به گزارش «نماینده»، دفتر رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در لبنان به عنوان یکی از قدیمیترین دفاتر رایزنی ایران در خارج از کشور، فعالیت خود را از سال ۱۹۸۶ میلادی (۱۳۶۴ شمسی) آغاز کرده و در طول حدود ۳ دهه اخیر با اجرای توافقنامههای همكاری موجود بین دو كشور، اقدامات مهمی در جهت تحکیم روابط فرهنگی ایران و لبنان انجام داده است. پس از شهادت حجتالاسلام ابراهیم انصاری، آخرین رایزن فرهنگی ایران در لبنان در آبانماه سال ۱۳۹۲ در حمله عوامل تكفیری در بیروت، این دفتر در ۲۱ ماه گذشته با سرپرستی سید حسن صحت وابسته فرهنگی ایران در لبنان، اداره شده است.
چندی پیش ابوذر ابراهیمی ترکمان رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در حکمی «محمدمهدی شریعتمدار» را به عنوان رایزن فرهنگی جدید ایران در لبنان منصوب كرد. شریعتمدار، نویسنده، پژوهشگر، تحلیلگر سیاسی و كارشناس ارشد غرب آسیا، پیش از تصدی این مسئولیت، نایب رییس اتحادیه رادیو، تلویزیونهای اسلامی و رئیس هیئت امنا مؤسسه بینالمللی مطالعاتی نهجالبلاغه بوده است.
وی که از روز دوشنبه ۵ مرداد عازم بیروت شد و فعالیت خود را به عنوان رایزن فرهنگی جدید ایران در لبنان رسماً آغاز کرد، پیش از اعزام به این کشور، با حضور در خبرگزاری مهر، از بایستههای دیپلماسی فرهنگی در این منطقه حساس خاورمیانه گفت.
رایزن فرهنگی جدید ایران در لبنان در مصاحبهای تفصیلی درباره اهمیت نقش دیپلماسی فرهنگی در تقویت جایگاه کشورمان در منطقه با توجه به سرعت گرفتن انزوای رژیم صهیونیستی در جهان به ویژه پس از توافق هستهای اخیر، اقداماتی که باید برای تقویت وحدت اسلامی در جهان اسلام صورت گیرد و همچنین معرفی پتانسیلهای فرهنگی ایران به جهان عرب سخن گفته است.
مشروح این مصاحبه در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد:
* تاسیس دفتر رایزنی فرهنگی ایران در لبنان به سالهای ۱۳۶۴ و ۶۵ برمیگردد و شاید هم جزو اولین دفاتر رایزنی فرهنگی ما در خارج از کشور باشد. این سابقه نسبتاً طولانی فعالیت، اهمیت تقویت دیپلماسی فرهنگی را برای کشور ما در منطقه خاورمیانه نشان میدهد. ارزیابی شما از وضعیت فعلی دیپلماسی فرهنگی ما در این منطقه حساس پس از گذشت حدود سه دهه از فعالیت این دفتر، چیست و با توجه به ماموریت جدیدی که به شما محول شده، چه چشماندازی برای این دیپلماسی فرهنگی متصور هستید؟
شاید سابقه فعالیت فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در این منطقه و به خصوص در لبنان از جاهای دیگر طولانیتر باشد، کمااینکه شاید سابقه فعالیت کشور ایران در دوره رژیم گذشته هم در این منطقه بیشتر از نقاط دیگر بود؛ ما در زمان شاه هم در سوریه و مصر، دفاتر رایزنی فرهنگی خیلی قوی داشتیم. بد نیست یادی هم بکنم از مرحوم محیط طباطبایی که زمانی رایزن فرهنگی ما در سوریه بود.
