هفته نامه «نماینده» ؛ پرویز داودی */در اظهارنظرها و سیاستها و حتی در مبانی تفکر اقتصادی برخی از دولتمردان یازدهم قابلمشاهده است که اولویت این دولت توانهای داخلی کشور نیست. ریشههای این نوع تفکر متکی به خارج بهخوبی در کتابها اشاره شده یعنی کتاب استراتژی توسعه صنعتی کشور و حتی در بعضی از فرازهای کتاب «مبانی نظری برنامه چهار توسعه» قابلمشاهده است. اظهارنظرها و سیاستهای اقتصادی این دولتمردان نیز تأییدی بر مطلب فوق است؛ بنابراین از نگاه این دولتمردان اگر نرخ سپردهها و تسهیلات همراه با نرخ تورم کاهش نمییابد مهم نیست، اگر ۸۰ درصد واحدهای تولیدی ما تعطیل و نیمهتعطیل هستند فعلاً مهم نیست. با بهبود رابطه با غرب و آمدن مدیران و سرمایهها و شرکتهای غربی مشکل حل خواهد شد، در شعار «برنامه یکماهه و صد روزه و ایجاد تحول و حل معضل در یک زمان کوتاه» نیز شاید تصور این بوده که ظرف صد روز یا یک مدت کوتاه روابط با غرب بهبود، سرمایهها و مدیران خارجی وارد شده و در اقتصاد تحول ایجاد شده و رونق میشود. البته چه به لحاظ نظری و مبانی تفکری، چه به لحاظ تاریخی و تجربی اگر کمی در رفتار دولتهای غربی و عاملان اقتصادی اقتصاد سرمایهداری توجه و دقت میشد، هیچوقت چنین رؤیایی به عنوان هدف مطرح نمیشد.
به نظر میرسد، آقایان اشتباه میکنند که فکر میکنند تعامل با اقتصاد غرب مشکل اقتصاد ایران را رفع خواهد نمود و اشتباه میکنند اگر به این تصور باشند که با بسته خروج از رکود ارائه شده اقتصاد ایران را به راه خواهند انداخت. تاریخ اقتصادی و تجربیات سیاستهای اقتصادی کشور به ما میگوید که اگر بخواهند دائماً مسکنهای کوتاهمدت را تجویز کنند که سیاست ارتباط با غرب به اجرا درآمده و اقتصاد را شکوفا کند، باید گفت که اولاً در عمل سیاستهای ارتباط با غرب اجرایی نخواهد شد و این سیاست زمینه بروز و ظهور در اقتصاد ما را پیدا نخواهد کرد و ثانیاً اگر هم به فرض محال روزی رگههایی از آن سیاست در اقتصاد ما ظاهر شود، روزبهروز اقتصاد ما را به بحرانهای عمیقتری سوق خواهد داد.
اما باید اذعان کرد حتی بعد از برجام نیز اتفاق خاصی در اقتصاد ایران رخ نخواهد داد. این روزها حدود یک ماه از اجرای برجام میگذرد، اما آیا رخداد و اتفاق مثبتی در اقتصاد ایران مشاهده میشود؟ پاسخ خیر است؟ در این میان دولت در دو سال و نیم اخیر سعی کرده اغلب مشکلات اقتصادی را بر گردن دولت قبل بیندازد!
فکر میکنم قاعدتاً برای دولتی که تعاملات با کشورهای غربی را در اولویت سیاستهای اقتصادی خود قرار داده است کسب منافع ناشی از این نوع تعاملات باید بسیار مهم باشد و باید سعی کند این منافع را عملیاتی کرده و به دست آورد. دوره دولتهای قبل مقارن شد با بحران اقتصادی غرب در ۲۰۰۶ و علیرغم کاهش رشد اقتصادی در آن کشورها و کاهش تقاضا برای انرژی، کشور قادر شد نفت را به قیمت هر بشکه صد دلار و حتی بالاتر نیز بفروشد و هماکنون که اقتصاد غرب بحران را پشت سر گذاشته، قاعدتاً نباید کشور نفت ۲۵ دلاری را بفروشد باید توجه داشته باشیم که حتی اگر به هدفگذاری ۲۳۰۰ هزار بشکه در روز برای صادرات نفت برسد با این قیمت ۲۱ میلیارد دلار در سال درآمد خواهیم داشت، درحالیکه در دو سال آخر دولت قبل با صادرات ۷۰۰ هزار بشکه نفت در روز با قیمت حداقل ۸۰ دلار این درآمد حاصل شده بود، یعنی در نهایت ما همان درآمد را با ۱۶۰۰ هزار بشکه صادرات نفت بیشتر که از منابع ملی ما است به دست میآوریم؛ بنابراین در این تعامل منفعتی به سمت کشور جریان پیدا نکرده است. از طرف دیگر مردم میبینند که دیگر آن سازندگیهای گسترده در روستاها و شهرهایشان خیلی کمرنگ شده و میبینند که اغلب واحدهای تولیدی تعطیلی یا نیمهتعطیل شده و واردات کالاهای مصرفی حرف اول را میزند و بیکاری به ویژه در جوانان معضل بزرگی شده است. با شعار «مشکلات میراث دولت قبل است» مسئله حل نمیشود و مردم ما آگاهتر از این هستند که بتوان با این پوشش از زیر مسئولیتها شانه خالی کرد.
* اقتصاددان و عضو فهرست ائتلاف اصولگرایان
نظر شما