۵سال گذشت! به همین سادگی ...و چه تلح بود زمانی که حماسه ماندگار و ۴۰ میلیونی مردم پیش پای هوای و هوس عده ای دل به بیگانه داده قربانی شد و انتخاباتی که می توانست حلال بسیاری از مشکلات شود با فتنه از پیش طراحی شده به معظلی بدل گشت ...معظلی که اگر نبود وجود رهبر عزیز انقلاب امروز ایران بدل به اوکراین و دیگر قربانیان انقلاب های رنگین شده بود. سخن را کوتاه کنیم فتنه در شبانگاه ۲۲ خرداد و با سخنان از پيش نوشته شده ميرحسين موسوي فاز عملي خود را به صورت جدي شروع كرد و در روز قدس، ۱۳ آبان، ۱۶ آذر و عاشورا با هدايت اصحاب فتنه بر جسارت خود افزود. حماسه به يادماندني و تاريخي ۹ دي فتنه گران را در اغما فرو برده و يوم الله ۲۲ بهمن سرنوشت مختوم مرگ خفت بار را براي آن رقم زد.
دوران شاگردان مكتب ماكياولي ديگر به سر رسيده است و اين مكتب انبيا است كه با عزت به راه خود تا رسيدن به قله كمال در حكومت منجي آخرالزمان مهدي موعود(عج) ادامه مي دهد.
سایت نماینده تلاش دارد تا به مناسبت پنجمین سالگرد انتخابات حماسی ۲۲ خرداد به معرفی اصحاب و رجال تاثیر گذار فتنه بپردازد به این امید که گامی هر چند کوچک در راه مقابله با تلاش های صورت گرفته در به فراموشی سپردن جنایت ها و خیانت های اصحاب فتنه برداشته باشد ....
زهرا رهنورد ...
زهره کاظمی با نام مستعار زهرا رهنورد سال ۱۳۲۴ در خانواده ای مذهبی- نظامی و در تهران متولد شد. برخی منابع وی را متولد ۱۳۲۹-۳۰ در دو شهر تهران و بروجرد اعلام کرده اند. اصلیت پدر وی بروجردی است، اما آنچه که روشن است، در دانشگاه جنگ تهران آن زمان مشغول به کار بوده و سمت استادی داشته است.
وی در دوران دبیرستان به دلیل خواست پدر رشته علوم تجربی را خواند و سال ۴۲ از دبیرستان آزرم دیپلم طبیعی آن روز را دریافت کرد.
رهنورد در سال ۱۳۴۸ با ميرحسين موسوي ازدواج کرده و پس از برگزاري يك نمايشگاه نقاشي در حسينيه ارشاد به همراه همسرش كه او نیز خود را با نام مستعار "حسين رهجو" معرفی میکرد، به امريكا رفت و در آستانه پيروزي انقلاب به ايران بازگشت.
ارتباط با ساواک
بررسی باقيمانده پرونده ساواك ميرحسين موسوي و زهره كاظمي (زهرا رهنورد) نکات جالب و در عین حال تاسف باری را نشان می دهد . اسناد مشكوكي در اين پرونده مبني بر همكاري اين دو نفر با دستگاه امنيت رژيم پهلوي وجود دارد.
به عنوان نمونه این اسناد نشان می دهد زهرا رهنورد ارتباطات امام موسيصدر را به مخبرين ساواك گزارش ميكرده و يا ساواك مجوز عضويت هيأت علمي دانشگاه ملي (شهيد بهشتي) را براي موسوي صادر كرده است.
نكته مبهم و مهم دیگر پرونده موسوي و زهرا رهنورد ، سفر این دو با فرزندانشان به امريكا در سال ۱۳۵۵ جهت سكونت دائمي است. آنها كه فرصت طلبانه بدون دادن هيچگونه هزينهاي از كانون نويسندگان، مجاهدين خلق، جنبش مسلمانان مبارز، علي شريعتي و گروههاي مسلمان بهعنوان سكوي پرش روشنفكري استفاده ميكردند، ميخواستند به مهد روشنفكري يعني امريكا بروند تا نان سختيهاي مبارزين داخلي را بخورند اما يك سال پس از اقامت در امريكا با اوجگيري مبارزات مردمي در سال ۱۳۵۷، تصميم به بازگشت گرفته ميشود.
اعتقادات رهنورد
نکته دیگری که در پرونده زهرا رهنورد به چشم میخورد اعتقادات دینی وی پیش از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی است .
شهید دکتر حمید دیالمه یک ماه پیش از شهادت طی اظهاراتی در مجلس شورای اسلامی در مورد اعتقادات زهرا رهنورد نکات عجیب و در عین حال باور نکردنی را مطرح می کند که امروز و با گذشت بیش از سی سال و پس از فرو نشستن غبار فتنه ها و افشای مستندات غیر قابل انکار بصیرت مثال زدنی شهید دیالمه بیش از پیش نشان خود را نشان می دهد .
وی بااشاره به سابقه علمی و مبارزاتی زهرا رهنورد در جریان انقلاب و پیش از آن چنین می گوید: او زیاد سابقه مسلمانی ندارد اما چه جور شده که حالا مفسر قرآن شده است، معلوم نیست دنیا در دست کیست که هر کسی یک ساله مفسر قرآن می شود.
در آن روزها شهید دیالمه در بخش دیگری از سخنانش نگاه رهنورد را کاملا سطحی و ناشی از تراوشات یک ذهن ناپخته می داند و می افزاید: رهنورد یکسری مزخرفات به نام کتاب به هم بافته که آن را به نام اسلام عرضه و منتشر کرده است. کتاب هایی مانند طلوع زن مسلمان، همگام با یوسف، قیام موسی و ....
وی با اظهار نظر درمورد کتاب طلوع زن مسلمان، می گوید: این خانم در این کتاب، تمام جملاتی که در نهج البلاغه بوده را به فارسی نوشته و بعد به عنوان تبلیغات ارتجاعیون بر علیه زن آن را به شدت کوبیده و هر کسی هم اینها را می خواند اصلاً متوجه نمی شود که تمامی مباحث کتاب کپی شده متن نهج البلاغه است.
شهید دیالمه با آوردن جمله هایی از این کتاب اظهار می دارد: برای مثال یکی از این موارد جمله «غیرت برای مرد از ایمانش است و برای زن کفر» در صورتی که این جمله عین متن نهج البلاغه بوده و ایشان با نوشتن این متن به شدت این موضوع را کوبیده است و قائل شده که این جمله در اسلام نبوده و مربوط به مرتجعین است در حالی که در نهج البلاغه این مطلب با لفظ (غیره الرجال من الایمان و غیره المراه کفر) آمده است!
