شناسهٔ خبر: 104232 - سرویس جامعه

طنز/ حرفهای خواندنی یک مغز در حال فرار از ایران!

مجید مرسلی، شاعر طنزپرداز در حاشیه افزایش فرار مغزها و مهاجرت نخبگان در سالهای گذشته، شعر طنزی در اختیار خبرآنلاین قرار داد.

به گزارش«نماینده»مجید مرسلی، شاعر طنزپرداز در حاشیه افزایش فرار مغزها و مهاجرت نخبگان در سالهای گذشته، شعر طنزی در اختیار خبرآنلاین قرار داد.

محتسب مغزي به ره ديد و گريبانش گرفت

مغز گفتا: بي خيال، مارا كه با تو كار نيست

محتسب خنديد كه؛ داري فراري ميشوي!؟
مغز نالان گفت: آري، جاي هيچ انكار نيست

گفت: علت چيست؟ في الفور از تو مي خواهم جواب
گفت: اينجا هيچ كس با هيچ مغزي يار نيست

گفت: واض حتر بگو از علت اين ماجرا
گفت: اين بس كه برايم هيچ جايي كار نيست

هر چه شغل و پست و منصب بوده آقا زاده اي 
كرده تسخير و برايش ذره اي هم عار نيست

گفت: داري از پي پول فراوان مي روي
گفت: بيهوده مگو حرف كم و بسيار نيست

گفت: پس اينجا بمان كاري بكن بهر وطن
گفت: در موطن مرا قسمت به جز آزار نيست

آشنا و پارتي و اين قِسم ملزومات را
چون ندارم، جاي من در بين اين اقشار نيست

جز تخصص هيچ در چنته ندارم، اي دريغ
آن هم اينجا ارزشش همپايه سمسار نيست

گفت: زير ِ ميز ِ ما را چاق كن وانگه برو
گفت: قربانت شوم مانند تو غمخوار نيست

محتسب را چاق كرد و جان خود را وارهاند
چاره جز تمكين براي مردم ناچار نيست