت علمی دانشگاه تهران مرکز حضور دارد و استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل است، تاکنون سوابق مدیریتی و اجرایی زیادی در کارنامه سیاستورزی خود به ثبت رسانده؛ حقشناس در ۱۰ محرم سال ۱۳۵۷ و در درگیریهای قبل از انقلاب در استان بوشهر، مجروح و به مقام جانبازی نائل میشود. در سال ۱۳۶۰ وارد وزارت کشور شده و تا دولت ۲ خرداد مسئولیتهایی همچون مدیرکل سیاسی و مشاور بینالملل وزارت کشور را به عهده میگیرد. در دولت دوم اصلاحات روی صندلی معاون امور مجلس و استانها و حقوقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مینشیند و پس از آن به عنوان مشاور رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور مشغول به کار میشود. گفتنی است وی از مؤسسین حزب اعتماد ملی است.
به عقیده حقشناس "علیاکبر ولایتی" همچون "محمدرضا عارف"، در انتخابات ۹۲ نقش بیبدیلی در تکیه زدن حسن روحانی بر صندلی پاستور داشت. به گفته وی رئیس دولت اصلاحات پس از پوشیدن ردای ریاستجمهوری در سال ۷۶، عقبه حزبی خود را فراموش کرد. معتقد است که پس از آغاز به کار دولت حسن روحانی، بخشی از اصلاحطلبان دچار سرخوردگی شدند.
مشروح گفتگو با وی بدین شرح است:
در دومین سالگشت شروع به کار دولت یازدهم قرار داریم؛ به عنوان مطلع گفتوگو، از این سؤال شروع میکنم که آیا حمایت اصلاحطلبان از حسن روحانی در سال ۹۲، از سر اجبار و استیصال بود یا انتخابی از میان گزینههای مختلف؟
در سال ۹۲ به فردی با تفکر اصلاحطلبی رأی دادیم
حقشناس: اصلاحطلبان در انتخابات ۹۲ نمیخواستند که اتفاقات سالهای ۸۴ و ۸۸ تکرار شود و به همین خاطر، جریان اصلاحات باید پا را روی خودش میگذاشت و از خود عبور میکرد. در سال ۹۲ اصلاحطلبان با گذشتن از خود این پیام را به مردم و نظام سیاسی دادند که برایشان منافع ملی مهمتر از منافع گروهی است. اصلاحطلبان نامزد خود را به دلیل احتمال تقابل با نهاد نظارتی وارد صحنه نکردند. حتی چهرههای میانهرویی که احتمال عبورشان از صافی نهاد نظارتی هم بود، وارد صحنه رقابت نشدند. اصلاحطلبان در نهایت به جای اینکه به یک شخص اصلاحطلب رأی بدهند، به کسی رأی دادند که دارای تفکر و برنامههای اصلاحطلبانه بود. بخشی از جناح محافظهکار، همین روندی را که جریان اصلاحطلب طی کرده بود را پیمودند.
ولایتی ماند تا روحانی رئیسجمهور شود
حقشناس: در اینجا میخواهم به نقش "علیاکبر ولایتی" اشاره کنم. من در جاهای دیگر هم به این نکته اشاره کردهام و مجبور هستم اینجا هم تکرار کنم که نقشی را که محمدرضا عارف در کنار رفتن از صحنه انتخابات داشت، ولایتی با ماندنش ایفا کرد. دلیل حرف بنده هم بعدها در نامه "آیتالله مهدویکنی" به ولایتی روشن شد. یک جریان خاص در سال ۹۲ قصد داشت که "ولایتی" را مورد هجمه خود قرار دهد و از صحنه انتخابات کنار بگذارد. جناح محافظهکار احساس میکرد که با نبود ولایتی، با توجه به اینکه "محمدباقر قالیباف" تا دو هفته مانده به انتخابات در صدر نظرسنجیها حضور داشت، میتواند به تثبیت موقعیت قالیباف کمک کند اما دیدیم که ولایتی در صحنه باقی ماند و برنده این ماجرا حسن روحانی بود نه ولایتی. همانطور که عارف با کنار کشیدن از صحنه انتخابات، از خودگذشتگی نشان داد، ولایتی هم با ماندنش این نقش را ایفا کرد و این اوج عقلانیت بود. عقلانیت فقط در جناح اصلاحات رخ نداد بلکه در جناح محافظهکار نیز عقلانیت دیده شد. ما دیدیم که "علیاکبر ناطقنوری" در کنار روحانی قرار گرفت.
تندادن اصلاحطلبان به حسن روحانی آیا باعث عدول جریان اصلاحات از منویات و آرمانهای سیاسی خود نبود؟ زمانی اصلاحطلبان از توسعه سیاسی به هر قیمتی سخن میگفتند اما حالا به برگزاری چند همایش بعد از سالها اکتفا کردهاند و میگویند که همین مقدار هم برای ما کفایت میکند.