وی در ادامه با اشاره به یکی از شیوه های نگارشی این کتاب می افزاید: این کتاب با رویکردی خاص به مسائل می پردازد و موضوعی که در اسلام نیست را به اسلام نسبت می دهد مانند قائل بودن به آفرینش زن از دنده چپ مرد که چنین دیدگاهی در اسلام و قرآن نیست، و اگر حدیثی با این مضمون در برخی کتب آمده مفسران آن را جزء اجادیث جعلی محسوب کرده اند، رهنورد با این شیوه چیزی را که اصلا مطرح نیست مطرح می کند و سپس آن را به شدت می کوبد.
شهید دیالمه در ادامه سخنرانی اعتراض آمیز خود با اشاره به سطح آگاهی رهنورد با زبان عربی و زبان قرآن می گوید: رهنورد در عربی آنقدر بی سواد است که در هر جایی نفس واحده را مونث گرفته و فکر کرده هر چیزی که آخرش تای تانیث گرفته مونث است، یک چیز های عجیب و غریب در شیوه نگارش کتابش دیده می شود و این در حالی است که با رهنورد به عنوان زن متفکر اسلامی در تلویزیون و روزنامه در مورد مباحث زنان صحبت می شود و او در دانشگاه های مختلف با این طرز فکر سخنرانی می کند.
شهید دیالمه رهنورد را فردی زودرنج و خالی از استدلال می داند و عنوان می کند که وی در یک سخنرانی که در دانشگاه ادبیات مشهد در جمع دانشجویان داشت زمانی که با اعتراض و سؤال دانشجویان مواجه شد به جای پاسخگویی به آنان به گفتن یک کلام کلی بسنده کرده و به حالت قهر جلسه را ترک کرد!
قهر و برخورد غیر منطقی رهنورد با دانشجویان دانشگاه الزهرا و تهدید دانشجویان دختر این دانشگاه به زندان سالها بعد در دولت اصلاحات اتفاق افتاد . زمانی که رهنورد در یک حرکت تحریک آمیز اقدام به دعوت از یک فرد منتسب به بهائیان یعنی شیرین عبادی نمود. در شرایطی که دانشجویان این دانشگاه نسبت به حضور عبادی و نوع تعاملات ضد دینی و ضد ملی او اعتراض بسیاری داشتند. اعتراضی که از سوی رهنورد و دولت وقت اصلاح طلب به راحتی نادیده گرفته شد تا بانوی روشنفکر به حمایتهای مشکوک خود از عبادی ادامه بدهد.
با این وجود شاید هیچ منبعی در این باب بهتر از سخنان خود رهنورد نباشد. وی به اصل بنیادین ولایت فقیه اعتراض داشت و تصویب آن در مجلس خبرگان قانون اساسی را مغایر با توانایی های انسان برای شناخت حق و باطل می دانست .
وی در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی که میرحسین موسوی سردبیر آن بود می گوید :
»این حقی که به ولایت فقیه و شورای ولایت داده شده، کاملاً نفی کننده آن تواناییهای انسان برای شناخت حق و باطل است. به نظر من این کارایی منفی است. ضعفش در این است که توان شناخت و مسئولیت را از مردم می گیرد. اصلاً ولایت باید روشن شود که مسئله قیم بودن برای مردم نیست و مسئله فقیه باید معلوم شود. شرایط فقاهت باید معلوم شود و در صورتی این ۲ مفهوم به همان معنی اصلی اسلامیاش بر گردد نه به آن معنایی که بعدها پیدا شده و الآن هم یک چیزی نیست که بشود واقعاً صد در صد با این مفهومی که عرضه می شود، بگویم مورد دفاع هر اسلام شناسی باشد. آن کدام فرد است که بتواند نماینده خدا باشد در روی زمین و بنابراین طبعاً باید با توجه به اینکه خود خدا آزادی و اختیار به خود انسانها داده، دیگر هیچ کس نمی تواند سلب آزادی و اختیار از انسانها بکند، بهعنوان اینکه من ولی هستم. این پرورش فقیهی که بعد از ائمه تا الان داشتیم، می بینیم افرادی با خرد و نبوغ امام خمینی اگر نگوییم که اصلاً نداریم، خیلی کم داشتیم و این خودش واقعیتی را نشان می دهد که خود آن زمینه ها نارسا است. این فقیهی که از همین حوزه تربیتی که تمام فقها داشتند، می خواهد طی کند و بیاید ولایت کند، خود این فقیه روي میزان شناختش حرف است. یعنی من معتقد نیستم بتواند همه جا باشد و رهبری همه جانبه در جامعه داشته باشد. در نتیجه شخصیت شناسی فقیه چيزي است که باید تغییر پیدا کند. فرض کنیم فقیهی آمد روی کار و شناختی خیلی متعالی هم داشت، آیا این باید به این ترتیب رهبری کند که تمام قدرت خلاقیت، انتخاب، کارایی و هر نوع مسئولیتی را از مردم بگیرد. اگر اینچنین باشد، این حقی که در قانون اساسی مطرح شده از نظر من مردود است«
زهرا رهنورد سپس به روحانيت به شدت انتقاد كرده و میگوید: «سازمان روحانیت این ضعف را داشت كه مکتبی نبود و از نظر بینش بسیار پایین بود. بعد از انقلاب در حقیقت تا حدود زیادی قدرت به دست روحانیتی که صدیق بود ولی بینش نداشت، افتاد. گروه هایی که در طول انقلاب حضور داشتند ولی حضورشان به هیچوجه حالت فعال و مکتبی نبود»
او سالها پیش مفصلاً راجع به دوران کودکی و جوانی خود سخن گفته است. گرچه رهنورد می گوید که پس از طی مراحل مختلف، نهایتاً «آزادانه به اسلام روی آوردم» اما در ظاهر، این اسلام تفاوتهایی با آنچه امام خمینی از آن با نام «اسلام ناب» یاد کرده است دارد .
تأثیر خانقاه و تصوف
وی به تاثیر تصوف در عقاید خود اشاره کرده و می گوید : «در خانوادهای سنتی و مدرن در محله قدیمی سنتی با نام ظهیرالاسلام نزدیک خانقاه صفی علیشاه به دنیا آمدم. خانقاهی که مخصوص دراویش و عرفا بود و تأثیر زیادی روی من میگذاشت. در خانواده ما سنتهای بسیار قدیمی و در کنار آن تمام تکاپوهای نوآوری وجود داشت.«
سنتیِ مدرن!
