نماینده؛ مهدی محمدی/ اطلاعات رسماً منتشر شده به ما میگوید مسئله تحریمهای تسلیحاتی، یکی از موانع اصلی نهایی شدن متن برجام میان ایران و ۱+۵ است. ایران خواهان برچیده شدن این تحریمهاست چرا که بهگفته عباس عراقچی «اساساً نمیخواهد چیزی در قالب و با عنوان رژیم تحریمها» باقی بماند، اما ۱+۵ بهویژه آمریکاییها میگویند این تحریمها از جنس «تحریمهای مرتبط با هستهای» نیست و لذا باید در قطعنامه جدید شورای امنیت تکرار شود.
مراجعه به متن قطعنامههای شورای امنیت از ۱۶۹۶ تا ۱۹۲۹ روشن میکند که چرا این مسئله تا این حد مهم است.
مسئله تحریمهای تسلیحاتی، نخستین بار در قطعنامه ۱۷۴۷ مطرح شده است. پاراگراف ۵ اجرایی این قطعنامه، صادرات سلاحهای متعارف توسط ایران را ممنوع اعلام میکند؛ صادرات سلاحهای متعارف به ایران اما در این قطعنامه ممنوع نمیشود و قطعنامه صرفاً از کشورها میخواهد در این باره مراقب باشند. این موضوع بدون تغییر، در پاراگراف ۸ اجرایی قطعنامه ۱۸۰۳ تکرار شده است. با این حال، قطعنامه ۱۹۲۹ اصلیترین قطعنامهای است که یک تحریم تسلیحاتی کم و بیش کامل علیه ایران اعمال میکند.
در پاراگراف ۸ اجرایی این قطعنامه آمده است: «شورای امنیت تصمیم میگیرد که همه کشورها میباید مانع از تأمین و فروش مستقیم و غیرمستقیم هرگونه تانکهای جنگی، ماشینهای جنگی زرهی، سیستمهای دارای کالیبر سنگین، هواپیماهای جنگی، بالگردهای تهاجمی، ناوها، موشکها یا سیستمهای موشکی که در زمره سلاحهای متعارف [غیرهستهای] ثبت شده در سازمان ملل هستند، تجهیزات مرتبط با آنها از قبیل قطعات یدکی و اقلامی که توسط شورای امنیت یا کمیته پیگیری کننده قطعنامه ۱۷۳۷ (۲۰۰۶) [موسوم به «کمیته»] مشخص شدهاند، از خاک این کشورها یا توسط اتباع و شخصیتهایی تحت حاکمیت قضایی این کشورها یا تحت کشتیها یا هواپیماهای زیر لوای این کشورها حتی اگر در خاک این کشورها آغاز شده یا نشده باشد، به ایران شوند. شورای امنیت همچنین تصمیم میگیرد که همه کشورها میبایست مانع از تأمین آموزشهای فنی، منابع و خدمات مالی، رهنمود یا دیگر خدمات و کمکهایی که مرتبط با تأمین، فروش، انتقال و تهیه، ساخت، نگهداری و استفاده از چنین تسلیحات و مواد مرتبط با آنها به ایران از طریق اتباع خود یا از طریق خاک خود شوند؛ شورای امنیت در این راستا از همه کشورها میخواهد تا هوشیاری و محدودیتها بر تأمین، فروش، انتقال، تهیه، ساخت و استفاده از همه تسلیحات فوقالذکر و مواد مرتبط با آنها را به اجرا درآورند».
پاراگراف ۹ مشخصاً به برنامه موشکهای یالستیک ایران اشاره میکند و میگوید: «شورای امنیت تصمیم میگیرد که ایران نباید هیچ یک از فعالیتهای مربوط به موشکهای بالستیکی را انجام دهد، موشکهایی که قادر به حمل و پرتاب سلاحهای هستهای باشند و از جمله پرتابهایی که با استفاده از فناوری موشک بالستیک انجام میگیرد و این که کشورهای جهان میباید همه تدابیر لازم برای ممانعت از انتقال فناوری یا کمکهای فنی به ایران در رابطه با این فعالیتها را اتخاذ کنند».
مجموعه ادبیات به کار رفته در قطعنامههای شورای امنیت درباره برنامه تسلیحات متعارف ایران حاوی چند نکته اساسی است:
۱ ــ قطعنامهها در تمامی موارد، همزمان با هدف گرفتن برنامه هستهای ایران ــ با تأکید بر غنی سازی و بازفرآوری ــ برنامه موشکی ایران را هم هدف گرفته است. این امر از همان نخستین پارگرافهای قطعنامه ۱۶۹۶ آغاز و تا قطعنامه ۱۹۲۹ مستمراً پیگیری شده است. اساساً قطعنامههای شورای امنیت ــ و مهمتر از آن، دستگاه سیاستگذاری امنیتی غرب ــ برنامههای موشکی و هستهای ایران را یک برنامه واحد ارزیابی میکند و تفکیکی میان آنها قائل نیست. در تمامی قطعنامههای صادر شده علیه ایران هر جا ممنوعیت یا محدودیتی برای افراد، تجهیزات، مواد، قطعات و مکانهای هستهای مقرر شده، این امر عیناً برای برنامه موشکهای بالستیک ایران نیز تکرار شده است.