حمایت از روحانی، عدول از آرمانها نیست
حقشناس: من با نتیجهگیری حرف شما کاملاً همراهم اما با مقدمه آن نه؛ من حمایت از حسن روحانی را عدول از آرمانها نمیدانم، آرمانها همچنان سر جای خود باقی هستند. اتفاقی که در سال ۹۲ افتاد، مدیریت صحیح توانمندیها و شرایط محیطی بود که جریان اصلاحطلب را به این نقطه رساند که به جای اینکه آرمانهای خود را بدون توجه به شرایط محیطی دنبال کند، عقلانیت جمعی را در دستور کار خود قرار دهد. درست است که میخواهیم به آرمانهایمان برسیم، اما رسیدن به آن بدون درنظر گرفتن پیش شرطها، نشدنی است.
ابتدا باید مقدمات و تعاملات شکل بگیرد و اینجاست که ما شاهد هستیم آقایان ولایتی، لاریجانی، ناطقنوری و آیتالله هاشمی در یک صف کنار هم قرار میگیرند. حضور یک اصلاحطلب هدف نیست بلکه وسیلهای برای رسیدن به اهداف است. ما اگر بتوانیم با آقایان لاریجانی، هاشمی یا روحانی به هدف خود برسیم، مشکلی وجود نخواهد داشت چراکه اینجا افراد مهم نیستند.
آیا در سال ۹۲ همه اصلاحطلبان به تحلیل شما رسیده بودند؟
حقشناس: به نظر من در عمل این اتفاق افتاده بود یعنی جریانی از بدنه اصلاحات که بر تصمیمگیری و توجیه جامعه تأثیرگذار بود، توانا عمل کرد.
اما با روی کار آمدن دولت یازدهم، شاهد بودیم که اصطلاح "رحم اجارهای" و توصیف وضعیت سیاسی دولت به آن، در میان اصلاحطلبان باب شد و برخی از کاشته شدن نطفه اصلاحات در دل دولت یازدهم سخن میگفتند و در حقیقت دولت را وسیلهای برای رسیدن به اهداف خود میدانستند.
اصلاحطلبان دچار سرخوردگی شدند
حقشناس: طبیعی است بخشی از جریان اصلاحطلب که از آقای روحانی حمایت کرد، انتظارش از حسن روحانی این بود که به بخشی از وعدههای خود در دوران تبلیغات عمل کند و آنها را در اولویت قرار دهد و وقتی این جریان میدید، وعدههای انتخاباتی رئیسجمهور در برخی حوزهها محقق نشده یا مورد توجه قرار نگرفته، دچار واگرایی و سرخوردگی شد. اما جریان اصلی و نخبگان حقوقی و حقیقی جریان اصلاحطلب همچنان اعلام کردند که حامی دولت هستند و در این حمایت هیچگاه به خود تردید راه ندادند و البته در برخی حوزهها هم به دولت یادآوری کردند که مراقب وعدههای خود باشد. دولت هم در این دو سال، اولویت خود را به درستی در حل و فصل مسئله هستهای قرار داد و با توجه به توان دولت، نباید بیش از حد انتظار توقع داشته باشیم؛ از طرفی هم باید بگویم که در دو سال گذشته، دولت در حد توانش خوب عمل کرده است.
حاکمیت و اصلاحطلبان نسبت به هم سو برداشت داشتند
حقشناس: اصلاحطلبان در سال ۹۲ نشان دادند که اولویت اصلیشان منافع ملی و توجه به خواسته عمومی مردم است. دلسوزتر و سالمتر از جریان اصلاحات که هدفش نقد نظام سیاسی است، در جایی سراغ ندارم. اتفاقی که در این سالها افتاده سوءبرداشتی است که به وجود آمده است؛ هم سوءبرداشتی که اصلاحطلبان نسبت به حاکمیت پیدا کرده بودند و هم سوءبرداشتی که حاکمیت نسبت به جریان اصلاحات داشت.
اگر فضای حرکتی جریان اصلاحات در انتخابات ۹۲ بازتر میبود، آیا باز هم منافع ملی برای این جریان در اولویت قرار میگرفت؟
حقشناس: از سال ۹۰ به این سو در تمامی برههها منافع ملی برای اصلاحطلبان در اولویت بوده است.
بنابراین شما تأکید دارید که تعامل اصلاحطلبان با حاکمیت تاکتیکی و سببی نیست؟
حقشناس: خیر؛ طرفین در حال اصلاح خود هستند؛ این اتفاق افتاده است. حاکمیت چون در قدرت است، از مقام استغنا نگاه میکند اما جریان اصلاحطلب چون در قدرت نیست، طبیعتاً در جاهایی سعی میکند تا فضای غبارآلود میان خود و حاکمیت را از میان بردارد.