خانه رهنورد هم خانوادهای بزرگ را در خود جای داده بوده، خانواده ای که در عین «سنتی» بودن، (یعنی رعایت و دل بستن به برخی ظواهر) «مدرن» هم بوده است: «زیبایی های سنتی خانواده، چراغ های لاله مانند و شمایل حضرت علی (علیه السلام)، همه ذهن مرا پر کرده بود و من را عاشق آنها کرده بود. اما همواره از سنت های پوسیده بدم می آمد و همیشه در مبارزه بودم. اما در خانواده نوآوری هم بود و آن هم به دلیل وجود نظامی در خانواده بود (پدر و داییهای رهنورد، نظامی بودهاند). اما یک نکته عجیب در این خانواده بود و آن این که در متافیزیک غرق بود. یعنی از صبح تا شب به کام ما متافیزیک ریخته می شد. از داستانهای بسیار عجیب و غریب، از ورود ائمه به خانه، از خوابهای مقدس. ما تمام مدت در این چیزها غرق بودیم، ولی در عین حال نوآوریهای عجیب و غریب هم داشت. مثلاً به حجاب اعتقادی نداشت، میگفت چیز بیخودی است«
دانشجوی بدون خط قرمز
گـــذشته از این محیط، دوره دانشجویی رهنورد هم دوره خاصی بوده که در شکل گیری شخصیتش بسیار مؤثر بوده است . دوره ای که در آن برای بسیاری، مبارزه با رژیم، (آن هم تازه در صورتی که تنها به ژستی روشنفکرانه محدود نمی شد) اصل بوده و هر چیز دیگر فرع: «آن موقعی که دانشجو بودم هیچ خط قرمزی برای خودم نداشتم. فقط آزادیخواه بودم. ... تمام فکر و ذکرم این بود که رژیم شاه را براندازیم و رژیم خوبی بیاوریم که آزادیخواه باشد. حالا چه رژیمی باشد اصلاً مهم نبود. در هر تظاهراتی هم شرکت میکردیم. هم مارکسیستها، هم ملّیها و هم مسلمانها.»
وی در باره اعتقادات خود در این زمان می گوید : «خود من در یک فاصله کاملاً بی اعتقاد بودم. نه دین سنتی مادرم و مادربزرگم را قبول داشتم نه هیچ چیز دیگر ... آن دین را نمی پسندیدم. به نظر من نمیتوانست براندازی کند. مسئله من این بود. به این نتیجه رسیده بودم که با اعتقادات خانواده ام کاری نمیتوان از پیش برد.»
روشنفکر روشنفکر دوست!
رهنورد در این مصاحبه از گرایشهای روشنفکری خود هم خبر داده است: «من همان اندازه که مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم میخواندم، اسلام هم میخواندم. به دنبال حقیقت و زیبایی بودم. هر جا که باشد. تمام آثار سارتر، مارکس و روشنفکران ایرانی و فروغ فرخزاد و محمد حقوقی را میخواندم.»
و ظاهراً همین گرایش عمیق بوده که او را به همکاری مطبوعاتی با احمد شاملو هم کشانده است. بگذریم که رهنورد سعی دارد از احمد شاملو را با آن پرونده سیاه چهرهای مبارز تصویر کند: «اولین روزنامه نگاری خودم را با احمد شاملو انجام دادم. مجله «توشه» که شاملو سردبیرش بود. روزی در راه تابلوی نشریه اش را دیدم. میدانستم که نشریه روشنفکری است. یک مقاله نقد نوشتم و رفتم آنجا. دو ساعتی پشت در اتاق سردبیری که هنوز ندیده بودمش و تنها به خاطر مبارز بودنش دوستش می داشتم نشستم، تا راه دادند. وقتی داخل اتاق شدم باز هم سرش را از روی کاغذ بلند نکرد و گفت: دختر، چه کار داری؟ گفتم: یک نقد آورده ام. مطلب را دادم و نشستم. بالاخره خواند و یک مرتبه قیافه اش عوض شد. گفت: دختر، اینها را خودت نوشتهای؟ گفتم: بله، آقا. این که چیزی نیست، بهتر از این هم بلدم. تحویل گرفت و گفت: بارکالله. باز هم بنویس و بیاور. همه را چاپ میکنیم. دو تا مقاله دیگر دادم تا این که «توشه» توسط رژیم بسته شد.»
اسلام آوردن مدرن به وسیله هنر
اما در این بین شاید جالب تر از همه، اعتقادیافتن رهنورد به اسلام باشد. او اگرچه نقل کرده که به حسینیه ارشاد رفت و آمد داشته و به کلاسهای شهید مطهری و دکتر شریعتی (خصوصاً دکتر شریعتی، حتی در حد کلاس خصوصی) میرفته است، ولی صریحاً اذعان کرده آنچه موجب «معتقد» شدن او گردیده، مطلب دیگری بوده است: «روزی که مشغول مرتب کردن کتابخانه خواهرم بودم دو تا جزوه دیدم که ترجمه سید حسین نصر [بود] به نام هنر اسلامی. من هیچ تابویی نداشتم. چه هنر کمونیستی و چه اسلامی همه را میخواندم. تا آن را خواندم خیلی خوشم آمد. همانجا در کتابخانه نشستم و تا ظهر اینها را تمام کردم. میخواهم این را بگویم که اولین آشنایی جدی من برای یک اعتقاد اصولی با هنر شروع شد. حتی برادر من که فیزیکدان بود، هرگز نتوانست مثل من به والایی های اسلام پی ببرد، اگرچه فیزیکدان ها بهتر از دیگران می توانند، لیکن زور هنر خیلی عجیب است. ... آن کتاب از هر رمانی شیرین تر و از هر منظرهای زیباتر بود. آن آدم بی شکل از لحاظ اعتقادی، با هنر، معتقد شد. وقتی که دیدم هنر اسلام این است، پس خود اسلام خیلی بالاتر است«
و از اینجا بود که آنچه او در حسینیه ارشاد می شنید و خودش درک میکرد و آنچه از دریچه هنر می یافت به آنجا برسد که او بگوید: «همه آنها دست به دست هم داد تا امروز یک مسلمان نوگرا باشم.»
دیدِ عقب مانده انقلاب اسلامی!