۲ ــ در منطق امنیتی غرب، برنامه موشکی ایران نه یک برنامه مستقل، بلکه ابزار پرتاب سلاح هستهای است که آنها ساختن آن را هدف اصلی برنامه هستهای ایران در نظر میگیرند. این امر در ارزیابیهای اطلاعاتی که جیمز کلاپر مدیر اطلاعات ملی آمریکا در سالهای گذشته به کنگره ارائه کرده، بارها تکرار شده و بخشی از ادبیات رسمی امنیتی آمریکا علیه ایران است، همچنان که در برخی متون پایه این حوزه برنامه ماهوارهای ایران نیز همزمان علاوه بر اینکه توجیهی است برای توسعه موشکهای بالستیک برد بلند در ایران، عنصر اصلی در ناوبری، هدایت و کنترل موشک بالستیک حامل کلاهک هستهای ایران نیز در نظر گرفته میشود. این نگاه تهدید پایه، زیرساخت اغلب سیاستگذاریهایی است که آمریکا و کشورهای غربی در یک دهه گذشته علیه برنامههای امنیت ملی ایران انجام دادهاند و هیچ نوعی از ترتیبات اعتمادسازی هم این دیدگاه آنها را تغییر نداده است.
۳ ــ علاوه بر این، تحریمهای تسلیحاتی با تمرکز بر برنامه موشکی ایران، یکی از مهمترین کانالهای تعبیه شده در قطعنامهها برای سرایت دادن تحریمها به سپاه است. این مسئله از قطعنامه ۱۷۴۷ آغاز شده و در قطعنامه ۱۹۲۹ به اوج رسیده است. در تمام این قطعنامهها افراد و نهادهای مرتبط با سپاه به این دلیل تحریم شدهاند که توسعه در برنامه موشکی ایران ــ که قطعنامه میگوید ابزار پرتاب سلاح هستهای است ــ دخیل بودهاند. بنابراین برنامه موشکی ایران گذرگاه اصلی رویارویی قطعنامهها با سپاه نیز هست.
۴ ــ علاوه بر همه اینها، تمرکز روی برنامه سلاحهای متعارف ایران ــ که پاراگراف ۸ قطعنامه ۱۹۲۹ آن را با جزئیات فهرست میکند ــ حاوی پیام دیگری هم هست و آن اینکه غربیها بهخلاف آنچه ظاهراً میگویند از برنامه نظامی متعارف ایران اگر نگوییم بیشتر، حداقل بهاندازه برنامه هستهای و موشکی ایران نگرانند. آمریکاییها بهخوبی میدانند که برنامه هستهای ایران هرگز ماهیت انفجاری نداشته و بنابراین بخشی از برنامه دفاعی ایران محسوب نمیشود اما بدون سلاح هستهای هم، ایران یک قدرت نظامی بسیار نیرومند است که برنامه موشکی تنها یک جنبه از تواناییهای خارق العاده آن است.
توجه به این ۴ نکته کفایت میکند که دریابیم موضوع تحریمهای تسلیحاتی چرا تا این حد اهمیت یافته است.
نخست، روشن است که باقی ماندن تحریمهای تسلیحاتی با تمرکز بر برنامه موشکی ایران بهمعنای دست نخورده باقی ماندن ستون فقرات تحریمهای شورای امنیت علیه ایران است. چنانکه بالاتر گفتم هیچ تحریم عمدهای در قطعنامههای شورای امنیت وجود ندارد که همزمان با برنامه هستهای، به برنامه موشکهای بالستیک ایران مرتبط نشده باشد.
دوم، این امر از برنامه آتی آمریکاییها پرده برمیدارد و با درجه اطمینان متوسط به ما میگوید هدف بعدی رژیم تحریمها، برنامه موشکی ایران خواهد بود.
سوم، در شرایطی که منطقه خاورمیانه شعلهور شده است، اصرار بر حفظ تحریم تسلیحاتی ایران را باید بخشی از برنامه ژئوپولیتیکی آمریکا برای مرحله پساتوافق به حساب آورد.
من پیشتر گفتهام که آمریکا برای مرحله مابعد توافق، دو برنامه از پیش طراحی شده دارد، یکی برای اثرگذاری بر محیط داخلی ایران که هدف از آن تغییر معادله قدرت در ایران با تکیه بر سرمایه اجتماعی ناشی از توافق هستهای است و دیگری برنامه ژئوپولیتیکی که هدف آن جلوگیری از تبدیل شدن توافق به سکویی برای جهش قدرت منطقهای ایران است.
ایجاد محدودیتهای تسلیحاتی برای ایران بهویژه مسدود کردن کریدورهای واردات و صادرات سلاح بهروی ایران، بخشی از آن برنامه ژئوپولیتیکی است که میخواهد به متحدان آمریکا اطمینان بدهد توافق هستهای بهمعنای هیچ سازش منطقهای با ایران نیست.
در یک ارزیابی دقیقتر، معنی اصرار بر حفظ این تحریمها این است که آمریکا میخواهد همچنان ایران را در مقابل گروههای تروریستی رهاشده در منطقه و عقبه سعودی ــ اسراییلی آنها دستبسته نگه دارد. درست است که تا امروز اعمال این تحریمهای تسلیحاتی چیزی بیش از یک شوخی نبوده و هرگز نتوانسته فرآیند تدارک تسلیحاتی جبهه مقاومت از سوی ایران را متوقف کند، اما اصرار آمریکا بر حفظ آن تردیدی باقی نمیگذارد که بهخلاف آنچه افراد خوشگمان میپندارند، توافق هستهای به هیچ وجه مقدمهای برای بهبود رویکردهای امنیتی آمریکا نسبت به ایران یا اصلاح سیاستهای آن در سایر حوزههای هماوردی راهبردی با ایران نیست.
مقاومت تیم مذاکره کننده هستهای ایران در مقابل این درخواست دارای اهمیت راهبردی فراوانی است، هیچ توجیهی نباید منجر به سستی در این باره شود.