نزدیکی اصلاحطلبان به حاکمیت و شعار تعامل با نظام باعث شد که احزاب جوانی همچون ندا شکل بگیرد. شاهد بودیم که برخی افراد شناختهشده دوم خردادی روی چندان خوشی به ندا نشان ندادند و گاهاً با لحن تحقیرآمیز با شخصیتهای این حزب صحبت کردند. به نظر میرسد که شعار تعامل با حاکمیت از سوی اصلاحطلبان، باعث ایجاد شکاف در این جریان شده است.
در طیف اصلاحات، تعاریف مختلفی از تعامل با حاکمیت وجود دارد
حقشناس: بله، حرف شما درست است. البته نمیخواهم از لفظ شکاف استفاده کنم چون جریان اصلاحات یک طیف است، طبیعتاً در این طیف شما رنگهای مختلفی را میبینید. این رنگها هر کدام تعریف خاصی از تعامل و نزدیکی با حاکمیت برای خود دارند، اما برآیند و خروجی تنها یک چیز است و آن هم نگاه تعاملگرایانه و از خودگذشتگی و توجه به منافع جامعه و اینکه ما دشمن مشترک داریم. قبل از این خروجی هر حرفی زده میشود؛ از تحریم ۱۰۰ درصدی تا عبور از رئیس دولت اصلاحات و تعامل با جناح رقیب برای رسیدن به اهداف.
نظر شما در خصوص فعالیت احزاب جوانی مانند "ندا" چیست؟
لیدری احمدینژاد برای کشور مفید است
حقشناس: تحزبگرایی نیاز کشور است. من موافقم که "محمود احمدینژاد" و جریان پایداری به یک حزب تبدیل شوند و خیلی خوشحال میشوم که احمدینژاد را در قالب لیدر و دبیرکل یک حزب ببینم چراکه این موضوع برای کشور مفید است. باید از وجود یک حزب جوان و جویای نامی که میخواهد در جریان اصلاحطلبی حرفهای تازهای بزند، استقبال کنیم.
آیا اصلاحطلبان به "ندا" اجازه مانور سیاسی خواهند داد؟
۲۵۰ حزب داریم، یکی آنها هم ندا!
حقشناس: این موضوع به توان خود احزاب بازمیگردد و اینکه چقدر از بدنه اجتماعی نیرو جذب کنند. در اینجا هیچ منعی برای هیچ کسی وجود ندارد؛ به خصوص برای کشور ما که رکورددار فعالیت احزاب در دنیاست؛ حضور ۲۵۰ حزب در کشور که اکثریت آنها هم گرایش اصلاحطلبی دارند، مسئله تحزبگرایی را لوث کرده است. حزب ندا هم یکی از این ۲۵۰ حزب است و هیچ اتفاقی نمیافتد.
نقد شما نسبت به احزابی مانند "ندا" چیست؟
باید به سمتی حرکت کنیم که عضویت در احزاب برای ما افتخار باشد
حقشناس: نقد من صرفاً مربوط به ندا نیست بلکه مربوط به کل جریان تحزبگرایی در کشور است. ما در رسیدن به حد ایدهآل حزبگرایی در کشور فاصله داریم و نقد من بیشتر به ساختار نظام جمهوری اسلامی باز میگردد که خیلی تحزبگرایی را برنمیتابد یا نتوانسته از این پدیده حمایت یا اینکه دین خود را نسبت به آن ادا کند. از این جهت همه مقصریم. این نقد حتی به خود رئیس دولت اصلاحات هم وارد است. با وجود اینکه مجمع روحانیون مبارز به عنوان یک حزب سیاسی از وی در انتخابات ۷۶ حمایت کرد اما بعد از ورود به پاستور، مشاهده کردیم که وی رابطه حزبی خود را کاملاً قطع کرد. این اتفاق برای احمدینژاد هم افتاد. احمدینژاد در اولین اظهارنظر خود گفت که من وابسته به هیچ جریانی نیستم و این یک افتخار برایش محسوب شد. به نظرم این جمله برای رئیس یک دولت بسیار بد است که میگوید من وابسته به هیچ حزبی نیستم. ما باید به سمتی حرکت کنیم که عضویت در احزاب برای ما افتخار باشد.