و البته چنین بر می آید که این مسلمان بودن از سنخی است که یک هنرمند بیشتر می تواند به آن برسد، حتی بیشتر از یک فیزیکدان! و لذا روشن است که تنها کسانی که نمیتوانند به آن برسند عناصر ارتجاعی چون دین شناسان و روحانیون هستند! چرا که آنان دین سنتی دارند و از همین جهت است که رهنورد نه به چنین دینی که از دل کارشناسی اصیل بیرون بیاید اعتقاد دارد و نه طبعاً از پیاده شدن آن خرسند میشود، به نحوی که حتی انقلاب اسلامی راهم «عقبمانده» می یابد: «تا موقعی که نگاه نوآورانه، مبارزاتی و عرفانی به دین پیدا نکردم، از آن دین سنتی بیزار بودم. ... یاد گرفته بودم ولی دین سنتی نداشتم. یعنی در مقطعی که کسانی دین سنتی داشتند، من اصلاً دین نداشتم. به نظر من نگاه اسلام در کشور ما خوب انجام نشده. انقلاب اسلامی بسیار بزرگ بود، بسیار شکوهمند بود ولی متأسفانه نگاه به دین، به جوانی و به معاصر بودن بسیار عقب افتاده است.»
و از همین روست که این مسلماننوگرا و اسلام شناس نو اندیش! جهت پیشرفت ایران در انتهای مصاحبه پیشنهاداتی مطرح می کند که یکی از آنها این است: «نگاه به اسلام و دین نوآورانهتر شود» و با توجه به آنچه گفته شد می توان دریافت معنای آن چیزی نیست جز تغییر نگاه اصیل و برآمده از اسلام ناب انقلاب اسلامی به جهان.
رهنورد در جریان فتنه سال ۸۸طی مصاحبه ای با سایت جرس به سابقه اعتقادی خود اشاره کرده و با بیان اینکه قبلا بی حجاب بوده اما الان با حجاب شده است، می گوید :من قائل به حجاب باعشق وشناخت هستم.همانطور که خودم برگزیدم و ضمنا با گشت ارشاد هم شدیدا مخالفم.
وی با بیان اینکه در زمان مسئولیت خودش در دانشگاه الزهرا اجازه نداده است حراست دانشگاه به دختران بی حجاب تذکر دهند، گفت: در مورد پوشش شان هم فشاری روی دختران دانشجو نمی گذاشتم انجام شود .اولین کاری که کردم این بود که محافظان جلوی درب دانشگاه را که به پوشش خانم ها ایراد می گرفتند حذف کردم.
وی سپس در تئوری جدید خود این حذف حراست را باعث افزایش تعداد دانشجویان دکترا دانست و ادامه داد:این اقدامات سبب شد دانشگاهی که فقط در یک رشته دارای فارغ التحصیل دکترا بود امروز در ۸رشته دارای دکترا است.
پیوستن به جبهه اصلاحات
رهنورد در سال ۷۵به جبهه اصلاحطلبان مي پيوندد و در کنار سید محمد خاتمي قرار ميگيرد. با پيروزي خاتمي در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ وي به عنوان مشاور سياسي رئيسجمهوري برگزيده ميشود. يک سال بعد نیز به عنوان رئيس دانشگاه الزهرا(س) منصوب مي شود، سمتي که تا سال ۱۳۸۵ در آن مشغول به کار بود.
بررسی دوران مدیرین زهرا رهنورد در دانشگاه الزهرا نشان میدهد که برخی اساتید و اعضای هیات علمی دانشگاه الزهرا که از نظر علمی در سطح غیرقابل قبول قرار دارند، همگی از دوستان زهرا رهنورد در دوران اصلاحات بودهاند که بواسطه رابطه و دوستی با وی به عضویت هیئت علمی دانشگاه درآمدهاند.
در جلسه کمیته جذب هیئت علمی دانشگاه الزهرا(س) که چندی پیش برگزار شد، موضوع قطع همکاری با تعدادی از اعضای هیئت علمی این دانشگاه که نتوانستهاند ظرف پنج سال، دوره پیمانی خود را به رسمی - آزمایشی تبدیل کنند، مطرح و مقرر شد، قرارداد آنها با دانشگاه لغو شود.
نکته قابل توجه درباره اساتید فوق این است که اغلب آنها از نزدیکان و دوستان زهرا رهنورد، رئیس سابق دانشگاه الزهرا هستند.
با بررسیهای به عمل آمده مشخص شده است که این افراد علاوه بر آنکه از سابقه علمی مناسبی برخوردار نبودهاند، بلکه همگی از دوستان زهرا رهنورد در دوران اصلاحات بودهاند که بواسطه رابطه و دوستی با وی به عضو هیئت علمی این دانشگاه درآمدهاند.
از سویی دیگر برخی منابع آگاه در دانشگاه الزهرا(س)، نتیجه مدیریت چندین ساله رهنورد در این دانشگاه را جذب اعضای هیئت علمی نامطلوب که عمدتا از سوابق مطلوبی هم برخوردار نبودند، عنوان کردند.
زهرا رهنورد زماني كه رئيس دانشگاه الزهرا بود اين دانشگاه را كه براي تربيت زن متفكر مسلمان تأسيس شد ، به محفل فمنيستهاي بهايي تبديل كرد . ژانت آفاري يكي از نظريهپردازان اصلي فمنيسم ايراني در دنيا و چهره سرشناس تاريخنگاري كشور است كه پاياننامه دكتراي وي برنده بنياد مطالعات ايران به رياست اشرف پهلوي شده است . وی در زمان رياست زهرا رهنورد در دانشگاه الزهرا براي سخنراني دعوت شد اما دانشجويان به مقابله با وي برخاستند.
ابهام در مدرک تحصیلی
رهنورد مدارك كارشناسي ارشد و دكتري خود را در رشته علوم سياسي از دانشگاه آزاد دريافت كرده است. مدرکی که حرف و حدیث های فراوانی درباره آن در افکار عمومی مطرح است .
اگرچه پیش از این و در جریان مناظره تاریخی احمدی نژاد و موسوی، رییس جمهور با اشاره به تخلفات متعدد و غیرقانونی زهرا رهنورد در روند کسب مدرک تحصیلیاش، مسایل مهمی را مطرح كرد اما نه تنها در این زمینه هیچ گاه پاسخ قانع کننده ای از سوی رهنورد بیان نشد، بلکه حضور وی در دانشگاه تهران با مدرک تحصیلی حاوي ابهامات فراوان در نحوه کسب آن، همچنان ادامه دارد.
بر اساس این گزارش، زهره کاظمی (زهرا رهنورد) در سال ۶۹ در آزمون کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد پذیرفته و در تاریخ ۳۱شهریور۱۳۷۲ در این مقطع فارغالتحصیل میشود. وی با وجود آنکه در سال ۱۳۶۵هنوز مدرک فوقلیسانس خود را دریافت نکرده و ۷ سال بعد از این تاریخ از پایاننامه کارشناسی ارشد خود دفاع کرده، به ادعای گواهینامه دکترای دانشگاه آزاد، در آن سال در آزمون ورودی پذیرفته شده و در تاریخ ۱۳تیر۱۳۷۴ مدرک دکترای خود را دریافت میکند.
