گروه سیاسی «نماینده» - جریان فربه از انواع زد و بندهای اقتصادی و سیاسی و امنیتی- در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی- چه مسیری را طی کرده و به کدام سو سیر میکند؟ این طیف درحالی با کلید واژههایی چون پولهای کثیف و بابک زنجانی ژست مبارزه با مفاسد اقتصادی میگیرد که بیشترین آلودگیها را دارد و اگر از تنشزدایی با غرب سخن میگوید، کرنش در برابر زورگوییهای آمریکا و غرب را مدنظر دارد بلکه دیلماج ادبیات رسمی دولتمردان آمریکایی است. با مقدسات دینی و انقلابی همان میکند که غرب متعدّی میپسندد؛ با خط امام سر ستیز دارد و درعین حال به تحریف امام(ره) درحد باز تولید اسلام آمریکایی میپردازد. به نام همایشهای حزبی به جماران میروند، حال آن که با خط به خط مکتب امام در تعارض قرار دارند. حتی تظاهر به حمایت از امثال هاشمی میکنند حال آن که در گذشته نهچندان دور و در ماجرای قتلهای زنجیرهای از خجالت او درآمدهاند. اما عجیبتر، همراهی امثال هاشمی با این طیف به دلایل گوناگون است.
نشتی کوزه!
در رصد این جریان به برخی افراد و اسامی برمیخوریم که نقش سوراخ و نشتی یک کوزه بزرگ را ایفا میکنند. وقتی مهدی هاشمی در خارج کشور آن افتضاحات زنجیرهای را در دو زمینه دادنگرای تحریمها و بازگویی راز تقابل جریان فتنه با اصل نظام و رهبری به بار آورد، سایت آینده از سایتهای حامی هاشمی نوشت «مهدی هاشمی باید در ادامه مسیر فعالیتهای خود تجدیدنظر جدی بکند، شهرتطلبی، مبالغه، جلب توجه و عدم صداقت میتواند هر انسانی را دچار لغزش کند. اما در مورد مهدی هاشمی، هزینه این لغزش به دلیل انتساب وی به آیتالله هاشمی رفسنجانی بیشتر خواهد بود و به همه جامعه خواهد رسید...[!] او آن مغز متفکری نیست که تصور میشود». نمونه مشابه مهدی هاشمی، محمد قوچانی است که در حلقه مشاوران دولت است و عنوان نایبرئیس کمیته سیاسی کارگزاران را به دوش میکشد اما به اعتبار شهرتطلبی و میل به گندهگویی، همان نقش نشتی کوزه را ایفا میکند.
او در شماره اخیر مجله پنجره و تحت عنوان «آینده روحانی» مینویسد: «دولت اگر با شکلگیری یک مجلس همسو ترمیم شود، از محافظهکاری کنونی بهدر میآید و به اقتدارخواهی میل میکند... شرط توسعه، اجماع در حاکمیت است که در دوران خاتمی و احمدینژاد مفقود بود. هنر روحانی خلق این اجماع است و نماد آن در این روزها اتفاقاً نه فقط همسویی خاتمی و هاشمی و حتی ناطقنوری که پیوستن شتابناک و شگفتانگیز علی لاریجانی به این اجماع ملی است... این هنر بزرگ روحانی است که پس از ورود راست مدرن به حاکمیت، راست محافظهکار را هم به اتحاد با آن جذب کرده درحالی که اتحاد با چپ مدرن به رهبری خاتمی را هم فرونمیگذارد. روحانی خردمندتر از آن است که این ائتلاف از خاتمی تا لاریجانی را از دست بدهد و تنها نقطه کانونی این ائتلاف، خود روحانی است. به رفتارهای ولایتی و عارف بنگرید! با وجود کمکهای بیدریغ آنان به روحانی، هر دو آنقدر خردمند و البته واقعبین هستند که خود را در عرض رئیسجمهور قرار ندهند... اینها همه نشان از صفبندیهای آینده و تغییر ماهوی آرایش قوا دارد. آرایش تازه قوا که به روحانی اجازه میدهد بگوید «اجازه نمیدهد» دلواپسان امید ملت را ناامید کنند و هرچه برخی رسانهها توهین و تهدید کنند راه به جایی نمیبرند که هیچ، ممکن است با آنها برخورد شود. هیچگاه در هیچ پروندهای فلان رسانه اینقدر بیاثر نبود و این قدر مستأصل که در سرمقاله از علی لاریجانی انتقاد کند و پای رئیس مجلس را به ستون اخبار ویژه بکشاند و در تیتر یک به مجلس طعنه بزند که در اوج هیجان این رسانه به تعطیلات برود!».