به سراغ بحث انتخابات برویم؛ به اعتقاد شما اصلاحطلبان با کدام استراتژی خود را برای انتخابات مجلس آماده خواهند کرد؟ آیا به صورت مستقل وارد خواهند شد یا دست در دست دولت خواهند گذاشت یا اینکه با اصولگرایان میانهرو به تفاهم میرسند؟
دولت از جریان خاصی حمایت نکند
حقشناس: من معتقد به ارائه لیست از سوی دولت نیستم، همانطور که معتقدم نهاد نظارتی نباید موضع سیاسی داشته باشد، نهاد اجرایی نیز به عنوان برگزارکننده انتخابات نباید به سمت حمایت از یک جریان سیاسی خاص برود. دولت باید تلاش کند که انتخابات سالم با حضور حداکثری مردم برگزار شود. جریان اصلاحطلب با همان رویکرد سال ۹۲، برای انتخابات ۹۴ محکمتر قدم برخواهد داشت.
دولت باید از حق خود مبنی بر اظهارنظر سیاسی بگذرد و موضع سیاسی آشکاری را ارائه نکند. اما در طرف مقابل، وظیفه احزاب، حضور پرقدرت در عرصه انتخابات است. دولت باید از ابراز سلیقه در عرصه انتخابات دوری کند و کمک نماید تا کشور در ایستگاه ۸۸ باقی نماند.
فکر میکنید فرمول ۹۲ برای انتخابات ۹۴ کارساز باشد؟
به افراد از خودگذشته نیاز داریم
حقشناس: این فرمول در انتخابات سال ۹۲ جواب داد و در سال ۹۴ باید به سمت چهرههایی برویم که توانمندی لازم را در دفاع از حقوق مردم داشته باشند. ما به انسانهای آزاده، شجاع و از خود گذشته و در عین حال وابسته به حقوق مردم نیاز داریم. همه جریانات سیاسی باید تلاش کنند که چنین افرادی وارد مجلس شوند.
تا قبل از ۷ اسفند؛ رقابت
حقشناس: تا قبل از روز ۷ اسفند، باید میان دو جریان اصلاحطلب و محافظهکار رقابت وجود داشته باشد و ائتلاف به بعد از نتایج انتخابات باز خواهد گشت. دو جریان سیاسی به جای تخریب یکدیگر باید حداکثر تلاش خود را برای عرضه اسامی و نیروهای خود به جامعه به کار ببندند و در عین حال همه سلایق امکان حضور در صحنه رقابت را داشته باشند.
در موضوع ارائه لیست به چه صورت؟ آیا در این مورد هم باید ائتلاف صورت بگیرد؟
اصلاحطلبان لیست مستقل ارائه کنند
حقشناس: من بابت ارائه لیست، به استقلال اصلاحطلبان و رقابت حداکثری در درون خود جریان اصلاحات معتقدم. رقابت در درون اصلاحطلبان باید تا قبل از بستن لیستها، وجود داشته باشد. بعد از بسته شدن لیستها، باید چهرههای موجه، مقبول و توانمند را به مجلس ارائه کنیم.
جریان اصلاحات اشتباه انتخابات شورای شهر را تکرار نکند
ما نباید اشتباه انتخابات شورای شهر تهران را بار دیگر تکرار کنیم. اصلاحطلبان در انتخابات شوراها به گزینههایی روی آوردند که با وجود مقبولیت عام، توانایی اداره امور شهری را نداشتند. افرادی برای حضور در میادین ورزشی خیلی مناسب هستند اما لزوما برای اداره شهر تهران نه؛ ما در اینباره نیازمند فاکتورهای دیگری هستیم. یکی از معضلاتی که باعث شده شهر تهران به خوبی اداره نشود، عدم ورود نخبگان از سوی هر دو جریان سیاسی به شورای شهر است. ما برای اداره یک شهر، کشتیگیر یا وزنهبردار خوب نمیخواهیم، ما در شورای شهر نیاز به مدیر داریم که مسائل شهری را به خوبی درک کند.
اما گویا رویکرد اصلاحطلبان برخلاف صحبتهای شما به سوی ائتلاف با اصولگرایان است. مسئلهای که آقای رهامی مسئول کمیته انتخابات شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، بارها روی آن تاکید کرده و در همین راستا از دیدارهای خود با آقای ناطقنوری پرده برداشته است.
حقشناس: من جلسه با "ناطق نوری" را خلاف صحبتی که عنوان کردم، نمیدانم.
یکی از برنامههای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات جلب اصولگرایان میانهرو برای جلوگیری از ورود اصولگرایان رادیکال به مجلس است.