نکته جالب اينکه در گواهینامه موقت پایان تحصیلات دکترای وی صادره از واحدعلوم تحقیقات دانشگاه آزاد، نمره و رتبه قبولی رهنورد در آزمون ورودی دانشگاه خالی و سفید است.
علاو بر این، رهنورد در سال ۷۶ با مدرک فوقلیسانس علوم سیاسی از دانشگاه آزاد که غیر مرتبط با رشته پژوهش هنر است، به عضویت هیأت علمی با مرتبه مربی در میآید.
در تاریخ ۲۱مهر۷۶ نیز وی بدون اخذ مدرک دکترا علیرغم مخالفت مقامات دانشگاه از مرتبه مربی به استادیاری تبدیل وضعیت یافته و در مورخ ۳۰شهریور۷۷ با حکم مصطفی معین، سرپرست دانشگاه الزهرا(س) میشود. وي در حالی که هنوز پنج سال سابقه آموزشی هیأت علمی را در کارنامه خود به ثبت نرسانده بود و در حالی که برای ارتقا از مرتبه استادیاری به دانشیاری، داشتن دکترای تخصصی در رشته مربوط الزامی است،علیرغم مخالفت مقامات و مسئولان ذیربط، در سال ۸۱ به مقام دانشیاری دانشکده هنرهای زیبا نائل میشود.
انتخابات دهم و حضور در کنار میرحسین موسوی
در جریان انتخابات موسوي خود را پشت چهره اي حقوق بشري و در پوششي كليشه اي از تبليغات زنانه مخفي كرد. وی دست در دست همسرش، پيام هاي عاطفي به هوادارانش می داد و این ذهنیت را در آنان ایجاد می کرد که دولت آینده به زنان بهای بیشتری خواهد داد. كار به جايي رسيد كه مهندس موسوي، همسرش را "روشنفكرترين زن ايراني" معرفي كرد و شگفتي ها را بر انگیخت . براي حرفه اي هاي كار تبليغات سياسي، سوءاستفادهي اينچنيني از زنانگي البته حركتي منطقي، مدرن و هوشمندانه بود اما بسياري از انقلابي هاي با سابقه از اين رفتار موسوي شگفت زده بودند. اين كار را حتي اصلاحطلبان پيشين نيز انجام نداده بودند و حتي از سيد محمد خاتمي هم چنين فرافكني تبليغاتي نديده بوديم.
آخرين فيلم تبليغاتي مهندس موسوي اما حاوي نكتهي مهمي بود. او نياز داشت به همگان اثبات كند كه همسرش "روشنفكرترين زن ايراني" است. مشاوران مهندس موسوي براي اثبات اين مدعا، پوپوليستيترين روش را انتخاب كردند. اين فيلم حاوي سكانسي شعاري بود كه در آن زهرا رهنورد به همراه فاطمه معتمد آريا –هنرپيشهي محبوب ايراني!- در ميزگردي مشغول احصاء مسائل مربوط به زنان بودند.
عده ای زهرا رهنورد را میشل اوبامای ایران میدانستند . در نظر آنان میرحسین موسوی به تقلید از غربی ها دست در دست همسر خود در تبلیغات انتخاباتی شرکت می کند . از منظر آنان در صورت پیروزی موسوی در انتخابات زهرا رهنورد به عنوان همسر موسوی همان نقشی را ایفا می کرد که میشل اوباما در آمریکا بازی می کند .
این سخن برای ستاد تبلیغاتی موسوی سنگین و در عین حال تحقیر آمیز بود .از این رو است که زهرا شجاعي مشاور خاتمي در دولت اصلاحات در مصاحبه ای می گوید "ميشل اوباما (همسر اوباما)، زهرا رهنورد آمريکا است"
مشاور خاتمي در پاسخ به اين سوال که برخي از لقب "ميشل اوباماي ايران" براي خانم رهنورد استفاده مي کنند. شما با آن موفق هستيد؟، گفت:نخير، من مي خواهم بگويم ميشل اوباما، زهرا رهنورد آمريکا است؛ بنابراين بهتر است الگوهاي جامعه خود را مستقل و بدون وام گرفتن از مدل هاي خارجي مطرح کنيم.
حضور زهرا رهنورد در کنار موسوی و آن هم در مرعی و منظر هزاران نامحرم در حالی است که سی سال پیش این زوج به گونه ای دیگر می اندیشیدند .
زهرا رهنورد سال ۶۰ در مصاحبه با مجله زن روز می گوید : ميرحسين موسوي معتقد است تا حد امکان بايد حريم جدايي زن و مرد حفظ شود و زنان نبايد بي جهت در کوي و برزن ظاهر شوند.
وی ادامه می دهد : موسوي به مقام زن به صورت متعصبانه و غيرتي بها ميدهد و در روابط اجتماعي زن و رفت و آمد او در محيطهاي خارج از خانه به هيچ وجه گرفتار ترقي خواهي هاي روشنفکرانه و رفتار و روابط باز و بي ضابطه نيست به ويژه در محل ها و محيطهايي که مردان هم حضور دارند.
زهرا رهنورد میافزاید: مهندس موسوي کلاً از مقام و حرمت زن به دور مي داند که زن در آن دسته از خريدهايي که با کاسب و مردان محل سروکار دارد وارد شود و از غيرت مرد مسلمان جايز نمي داند که تن بدهد به اين موضوع که زنان بي جهت در کوي و برزن ظاهر شوند و با اين و آن هم سخن شوند.
ترور خود ساخته
درگزارش های نهادهای امنیتی در دو هفته منتهی به روز رای گیری به ترورخودساخته و نافرجام زهرا رهنورد اشاره شده شده بود.
در آن ایام گزارشی دریافت شد که جریانی دردرون حامیان موسوی برای ایجاد «جهش رای» به دنبال مظلوم نمایی و ایجاد فضای تنش آفرینی و در نتیجه ترور نافرجام زهرا رهنورد می باشند،درهمین راستا تلاش های مجاهدان عرصه امنیتی منجر به ردگیری و خنثی سازی این اقدام شد.
مستندات دختر لر برای تقلب در انتخابات !
هنوز برگه های رای شمرده نشده بود که میر حسین موسوی در یک مصاحبه مطبوعاتی خود را برنده انتخابات اعلام کرده و از هواداران خواست خود را برای برگزاری جشن پیروزی آماده کنند .
زهرا رهنورد همسر موسوی در این میان استدلال عجیبی را برای اثبات تقلب در انتخابات مطرح کرد ، دلیلی که در افکار عمومی مطرح و به سخره گرفته شد .