سکولارها بر شانههای دینداران
اما هویت جریان ژلهای کارگزاران که نایب رئیس کمیته سیاسی آن اقدام به بازگویی برخی از اهدافش کرده چیست؟ اجازه بدهید همین فرد را بنشانیم و به واسطه خود وی به بازنمایی ابعاد ماجرا از سیر تا پیاز و از تقوای اتمی تا بابک زنجانی بپردازیم. قوچانی که سردبیری برخی نشریات زنجیرهای (از همشهری ماه تا شرق و اعتماد ملی و شهروند امروز و هممیهن و آسمان و صدا و مردم امروز و مهرنامه و ایراندخت) را برعهده داشته، داماد عماد باقی از اعضای حلقه کیان است و به همراه اعضای شورای مرکزی کارگزاران در دیدار اخیر با هاشمی در حسینیه جماران حضور داشت. وی همچنین سخنران مراسم افطار سال گذشته برخی روزنامهنگاران با روحانی بود که از سوی دفتر رئیسجمهور انتخاب شده بود. قوچانی از سال ۱۳۷۴ با نشریه «عصر ما» ارگان سازمان مجاهدین (انقلاب) همکاری داشت و در سال ۱۳۸۰ به سردبیری مجله همشهری ماه (به مدیرمسئولی محمد عطریانفر) رسید. او دی ماه ۱۳۸۰ به هنگام توقیف «عصر ما» در همشهری ماه یک چشمه از همان نشتیهای معروف را رو کرد و در مقالهای با عنوان «پایان عصر ما» نوشت «انتشار عصر ما پاسخ به یک بحران ایدئولوژیک در جناح چپ بود تا بحران مقبولیت را از سر بگذراند. عصر ما در تئوریپردازیهای خود میکوشید ثابت کند که سکولار نیست و با سکولارها مرزبندی دارد اما کارنامه ۸ ساله عصر ما لاجرم خود گامی بلند در راه عرفی شدن] سکولاریزاسیون [سیاست بود. سازمانی که در دوره اول فعالیتش کاملاً ایدئولوژیک بود و در دوره جدید سیاست را از سطوح فوقانی فرود آورد و زمینی کرد. جناح چپ در عصر ما دوران گذار خویش را سپری کرد؛ گذار از چپ سنتی به چپ مدرن. در آذرماه ۱۳۸۰ حکم لغو امتیاز عصر ما صادر شد اما مدتها پیش از این عصر ما پایان یافته بود. فراموش نکنیم که همه ما بر شانههای عصر ما ایستادهایم.»!
نایبرئیس امروز کمیته سیاسی کارگزاران آن زمان معتقد بود جریان سکولار بر شانههای برخی مدعیان مجاهدت در راه انقلاب ایستاده است. او ۱۸ آبان همان سال در همشهری ماه نوشته بود «دموکراسی در کیفیترین صورت خود نیازی به انتخابات ندارد. درست بر عکس کسانی که گمان میکنند انتخابات عالیترین صورت دموکراسی است، دموکراسی در عالیترین صورت خود فاقد انتخابات است.»!!
