نماینده/ بحث بر سر جنجالآفرینیهای علی مطهری زیاد شده است. خاصه یکشنبهای که در مجلس جنجال به پا کرد و درواکنش به اظهارات بیپایهاش شاهد ۹ دی دیگری این بار در ۲۱ دیماه و در گستره نمایندگان مردم بودیم نیز سخن بسیار است. فارغ از پوسته ظاهری اظهارات جنجالی مطهریِ پسر که پاسخی روشن دارد و آنقدر خرد و کلان جامعه قانونی بودن حصر را مستدل تبیین کردهاند که به نظر بحث بر سر آن محلی از اعراب ندارد؛ سؤالی مطرح میشود که چرا مطهریِ پسر با توجه به اینکه نتیجه اظهارات بیپایهاش را میداند گاه و بی گاه بر ذوقزدگی رسانههای جریان خاص و معاندان خارجی میافزاید و بر شیپور جنجالهایش میدمد؟ و سؤال دیگر اینکه همراهان فتنه با اینکه میدانند اظهارات مطهریِ پسر تیری در تاریکی نتیجه اعمال فتنه گران نیز نخواهد بود از چه ذوقزده میشوند؟ آیا رفع حصر هدف اصلی آنهاست؟ در این خصوص بهاختصار میتوان گفت:
- مزیت نسبی مطهریِ پسر اظهاراتش نیست بلکه فرزندیِ استادی گرانقدر است که معاندان نظام اسلامی با ترور ایشان نیز عداوتشان نسبت به تفکراتش پایان نیافت؛ و حال اظهارات مطهریِ پسر مرهمی بر زخمی شده که شهید مطهری و امثالهم با تأسیس حکومت جمهوری اسلامی بر دل عناد ورزشان نهاده است. لذا اظهارات فردی از نسل استاد مطهری ذوقزدگی بیشتری را بر کام معاندان مینشاند.
- مطهریِ پسر که پیشینهای اصولگرا دارد بهوسیله اظهاراتی ازایندست بهنوعی از پیشینه خود اعلام برائت مینماید و به گمان عناد ورزان تفکر اصولگرایی اینگونه رفتارهای بدون منطق، منجر به تضعیف بدنه اصولگرایی در افکار عمومی خواهد شد. از طرفی دیگر اصلاحطلبان که با توجه به پیشینه خود در افکار عمومی جایی ندارند به این تجربه دستیافتهاند که دستیابی به اهدافشان بهوسیله افرادی با اعتقادات سستبنیان اصولگرایی نهتنها به نفع آنان است بلکه در حال حاضر بهعنوان هدف و آمال اصلاحطلبان نیز تعریفشده است. تا بدین ترتیب در قالب اصولگرایان سستبنیان نفوذ خزنده و سیال به قدرت را کسب نمایند. در این حالت از طرفی اظهارات و کجرویهای افرادی چون مطهریِ پسر به پای آنان نوشته نمیشود و از طرفی دیگر میتوانند در لباس روشنفکرانی خاموش از کیسه اصولگرایی خرج کرده و در افکار عمومی نیز باری به فتنهگریهای گذشته خود نیفزایند. در همین راستاست که بعد از اظهارات مطهری، جمع بین اعتراض به ساپورت پوشان و غیرقانونی خواندن رفع حصر، جمع نقیضین خوانده نمیشود و حتی در توجیه آن تأکید میکنند که «علی مطهری چون حسن روحانی نمودی از پتانسیلهای مغفول در جناح راست است که جناح چپ با انحصار آزادیخواهی در خویش آن را نادیده گرفته و بدنه خود را از توجه به راههای دیگر آزادیخواهی محروم کرده است؛ راههایی که گاه از چپگرایی بهسوی آزادی هموارتر است»! به همین ترتیب است که در نگاه تئوریسینهای اصلاحات ازجمله حجاریان مجلسی مشابه پنجم و اقلیتی تأثیرگذار در مقابل اکثریتی منفعل مطلوب و نیاز روز اصلاحطلبان تعریف میشود.
- از طرفی دیگر مطهریِ پسر و هواداران فتنه نیز بهخوبی آگاه هستند که اظهاراتی ازایندست تأثیری در حصر سران فتنه ایجاد نخواهد کرد و حتی میتوان گفت که رفع حصر بهعنوان هدف اصلی برای هواداران فتنه تعریفنشده است. در حال حاضر رفع حصر بهمثابه کلیدواژهای برای قبح شکنی و غبارآلود کردن فضای عمومی جامعه محسوب میشود لذا هراز چند گاهی بهعناوینمختلف ابراز میشود تا در هیاهوی ایجادشدهی متعاقب آن، بهرهوریهای لازم صورت بگیرد. بدین تعبیر در این زمان نیز مطهریِ پسر خواسته یا نا"خواسته" در زمین هواداران فتنه بازی کرده و نهتنها نقش گلر آنان را بازی میکند بلکه تا جای ممکن فضا را برای پاس گل نیز فراهم مینماید.
سخن کوتاه اینکه درست است زمان میگذرد ولی زمانه تکرار خواهد شد؛ در بزنگاههای تکرار زمانه است که عاقبتبهخیری تنها برای متقین رقم میخورد و عملکردهاست که مشخص میکند زمانه آبستن پسر نوح دیگری است یا نه...
نظر شما