کشور لبنان به رغم اینکه کشور کوچکی است، کشور اثرگذاری است؛ تنوع دینی، مذهبی، فرهنگی و سیاسی در این کشور فضایی را فراهم کرده است که دیدگاههای مختلف در آن مطرح شود. به تبع آن و به تبع ساختار سیاسی لبنان و فضایی که ایجاد شده است، در حال حاضر آزادی بیان و مطبوعات و فعالیتهای فرهنگی و سیاسی در این کشور در مقایسه با سایر کشورهای عربی و کشورهای منطقه، بسیار قابل توجهتر است.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و به دنبال نوعی بازیابی هویت در میان شیعیان لبنان از زمان حضور امام موسی صدر و فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جدیدی که از آنجا شروع و با حضور عالمان دیگری تقویت شد، و همچنین با رویکردی که به ویژه شیعییان لبنان نسبت به انقلاب داشتند، حضور جمهوری اسلامی ایران و گفتمان انقلاب اسلامی در آنجا به صورت قویتری صورت گرفت و نهایتاً منجر به تشکیل نیروی مقاومت اسلامی در آنجا و بعد هم ایجاد فضایی برای تشکیل جبهه مقاومت در کل منطقه شد؛ به طوری که امروزه میتوانیم از دو پروژه در منطقه یاد کنیم؛ پروژه استکبار، اشغالگری و سازش در برابر اشغال در بعضی از کشورهای منطقه و دیگری پروژه مقاومت که شامل حزبالله، مقاومت فلسطین، سوریه و در راس همه آنها ایران و جنبش بیداری اسلامی در منطقه است.
این مسئله منهای اهمیت منطقه خاورمیانه و اهمیت ژئواستراتژیک و ژئوپولتیک منطقه و اینکه بر سر گذرگاه بین سه قاره مهم جهان قرار دارد، است. شرایط امروز به نحوی است که ما در این منطقه و به خصوص در لبنان، فضای بسیار اثرگذاری را شاهد هستیم و میتوانیم به اقدامات خود در جهت تقویت دیپلماسی فرهنگیمان و گفتمان انقلاب اسلامی ادامه دهیم.
به لحاظ کارکردی هم ما مجموعهای از توافقنامههای فرهنگی را با کشورهای منطقه و از جمله خود کشور لبنان داریم و سابقه فعالیتهای قابل توجهی در این زمینه موجود است؛ آموزش زبان فارسی، تبادل دانشجو و استاد بین دانشگاههای ایران و لبنان، کرسی زبان و ادبیات فارسی در دانشگاههای لبنان که فعلاً در سطح لیسانس برقرار است، فعالیتهایی که بین مراکز پژوهشی ایران و لبنان وجود دارد و همکاریها و فعالیتهای رسانهای بسیار گستردهای که در زمینههای مختلف بین ایران و لبنان وجود دارد، از جمله این فعالیتهاست.
لبنان شاید مهمترین مرکز رسانهای در جهان عرب باشد و در یکی، دو دهه اخیر که شاهد ظهور و رشد پدیده رسانههای اسلامی و مستقل هستیم، دفاتر اصلی این نوع رسانهها در شهرهای مختلف لبنان به خصوص بیروت ایجاد شده است.
همکاریهای رسانهای ما با رسانههای لبنان چه در سطح عمومی و چه در بخش خصوصی، بسیار گسترده است. دستگاههای مختلف فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در لبنان حضور دارند، همکاریهای گسترده ما با جنبش مقاومت لبنان و حزبالله لبنان، نه تنها در حوزه سیاسی و میدانی بلکه در حوزههای اجتماعی و فرهنگی بسیار مهم بوده است. الگوهایی که در لبنان از بعضی تحولات در ایران، گرفته شده است، بسیار نمادین و در عین حال بسیار مهم هستند.
به عنوان مثال برخی نهادهای برآمده از انقلاب اسلامی، در لبنان هم کپی برداری و ایجاد شده است، مثل بنیاد شهید، جهاد سازندگی و حتی کمیته امداد. به هر حال روابط فرهنگی ما با لبنان و حضورمان در این کشور به صورت رسمی و غیررسمی و در سطوح مردمی و مقاومت، به اندازهای است که میشود گفت لبنان شاید اولین کشوری باشد که ما این حجم از روابط فرهنگی را با آن برقرار کردهایم.
یکی از ابعاد مهم بلکه قابل توجه حضور ما در لبنان، ارتباطی است که با اقشار و گروههای مختلف سیاسی این کشور داریم؛ علاوه بر شیعیان لبنان، ارتباطات ما با اهل سنت این کشور در بهترین سطح ممکن است، حتی در گفتگوهای بین ادیان و مذاهب، ما همایشها و نشستهای مختلفی در این رابطه چه در بیروت و چه در تهران برگزار کردهایم. در حوزه تقریب مذاهب اسلامی هم ما نشستهای مکرری برگزار کردهایم و در یکی، دو روز آینده نشست اتحادیه علمای مقاومت را خواهیم داشت که مجموعهای از علمای اهل سنت و شیعه از کشورهای مختلف در این اتحادیه حضور دارند.