قیافه دیدنی آقای چندچهره
کسانی که از شانههای شبه دینداران بالا رفتند، بعدها اعلام سرسپردگی به هتاکان علیه پیامبراعظم(ص) در فرانسه کردند. اما همینجا باید یک پرانتز باز کرد و چند چهرگی آنان را به خاطرشان آورد. نیکآهنگ کوثر که در نشریاتی چون همشهری، نشاط، عصر آزادگان و اخبار اقتصاد با قوچانی همکاری طولانی مدت داشته، قیافه دیدنی وی را از یاد نمیبرد. او در خاطرات خود مینویسد «بسیاری از شما نام احمد ستاری [مدیرمسئول بعدی روزنامه مردم امروز به سردبیری قوچانی] را هم نشنیدهاید. او را ژنرال مینامیدند و بسیاری بدون اجازهاش آب نمیخوردند. در ماجرای دادگاه کرباسچی دو بار نامش مطرح شد و از کرباسچی پرسیدند چرا چاپخانه متعلق به شهرداری را به قیمتی بسیار نازل به ستاری فروخته است. ستاری زمانی مدیرکل مطبوعات داخلی بود و چند ماهی سردبیر همشهری شد... با راه افتادن صبح امروز (به مدیرمسئولی سعید حجاریان) ستاری عملاً سکاندار روزنامه بود... زمانی که روزنامههای صبح امروز و آفتاب امروز توقیف شدند، گفته میشود سود ستاری بالغ بر ۷۵۰ میلیون تومان بود. در روزگاری که اکثر روزنامهها ضرر میدادند، او توانست ساختمان دیگری برای صبح امروز خریداری کند... بهار ۷۶ اوج کار ما در همشهری بود... ویژهنامههای انتخاباتی ستاد خاتمی را که حاجی مسئول آن بود، در همشهری صفحهبندی و چاپ میکردند ولی به دلیل منع قانونی به نام روزنامههای دیگر چاپ میشود... همشهری موسسه عریض و طویلی بود، کاغذبازی در اوج و عشق خدمت ته چاه افتاده بود. روابط پشت پرده، مثلثهای عشق، ارتباطات فرا ازدواجی و... تا آنجا که دو تن از مدیران مجبور به رفتن از مجموعه شدند... (تفصیل این ماجرا در سایت کاریکاتوریست مذکور آمده است)... رواج روابط غیرحرفهای بخصوص در روزنامههای تازه شکل گرفته اقتصادی از حالت نهفته، تبدیل به روال عادی میشود در گرفتن آگهی، پورسانتاژ، جذب دختران خبرنگار فاقد کیفیت ژورنالیستی و واجد کیفیات فیزیکی... بعداً در روزنامههای دیگر دیدم که چگونه مدیر فلان وزارتخانه میتواند اخبار مورد نظرش را در مطبوعات موردنظر به چاپ برساند و اخبار انتقادی را راهی سطل زباله کند، فقط کمی خرج دارد. یادمان میرود که با چه هدفی وارد مطبوعات شدهایم... وقتی روزنامه لطیف صفری (نشاط) توقیف شد، (شمسالواعظین) با صاحب مجوز عصر آزادگان به توافق رسید. حس کردم که صفری از پشت خنجر خورده و کسی آنچنان تحویلش نمیگیرد... سر خم کردن جلوی عطریانفر خیلی سخت بود... آمده بود اخبار اقتصاد و دنبال شمس میگشت. آمده بود آنجا تا قرار آگهی کارگزاران با عصر آزادگان را بگذارد و همان مسئلهای شد که بعدها میان بچههای مطبوعات دهان به دهان گشت. طرفداری شمس از هاشمی به بهانه ۴۸ میلیون تومان آگهی... بچههای عصر آزادگان سر چرخش مشهود به آن سمت معترض بودند. قیافه محمد قوچانی هم دیدنی بود و گاه شمس مجبور میشد برای رد گم کردن، مطلبی انتقادی علیه هاشمی چاپ کند. هر وقت سر و کله فرنود آنجا پیدا میشد میتوانستیم حدس بزنیم آگهی جدیدی، عکس جدیدی انداخته یا...».
