«نماینده»: قراردادها و توافقنامههاي مهمي كه بين قدرتهاي بزرگ و كشورهاي ديگر منعقد ميشود تركيبي پيچيده، متنوع و چندلايه از دادهها و ستاندههاست كه بسياري از موارد مهم آن به علت ارائه شدن در قالب واژههاي چندمنظوره و تفسيرپذير در هالهاي از ابهام قرار ميگيرد. در مرحله تصويب هر طرف آن را به ميل خود تفسير ميكند ولي تنها در مرحله اجراست كه پردهها كنار ميرود و چهره واقعي توافقنامه آشكار ميشود. به علت همين پيچيدگي مفاهيم، تعدد موضوعات و ابهامآلود بودن كلمات و جملات، قضاوت در مورد اينگونه توافقنامهها و تشخيص خوب بودن يا بد بودن آنها كار بسيار دشواري است و نياز به دقت زياد، صرف وقت و حضور كارشناسان و خبرگان اين فن دارد. اكتفا به نكات مثبت و ستاندهها و قضاوت سطحي و خوشبينانه اگرچه شاديآفرين است اما گاه، خسارات بزرگي به بار ميآورد كه قابل جبران نيست. شايد مراجعه به توافقنامههاي مهم در تاريخ معاصر كشورمان بتواند راهنماي خوبي براي افزايش حساسيتها و دقتها باشد.
دكتر علي اميني نوه دكتر محمد مصدق، عضو جبهه ملي و وزير دارايي او بود و دكتر مصدق را معلم سياسي خود ميدانست. پس از كودتاي ۲۸ مرداد او در دولت سپهبد زاهدي مجددا در همان سمت وزارت دارايي قرار گرفت و يك سال بعد از كودتا يعني در سال ۱۳۳۳ پس از يك سال مذاكره سخت و دشوار، قرارداد كنسرسيوم بينالمللي نفت را كه عمدتاً متشكل از شركتهاي نفتي آمريكا و انگليس بود امضا كرد.
دولت و وزير دارايي، اين توافقنامه را يك توافقنامه خوب و يك پيروزي درخور جشن و شادي دانستند و بخشي از مردم نيز كه از مشكلات اقتصادي ناشي از تحريمها و بحرانهاي سياسي خسته شده بودند احساس شادماني و نشاط كردند. امتيازاتي كه در اين توافقنامه به دست آمده بود و مورد تاكيد دولت قرار داشت عبارت بودند از:
۱- به رسميت شناخته شدن حق مسلم ملت ايران در مالكيت نفت و پذيرفته شدن قانون ملي شدن نفت پس از چهارسال مخالفت، كارشكني و بحرانآفريني قدرتهاي جهاني
۲- برداشته شدن تحريمها و فروش مجدد نفت و ورود مجدد ارز به كشور پس از چهار سال توقف
۳- افزايش سهم سود ايران از ۱۶ درصد به ۵۰ درصد از فروش نفت
۴- عادي شدن و برقراري مجدد روابط سياسي ايران با انگلستان كه تا مرحله تهديد نظامي و محاصره اقتصادي پيش رفته بود.
۵- خارج شدن پرونده ملي شدن نفت ايران از حالت بحران به وضعيت عادي.
دستاوردهاي فوق در آن شرايط سخت و دشوار به عنوان يك پيروزي بزرگ و حتي يك فتحالفتوح معرفي شد و از سوي طرفين مذاكره و رسانهها و محافل جهاني به عنوان يك توافقنامه برد ـ برد مورد تحسين قرار گرفت. آنها با شادماني ابراز ميكردند حقوق مسلم ملت ايران به رسميت شناخته شده، خطر از او رفع شده و حالا با فروش نفت و ورود دلارهاي نفتي اقتصاد كشور سر و سامان ميگيرد. آيا اين توافقنامه با اين امتيازات مهم يك توافقنامه خوب بود يا يك توافقنامه بد؟
لازمه پاسخ دادن به اين سئوال آگاهي يافتن از نيمه تاريك توافقنامه است كه كمتر و كمرنگتر بيان ميشد. اگر در توافقنامه كنسرسيوم، دادهها هم مثل ستاندهها تبيين و تبليغ ميشد هر انسان دلسوزي را حداقل به ترديد و نگراني واميداشت. آيتالله كاشاني به محض اطلاع از متن قرارداد طي اعلاميهاي آن را محكوم كرد. جبهه ملي كه دكتر اميني عضو آن بود رسماً قرارداد را محكوم و دكتر اميني را از آن جبهه اخراج كرد. فدائيان اسلام، سپهبد زاهدي و دكتر اميني را از امضا كردن قرارداد برحذر داشتند. هنگام طرح شدن قرارداد در صحن علني مجلس، محمد درخشش نماينده تهران، كه فردي مليگرا و ليبرال بود طي نطقي هفت ساعته اين قرارداد را مغاير منافع و مصالح ملي معرفي كرد.