روی "چه نمیخواهیم" با اصولگرایان مشترکیم
حقشناس: جلوگیری از ورود اصولگرایان رادیکال به مجلس، تنها خواسته اصلاحطلبان نیست بلکه بخشی از جریان محافظهکار مانند آقایان لاریجانی، ناطقنوری، توکلی و باهنر هم این مطالبه را دارند. در اینکه "چه نمیخواهیم"، اصولگرایان و اصلاحطلبان مشترکند، اما در اینکه "چه میخواهیم" قطعا مشترک نیستیم. ما فعلا برای انتخابات مجلس باید روی "چه میخواهیمها" بحث کنیم؛ بنابراین مذاکرات اصلاحطلبان با برخی چهرههای اصولگرا برای "چه نمیخواهیمهاست"، تا از این طریق جریانی که درطول سالهای اخیر، کشور را به عقب برده، دوباره به قدرت بازنگردد. اما برای بحث"چه میخواهیم"، جریان اصلاحطلب در درون خود، چهرههای موجه زیادی دارد؛ به حدی که میتواند تا سه مجلس را با نیروهای خود پر کند.
تاکتیک اصلاحطلبان برای قرابت با اصولگرایان، نوعی موجهسازی برای جریان خود نیست؟ تا از این طریق بتوانند نیروهای متبوع خود را با جلد "اصولگرایی معتدل" وارد مجلس کنند؟
تفاوت نگاهها، ایجاد رقابت میکند
حقشناس: به نظر من بحث دفع خطر یک طرف ماجراست، اما اینکه در صورت دفع خطر، چه مدلی را برای اداره مجلس در دستور کار قرار دهیم، مورد رقابت خواهد بود. قطعا مدل و نگاهی که "علی لاریجانی" برای اداره امور میپسندد، "محمدرضا عارف" نخواهد پسندید، چون دو نگاه متفاوت است. اما اینکه چه کسی برای مجلس مناسب است، موضوعی است که ایجاد رقابت خواهد کرد. ما میتوانیم در تهران به این توافق برسیم که اگر یک لیست ۳۰ تایی وجود داشته باشد، هر کدام از دو طرف، یک لیست ۲۵ نفره برای خود تهیه کنند و در نهایت شاید روی ۴ نفر به همپوشانی و توافق برسیم.
علی مطهری در لیست اصلاحطلبان
حقشناس: چهرهای مثل "علی مطهری"، با تمام تفاوت دیدگاهی که با وی داریم، قطعا واجد شرایط خاصی برای نمایندگی مجلس است. مطهری اصلاحطلب نیست، اما من که اصلاحطلب هستم، اگر بخواهم یک لیست ۳۰ نفره برای تهران ببندم، اگر در لیست اصلاحطلبان اسم مطهری نباشد، قطعا یکی از اسامی را خط میزنم و وی را جایگزین آن اسم خواهم کرد، چراکه ورود چهرههایی مانند علی مطهری به مجلس را نیاز کشور میدانم.
بنابراین شما معتقد هستید که با وجود تمامی دغدغههای مشترک میان اصولگرایان و اصلاحطلبان در بعضی مسائل، در نهایت این دو جریان راه جداگانهای برای حضور در انتخابات طی خواهند کرد.
حقشناس: دقیقا؛ من فکر میکنم که بالای ۹۰ درصد لیست اصولگرایان و اصلاحطلبان اختصاصی خواهد بود و تنها در ۱۰ درصد باقیمانده روی چهرههایی مانند علی مطهری، اشتراک نظر حاصل میشود.
به لزوم عدم دخالت دولت در بحث انتخابات اشاره کردید؛ اما یکی از مقامات بلندپایه دولت یازدهم در جلسه شورای مرکزی حزب کارگزارن گفت که اگر مجلس آینده اصلاحطلب نباشد، کار دولت تمامشده است.
حقشناس: اینکه این فرد آمده و به عنوان یک فرد حزبی، این حرف را زده یک طرف قضیه است، اما اگر همین فرد بیاید و در مقام اجرایی خود، بخواهد با نگاه به انتخابات حرکت کند، به مردم، قوه مجریه و انتخابات ظلم کرده است.
حالا چهقدر با این اظهار نظر که اگر مجلس اصلاحطلب نباشد، کار دولت تمام است موافقید؟
حقشناس: من این اظهار نظر را اینگونه تصحیح میکنم که اگر مجلس آینده اصلاحطلب باشد برای دولت بهتر است.
چرا بهتر است؟
حقشناس: طبیعتا باعث میشود که دولت بهتر بتواند به برنامههای خود عمل کند. ولی اگر ترکیب مجلس کنونی بار دیگر تکرار شود، برای دولت خوب نیست که من بعید میدانم ترکیب کنونی مجلس تکرار شود.
به نظر شما، ترکیب مجلس آینده چگونه خواهد بود؟
حقشناس: به نظرم ۷۰ درصد ترکیب مجلس آینده تغییر خواهد کرد. قطعا مجلس آینده به دست اکثریت اصلاحطلبان میافتد.