نشتی کوزه درباره هویت بابک زنجانی
پرانتز دوم را اجازه بدهید نایب رئیس کمیته سیاسی کارگزاران شخصا باز کند و به عنوان سردبیر مجله آسمان بخش بازگو نشده پرونده «فربهشدگی بابک زنجانی» را روایت نماید. امروز نام بابک زنجانی را با دولت دهم عجین کردهاند و حتی اشارهای هم به عکسهای یادگاری و لوحهای یادبود و تجلیلی که هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی و نوبخت و... در همین سالیان اخیر به زنجانی دادهاند- و در فضای مجازی موجود است- نمیکنند. اما زنجانی در مصاحبه با مجله کارگزارانی آسمان (۳۰ شهریور ۱۳۹۲) در حالی که خود را «مرد ۲۵ هزار میلیارد تومانی» معرفی میکند، رشد و فربهشدن خود را اینگونه روایت کرده و از سوی قوچانی امضا و چاپ میشود:
«زمانی که در پادگان ولیعصر تهران سرباز بودم، آقای هاشمی رفسنجانی برای بازدید به آنجا آمدند، گفتند تعدادی سرباز برای ریاستجمهوری، بانک مرکزی و جاهای مختلف انتخاب کنند. وقتی به عنوان سرباز به بانک مرکزی رفتم گفتند شما باید به عنوان راننده، آقای نوربخش را جابهجا کنید. حدود ۵ ماه از سربازیام مانده بود. من در دفتر آقای نوربخش کار ثبت نامهها را انجام میدادم، بعد هم رانندگی آقای نوربخش را میکردم. بعد از خدمت... آقای نوربخش ۴-۵ جا را انتخاب کرده بود و برای کنترل بازار به آنها دلار میداد تا در بازار پخش کنند. دلار ۳۰۰ تومان بود و همه میگفتند ارزش دلار میخواهد هزار تومان شود. مردم میرفتند شب تا صبح در صف بانکها میخوابیدند تا دلار بگیرند و در بازار آزاد بفروشند. آقای نوربخش به من گفت بیا و با مجموعههایی که دلار به بازار تزریق میکند تا قیمت بالا نرود و ۴-۵ نفر بودند کارکن. به من اعتماد پیدا کرده بود. برای تحویل ارزی که قرار بود به منظور کنترل بازار توزیع کنیم برای هر کس سقفی تعیین شده بود. سقف بقیه بالا بود ۵۰ میلیون دلار و ۱۰۰ میلیون دلار... سقف اعتباری من ۲۰ میلیون دلار بود. آقای نوربخش از کارهایم میپرسیدند. من هم تعریف میکردم که به طور مثال در بازار مغازه گرفتیم. این طور شد. آنطور شد. اولین ارزی که از بانک مرکزی برای توزیع در بازار گرفتم ۱۷ میلیون دلار بود. اولین کارمزدی هم که گرفتم ۱۷ میلیون تومان بود. با آن پول هم یک دفتر در میرداماد] خیابانی که بانک مرکزی هم آنجاست [خریدم. هر روز از بانک مرکزی دلار میگرفتم. دلارها را از بانک مرکزی میگرفتم و در بازار میفروختم و پول ریالیاش را به بانک واریز میکردم. حدود ۶-۷ ماه این کار را انجام دادم و با شرکتهای مختلفی که در کار ارز ورود داشتند، آشنا شدم... (درباره عکس با هاشمی و روحانی) من پیش این آقایان رفتم تا جایزه بگیرم... تا حالا سه چهار بار آقای هاشمی را از نزدیک دیدهام. بعد از انتخابات خدمت ایشان رفتم و توضیحی درباره کارهایم به ایشان دادم. بیشتر از ۸ سال است که عکس ایشان در اتاقم هست.»
(این عبارتها را که خواندید، بازگردید و مصاحبه آقای نشتی با نشریه پنجره را دوباره مرور کنید.)
شهادت دبیر کمیته سیاسی کارگزاران
به عدول از خط امام(ره)
محمد هاشمی دبیر کمیته سیاسی کارگزاران که با اعتراض از این حزب جدا شد، آخرین بار نکات جالبی را در مصاحبه با روزنامه اعتماد یادآور شد. او میگوید: اظهارنظری توسط یکی از بزرگان حزب [مرعشی [انجام شد که اعلام کرد حزب کارگزاران حزبی است لیبرال دموکرات مسلمان. ما در جامعه اسلامی هستیم و این واژهها با هم نمیخواند. لیبرالیسم امروز در برابر اسلام قد علم کرده است. لیبرالیسم با اسلام قابل جمع نیست. به عنوان یک لفظ، قشنگ است اما محتوای آن با محتوای حزب ما همخوانی نداشت. برخی واژهها مطرح میشد که موضوع ملیگرایی را پررنگ میکرد. ما ملیگرا نیستیم. در مقطعی از مرحوم بازرگان پرسیدند فرق شما با امام چیست؟ او میگوید: «امام ایران را برای اسلام میخواهد و من اسلام را برای ایران میخواهم.» فرق این دو عبارت زیاد است. بنابراین ما در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی، حزب تشکیل دادیم و یک حزب سیاسی مسلمان بودیم. آنجایی که تعارضی بین اسلام و مسائل دیگر پیش میآید ما موظف هستیم که اسلام را بپذیریم. ما باید تعهد خود را بپذیریم و مردم را فریب ندهیم. من دیدم که این نوع گفتمانها و نگرشها به ماهیت حزب لطمه میزند و به آرمانی که داشته صدمه میزند... جملهای که آقای بازرگان گفته صداقت او را نشان میدهد. ما با امام بودیم و از نظر سیاسی و نحوه زندگی پیرو او بودیم. امام مرجع تقلید من بوده است بنابراین نمیتوانستیم چیزی را که عدول از خط امام باشد بگوییم.»