رهنورد در تشریح بداهت پیروزی موسوی و وضوح تقلب در انتخابات می گوید : " یک سری نقاطی هستند که اصلا مشخص است که خودش ملاک تشخیص نادرست بودن نتایجی است که وزارت کشور اعلام کرده است. مثلا آذربایجان و ترک زبان ها هیچ وقت فرزند خودشان را نمی گذارند که به کس دیگری رای بدهند. "
وی ادامه می دهد " خود من لر هستم و موسوی هم بارها گفته من داماد لرستان هستم. بنابراین اهالی لرستان موسوی را نمی گذارند به آقای احمدی نژاد رای بدهند. این دو تا ملاک است و باقی موارد هم شبیه همین است. "
وی در پاسخ به خبرنگار بی بی سی که پرسید: " رای آقای موسوی بر اساس برآورد های شما چهار به یک بوده است در قیاس آقای احمدی نژاد مستندات شما چیست؟ " می گوید : " در شهرستان ها و تهران در واقع تجمع مردم حاکی از این بود که آرای موسوی بسیار بالاتر از آنکه اصلا قابل تصور باشد. هروقت طرفداران دو طرف حاضر می شدند طرفداران احمدی نژاد درمقابل طرفداران موسوی در حد یک صدم بودند. "
وی همچنین با اشاره به گزارش هایی که در روز انتخابات دریافت می کرده گفت: " مرتب به ما گزارش می شد که نسبت حتی ۵/۴ به ۱بود. نسبت های موسوی به احمدی نژاد... "
وی همچنین اظهار داشت: همه می شناسند که آنهایی که به احمدی نژآد رای دادند چه تیپ خاصی هستند و اول صبح رفتند رای خودشان را دادند و از ساعت ۱۱صبح تعرفه ها در دست مردم قرار نگرفت و مردم له له می زدند برای اینکه تعرفه به ایشان داده بشود. حتی تا ساعت یازده ده و سی دقیقه و دوازده شب هم پشت در ستاد و محل های انتخابات جمع شده بودند.
وی در پایان این گفت و گوی زنده با شبکه ماهواره ای دولت انگلیس (بی بی سی) گفت: " ما نمی دانیم چگونه با این صندوق ها عمل شده و رای ها چگونه دست برده شده و چه بوده فقط می دانیم که نسبت موسوی به احمدی نژاد ۵/۴ به ۱یا چهار به یک یا جاهای دیگر ممکن است مثلا ۳به ۵/۱ باشد. "
رهنورد در این مصاحبه به ۵دلیل اصلی برای اثبات تقلب در انتخابات اشاره و استناد می کند :
- طرفداران موسوي در تظاهرات هاي قبل انتخابات صد برابر احمدي نژاد بودند.
- گزارش هاي ما» در روز انتخابات حكايت از برتري ۵/۴ به ۱ بود.
- از ساعت ۱۱ صبح تعرفه در دست مردم قرار نگرفت.
- من لر هستم و موسوي بارها گفته من داماد لرستان هستم بنابراين لرها موسوي را نمي گذارند به احمدي نژاد راي دهند.
- موسوي ترك است و قاعدتا ترك زبان ها هيچ وقت فرزند خود را نمي گذاردند به ديگري راي بدهند.
البته ادعای تقلب در انتخابات از سوی زهرا رهنورد مسبوق به سابقه است .
رهنورد در آبانماه ۱۳۵۸ (همان زمان که همسرش سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی بود) طي ۷ شماره متوالي با روزنامه جمهوري اسلامي كه در آن زمان با سردبيري ميرحسين موسوي منتشر مي شد، گفت و گو کرد. اين مجموعه گفتوگوها كه تحت عنوان "ويژگيهاي انقلاب اسلامي ايران" منتشر شد، حاوي نكات مهمي است.
رهنورد در این مصاحبه ها ضمن ايراد اتهام تقلب به نحوه انتخاب نمايندگان مجلس خبرگان قانون اساسي، متن نهايي تدوين شده قانون اساسي از سوي اين مجلس را غيرعادلانه خوانده و اظهار میدارد: «در مورد قانون اساسی باید بگویم اولاً در این ترکیب یکدستی که در مجلس خبرگان هست، من موافق نیستم. که البته به این معنا نیست که اینهایی را که الآن هستند، آدمهای خوبی ندانم. قطعاً افراد خالص و پاکی هستند. مردم محله¬های خودشان اینها را انتخاب کردند و هیچ شکی نیست. حالا اگرچه در انتخابات تقلب بوده ولی به نظر من همه دستهها و گروهها تقلب کرده اند! این ترکیبی که وجود دارد، بینش مکتبی اسلام که الآن برای ما اصل قضیه است، در آن به ندرت حضور دارد، نه اینکه مطلقاً وجود نداشته باشد، هستند افرادی که خیلی مبارز هستند و در عین حال، مکتبی فکر میکنند ولی اندیشه حاکم بر مجلس خبرگان به نظر من یک اندیشه سنتی، مکتبی اسلام است. جنبه های اسلامی قانون اساسي قویتر است ولی جنبههای برابری طلبانه اش، آزادیخواهانه آن، آنطور که اسلام میخواهد، نیست. به این دلیل که جنبه مکتبی ندارد. یک مثالی من اینجا میزنم که خیلی جالب بود و آن این بود که لغت توحید را حذف کردند، بهخاطر این که به نظرشان بوی مارکسیستی میداد ولی لغت توحید اصلاً، اصل اول اصول دین ما است. چطور ما میتوانیم به آن اصل مشکوک باشیم بهخاطر این که از یک مکتب منزجریم. انزجار ما از یک مکتب را فقط و واقعاً میتوانیم با قدرت مکتب خودمان نشان دهیم. ما که بیاییم و مکتب خودمان را حقیرتر نشان بدهیم، دیگر چطور میتوانیم از آن مکتب منزجر باشیم. ما هم اگر منزجر باشیم، توده ما خواه ناخواه گرایش به آن پیدا میکنند. لغت توحیدی را آنها بیم از آن داشتند بهخاطر این که فکر میکردند معنی جامعه کمونیستی را می دهد، در حالی که (جامعه توحیدی)، جامعهای را می گویند که هر گونه طبقهبندی در آن وجود ندارد. این یک جز کوچکی بود که من مثال زدم که آیا وقتی که با یک چنین شروع می شود، صحبت قانون اساسی طبیعی است که از اول روال منطقی و مکتبی به خود نداشته باشد."
