نماینده؛ سیده آزاده امامی/ این هم دستمزدت آقای سرافراز! حالا راه به راه عراقچی و صالحی و ظریف را دعوت کن و به آنها تریبون اختصاصی بده تا بی هیچ چالش و منتقدی روایت انحصاری دولت را به خورد ملت بدهند، بعد هم برای خودشان کف بزنند که بهبه چه «فتحالفتوح» ی! از «فتح خرمشهر» هم مهمتر! لابد اینطوری حساب کردهاند که اگر «خرمشهر را خدا آزاد کرد» و خب این در برابر قدرت بیانتهای خدا که چیزی نیست؛ «فتحالفتوح»، «توافق وین» است که «بنده خدا» آن را شکل داد آنهم در برابر ۶ کشوری که هرکدام برای خودشان قدرتی هستند، «صدام» که عددی نبود!
این هم دستمزدت آقای سرافراز! حالا راه به راه تلویزیون را برای عراقچی قرق کن تا از فرط تکرار حرفهای همیشگیاش، مردم عادی هم یکپا «عراقچی» شده باشند و ادعاهایش را از بر! اصلا چرا این بنده خدا را اینهمه به زحمت میاندازی امروز دست هر کسی را که در خیابان بگیری میتواند بهتر از خود عراقچی حرفهایش را تحویل ملت بدهد! باور کنید شوخی نمیکنم! آنقدر تکراری و یکنواخت شده است سخنان این آقا، که شرط میبندم فیلم نخستین گزارشاش را که با همین برنامه چند شب پیش مقایسه کنی توفیر چندانی نمیکند، حتی اگر کمی به ما تخفیف بدهید انگار یک فیلم است که حدود دو سال است هر یکی- دو هفته یکبار «بازپخش» میشود و مردم هم خرسند از اینهمه احترامی که دولت برای شعور آنها قائل شده و جزء به جزء گزارش مذاکرات را داغداغ به اطلاع ملت میرساند!
حق با دولت است، اگر صدا و سیما «رسانه ملی» بود که از فاصله «توافق ژنو» تا فاجعه «لوزان» نه به اندازه ساعتهای بیشمار مونولوگ یکسویه دولت، لااقل به تعداد انگشتهای دست به منتقدان فرصت پرده برگرفتن از این دو «تدبیر»! دولت را میدادید تا ملت بفهمد به سودای به چنگ آوردن کدامین درّ گرانبهایی وزیر خارجه «شیطان بزرگ» نزدیک ۲۰ روز از وین تکان نخورد تا مبادا این «فرصت تاریخی» از دست برود!
اگر صدا و سیما «رسانه ملی» بود بیآنکه در خوشخدمتی برای دولت، شورش را دربیاورد تا آنجا که بزرگان ناگزیر به تذکر به این رویه شوند، خودش فرصتی را در اختیار منتقدان میگذاشت تا آنهایی که سر و کاری با روزنامه و سایت ندارند هم بفهمند غیر از افاضاتی که دولتیها میفرمایند روایات دیگری هم هست که البته چندان با قرائت دولتی همخوان نیست!
این هم دستمزدت آقای سرافراز! حقش بود هر بار که مردان مذاکره را به جام جم فرا میخواندید به جای این مجریهای غیرحرفهایِ سر به راه، که خیلی کاری به تعارضات ادعاهای این آقایان ندارند و سؤالهای روتین و ساده و از پیش معلومی را میپرسند و رد میشوند، یک کارشناس خبره مقابل این آقایان میگذاشتید تا سرِ جمله به جملهای که میگویند با اینها چالش کند- همچنان که سر جمله جمله متنی که آوردهاند حرف دارند- تا امروز کسی ادعا نکند «تنها دستاورد طرف مقابل این است که به قول خودشان راه دستیابی ما را به بمب اتم سد کردهاند» و این را هم «تحصیل حاصل» برای آنها بداند!