اینها در کنار روابط فرهنگی و در واقع در دل آنها، نمونههایی از همزیستی ادیان، مذاهب و دیدگاههای مختلف سیاسی و فرهنگی و اجتماعی را شاهد هستیم که به خصوص در شرایط فعلی که شاهد تنشهای دینی و مذهبی در منطقه هستیم، میتواند الگوی بسیار خوبی باشد.
* با توجه به سابقهای که از فعالیتهای فرهنگی ایران در لبنان وجود دارد و دستاوردهایی که در این زمینه حاصل شده و شما هم به بخشی از آنها اشاره کردید، آیا در دوره جدید و با تغییراتی که در رویکردهای حوزه دیپلماسی فرهنگی در دولت ایجاد شده است، رایزنی فرهنگی ما در لبنان با دستور کار جدیدی به فعالیت در این حوزه میپردازد؟ آیا مدل جدیدی در تقویت ارتباط ایران با جهان عرب که لبنان پل ارتباطی اصلی در این زمینه است، در دستور کار قرار گرفته است؟
ما باید خدماتی را که پیشینیان از روزهای نخست انقلاب تا امروز در عرصه فرهنگی داشتهاند، پاس بداریم؛ چرا که انصافاً تجربه بسیار ارزشمند و گرانسنگی را در این زمینه در اختیار داریم. طبیعی است که ما باید در حوزه روابط فرهنگی بینالمللی بخصوص با جهان عرب و جهان اسلام، به تقویت اقداماتی که صورت گرفته است، بپردازیم.
البته یک سری عوامل مخالف و در واقع موانعی هم در این زمینه وجود دارد؛ تنش مذهبی و حضور گروههای افراطی و تکفیری در منطقه، فضا را بسیار گلآلود کرده است. وجود رسانههای متعدد فرقهگرا که باعث ایجاد تفرقه بین مسلمین میشوند و متاسفانه از ناحیه برخی کشورها و یا سرویسهای اطلاعاتی منطقه یا غربی، حمایت میشوند و مرتباً در حل پمپاژ مطالب ضدوحدت و تفرقهانگیز هستند، در خیلی جاها باعث شده که تفرقه بین مسلمین و احساس دوئیت میان مذاهب مختلف اسلامی در ناخودآگاه انسانهای مسلمان به خصوص عوام جا بگیرد که خود این باعث افزایش شکافها و تنشها میشود.
به تبع آن، مسائل امنیتی که وجود دارد و درگیری نظامی که بخصوص در این حوزه مرتباً رخ میدهد، تبعات ناشی از بحران سوریه و دامن کشور لبنان و کل منطقه را دربرگرفته است، اینها عواملی است که میتواند پیشرفت کار را مقداری کُند کند اما با توجه به توانمندیهایی که جمهوری اسلامی ایران در این حوزه دارد، به خصوص در حوزه رسانهای، میتوان گفتمان انقلاب اسلامی و دعوت به وحدت و بیداری اسلامی را شکوفا کرد.
از سوی دیگر تاکیداتی که رهبر معظم انقلاب اسلامی بر مسئله وحدت در جهان اسلام، محوریت مسئله فسلطین و نیز ایجاد ساز و کارهایی که میتواند این وحدت را تقویت کند مثل مجمع تقریب مذاهب اسلامی و برخی تشکلهایی که در منطقه ایجاد شدهاند از جمله همین اتحادیه علمای وحدتد اسلامی، از جمله عوامل تقویت کننده در این زمینه به شمار میرود.
به نظر میرسد در دوره جدید، باید بیشتر به کارهای عمیقتر و درازمدتتر، توجه صورت گیرد؛ یعنی در کنار فعالیتهای فرهنگی رایج مثل برگزاری نمایشگاهها و جشنوارههای مختلف، توجه به فعالیتهای عمیقتر مثل برگزاری نشستهای علمی، مبادلات و یا مراودات دانشگاهی، انجام طرحهای پژوهشی مشترک، بخصوص ترجمه کتابها و متون در حوزههای علوم انسانیِ برآمده از تفکر و گفتمان انقلاب اسلامی که اثرگذارتر و ماندگارتر است، ضروری به نظر میرسد. همکاری با نهادهای مردمی و غیردولتی و «سمن» ها باید مدنظر قرار گیرد و ما امیدواریم بتوانیم در حوزه ماموریت خودمان، در این زمینه موفقیتهایی کسب کنیم.