نوع رویکرد اصلاحطلبان در مواجهه با نهاد نظارتی چگونه خواهد بود؟
باید با شورای نگهبان گفتوگو کنیم
حقشناس: واقعیت این است که ما نباید دست روی دست بگذاریم و منتظر تصمیم نهادهایی مانند نهاد نظارتی باشیم. "گفتوگو" میتواند یکی از رویکردهای اصلاحطلبان در قبال شورای نگهبان باشد. گفتوگو با شورای نگهبان باید اتفاق بیفتد.
درخصوص رهبری جریان اصلاحات گزینههای مختلفی مطرح است، از آقای محتشمیپور گرفته تا عبدالله نوری، محمدرضا عارف، آیتالله هاشمی و رئیس دولت اصلاحات. شما به طور کلی به تمرکز رهبری جریان اصلاحات در یک فرد معتقد هستید یا به خرد جمعی؟
عارف؛ کاپیتان جریان اصلاحات
حقشناس: شخصیتهای متفاوتی در جریان اصلاحات حضور دارند. ما اگر بخواهیم در بستر انتخابات، نامزدهای انتخاباتی طیف اصلاحات را به عنوان بازیکنان زمین بازی قلمداد کنیم، قطعا برجستهترین چهره برای سرلیستی شهر تهران "محمدرضا عارف" است، اما این موضوع به معنی رهبری عارف در جریان اصلاحات نیست. من از نقش عارف به عنوان کاپیتان یاد میکنم.
در رسانههای اصلاحطلب از گزینه "رئیس دولت اصلاحات" بسیار یاد میشود؛ آیا همه اصلاحطلبان روی وی اجماع دارند؟
اصلاحطلبان روی آیتالله هاشمی و ناطق نوری تجدید نظر کردهاند
حقشناس: بله همینطور است؛ اکثریت مطلق این نگاه را دارند، ضمن اینکه ما آیتالله هاشمی را در قد و قامت یک چهره شاخص میدانیم که به شدت نگاه وی اصلاحطلبانه است. ما حضور آیتالله هاشمی را به عنوان یک سرمایه اجتماعی متین، پخته و از خودگذشته میدانیم. در کنار این افراد، باید از "علیاکبر ناطق نوری هم یاد کنیم. قطعا جریان اصلاحطلب خط تقابل و خارج از عرف خود با آقایان هاشمی و ناطق در سال ۷۶ را کنار گذاشته و در رفتار خود تجدیدنظر کرده است.
میتوانیم اینگونه تعبیر کنیم که به نوعی اشتراکات منافع اصلاحطلبان با آقایان هاشمی و ناطق نوری، باعث این قرابت شده است؟
حقشناس: لزوما اشتراکات منافع نیست؛ از نگاه منفعت ملی اگر صحبت کنیم حرف شما درست است.
مذاکرات هستهای تا حدودی به خط پایان نزدیک شده، هرچند مراحل رسیدگی، برای تأیید یا عدم آن، در حال طی شدن است. به نظر شما مذاکرات چه تاثیری را روی معادلات سیاسی کشور به خصوص انتخابات مجلس خواهد گذاشت؟
نگران مینهای کنار جادهای هستم!
حقشناس: ۲۳ تیر، یکی از قلههای تاریخی کشور ما بود و این پتانسیل را دارد که زمان را به قبل و بعد از خود تقسیم کند. قطعا این حادثه روی معادلات سیاسی کشور تاثیرگذار خواهد بود. اگر مذاکرات مراحل تصویب نهایی خود را به سلامت طی کند، چون من هم مانند آیتالله هاشمی نگران مینهای کنار جادهای هستم!، قطعا در آینده شاهد تفاوتهای فضا و گفتمان و عملکرد خواهیم بود.
جمعبندی هستهای صورتگرفته روی مهرهچینی نفرات درمجلس چه تاثیری خواهد گذاشت؟
خیلی چیزها عوض میشود
حقشناس: وقتی پارادایمی مانند مذاکرات شکل میگیرد، خیلی چیزها عوض میشود. از جمله آنها، فضای گفتمان و رویکرد مردم است. از سال ۸۲ تا ۹۴ سه مجلس و دو دولت با یک گفتمان داشتیم و شاهد فضای تحریم و تقابل با جامعه بینالمللی در سیاست خارجی کشور بودیم. مذاکرات در نوع رویکرد و مناسبات سیاسی تغییرات زیادی را ایجاد خواهد کرد.