چرا قرارداد كنسرسيوم با آن همه امتيازات مثبت و در حاليكه در رسانههاي جهاني به عنوان يك قرارداد خوب مورد تحسين بود از طرف همه گروههاي سياسي و مذهبي ايران به عنوان يك قرارداد بد معرفي شد؟ آيا مخالفين قرارداد، افرادي افراطي و تندرو و يا كاسب تحريم بودند يا نيمه تاريك قرارداد را ديده و احساس خطر ميكردند؟
استدلال مخالفين اين بود كه نه تنها امتيازات داده شده با امتيازات گرفته شده هموزن نيستند بلكه از خطوط قرمز ملت عبور داده شده است. خط قرمز ملت ايران و همه گروههاي سياسي و مذهبي در آن مقطع، قانون ملي شدن نفت بود. ايران در سال ۱۳۲۹ پس از پنجاه سال حاكميت انگلستان بر نفت، موفق شد با قبول همه خطرات و همه مشكلات و رودررو شدن با يك ابرقدرت جهاني و تحمل مشقات فراوان نفت خود را ملي كند و براي اولين بار دست غارتگر شركت نفت انگليس را از ايران كوتاه نمايد. طبق اين قانون حاكميت بر نفت، مالكيت نفت، حق اكتشاف نفت، حق استخراج نفت، حق فروش نفت و حق استفاده از صددرصد درآمد نفت متعلق به ايران بود. اگرچه قبل از ايران مكزيك نفت خود را ملي كرده بود و هند و اندونزي نيز سلطه استعمار را در هم شكسته بودند اما نهضت نفت ايران با اتحاد همه نيروهاي متعهد و دلسوز كشور پرچمي را در خاورميانه و در كل جهان برافراشت كه جبهه نهضتهاي استقلالطلب را تقويت و كشورهاي ديگري مثل مصر و غنا را بر استعمارگران چيره كرد. ملي شدن نفت افتخار بزرگي بر افتخارات ملت ايران افزود و موجب عزت و سربلندي مردم شد. قانون ملي شدن نفت براي ملت ايران فقط يك قانون اقتصادي براي كسب سود بيشتر نبود كه با سود بيشتر بتوان بر سر آن معامله كرد، بلكه سندي بود معرف ايمان، عزت و افتخار ملت ايران در سطح جهان.
وقتي خط قرمز ترسيم ميشود هر دولتي و هر شخصيت خوشنام و خوشسابقهاي آن را زير پا گذارد، اعتبار و آبروي خود را زير پا گذاشته است. نيمه پنهان قرارداد كنسرسيوم كه عموما از آن بياطلاع بودند اين بود كه حاكميت بر نفت، مالكيت بر نفت و اختيار همه مراحل اكتشاف و استخراج و فروش كه با آن همه تلاش و مبارزه از انگلستان گرفته شده بود، دوباره طبق اين قرارداد براي مدت ۲۵ سال به قدرتهاي غربي واگذار شد تا در عوض آنها اجازه دهند ما از نصف پول نفت خودمان استفاده كنيم. نكته بسيار عبرتآموز اينكه آنها با به كار بردن واژههاي چندمنظوره و تفسيرپذير در متن قرارداد، حتي به دولت دستنشانده خود هم رحم نكرده و كلاه بزرگي بر سر او گذاشتند و بعداً در مرحله اجرا معلوم شد سهم ايران را در عمل از ۵۰ درصد به ۳۶ درصد كاهش دادهاند.
بيان اين مثال براي آن است كه اهميت نيمه تاريك قراردادها و اهميت واژههاي تفسيرپذير و چندپهلو و اهميت خطوط قرمز كه ميتوانند امتيازات گرفته شده را تحتالشعاع خود قرار دهند، روشن شود.
خطوط قرمز اصليترين معيار براي تشخيص خوب بودن يا بد بودن يك توافقنامه است. خطوط قرمز مفهومي فراتر از سود و زيان مادي دارند و حافظ سرمايههاي معنوي يك ملتاند، حافظ عزت و افتخار و اقتدار يك ملتاند و با امتيازهاي مادي نميتوان آنها را در معرض بدهبستانهاي معمول قرار داد.
وزير محترم امور خارجه كه همه تلاش خود را براي رسيدن به يك توافق خوب صرف كرده و انشاءالله مأجور در پيشگاه خداوند است، در گزارش خود با صراحت گفت اين توافقنامه آن چيزي نيست كه خواست ما بوده باشد، بلكه حاصل بدهبستان است. ملت ايران معناي سخن وزير خارجه را درك ميكنند و ميدانند كه در هر مذاكره و توافقي بايد امتيازاتي داد و امتيازاتي گرفت، ولي تمام سخن اين است كه آيا امتيازات داده شده از خطوط قرمز فراتر رفته است يا نه؟
هرگز نبايد امتيازات گرفته شده يا نارضايتي نتانياهو آنقدر ما را خوشحال كند كه از امتيازات داده شده و رضايت شين بت (سازمان امنيت داخلي رژيم اشغالگر قدس) غفلت كنيم. بايد همه ابعاد مثبت و منفي بادقت ديده و محاسبه شود.