* توضیحات شما بسیار خوب بود اما من احساس میکنم جواب سوالم را نگرفتهام. شاید با ذکر مثالی مطلب روشنتر بیان شود؛ ممکن است در برخی رایزنیهای فرهنگی ایران در خارج از کشور، برآیند کلی این باشد که در کشور مقصد، تقویت زبان فارسی در میان شهروندان آن کشور اولویت نخست است اما در یک رایزنی دیگر بر آشنایی هر چه بیشتر مردم آن کشور با مسائل دینی تاکید میشود. سوال من این است که به نظر شما دستور کار اصلی و اولویت نخست دفتر رایزنی فرهنگی ایران در لبنان با توجه به سوابقی که از آن سراغ داریم، در حال حاضر چه باید باشد؟ مطلوبِ ما در حوزه دیپلماسی فرهنگی در این منطقه چیست؟
رایزنیهای فرهنگی، روابط فرهنگی بین کشورها را مدیریت میکنند و معرف فرهنگ و تاریخ و تمدن ایران اسلامی هستند که بخشی از این فرهنگ، فرهنگ اسلامی و شیعی و بخشی از آن هم گفتمان انقلاب اسلامی و تجربیاتی است که آزموده است و بخشی از آن هم زبان فارسی است.
بنابراین همه آنچه شما گفتید چه در حوزه زبان فارسی، چه در حوزه فرهنگ دینی، چه در حوزه گفتمان انقلاب، چه در حوزه دفاع از منافع و مصالح جمهوری اسلامی ایران در حوزه فرهنگی، در چارچوب ماموریتهای رایزنی فرهنگی قرار میگیرد.
یکی از مواردی که شاید کمتر به آن توجه شده است، تولید ادبیات در حوزه نظریههای انقلاب اسلامی در زمینههای مختلف و تبیین الگوی جمهوری اسلامی ایران در مدیریت جامعه است. شاید ما کمتر توانستهایم تجربیات جمهوری اسلامی ایران را در این زمینه به جهان معرفی کنیم در حالی که در منطقه ما تشنگی و نیازی جدی در این حوزه وجود دارد. ما در معرفی تجربه جمهوری اسلامی ایران در تولید علم، جنبش نرمافزاری، دستاوردهای علمی قابل توجه در سی سال اخیر و جهان به آنها معترف است و شاخصهای علمی جهانی نشانگر آن است، چندان موفق نبودهایم.
بعد از جنبش بیداری اسلامی در منطقه، ما در بسیاری از کشورهایی که شاهد این قیامهای مردمی بودند، اُفت و خیزهای بسیار جدی را دیدیم و بعضاً با یک توقف و یا حتی عقبگرد در این حرکتها، رو به رو بودیم. اما ما در مقام مقایسه ما میتوانیم جایگاه جمهوری اسلامی ایران را در مدیریت اجتماعی پیدا کنیم؛ جمهوری اسلامی ایران کشور نهادهاست، اتاقهای فکر و کارهای فکری عمیقی که در جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته است، ارزش آن را دارد که به عنوان یک نظریه، یک الگو و یک تجربه به جهان ارائه شود.
در زمینهای مثل اقتصاد، الان بانکداری اسلامی ما میتواند به عنوان یک تجربه ارائه شود و البته نقد هم بشود. چه اشکالی دارد که تجربههای ما عرضه شوند و در معرض دیدگاه دیگران مورد نقد و ارزیابی قرار گیرند؟ ما نباید از این نقدها بهراسیم، اولاً نقاط مثبت این تجربهها بسیار بیشتر از نقاط منفی آن است، ثانیاً اگر هم در جایی خلائی یا نارسایی وجود دارد و از صافی نقد دیگران بگذرد، میتواند برای ما یک حرکت تصحیحی به ارمغان بیاورد و برای دیگران هم به الگویی تبدیل شود فارغ از این اشکالات. ارائه این نظریه و الگو و تجربه در جهان معاصر بسیار مهم است.