دیدار با مجرمان امنیتی
دیدار با مجرمان پروژه ناکام کودتای رنگی در ایران یکی از اقداماتی بود که در سال ۸۸ و ۸۹ توسط میرحسین موسوی و مهدی کروبی صورت میگرفت اما پس از مدتی مورد انتقاد و حتی تمسخر حامیان خارجنشین این جریان واقع شد و به همین خاطر روز به روز کمرنگتر گردید تا این که این وظیفه به روی دوش زنان این جریان یعنی زهرا رهنورد و فائزه هاشمی گذاشته شد.
در این راستا و برای مدتی حجم دیدارها و ارتباطات تشکیلاتی همسر میرحسین موسوی با گروهک نهضت آزادی و ملی مذهبی ها افزایش یافت.
پس از دیدار ابراهیم یزدی دبیر کل گروهک نهضت آزادی با میرحسین موسوی،زهرا رهنورد نیز اقدام با گسترش ارتباطات خود با یزدی و گروهک نهضت آزادی کرد.
در آن برهه گفته می شد سرپل این دیدارها و ارتباطات کمیته دانشجویی گروهک نهضت آزادی است !
از سویی دیگر مشاوره های لازم برای مدیریت جریان فتنه،چگونگی استفاده از پتانسیل های این گروهک و ملی- مذهبی ،اتصال سرپل های خارجی این گروهک به جریان فتنه و...محور اصلی این دیدارها را شکل می داد .
هجمه به دوران امام برای تطهیر منافقین
حسین باستانی در سایت ضد انقلابی ایران امروز و در نوشته ای با عنوان «زهرا رهنورد» ضمن اشاره به مصاحبه زهرا رهنورد با سایت خودنویس که طی آن به تخطئه روزگار حیات حضرت امام خمینی(ره) پرداخته و از منافقین تروریست حمایت کرده بود، می نویسد : او نقشی بی نظیر در جنبش مخالفین داشته و به عنوان یک اصلاح طلب تابوهای متعددی را در نظر و عمل شکسته است. او تنها همسر یک سیاستمدار نیست بلکه خود داعیه دارد. خانم رهنورد اگر قرار بود نقشی در سطح همسر یک سیاستمدار ایفا کند قاعدتاً باید در چارچوب رفتار و کرداری که همسرش تعیین کرده، کار می کرد ولی او مرتب از این محدوده ها و تابوها فراتر رفته و مثلاً در نزدیک شدن به فعالان سکولار تردید به خود راه نداده است.
این گروهکی فراری ادامه می دهد: از این نکته می گذریم که رهبران اصلاح طلب فتنه سبز و آقایان موسوی و کروبی نمی توانند خود را از مسئولیت فجایع دهه اول انقلاب بری بدانند اما همین عمل خانم رهنورد در تابوشکنی رژیم است.
مخالفت با نص صریح قرآن
درست یک روز پس از آنکه میرحسین موسوی، در بیانیه ای پنج تروریست و بمبگذار اعدامی را "مظلومان" نامیده و به اجرای "حکم قرآنی قصاص" برای آنان اعتراض کرد، همسر وی هم با حمله به این نص صریح قرآن، اعدام تروریست ها را "خشونت بار" نامید.
زهرا رهنورد در یادداشتی که برای سایت ضد انقلابی جرس ارسال کرده بود در اعتراض به اعدام پنج تروریستی که صدها تن از هموطنان را به شهادت رسانده و زخمی کرده بودند تاکید کرده بود "اصلاً چرا اعدام؟ چرا بدترین مجازات در حق انسانها و ملت اعمال شده است؟"
وی با حمایت از شیرین علم هولی که به جرم بمب گذاری در تهران اعدام شده، این حکم قرآنی را خشونت دانسته و نوشته است: "آیا اعدام زنان و خشونت در حق لطیف ترین بندگان خدا، موجب سرافرازی حاکمیت است یا نشان ضعف و ذلت آن؟ و این درحالی است که به فرموده پیامبر، زن به ریحانه تشبیه می شود: «إنَّ النّساء ریحانة»"
همسر میرحسین همانند وی اعدام این پنج تروریست را "تردیدآمیز" خوانده و در عین حال با طرح سوالی تلاش کرده بود که این موضوع را به مسائل سیاسی و ناآرامی های سال ۱۳۸۸ ارتباط دهد: "آیا این اعدام های شتابزده برای زهر چشم گرفتن از مردم در سالگرد بیست و دوم خرداد بوده است؟"
رهنورد که چندی پیش از آن رسما از حکم صریح اسلام درباره دیه انتقاد کرده و آن را "واپسگریانه" خوانده بود، در ادامه جمهوری اسلامی را به "سرکوب اقلیت ها و جوانان" متهم کرد و مدعی شد که اعدام تروریست ها در جهت تحریک اقلیت ها و تجزیه ملی است.
وی مدعی شده بود که "آیا با این همه ادعای اسلام مداری رژیم، این اقدامات خشن، بازجویی ها، زندانهای طویل المدت، و نهایتاً اعدامها، زنان را به اسلام علاقه مند کرده یا موجب بدبینی زنان و جوانان به اسلام شده است به نحوی که حتی عبادات بنیادی مثل نماز و روزه را هم برای آنها زیر سؤال برده است؟ اینگونه زن کشی ها، به این معنا ست که بالاخره حاکمیت به مطالبه رفع تبعیض تن داده (!) اما این بار از طریق ظلم بالسویّه!"
همسر موسوی خطاب به زنان نزدیک و حامی تروریست های اعدام شده، تاکید کرده بود که "ای زنان دلیر و شجاع، در این غم و اندوه عظیم، در کنار شما هستم و بدانید که این خونها به بار می نشیند و پاداش هزینه سنگین داغ جوانان صبح آزادی و دموکراسی خواهد بود."
رهنورد در حالی به مقابله با نص صریح قرآن پرداخته بود که آقای موسوی هم روز پیش از آن اجرای حکم قصاص برای تروریست ها را "ناعادلانه" خوانده بود !
متفکر برتر فارین پالیسی !
آذر ماه سال ۸۸نشریه امریکایی فارین پالیسی اسامی ۱۰۰متفکر برگزیده سال ۲۰۰۹خود را در حالی منتشر کرد که نام زهرا رهنورد و عبدالکریم سروش را نیز در کنار ۹۸ اسم دیگر قرار داده بود .
نام رهنورد و سروش در کنار اوباما، دیک چنی، جورج سوروس، فوکویاما، فرید زکریا، دیوید پترائوس و دیگر کسانی که در جلب نظرات دولت امریکا مهم و تأثیرگذار بوده اند، قرار گرفته است.