شارلیها در کارگزاران
چه میخواهند!؟
آنچه محمد هاشمی با غیرت اسلامی و انقلابی نسبت به آن هشدار میدهد، واجد مستندات فراوان است. تنها یک سند از هزاران سند عملکرد نشریه زنجیرهای «مردم امروز» است که در اوج اهانت مجله فرانسوی شارلی ابدو به ساحت پیامبر اعظم(ص) و در حالی که رئیسجمهور وزیر خارجه به نام فرانسه برای حمایت از آن به میدان آمده بودند، در تیتر اول بزرگ خود (از قول یک کارگردان)، نوشت «من هم شارلی هستم»! متاسفانه مدتی بعد وزیر امور خارجه در اقدامی نابهجا به پاریس سفر کرد و گستاخی بزرگ فرانسویها را بیپاسخ گذاشت. مردم امروز (به سردبیری نایب رئیس کمیته سیاسی کارگزاران) در حالی توقیف شد که سلف همین نشریه (روزنامه آسمان) حکم قرآنی قصاص را تخطئه کرده و غیر انسانی توصیف کرده بود تا - به مثابه نشتی کوزه - اثبات کند معارضه جریان تجدیدنظر طلب فراتر از تقابل با دولت نهم و دهم یا حتی نظام، و در تقابل با اصل خط امام و اسلام ناب محمدی(ص) است.
تقوای اتمی داشته باش
و بمب اتمی بساز!
وقتی کسانی در حوزه مقدسات بتوانند شارلی ابدو باشند چرا به طریق اولی نتوانند در حوزه چالش هستهای مانند رعیتهای کدخدای آمریکایی حرف بزنند؟ جانکری روز پنجشنبه به بهانه هفتادمین سالگرد جنایت اتمی آمریکا در هیروشیما و ناکازاکی با وقاحت تمام گفت: «این حادثه اهمیت توافق هستهای با ایران را نشان میدهد که با هدف کاهش احتمالی گسترش تسلیحات اتمی انجام دادیم»! تنها جنایتکار اتمی جهان به خود اجازه میدهد در موضع قاضی و مدعیالعموم به اتهام پراکنی علیه یک ملت قربانی جنایتهای غرب بپردازد. اما آنچه در این میان جالب است، یادداشت نایب رئیس فعلی کمیته سیاسی کارگزاران در روزنامه زنجیرهای شرق به تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۸۳ است؛ شرق با ابداع کلمه «تقوای اتمی» و تبرئه آمریکا ادعا میکند سلاح اتمی نه برای استفاده بلکه برای بازدارندگی است و برای تجهیز به آن باید ابدا تقوای اتمی داشت. «دستیابی به انرژی هستهآی بیش از هر فرایند فنی یا سیاسی نیازمند نوعی آمادگی اخلاقی است و پیش از سیاستمداران و نظامیان میهندوست، باید علمای اخلاق را به یاری طلبید که نه به نسبت اخلاق پرهیزکارانه درویشان که به شیوه اخلاق واقعگرایانه عصر جدید، تقوای اتمی را به ما بیاموزند. تقوای اتمی پذیرش دکترین صلح مسلح، اعطای تضمین به جهان برای پرهیز از جنگ است چنین دولتی راه رفتارهای ماجراجویانه و محیرالعقول مانند حمله صدام به کویت را در سر نخواهد پروراند و دم از انقیاد جهان نمیزند (مانند پاکستان). این گونه است که جمهوری اسلامی ایران میتواند با اثبات تقوای اتمی به بمب اتمی نیز دست یابد و هرگز هراسی از شورای حکام آژانس اتمی به خود راه ندارد»!!
خوانندگان محترم اکنون میتوانند برگردند و دوباره نشتی کوزه نفاق و فساد را در کلمات نایب رئیس کمیته سیاسی کارگزاران مرور کنند.