برمیگردم به سوال شما؛ در جهان اسلام، بعد از زبان عربی، زبان فارسی مهمترین زبان است و جدا از حوزه جغرافیایی این زبان، تاثیر فرهنگی و تمدنی این زبان بسیار مهمتر است که البته مغفول هم واقع شده است. حوزه نفوذ این تاریخ در گذشته بسیار گستردهتر از امروز بوده است و تاثیری هم که زبان فارسی روی زبانهای دیگر داشته است، از اهمیت بسزایی برخوردار است.
نکته دیگری که هست، اینکه زبان فارسی زبان معارف دینی نوین است. امروز نمیتوان پژوهشهای بسیار مهمی را که در حوزه معارف دینی صورت گرفته است، نادیده گرفت؛ در حوزه قرآن، فقه، حدیث، اصول و تاریخ اسلام. کسانی که به معارف دینی علاقهمند هستند، حتماً باید با زبان فارسی آشنا باشند. خوشبختانه در لبنان کارهای خوبی صورت گرفته است، هم در زمینه آموزش دانشگاهی زبان فارسی که ما دارای کرسی آموزش این زبان در دانشکده ادبیات دانشگاه لبنان هستیم و هم در حوزه آموزش عمومی زبان فارسی چه در حوزه دورههای آموزشی که برگزار میشود و چه آموزش زبان فارسی در سطوح دبیرستانهای لبنان.
در لبنان دانش آموزان دو زبان خارجی را میآموزند؛ یک زبان اجباری که زبان انگلیسی است و یک زبان اختیاری که نوعاً زبان فرانسوی بوده است. امروز با افتخار عرض میکنم که در بسیاری از مدارس لبنان، زبان فارسی به عنوان زبان اختیاری تدریس میشود. امروز تنها در شهر نه چندان بزرگی مثل «سور» در جنوب لبنان، بیش از ۳۰۰ فارسیآموز در دبیرستانهایش داریم.
بیش از ۱۰۰ مدرس زبان فارسی در کشور لبنان داریم و اگر شما این مسئله را با شاخصهای جمعیتی و فرهنگی لبنان مقایسه کنید، بسیار رقم بالایی است. ما باید آموزش زبان فارسی را در دانشگاههای لبنان با جدیت بیشتری دنبال، توافقنامههای غیرفعال شده را فعال و آموزش زبان فارسی را در حوزههای علمیه لبنان پیگیری کنیم.
البته ما باید مراحل بعدی این موضوع را هم جدی بگیریم؛ اینکه ما برای صدها فارسیآموز هیچ برنامه و خوراکی نداشته باشیم، ایجاد مشکل خواهد کرد؛ اولین مشکل این است که دیگران را ترغیب نخواهد کرد که بیایند زبان فارسی را یاد بگیرند، مشکل دوم رجعت به بیسوادی در زبان فارسی است - البته اگر تعبیر درستی باشد - یعنی اگر متون فارسی خوانده نشود، زبان هم از یاد میرود. قدم بعدی میتواند اقدام به تاسیس کتابخانههای مجهز به کتب روز در زبان فارسی باشد.
* بعد از توافق هستهای اخیر، روند انزوای رژیم اسرائیل که پس از جنگ غزه شدت گرفته بود، بیشتر هم شده است. به نظر شما به عنوان رایزن فرهنگی جدید ایران در لبنان، نقش دیپلماسی فرهنگی ایران در رسوا کردن بیشتر این رژیم در شرایط فعلی چه میتواند باشد؟
دو پروژه اصلی که من پیشتر هم به آنها اشاره کردم، یکی پروژه اشغالگری و دیگری پروژه مقاومت هستند که از اصول اولیه سیاست خارجی ما به شمار میروند. در راس بحث مقاومت از یک طرف و در راس بحث اشغالگری از طرف دیگر، مسئله فلسطین است که مسئله اول جهان اسلام و لذا سایه میاندازد بر مناسبات ما با همه کشورها از جمله در حوزه فرهنگی.