این جمعبندی میتواند منجر به حضور حداکثری یک جریان خاص در مجلس شود؟
مذاکرات متعلق به کل نظام است
حقشناس: مذاکرات صرفا متعلق به جریان اصلاحطلب نیست و احساس میکنم که برنده این ماجرا کل نظام جمهوری اسلامی و حتی بزرگتر از آن ایران و مردم ایران است. چراکه من جمهوری اسلامی را کسری از ایران میدانم، ایران یک واقعیت تاریخی است که چند هزار سال این عنوان تا امروز ادامه داشته و جمهوری اسلامی تنها ۳۷ سال از این چند هزار سال است. از طرف دیگر تشیع نمادی از جمهوری اسلامی است، در حالیکه تشیع از لحاظ گستره و تاریخ بزرگتر از جمهوری اسلامی است. من مذاکرات را فقط مختص دولتی که مورد حمایت اصلاحطلبان است، نمیدانم. اگر چنین کاری کنیم، مسئله مذاکرات را کوچک شمردهایم. جریان اصلاحطلب بخشی از به نتیجه رسیدن مذاکرات است نه تمام آن.
فکر میکنید در آینده جناح اصولگرا چه رویکردی نسبت به مذاکرات داشته باشد؟
اصولگرایان برای اداره کشور برنامهای ندارند
حقشناس: جناح محافظهکار با اقداماتی که انجام داد، عملا خود را از میدان رقابت خارج کرد، هم در انتخابات ریاست جمهوری، هم در انتخابات مجلس. دغدغه ما نباید جریانهای سیاسی باشند، دغدغه ما باید دغدغه ملی باشد؛ یعنی در مقطع حاضر با توجه به مشکلاتی که کشور با آن روبروست، نیازمند تفکری هستیم که بتواند کشور را بهتر اداره کند. تفکر جناح محافظه کار نشان داد که نمیتواند برنامهای برای اداره کشور داشته باشد.
مهمترین وظیفهای که جناح محافظهکار قبل از اداره کشور دارد، تجدیدنظر در برنامهها و تفکرات خود است، بنابراین جناح محافظهکار نیازمند بازسازی است.
آقای عارف بارها اعلام کرده که هدف اصلاحطلبان کسب حداکثر کرسیهای مجلس است؛ آیا تحقق این هدف، منتج به کاهش نظارت مجلس بر عملکرد دولت و نتیجتا ضربه به کشور نخواهد شد؟ منظورم به نوعی وکیلالدولهسازی است.
حقشناس: نوع نگاه اصلاحطلبان اینگونه نیست که بخواهند وکالت دولت را به عهده بگیرند؛ در جایی که دولت به وظایف خود در قبال ملت عمل نکند، از دولت حمایت نخواهیم کرد و دولت نیز نباید چنین انتظاری داشته باشد.
برای اصلاحطلبان، انتخابات ۹۴ تا چه حد میتواند روی انتخابات ۹۶ تأثیرگذار باشد؟
حقشناس: قطعا تأثیرگذار است.
رویکرد اصلاحطلبان نسبت به دولت، در بازه زمانی انتخابات ۹۴ تا انتخابات ۹۶ چگونه خواهد بود؟ حمایت یا رویگردانی؟
اصلاحطلبان ریسک دولت جدید را نخواهند کرد
حقشناس: اگر دولت بتواند موفق باشد، اصلاحطلبان برای جامعه و کشور، ریسک دولت جدید را نخواهند کرد. هیچ دلیلی برای هیچ جریان عاقلی وجود ندارد که بخواهد فضای جدید را تجربه کند. نه نظام سیاسی به این موضوع علاقه دارد و نه جریانات سیاسی. دولت در دو سال اول توانست موضوع هستهای را به نتیجه برساند. این وقتگذاشتن کلیدی و راهبردی بود. با وجود اینکه دولت توانست مسئله هستهای را از یک بنبست بیرون بیاورد، اما در زمینههای دیگر فرصت نداشت که کاری کند یا اینکه دستش بسته بود.
فکر میکنید دولت پس از حلوفصل موضوع هستهای، در حوزه سیاست داخلی باید روی چه مسئلهای تمرکز کند تا نظر منتقدانش که معتقد هستند دولت در نوع تخممرغچینی خود در سیاستین داخلی و خارجی دچار اشکال بوده، جلب شود؟
دولت میتوانست با اولویتقراردادن بحث هستهای، به مسائل داخلی هم بپردازد
حقشناس: بعد از اینکه دولتمردان وقت زیادی را برای سیاست خارجی صرف کردند، امروز فرصت مناسبی فراهم شده تا بخشی از آن وقت اشغالشده آزاد شود. من با بیتوجهی دولت نسبت به سیاست داخلی موافق نبودم. دولت میتوانست با اولویتقراردادن بحث هستهای، به مسائل داخلی هم بپردازد.