اكنون مسئوليت بررسي توافقنامه هستهاي بر عهده مجلس شوراي اسلامي و شوراي عالي امنيت ملي است و انتظار ميرود آنها نيمه روشن و تاريك توافقنامه و تمامي متن و ضميمهها و كليه بندها و جملات و حتي كلمهها را بادقت و ريزبيني بررسي و با خطوط قرمز نظام مقايسه و در صورت مشاهده كوچكترين تخطي و حتي كوچكترين ابهام بدون هيچگونه پردهپوشي و ملاحظه و مسامحه رسماً آن را اعلان و از تصويب موافقتنامه خودداري نمايند تا در مرحله بعدي مذاكرات، اين اشكالات مرتفع شود. تصويب قطعنامه ۲۲۳۱ شوراي امنيت كه مورد اعتراض وزير محترم امور خارجه قرار گرفته نبايد بدان معنا تلقي شود كه كار توافقنامه تمام شده و ديگر با تصويب قوانين داخلي راهي براي اصلاح آن وجود ندارد. عدم تصويب توافقنامه در مجلس و تلاش براي اصلاح آن جزء حقوق كشورهاست و تاثيري بر روند كار شوراي امنيت ندارد، كما اينكه كنگره آمريكا نيز بررسي توافقنامه هستهاي را در دستور كار خود قرار داده است.
شايد مرحله كنوني مذاكرات هستهاي را بتوان مرحله جنگ كنگرههاي دو كشور ايران و آمريكا ناميد. اين مرحله اگر از مراحل قبل مهمتر نباشد، كماهميتتر نيست. نبايد نقش مجلس و شوراي عالي امنيت ملي را كمرنگ كنيم تا ابتكار عمل در دست كنگره آمريكا قرار گيرد. هرگز نبايد تصور كرد كار توافقنامه به اتمام رسيده و ديگر جايي براي رد و قبول و اصلاح و تغيير وجود ندارد. اصليترين مراحل مذاكرات هنوز در پيش است. كنگره آمريكا طي مصوبهاي رئيس جمهور را موظف كرده توافقنامه را براي رد يا قبول به مدت ۶۰ روز در اختيار نمايندگان بگذارد. در صورت رد توافقنامه رئيس جمهور ۱۵ روز فرصت دارد آن را وتو كند و پس از آن كنگره در صورت جلب نظر دوسوم نمايندگان ميتواند وتوي رئيس جمهور را بياثر كند و در اين صورت دولت آمريكا مجبور خواهد بود دور تازهاي از مذاكره با ايران را آغاز كند و زيادهخواهي كنگره را در يك توافقنامه جديد به ايران تحميل نمايد.
روز پنج شنبه باب كوركر رئيس كميته روابط خارجي مجلس سنا در جلسه مشترك با وزير خارجه آمريكا گفت: غير از قبول يا رد توافقنامه، گزينه سومي هم براي سنا وجود دارد و آن رسيدن به يك توافق بهتر با ايران است. اين حرف بدان معناست كه سناي آمريكا به هيچ وجه كار را
تمام شده نميداند و ممكن است به جاي رد يا قبول توافقنامه، به طور رسمي يا غيررسمي وارد تغيير دادن متن توافقنامه شود. در اين صورت توافقنامه كنوني يك پيشنويس محسوب ميگردد و قرار است امتيازات جديدي به نفع آمريكا به آن اضافه و امتيازاتي از ايران كسر شود.
وقتي ميبينيم دولت و كنگره آمريكا در يك برنامه هماهنگ يا غيرهماهنگ چنين ترفندي را براي امتياز گرفتن از ايران آغاز كردهاند چرا بايد دولت و مجلس و شوراي عالي امنيت ملي به خاطر ملاحظات و رعايت حال يكديگر، دست روي دست بگذارند تا ابتكار عمل به دست كنگره آمريكا بيفتد؟ اگر مجلس شوراي اسلامي و شوراي عالي امنيت ملي هماهنگ با دولت يا غيرهماهنگ با دولت در اين مرحله سرنوشتساز فعالتر، دقيقتر، مسئولانهتر و تهاجميتر از كنگره آمريكا، توافقنامه را با استفاده از تمام ظرفيت كارشناسي و تخصصي كشور بررسي و كوچكترين ابهامها و تخطيها از منافع ملي و كوچكترين عبور كردنها از خطوط قرمز را شناسايي و پيشنهادهاي روشن خود براي اصلاح آن موارد را ارائه كنند، اولاً رسالت تاريخي خويش را در قبال يك توافقنامه جهاني به انجام رسانده و در پيشگاه خداوند و در پيشگاه ملت ايران روسفيد و سربلند خواهند بود، ثانياً دست دولت و تيم مذاكرهكننده را در مذاكرات بعدي قويتر خواهند كرد و ثالثاً ترفند كنگره آمريكا براي امتياز گرفتن را به خودش بازخواهند گرداند تا در بده بستان مرحله بعد موازنه برقرار باشد.
همه موافقين و مخالفين توافقنامه بايد براي خنثي كردن ترفند كنگره آمريكا يكصدا و متفق از مجلس شوراي اسلامي بخواهند فعالتر و جديتر از گذشته رسالتي را كه در قبال اين توطئه دارد، به انجام رساند.
نظر شما