نکته دیگر اینکه به رغم اینکه ما از سال ۹۲ و ۹۳ فرآیند سازش را شاهد بودهایم، از کمپ دیوید و اسلو و مادرید گرفته تا شرمالشیخ و مراحل مختلف دیگری که این فرآیند مذاکرات به اصطلاح صلح با رژیم صهیونیستی تا به امروز طی کرده است و با وجود اینکه بخشی از فلسطینیان، بخشی از جهان عرب به سمت سازش رفتهاند، اما در این طرف ما شاهد انتفاضه و مقاومت فلسطین بودهایم که اوج آن هم در سه جنگ اخیر رژیم صهیونیستی علیه غزه بود که برای اولین بار در چالش نظامی و در درگیریهای نظامیِ بین اعراب و رژیم صهیونیستی - البته اگر تعبیر درستی باشد -، ما شاهد پیروزیهای جبهه مقاومت بودهایم. امروز دیگر از طرحهای صلح، نامی باقی نمانده است.
آخرین طرح صلح اعراب، طرح صلح فهد است که در اتحادیه عرب هم به تصویب رسید ولی امروز شما هیچ نام و نشانی از آن پیدا نمیکنید اما مقاومت همچنان میدرخشد. خیلی هم تلاش میشود که صدای مقاومت را بخوابانند اما مقاومت ادامه دارد. در طرف دیگر چه؟ رژیم صهیونیستی که روزی از فرات تا نیل را حوزه نفوذ خود میدانست و حتی حاشیهای فراتر از آن را هم برای تامین امنیت خودش در نظر میگرفت و در نتیجه تا مرزهای ایران هم در حوزه نفوذ یا تامین امنیت رژیم صهیونیستی قرار میگرفت - و ما میدانیم که امنیت رژیم صهیونیستی خط قرمز آمریکاست -، امروز در چه وضعیتی قرار دارد؟
این رژیم در جستجوی امنیت مرزهای دولتکِ خود در چارچوب طرح «دو دولت» است؛ یعنی بخشی از سرزمین تاریخی فلسطین که امروز در اشغال رژیم صهییونیستی است و از دید استکبار جهانی دنیا، «اسرائیل» نامیده میشود، به دنبال تامین امنیت مرزهای همین کشورک یعنی کشور کوچک است. از «نیل تا فرات» کجا و این کشور کوچک کجا!؟
ما باید این صحنه را برای مردم دنیا، خوب تصویر کنیم و این فعالیتی است که حوزه دیپلماسی فرهنگی ما باید به کمک دیپلماسی و سیاست خارجی ما آن را تبیین کند، با تولید ادبیات و با کار رسانهای - که در زمینه اخیر ما اخیراً موفقیتهای زیادی به دست آوردهایم -، با برگزاری نشستهای علمی، با جذب نخبگان جهان عرب و ایجاد یک گفتمان واحد بین آنها.
ما مشکل جدی در حوزه گفتمان اسلامی داریم؛ گفتمان اسلامی واحدی که بتواند بر سر اصولی واحد، یک وحدت دیدگاه بین نخبگان جهان عرب و اسلام ایجاد کند. مانع جدی که در سالهای اخیر در این راه ایجاد شد، جریانات تکفیری است که حداقل زیانشان این است که نگاهها را از دشمن اصلی که رژیم صهیونیستی است، منحرف میکند.
نسبت به همین موضوع و ارتباط پروژه افراط و تفریط با پروژه اشغالگری در منطقه باید کار بشود و البته با توجه به اینکه دشمن هم آگاه و هوشیار است، برنامهریزی دارد، تولید ادبیات میکند، گفتمانسازی میکند؛ اینگونه نیست که داعش فقط مشغول جنایت باشد، در حوزه رسانه و تولید ادبیات و گفتمان خیلی فعال است و لذا ما هم باید ضمن اینکه باید بر دشمن اصلی مشترک که رژیم صهیونیستی است، تاکید کنیم، باید برای این مسائل حاشیهای هم برنامه داشته باشیم و برخورد ما با گروههایی افراطی و تکفیری نباید به تشدید انحراف نگاه جهان اسلام از دشمن اصلی شود.