حقش بود هر بار که این آقایان را به جام جم فرا میخواندید یک کارشناس کارکشته مقابلشان میگذاشتید تا هر بار که سرّ تفاوت نجومی تفسیر طرفهای آنسوی میز را از ایشان میپرسیدند با همین عبارت تکراری «این اظهارات مصرف داخلی دارد» سر و ته قضیه را هم نیاورند! انگار که مشتی احمق در کنگره آمریکا نشستهاند و دولت هم به راحتی آب خوردن سر آنها شیره میمالد و تأیید توافق را از آنها میگیرد و بعد هم که خرش از پل گذشت میگوید اینها را گفتیم تا دل شما خوش باشد! خدایی این آقایان ملت خودشان را چه فرض کردهاند! چگونه است که متأسفانه اتفاقا متن توافق بیشتر مؤید به قول ایشان «رجزخوانی»های آنهاست تا آنچه که مذاکرهکنندگان خودمان میگویند!
«مصرف داخلی» اگر هم جایی کارایی داشته باشد برای آنهایی است که در تمام دوران مذاکره حتی تن به حضور در «یک» برنامه دو سویه هم نداده و علیرغم توصیه صریح رهبری از قرار گرفتن در معرض پرسشهای منتقدان و پاسخ به آنها در برابر افکار عمومی، طفره رفته و باز همان ادعاهای خود را تکرار میکنند! آمریکائیها که هنوز از گرد راه نرسیده روانه کنگره و تلآویو شدهاند و گزارش جزء به جزء مذاکرات و آنچه نوشته و «گفته» شده را کف دست آنها گذاشتهاند!
«مصرف داخلی» اگر هم جایی کارایی داشته باشد برای آنهایی است که حتی از انتشار محتوای مذاکرات هم سر باز زده و محصول کارشان را از مردم و مسئولان پنهان کردهاند! که در این ماجرا حتی صهیونیستهای کودککش و سعودیهای سلفی هم محرم بودند، اما ملت ایران نه!
«مصرف داخلی» اگر هم جایی کارایی داشته باشد برای آنهایی است که ...!
آری آقای سرافراز حقش بود به این آقایان میگفتید از پذیرش شما بدون حضور منتقد معذوریم، باید میگذاشتید نظر دو طرف از همان روز اول در محضر افکار عمومی مطرح و کالبدشکافی شود، آنوقت این ملت باشعور خودش عیار صحت ادعاهای هر کدام از طرفین را به درستی تشخیص میداد!
اگر چنین میکردید آنوقت میدیدیم باز هم بعد از اعلام توافق همین معدود مستضعفان پورشهسواری که بندههای خدا «استخوانهایشان زیر فشار تحریمها له شده بود» و در خیابانهای شمال تهران برای توافق دستافشانی و پایکوبی میکردند، به خیابانها میآمدند یا نه!
حقش بود...!
تلویزیون را سند زدهاید به نام این حضرات، حالا این هم دستمزدت آقای سرافراز!
این هم عوض تشکرشان است!
همین دو سه تا مستندی را هم که تازه خیلی متعرض این مذاکرات نشده و یا به بازخوانی تاریخ مذاکرات و یادآوری بدعهدی مکرر طرفهای آنسوی میز پرداخته، یا به بیان کاربردها و فوائد دانش راهبردی و انرژی پرکاربرد هستهای- قابل توجه روشنفکرانی که ظاهرا کانالهای دیگری را میبینند که تاکنون متوجه این برنامهها نشدهاند! - برنمیتابند و بابت پخش همینها شاکی هستند!
یکی نیست بپرسد از نشان دادن سابقه سیاه طرفهای آن سوی میز شما چرا برآشفتهاید!؟ یکی نیست بپرسد نشان دادن کاربردها و فواید انرژی مظلوم هستهای چرا شما را ناراحت میکند!؟ اما همین اندک را هم برنمیتابند! اینها نبودند که میگفتند «دوران تریبونهای یکطرفه گذشته است»، پس «لم تقولون ما لا تفعلون»! «أتأمرون الناس بالبر و تنسون أنفسکم»...
آدم یاد ماجرای آن بنده خدایی میافتد که همسرش موقع نهار غذا را با قابلمه پیش رویش گذاشت، او هم با ولع میخورد و حین خوردن مدام غر میزد!
همسرش پرسید: چیزی شده، غذا خوب نیست؟ چرا غر میزنی؟
طرف گفت: غذا خوبه ولی نفرات پای سفره زیاده.
همسرش گفت: ولی فقط من هستم و تو و قابلمه!
و طرف گفت: بهتر آن بود که من باشم و قابلمه!