در چه زمینههایی از مسائل داخلی کشور، دولت کمکاری کرد؟
دولت میتوانست در حوزههای اقتصاد، فرهنگ و سیاست داخلی بهتر عمل کند. معلوم بود که بیتوجهی به این حوزهها، جواب نخواهد داد. همچنین دولت در انتخاب همکاران خود میتوانست از چهرههای مناسبتری بهره ببرد. برخی چهرهها مثلا در حوزه استانداریها، از میان نیروهای تاپ انتخاب نشدند.
چرا دکتر روحانی مانند رئیس دولت اصلاحات یا احمدینژاد دست به تغییرات گسترده در سطح مدیران خود نزد؟
شاهد یک احتیاط نزدیک به محافظهکاری در دولت هستیم
حقشناس: مدل دولت دکتر روحانی، به نوعی شبیه مدل دولت اول آیتالله هاشمی است. باتوجه به نزدیکی دکتر روحانی به آیتالله هاشمی و همچنین قرابت وی با حاکمیت و تجاربی که در مجلس شورای اسلامی و شورای عالی امنیت ملی به دست آورده بود، باعث شد که به تغییرات گسترده دست نزند. در این میان سن دکتر روحانی و تجربه ۳۴ سال سیاستورزی وی، در این مسئله دخیل بوده است. شما اگر به دولتهای قبلی مثلا دولت دوران جنگ و یا دولت آیتالله هاشمی و دولت اصلاحات و همچنین تغییراتی که در دولت احمدینژاد به وقوع پیوست نگاه بیاندازید، خواهید دید که اعضای کابینه دولت دکتر روحانی، مجموعهای از تجارب نیروهایی است که در طول دوران انقلاب، به دست آمده؛ به همین خاطر میبینیم که میانگین سنی دولت فعلی از همه دولتهای قبل بالاتر است و ما شاهد یک احتیاط نزدیک به محافظهکاری در دولت هستیم. این احتیاط هم بازتاب وضعیت شکنندهای بود که دکتر روحانی از کشور تحویل گرفته بود و به نوعی وی تمایلی به ریسککردن نداشت؛ بنابراین دکتر روحانی سعی کرد که از افراد باتجربه در دولت خود استفاده کند.
وقتی به کابینه دولت فعلی نگاه میکنیم، میبینیم که اکثر گزینهها از میان متبوعین حزب کارگزاران هستند و کمتر شاهد نیروی اصلاحطلب به معنای تام و تمام آن هستیم. تا جایی که این قضیه، دلخوری برخی اصلاحطلبان را به همراه داشت.
حد انتظار اصلاحطلبان از دولت برآورده نشد
حقشناس: نمیخواهم از لفظ دلخوری استفاده کنم؛ بدنه اصلاحطلبان باتوجه به حضور پر رنگشان در صحنه انتخابات ۹۲، حد انتظارشان از دولت برآورده نشد. اصلاحطلبان سعی میکردند که دکتر روحانی را درک کنند. به هر حال دکتر روحانی با مجلسی روبهرو بود که به راحتی اجازه ورود نیروهای اصلاحطلب به دولت را نمیداد. برای مثال اگر "محمدعلی نجفی" وارد وزارت آموزش و پرورش میشد، قطعا از وزیر فعلی پرتوانتر ظاهر میشد.
به سراغ اتفاقات استانداری فارس برویم؛ پس از کنار رفتن احمدی استاندار سابق فارس، وزیر کشور به گزینه "محمدعلی افشانی" برای جانشینی احمدی روی آورد و علیرغم فشار مجمع نمایندگان شیراز، در نهایت رحمانی فضلی کوتاه نیامد و افشانی استاندار فارس شد. تصمیمی که باعث شد برای اولین بار اصلاحطلبان پشت وزیر کشور به عنوان حامی صف بکشند. به نظر شما چه عاملی باعث شد تا رحمانی فضلی روی گزینه مطروحه خود پافشاری کند؟
رحمانی فضلی امروز؛ رحمانی فضلی دیروز
حقشناس: رحمانی فضلی امروز با رحمانی فضلی دو سال قبل تفاوت کرده است، قبل از توافق هستهای، وزیر کشور در مقابل انتخاب یک فرماندار، خیلی راحت کوتاه میآمد اما در مورد استانداری فارس، وی با وجود استعفای نمایندگان شیراز، روی گزینه خود ایستاد. به نظرم این اقدام رحمانیفضلی تأثیر پارادایم مذاکرات بود.
بنابراین از این پس باید شاهد هواداری اصلاحطلبان از رحمانی فضلی باشیم.
حقشناس: همیشه در جاهایی که دولت خوب عمل کرده، اصلاحطلبان به عنوان حامی حضور داشتهاند. ببینید؛ وزیر کشور باید روی گزینه خود برای استانداری یا هر جای دیگری بایستد، حالا آن گزینه هر کسی که میخواهد باشد.