* با توجه به موفقیتهایی که رسانههای ایرانی در برملا کردن جنایات رژیم صهیونیستی در سالهای اخیر داشتهاند، فکر میکنید چطور میتوان از این رسانهها به طور همزمان هم برای تقویت دیپلماسی فرهنگی در بهبود روابط ایران با جهان عرب و هم برای تبیین جنایات این رژیم و منزویتر کردن آن بیشترین بهرهبرداری را کرد؟
خوشبختانه رسانههای جمهوری اسلامی ایران در لبنان حضور فعالی دارند. مسئله مهمتر این است که ما از رسانههای همسو و نیز مستقل هم باید استفاده کنیم که البته این کار انجام میشود. نمونه آن پوشش گسترده و زنده مراسم و رویداهای سیاسی مهم در ایران در رسانههای لبنان است مثل مراسم روز قدس، اجلاس جنبش عدم تعهد، سخنرانیهای مهم مقام معظم رهبری و یا دبیرکل حزبالله لبنان که دهها شبکه تلویزیونی آن را انجام میدهند.
هماهنگیهایی که در مواضع این رسانهها در مسائل مختلف منطقه از جمله و بخصوص در قضیه فلسطین صورت میگیرد، کمنظیر است؛ ما در جنگ رژیم صهییونیستی علیه غزه، شاهد این اثرگذاری خوب رسانهها بودیم.
رسانهها در جنگ ۲۲ روزه، ۸ روزه و ۳۳ روزه این رژیم علیه غزه، توانستند افکار عمومی حتی افکار عمومی در جهان غرب را مخاطب قرار دهند و مطلومیت مردم فلسطین و جنایات رژیم صهیونیستی را تبیین کنند که منجر به این شد که در گزارش گلدستون، به بسیاری از جنایات رژیم صهیونیستی برای اولین بار اشاره شد، البته منظورم این نیست که گزارش گلدستون یک گزارش کاملاً ایدهآل است. البته ممکن است ما در مخاطب قرار دادن افکار عمومی غیرمسلمانان همچنان ضعفهایی داشته باشیم اما میتوانیم بگوئیم که در تاثیرگذاری در افکار عمومی مردم در جهان عرب و نیز مسلمانان، موفقیتهای بسیار بزرگی داشتهایم
نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم، تلاشی است که در سالهای اخیر برای همگرایی و همافزایی در حوزه رسانه صورت گرفته است؛ ما اتحادیه رادیو و تلویزیونهای اسلامی را داشتیم که در سال ۱۳۸۶ در جمهوری اسلامی ایران تشکیل شد و امروزه بیش از ۲۲۰ شبکه رادیویی و تلویزیونی و موسسه تولیدی از بیش از ۳۵ کشور از ۵ قاره جهان، عضو آن هستند.
همین اتحادیه منجر به تشکیل اتحادیههایی فرعی شد مثل اتحادیه رادیو و تلویزیونهای عراق و نیز فلسطین. اتحادیه رادیوهای قرآنی را با محوریت رادیو قرآن و توسط سازمان صدا و سیما تشکیل دادیم، گرچه با اُفت و خیزهایی همراه بوده است. اتحادیه مطبوعات جهان اسلام را داشتهایم که تاکنون دو اجلاس را برگزار کرده است.
در حوزه فضای مجازی هم ما تلاش اتحادیه گونهای را شاهد هستیم که به زودی خبرهایی از آن هم منتشر خواهد شد. این ساز و کارها میتواند در خدمت آرمانها و مواضع جمهوری اسلامی ایران باشد و به همافزایی و همگرایی بین رسانههای جهان اسلام بینجامد و در برابر موج رسانههای رقیب یا مخالف و جنگ نرم و رسانهای که به راه انداختهاند، بایستد و پاسخگو باشد و نمادی از جبهه مقاومت در حوزه رسانه باشد.
* با توجه به تنوع دینی و مذهبی که در لبنان وجود دارد، فکر میکنید چه اقداماتی لازم است در زمینه تقریب مذاهب اسلامی صورت گیرد که بیشتر از حال حاضر نتیجه بخش باشد؟
ما در لبنان ۱۸ گروه مذهبی را داریم و شاید کمترین کشوری باشد که با این مساحت و جمعیت اندک، چنین تنوع مذهبی را داشته باشد. به رغم این تنوع ما شاهد فضای همکاری و همگرایی خوبی بودهایم. مجمع تقریب مذاهب اسلامی در لبنان فعال است و اتحادیه علمای مقاومت هم از حدود یک سال پش فعالیت خودش را شروع کرده است.