زهرا رهنورد به علت رهبری آنچه که جنبش سبز در ایران خوانده شده و ایجاد چالش برای احمدی نژاد رئیسجمهوری وقت اسلامی ایران مورد استقبال این نشریه قرار گرفته بود . دعوت از شیرین عبادی برای حضور در دانشگاه الزهرا(س) در دوره ریاست رهنورد بر این دانشگاه نیز از دیگر مولفه هایی است که فارین پالیسی در توضیح چرایی انتخاب خود به آن استناد کرده بود .
فارین پالیسی مدعی شده بود رهنورد به دلیل این که مغز متفکر جنبش به اصطلاح سبز بوده و با رهبری جریان سبز در ارتباط است شایستگی احراز این عنوان را کسب کرده است .
این مجله یکی دیگر از دلایل انتخاب رهنورد را فعالیت های گسترده وی در انتخابات و پشتیبانی از موسوی و حمایت و سازماندهی راهپیماییها، فیس بوک، تویترو پیام هایی می داند که مورد توجه این مجله قرار گرفته است. حضور رهنورد به همراه موسوی در تبلیغات ریاست جمهوری و در کنار وی قرار گرفتن، از دیگر موارد مورد توجه این نشریه امریکایی بود .
در پي انتخاب زهرا رهنورد به عنوان يكي از متفكران سال ۲۰۰۹از سوي این مجله كه با اعتراض گسترده مجامع علمي و اكادميك در آمريكا روبرو شده بود خانم «سوزان گلاسر» دبير اجرايي اين مجله ناچار شد توضيح بدهد كه انتخاب زهرا رهنورد براساس معيارهاي علمي صورت نپذيرفته، بلكه انتخاب وي فقط براي كمك به مخالفان جمهوري اسلامي ايران و مطرح كردن نام آنها بوده است.
سوزان گلاسر در مصاحبه با راديو فردا- متعلق به سازمان سيا- و در پاسخ به اين پرسش مجامع علمي و آكادميك كه زهرا رهنورد چه ويژگي علمي دارد كه به عنوان يكي از متفكران سال ۲۰۰۹ انتخاب شده است؟ مي گويد «ما نام خانم زهرا رهنورد را به اين دليل در فهرست متفكران سال ۲۰۰۹ قرار داديم كه اين انتخاب باعث بحث و گفت وگو شود»!
گفتني است كه انتخاب زهرا رهنورد به عنوان يكي از ۱۰۰متفكر سال ۲۰۰۹علاوه بر اعتراض مجامع علمي و آكادميك در آمريكا كه انتخاب وي را اهانت به علم مي دانستند اعتراض بسياري از گروههاي ضدانقلاب داخلي و مقيم خارج كشور را نيز به دنبال داشت. برخي از جريانات ضد انقلاب معتقد بودند انتخاب زهرا رهنورد به عنوان يكي از متفكران سال ۲۰۰۹- با توجه به هويت غير علمي و معمولي وي- چهره اپوزيسيون را مخدوش مي كند و اين تلقي را پديد مي آورد كه مخالفان جمهوري اسلامي ايران از علم و دانش بهره اي ندارند كه شخصي مثل زهرا رهنورد به عنوان متفكر از ميان آنها انتخاب مي شود.
پی نوشت
۱- پایان چهل سال فرصت طلبی ، محمد حسن روزی طلب ، رجانیوز،۳۰بهمن۱۳۸۹
۲- همان
۳- شهید دیالمه حقیقت را گفت ،جهان نیوز،۱۶تیر۱۳۸۹
۴- روزنامه جمهوري اسلامي در تاريخهاي ۱۴ لغايت ۲۴آبان ۱۳۵۸
۵- برایم مهم نبود بعد از رژیم شاه چه نظامی بیاید ، وحید خضاب ، روزنامه ایران ، ۸دی ماه۱۳۸۹،صفحه ۱۴به نقل از سیاستمداران جوان، انتشارات اطلاعات، صفحات ۲۴۶ تا ۲۵۳
۶- جرس،۲۶مرداد ۱۳۸۹
۷- شبکه خبر دانشجو ، ۲مرداد ۱۳۸۹
۸- زهرا رهنورد دانشگاه الزهرا را به محفل فمنيستهاي بهايي تبديل كرده بود، پیام فضلی نژاد،خبرگزاری فارس،۱۳اسفند ۱۳۸۹
۹- زهرا رهنورد همچنان از "دولت نامشروع! " حقوق ميگيرد، رجانیوز،۱۹اردیبهشت ۱۳۸۹
۱۰- يادداشتي درباره «زهرا رهنورد»: روشنفكرترين زن ايراني!، دکتر وحید یامین پور، رجانیوز،۹آذر۱۳۸۸
۱۱- ایرنا ،۲خرداد ۱۳۸۸
۱۲- مجله زن روز مورخ ۷آذر۱۳۶۰
۱۳- جوان آنلاین ،۷دی۱۳۸۸
۱۴- ۵ دلیل زهرا رهنورد درباره تقلب در انتخابات ، خبرگزاری فارس ، ۲۷خرداد۱۳۸۸،به نقل از بی بی سی فارسی
۱۵- روزنامه جمهوري اسلامي در تاريخهاي ۱۴ لغايت ۲۴ آبان ۱۳۵۸
۱۶- شبکه ایران ، ۱۸دی۱۳۸۹
۱۷- جوان آنلاین ،۱۹مرداد ۱۳۸۹
۱۸- «زهرا رهنورد»،حسین باستانی ، ایران امروز ، ۱۰مهر ۱۳۸۹
۱۹- کیهان ، ۱۱مهر ۱۳۸۹
۲۰- رجانیوزبه نقل از شبکه ایران ، ۲۲اردیبهشت ۱۳۸۹
۲۱- گفتنی است مجله فارین پالسی برای اولین بار در سال ۱۹۷۰توسط ساموئل هانتینگتون منتشر شد. این مجله جایزه بهترن مجله ملی امریکا را در سالهای ۲۰۰۳، ۲۰۰۷و ۲۰۰۹ کسب کرده است. هماکنون این مجله توسط کمپانی واشنگتنپست منتشر می شود.
در ۲۹ سپتامبر سال ۲۰۰۸ کمپانی واشنگتن پست اعلام کرد که این مجله را از مرکز Carnegie Endowment for International Peace که یکی از مراکز عمده استراتژیک در زمینه امور خارجه آمریکا میباشد، خریداری کرده است.
۲۲- مرکز اسناد انقلاب اسلامی به نقل از رجانیوز، ۹آذر ۱۳۸۸
۲۳- کیهان،۱۶آذر ۱۳۸۸،صفحه ۲
نظر شما