در کنار این اتحادیه، ما شاهد تجمع علمای مسلمین هم هستیم که نزدیک به سه دهه است فعالیت میکند. بعد از حوادث اخیر یمن و حمله ناجوانمردانهای که به این کشور صورت گرفت، هم شاهد شکلگیری تجمع علمای یمن بودهایم. این تجمعها میتواند اتحادیه علمای مقاومت را شکل دهد و جبهه مقاومت را در حوزه علمایی و حوزوی، تقویت کند.
تقویت گفتمان و آموزههای امام راحل(ره) در حوزه وحدت اسلامی و نیز تاکیدات مقام معظم رهبری بر این موضوع و مسئله فلسطین به عنوان اولین نماد وحدت اسلامی، میبایست مد نظر باشد و نهایتاً هم تبدیل به یک سند راهبردی مورد قبول همه علمای مسلمان بشود.
ما باید به این سمت برویم که حداقل ۲۰۰۰ نفر از علمای جهان اسلام این سند را امضا کنند. اگر این تعبیر درست باشد که ما دو گفتمان داریم یکی گفتمان تقریب مذاهب اسلامی و دیگری گفتمان وحدت اسلامی، باید بپذیریم که این دو لزوماً در تعارض با هم نیستند و میتوانند مکمل هم باشند اما اگر دقت نکنیم، ممکن است در برخی جاها مشکلاتی برای ما به وجود بیاید.
تاکید گفتمان تقریب مذاهب بر این است که مذاهب مختلفی وجود دارد و تاکید بیش از حد بر این مسئله، ممکن است موجب بروز اختلافات شود. در این گفتمان، آیندهنگری و دشمنشناسی وجود ندارد و نگاهش به درون مذاهب است که با هم اختلاف دارند و حالا باید آنها را برطرف کنند. اما گفتمان وحدت اسلامی درست عکس گفتمان تقریب مذاهب، به دنبال وحدت است و آیندهنگری دارد و در آن دشمنشناسی وجود دارد.
در واقع ما اصلاً به این مسئله کاری نداریم که در جهان چه اختلافاتی هست بلکه توجهمان به این مسئله است که در جهان اسلام، یک دشمن مشترک داریم و آن رژیم صهیونیستی است و هر مسلمانی با هر مذهب و دیدگاه و مکتبی باید نگاهش به این دشمن مشترک باشد.
ما باید در جهت تقویت گفتمان وحدت اسلامی پیش برویم و بحث تقریب مذاهب اسلامی را ذیل آن در نظر داشته باشیم. اینکه مجمع تقریب مذاهب اسلامی در سال اخیر، تشکیل اتحادیه علمای مقاومت را در دستور کار خود قرار داد، به معنای این است که هر مذهب و هر دیدگاه سیاسی و فرهنگی که میخواهد عالم دینی داشته باشد، باید به پروژه مقاومت در برابر استکبار پایبند باشد. وحدت، بیداری و مقاومت، سهگانهای است که در کنار هم میتواند مطرح شود و پیش برود و حدفاصل بین دو گونه اسلام، یکی اسلام ناب محمدی و دیگری اسلام آمریکایی باشد.
* با توجه به پتانسیل بالای لبنان در حوزه فرهنگی و حضور چهرههای موثر در حوزههای مختلف ادبی و هنری در این کشور و اثرگذاری آنها گاه حتی در سطح جهانی، ارزیابی شما از میزان ارتباط فرهنگی میان بدنه عرصه فرهنگ و هنر ایران با لبنان چیست؟
در حال حاضر به عنوان مثال در حوزه سینما و تلویزیون، همکاریهای خوبی بین ایران و لبنان برقرار است. البته من میپذیرم که محوریت این آثار ممکن است موضوعات و مسائل سیاسی باشد و نه لزوماً ارتباطات فرهنگی.
البته این مسئله به انگیزههای دستگاههای پشتیبان این آثار برمیگردد که سیاست در آن غلبه دارد. در حوزه ادبی هم خیلی کار شده است. ما در لبنان فصلنامه مطالعات ادبی ایران و عرب را داریم که گرچه ممکن است سه فصل، یک بار منتشر شود اما به هر حال پایگاه خوبی است. با این وجود اگر بخواهیم بگوئیم این آثار در حد روابط فرهنگی ایران و لبنان بوده، ادعای درستی نیست و جای کار بیشتری دارد.